سه گام لازم برای آشتی ملی
مدتي است در فضای سیاسی کشور، طرحی تحت عنوان "آشتی ملی" از سوی فعالین سیاسی مطرح شده است. البته پیش از این نیز پس از روی کار آمدن دولت تدبیر و امید، طرح آشتی ملی تحت عناوین دیگری به منظور تنشزدایی میان نیروها و جناحهای سیاسی و همگرایی در راستای رشد و توسعه کشور مطرح شده بود اما در عرصه عمل، چندان توفیق و تحقق نیافت.
چرا آشتي ملي؟
۱- شکاف عمیق، نزاع و فضای مچگیری میان جناحهای سیاسی؛
۲- قفلشدگی سیاسی، به نحوی که برخی جناحهای سیاسی میکوشند قدرت خویش را بر مجموعه نظام سیاسی حاکم کنند که این امر با میل به حذف دیگری از صحنه سیاسی همراه است، اما هیچ جناحی، زورش به دیگری نمیرسد.
۳- نزاع میان برخي مسئولان، كه البته پس از انتخابات اسفند ۹۴ با ترکیب جدید مجلس شورای اسلامی، سطح اختلافات میان قوا پایین آمده است.
۴- کاهش اعتماد عمومی و خدشهدار شدن آن در دو سطح جامعه و حکومت و نیز میان جامعه و مسئولان.
در شرایط و وضعیت کنونی که بیش و پیش از هر زمانی، کشور نیازمند است که مسیر رشد، توسعه، عمران و آبادانی را پیموده و از مخمصه کنونی رهایی یابد، تصویر و توصیف بالا در قالب ۴ مورد، بزرگ ترین مانع برای تحقق این امر محسوب میشود. بنابراین، اگر نمیخواهیم وضعیت کنونی ادامه یابد و شکافها، نزاعها و آسیب به اعتماد عمومی افزایش یافته و در نتیجه، کشور و نظام اجتماعی را با مشكلات فراوان روبهرو ميكند. راهبرد آشتی ملی میتواند ایران را برای برونرفت از شرایط و وضعیت کنونی و دفع تهدیدهای خارجی و نیز حرکت به سوی رشد، توسعه، عمران و آبادانی و ایرانی مقتدر و بازیگری مهم در حوزههای مختلف عرصه بینالمللی رهنمون سازد.
هدف اين آشتي چيست؟
پرسش دوم، از این قرار است كه مراد از آشتی ملی چیست و آشتی ملی به چه نحوی شدنیتر بوده و امکان تحقق آن با چه کیفیت و اهدافی و نیز طی چه مراحلی، وجود دارد؟
۱- با توجه به توصیفی که از وضعیت ساختار حقیقی قدرت در پاسخ به پرسش نخست به دست آورده شد، به نظر میرسد مراد، هدف و انگیزه ما از آشتی ملی، رسیدن به فضایی عاطفی که در آن، همه نیروهای سیاسی و قوای حاکم و... سرانجام یگدیگر را به آغوش بکشند و از گروههای مختلف انتظار داشته باشیم لیستی از خطاهای خود ارائه بدهند،البته اين گونه نیست و نمیتواند باشد! زیرا، هر جناح و گروهی به سیاقی میاندیشد و عمل میکند و نیز اگر خود را به طور مطلق برحق نپندارد، اما دستکم تفکر و راه و روش خویش را مطلوب و بهتر از دیگری میداند.
۲- بنابراین، آشتی ملی نه با هدف یکسانسازی عقاید، بلکه به معنای پذیرش سلایق مختلف و متفاوت و وجود تکثر؛ پرهیز از نزاعها، جدلها و خشونتهای کلامی؛ محو تمامیتخواهی و حذف دیگری؛ تمرکز بر روی اشتراکات؛ عزم مشترک برای حل مسائل، مشکلات و معضلات کشور است.
۳- کلیدی که میتواند قفل در بسته آشتی ملی را بگشاید، هماکنون در دستان حاکمیت،جناحها، نیروها و گروههای سیاسی است. این قفل، با راهبردی هیجانی و عاطفی گشودنی نیست. بلکه در شرایط کنونی و به ويژه با توجه به نزدیکی به ایام انتخابات و افزایش نزاعها، جدلها و خشونتهای کلامی میان احزاب و سیاسیون و در نتیجه تسری این مشکلات به سطح جامعه، تحقق این امر را نیازمند به برنامهای گام به گام و خردمندانه میکند، تا آشتی ملی را بر بنیانی مستحکم استوار سازد.
