اگر چه سیستم اقتصادی در کشور آلمان از مکانیسمهای کنترلی و بازرسی قوی برخوردار میباشد اما طبق آمار، ۱۲.۲ درصد از تولید ناخالص ملی آلمان در سال ۲۰۱۴ ناشی از بازار سیاه بوده است (گاردین۲۰۱۶) و مهاجران نقش عمدهای در این بازار ایفا مینمایند. هرگونه تولید کالا، سرویس و درآمدزایی گزارش نشدهای که در درآمد سرانه کشور لحاظ نشود و از مالیات و نظارت خارج باشد بهعنوان اقتصاد سایهای و غیررسمی قلمداد میگردد (اسمیت ۱۹۹۴). این شیوه درآمدزایی عموما بدون ثبت قرارداد رسمی و پشتوانه حمایتی قانونی میباشد تاثیرات مختلفی بر اقتصاد رسمی و سیاستهای کشور میگذارد. مهاجرت بهعنوان یکی از شاخصههای اصلی دنیای مدرن، تاریخ طولانی در کشور آلمان دارد.
بعد از جنگ جهانی دوم و در چارچوب «سیاست معجزه اقتصادی» دولت آلمان، کارگران مهمان ارزان قیمت را عموما از کشورهای اروپای شرقی و ترکیه به منظور بازسازی و ترمیم ویرانیهای حاصل از جنگ و کمبود نیروی کار به خدمت گرفت (پیچکه ۱۹۹۲). این کشور بهعنوان بزرگترین قدرت اقتصادی اروپا همواره بهعنوان مقصد مطلوب بسیاری از مهاجران و پناهجویان در سراسر دنیا بوده است. روند ورود مهاجران با ملیتهای گوناگون طی دهههای اخیر منجر به تصویب قانون مهاجرت جدید در سال ۲۰۰۵ گردید که به موجب آن برای نخستین بار کشور آلمان بهعنوان «کشور مهاجرت» به رسمیت شناخته شد (دویچه وله ۲۰۰۵). طبق جدیدترین گزارش سازمان فدرال آمار آلمان در سال ۲۰۱۵، در حدود ۱۶.۴ میلیون نفر از جمعیت ۸۱.۸ میلیونی این کشور ریشه مهاجر و خارجی دارند که این حضور درازمدت، گسترش فعالیتهای اقتصادی و شغلی خارج از چارجوبهای رسمی و قانونی دامن زده است. با توجه به بررسیهای میدانی و مصاحبههای صورت گرفته توسط نگارنده در سالهای ۲۰۱۲-۲۰۱۵ در میان جامعه مهاجران و پناهندگان افغان ساکن در کشور آلمان مجموعهای از دلایل و انگیزههای مختلفی منجر به مشارکت این مهاجران در اقتصاد
زیرزمینی در کشور مقصد گشته است. مشکلات مربوط به اقامت رسمی و اجازه کار و طولانی شدن زمان بررسی پروندههای پناهجویی، ضعف در زبان آلمانی، عدم شناسایی سابقه تحصیلی و مهارتی مهاجران و فرار مالیاتی بهعنوان مهمترین دلایل مشارکت فعال مهاجران افغان در اقتصاد سایهای در کشور آلمان میباشد.
جامعه مهاجران افغان در کشور آلمان بهعنوان بزرگترین جامعه افغان در اروپا میباشند به نوعی که شهر هامبورگ به تنهایی با داشتن بیش از ۴۰ هزار افغان در سال ۲۰۱۵ بهعنوان «کابل اروپا» معروف میباشد. بعد از اعلام «سیاست درهای باز» کشورهای اروپایی بهخصوص در دولت آنگلا مرکل که نزد پناهجویان به «ماما آنگلا» معروف گردید، آلمان بهعنوان مقصد هزاران مهاجر افغان گردید و در سال ۲۰۱۵ هجوم مهاجران به مرزهای آلمان با افزایش ۴۹ درصدی نسبت به سال قبل مواجه شد که رویدادی بیسابقه بعد از جنگ جهانی دوم در تاریخ این کشور بوده است.
در سال ۲۰۱۶با توجه به موج مهاجرت آوارگان سوری به اروپا، عملا پناهجویان افغان از اولویت سابق در بررسیهای پناهجویی خارج شدهاند و تمرکز کشورهای اروپایی از جمله آلمان بر پیگیری پروندههای پناهجویان سوری قرار گرفته است. این مساله به «بحران پناهجویی» در آلمان تبدیل گردید و منجر به تحدید سیاستهای تشویقی به منظور ورود مهاجران گردید. کنترل مرزها، سختگیری در بررسی پروندههای پناهجویان، تحدید سیاستهای حمایتی در قبال پناهجویان، و افزایش نرخ رد شدن پروندههای پناهجویی و اخراج از جمله تبعات مستقیم تغییر در سیاستهای مهاجرتی دولت آلمان در سال ۲۰۱۶ میباشد که گسترش مشارکت مهاجران در اقتصاد سایهای به منظور بقا و تامین معیشت را در پی داشته است.