گامهای لازم برای نیل به آشتی ملی
گام نخست،تفاهم ملی؛ از طریق گفتوگو- در شرایطی که تقابل در دو سطح نیروهای سیاسی و قوای حاکم شدت یافته، نخستین گامی که به سوی آشتی ملی میتوان برداشت«تفاهم» از طریق گفتوگواست. تفاهم در فرهنگ لغت دهخدا به معنای «یکدیگر را فهمیدن و معرفت حاصل کردن» است که در شرایط کنونی، پیش از هر اقدامی ضروری به نظر میرسد. زیرا در وضعیتی که سطح نزاعها افزایش یافته و «جدل» میان جناحها، قوا و نهادها حکمفرما میشود؛ هر یک سعی در چیرگی بر دیگری و اثبات حقانیت خویش دارد. پس در چنین فضایی، توجه به عواقب و پیامدهای منفی ادامه روند مذکور، فهم دیگری و خیر عمومی و منافع جمعی به محاق میرود و آنچه اولویت پیدا میکند پیروزی و از میدان به در کردن رقیب در میدان جنگی کاذب است.
از سوي ديگر در سپهر سیاسی ایران اگرچه سلایق مختلفی در نیروهای سیاسی وجود دارد،امامهمترین و تاثیرگذارترین آنها عبارتند از: اصلاحطلبان، اعتدالگرایان، اصولگرایان (اعم از اصولگرایان میانهرو و سنتی و تندرو) و طیف موسوم به بهار که متشکل از هواداران رئیس دولتهای نهم و دهم هستند. اهمیت و تاثیرگذاری این چهار جبهه سیاسی از آنجایی است که هر یک دارای پایگاه اجتماعی و همچنین در نظام سیاسی تا حدی دارای قدرت بوده و از سوی حاکمیت به رسمیت شناخته میشوند. بنابراین به نظر میرسد با توجه به اهمیت و میزان تاثیرگذاری جبهههای سیاسی یاد شده و نیز از آنجایی که عمده نزاعها، جدلها و خشونتهای کلامی و... میان آنها در جریان است، این نیروها میتوانند در کنار روحانیت ، نقشی محوری در راستای پیشبرد راهبرد آشتی ملی ایفا کنند.
در همين راستا همانطور که اشاره شد تفاهم ملی، از طریق گفتوگو امکانپذیر است. به این معنا که شخصيتهاي شاخص جبهههای سیاسی، معنای مورد نظر خویش از آشتی ملی و ضرورت آن را از طریق تریبون و رسانههای مختلف تبیین كرده و عزم و آمادگی خود را در پیشبرد آن اعلام كنند (که تا به اکنون این امر از سوی اصلاحطلبان، اعتدالگرایان و اصولگرایان میانهرو صورت انجام شده است) و در مرحله بعد و نخستین گام، زمینهها و بستر لازم جهت نشستهای مشترک برای گفتوگو به منظور تفاهم را فرآهم آورند. نشستهایی که میتواند در دو سطح، میان نهادهای حکومتی (اعم از مجموعه نهادها و سازمانهای دولتی، نهادهای عمومی و نهادهای تقنینی) و میان جبهههای سیاسی صورت پذیرد و به فهمیدن یکدیگر، اشتراک نظر، طرح مباحثی جهت چگونگی برونرفت از شرایط فعلی و نیز توافقی جامع بیانجامد.
گام دوم، توافق ملی؛ در چارچوب مذاکره است. پس از آنکه تفاهم و درک متقابل در قالب طرح مواضع، نشستهای مشترک و گفتوگو در دو سطح میان نیروهای سیاسی و نهادهای حکومتی حاصل شد و نیز طرفین بر سر پیشبرد راهبرد آشتی ملی به تفاهم رسیدند، اینک نوبت «توافق ملی» از راه «مذاکره» است. توافق نیز در فرهنگ لغت به معنای «با هم متفقشدن، با هم متحد شدن، موافقت و سازگاریکردن» است. به نحوی که جبهههای سیاسی و نهادهای حکومتی میتوانند بر سر چگونگی و کیفیت آشتی ملی و تهیه یک سند راهبردی برای آن به توافق برسند.
در این مرحله قرار نیست جبهههای سیاسی و نهادهای حکومتی هر یک دیگری را وادار به اندیشیدن مانند خود کند بلکه آنچه اهمیت دارد رسیدن به نقاطی مشترک و اشتراک نظر در عین اختلاف سلیقه است که میتواند از دغدغهها و نگرانیهای مشترک طرفین نشات بگیرد. بنابراین، محتوای این توافق میتواند با نظرداشت منافع ملی و خیر عمومی، بر سر حل معضلات، مشکلات و بحرانها در حوزههای مختلف شکل بگیرد.
در همين راستا با رصد فضای سیاسی کشور و نیز جامعه، میتوان دریافت که دغدغههای مشترکی میان جبهههای سیاسی، نهادهای حکومتی و مردم وجود دارد. فسادها و اختلاسهای مالی و اداری، کاهش اعتماد مردم نسبت به مسئولین، آسیبهای اجتماعی، وضعیت اقتصاد و معیشت که هنوز با وضع مطلوب فاصله دارد، محدودیتهای فراقانونی فضای در سیاسی کشور و تهدید و تحدید ساحت آزادی بیان و تضییع حقوق دموکراتیک ملت (مصرح در قانون اساسی)، بحرانهایی نظیر بحران کم آبی و مواردی از این دست که قابل مشاهده است. همچنین اشتراک نظرهایی نیز بین مردم، جبهههای سیاسی و نهادهای حکومتی مشهود است. بیتردید رشد، توسعه، عمران و آبادنی کشور و نیز داشتن ایرانی تاثیرگذار در صحنه بینالملل و معادلات بینالمللی، اهدافی نیست که مورد توجه و آرزوی ایرانیان وطندوست نباشد. بنابراین، لیستی از معضلات و مشکلات و بحرانها در حوزههای مختلف و مبارزه برای حل آنها و نیز گذار از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب که ذکر آن رفت، میتواند در بندهای توافق ملی، نمایان شود. اما برای پیشبرد موارد بالا، نیاز به مبنا و مبانی مشترک است. به گمان نگارنده، قانون اساسی و نیز منشور حقوق شهروندی که از سوی دولت تدبیر و امید منتشر شده میتواند به عنوان مبنا و معیار قرار گیرد.
گام سوم، آشتی ملی؛ اقدام و عمل است. از دو گام پیشین، میتوان اینگونه استنتاج کرد که به جای«ماندن در گذشته و به بحث گذاشتن اختلافات» بايد با رویکرد«عبور از گذشته و نگاه به آینده» به میدان آشتی ملی آمد، آن را پیش برد و محقق ساخت. البته این امر منافی فضای نقادی نیست. با چنین رویکردی و نیز طی گامهای ذکر شده میتوان به تحقق آشتی ملی در عرصه عمل خوشبین بود.
پس از تفاهم از طریق گفتوگو و توافق از راه مذاکره که رهآورد آن میتواند تهیه میثاقنامه و یا سندی راهبردی برای آشتی ملی به مثابه راهبردی بلند مدت باشد و در آن نقش همه نیروهای سیاسی و نیز جبهههای سیاسی و نهادهای حکومتی و به طور کلی استفاده از همه ظرفیتها تعریف شده باشد، نوبت به اقدام و عمل به سند مذکور است، زیرا تنها در اینصورت است که آشتی ملی تحقق مییابد. سندی که هم به لحاظ اخلاقی و هم به لحاظ حقوقی، به شکل سیستماتیک ضمانت اجرائی داشته باشد و کمیتهای برای نظارت بر آن پیشبینی شود.
با طی فرآیند و مراحلی که در این نوشتار آمد، آشتی ملی میتواند در بلند مدت به صورت پله به پله، مستحکم و قوامیافته محقق شود و هر فردی که دل در گرو این مرز و بوم دارد بتواند در چارچوب حقوق دموکراتیک خود (آنگونه که مصرح در قانون اساسی و مجسم در منشور حقوق شهروندی است) زندگی کند و همه مردم ایران بر همان مبنا و در عین اختلاف سلیقه، تفکر، عقیده و... اما با اهدافی مشترک، زندگی دموکراتیک و مسالمتآمیز و مداراجویانهای در کنار یکدیگر تجربه کنند.
سخن آخر
با توجه به شرایط و مجموعه معضلات، مشکلات و بحرانها در حوزههای مختلف که ممکن است ادامه آنها کشور را به سراشیبی مشكلات بکشاند، راهبرد آشتی ملی به مثابه راهبردی بلند مدت میتواند موجب دوام و قوام كشور و نظام شود، وضعیت موجود را اصلاح کرده و بهبود بخشد و نیز ایران را از گردنه مهم تاریخیای که در آن قرار گرفته، به سلامت عبور دهد و به نحوی هوشمندانه، هرگونه خطر بنیانبرانداز را دفع كرد و تمامی ظرفیتهای بالقوه موجود را در چارچوبی قانونی و اخلاقی، به نفع خیر عمومی و منافع ملی به حرکت و فاعلیت درآورد و از آن بهرهمند شود.
ارسال نظر