پرونده پناهجویی کلیه پناهجویان در آلمان بر مبنای قانون دادرسی پناهندگی مورد بررسی قرار میگیرد (وزارت کشور آلمان ۲۰۱۵). به طور کلی پناهجویان در آلمان، اجازه کار و اشتغال رسمی را تا زمانی که پرونده پناهجویی آنها مورد تایید قرار نگیرد ندارند. طبق اعلام سازمان AWO در حدود ۹۸ درصد از پروندهها در نخستین مصاحبه پناهجویی رد میشود. اعطای عنوان «پناهجوی تحمل شده» بهعنوان حمایت حداقلی دولت آلمان تحت اصول بشردوستانه بوده و از منظر بسیاری از مهاجران افغان، این مرحله بهعنوان زیستن در وضعیتی موقتی، برزخ گونه و دشوار قلمداد میگردد که در این مدت اجازه کار و ادامه حضور در آموزش عالی را ندارند.
طبق آمار رسمی سازمان فدرال مهاجران آلمان، ۷۰. ۹ درصد پناهجویان افغان در سال ۲۰۱۵ زیر ۳۰ سال بودهاند که با توجه به جوان بودن مهاجران افغان، نیاز به اشتغال و ورود به عرصه زندگی شهری و چرخه کار در کانون توجهات قرار میگیرد. ورود به چرخه اقتصادی غیررسمی یا اقتصاد سایهای، بهعنوان تنها راه اشتغال و تامین معیشت خانواده و مکانیسمهای بقا (تاپینوس ۱۹۹۹) در میان کسانی است که پرونده پناهجوییشان رد شده و منتظر رأی دادگاه فدرال که معمولا بین ۳ تا ۷ سال طول میکشد میباشد.
اگرچه ترس از اخراج و تبعات منفی کار غیرقانونی بر پرونده پناهجویی فاکتور مهمی در ذهن بسیاری از مهاجران افغان میباشد، ولی همچنان درصد بالایی از پناهجویانی که درخواست پناهجوییشان رد شده است بهصورت غیرقانونی و غیررسمی به کسب درآمد میپردازند. این مساله در میان مهاجران غیرقانونی اروپای شرقی در آلمان بیشتر بوده چراکه این افراد با تکیه بر امنیتخاطر بابت ویزا و اقامت درازمدت در کشورهای حوزه شینگن با ملاحظات کمتری به درآمدزایی در بازار سیاه میپردازند.
همچنین زبان بهعنوان مهمترین پل ارتباطی و همچنین کلید ورود به فضای شهری جامعه جدید و بهرهمندی از فرصتهای کشور میزبان میباشد و مهاجران و پناهندگان افغان مورد بررسی در این پژوهش، «ضعف در زبان آلمانی» را بهعنوان مهمترین عامل دور ماندن از فرصتهای شغلی و اجتماعی در کشور جدید و مهمترین دلیل برای درآمدزایی از کانالهای غیررسمی و بعضا غیرقانونی قلمداد کردهاند.
عدم شناسایی مدارک تحصیلی گذشته مهاجران در کشور میزبان بهعنوان سومین عامل تشدید گرایش مهاجران افغان به درآمدزایی از طریق بازار سیاه میباشد. اگرچه نرخ سواد در کشور افغانستان همواره در ردیف پایینترین کشورهای جهان قرار دارد و طبق گزارش رسمی سازمان ملل متحد ۲۱ درصد مردان در مقابل ۷ درصد از زنان از نعمت سواد برخوردارند (گرونولد ۲۰۱۳)، اما در سالهای اخیر آموزش در کشور افغانستان با رشد کمّی قابل توجهی مواجه گردیده است. همچنین به طور کلی درصد بالایی از مهاجران افغان در کشور آلمان متعلق به طبقه متوسط جدید بوده و با توجه به تجربه مهاجرت به کشورهای همسایه (پاکستان و ایران) از نظر اقتصادی و تحصیلی از وضعیت قابل قبولی برخوردار میباشند.
طبق اعلام کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد ۴۱ درصد از مهاجران افغان که در سال ۲۰۱۵ به اروپا وارد شدهاند از کشور ایران مهاجرت کردهاند. این مساله منجر به انباشت سرمایه آموزشی و فرهنگی بهخصوص در میان نسل دوم مهاجران افغان گشته و زمینههای مهاجرت مجدد به سمت اروپا را ایجاد نموده است. البته مواجهه با زندگی شهری جدید در کشور میزبان تفاوتهای چشمگیری با تصورات پیش از مهاجرت دارد.
بسیاری از مهاجران مورد بررسی، مهاجرت به اروپا را بهعنوان شمشیری دو لبه دانستهاند که اگرچه فرصتهای آموزشی و مهارتآموزی را برای فرزندانشان ایجاد مینماید اما با توجه به ضعف زبان و عدم شناسایی رسمی مدارک تحصیلی و شغلی سابق بسیاری از مهاجران و بیتوجهی به سرمایه فرهنگی و آموزشی افراد منجر به ایجاد پدیده «اتلاف نیروی مغز» که به معنای اشتغال افراد در موقعیتهایی میگردد که بسیار پایینتر از مهارت و تحصیلاتشان میباشد میگردد (ازدن ۲۰۰۶؛ برندی ۲۰۰۱). عدم شناسایی رسمی مدارک قبلی مهاجران و اجبار به از نو شروع کردن تحصیلات پایه در کشور میزبان از جمله مهمترین چالشهای مهاجران بوده است که علاوه بر بحرانهای روحی ناشی از دوری از موطن و خانواده خویش و مشکلات اقتصادی در شهر جدید برایشان ایجاد شده است. اگرچه دولت المان به افرادی که درخواست پناهجویی آنها تایید شده و عنوان پناهنده را احراز نمودهاند کمک هزینه محدودی را بهصورت ماهانه اعطا مینماید اما با توجه به هزینههای بالای زندگی در آلمان، گسترده بودن خانواده مهاجران افغان و تعدد فرزندان، بسیاری از مهاجران را وادار به درآمدزایی بهصورت غیرقانونی مینماید.
فاکتور تاثیرگذار چهارم در مورد ورود مهاجران به اقتصاد زیرزمینی مساله فرار مالیاتی است. با توجه به بالا بودن نرخ مالیات در کشورهای شمال اروپا بخش قابل توجهی از درآمد شهروندان بهصورت خودکار به مالیات اختصاص مییابد. اشتغال در مشاغل غیررسمی، بدون قرارداد رسمی و ثبت قانونی بهعنوان یکی از راهکارهای رایج در میان مهاجران افغان در آلمان میباشد. در برخی موارد تعدادی از افراد باوجود داشتن وضعیت قانونی مشخص و امکان کار رسمی، به علت فرار از مالیات سنگین در آلمان به سمت درآمدزایی در اقتصاد سایهای گرایش مییابند با توجه به عدم پرداخت مالیات، به طور مستقیم بخش قابل ملاحظهای از درآمد ذخیره میشود که این مساله با توجه به کمرنگ بودن فرهنگ پرداخت مالیات در افغانستان و عدم آشنایی با حقوق شهروندی و تعهدات اجتماعی در میان افراد، بهعنوان طرز فکری رایج در کشور میزبان تداوم مییابد.
نتیجهگیری:
به طور کلی مهاجرت بهعنوان تجربه زیسته تاثیرات گوناگونی بر زندگی افراد مهاجر و همچنین جامعه میزبان میگذارد. قواعد پیچیده زندگی شهری در کشور آلمان، فرآیند طولانی روند بررسی پروندههای پناهجویی و اجازه کار، ضعف در زبان آلمانی، محدودیتها و موانع قانونی برای ورود به بازار کار، عدم شناسایی سابقه مدارک تحصیلی و مهارتی در کشور مبدا، نرخ بالای مالیات بر درآمد از جمله دلایلی است که منجر به ورود مهاجران افغان به اقتصاد زیرزمینی در آلمان میگردد. اگرچه بهصورت سنتی درآمدزایی به منظور بقای نهاد خانواده، در فرهنگ افغان یک وظیفه مردانه میباشد، اما مهاجرت به اروپا، مشکلات اقتصادی و هزینههای بالا در کشور میزبان، نبود فرصتهای شغلی مناسب با توجه به ضعف زبان و مهارتهای لازم برای مردان افغان منجر به درگیر کردن زنان افغان در فرایند بقای اقتصادی و تامین معیشیت خانواده میگردد.
با توجه به پایا بودن عنصر ضعف زبان آلمانی، مهارت و آموزش در مورد زنان افغان، اشتغال در فعالیتهای غیررسمی مانند آرایشگری در منازل، آشپزی و فروش غذا در منزل، نگهداری و پرستاری از کودکان، اشتغال بهعنوان نیروی خدماتی در رستوران بهعنوان مهمترین کانالهای درآمدزایی در میان مهاجران زن افغان در آلمان میباشد. لازم به ذکر است نداشتن هویت کاری رسمی و ثبت شده و نبود قرارداد رسمی میان کارگر و کارفرما منجر به افزایش خشونت، سوء استفاده مالی و جنسی و همچنین فعالیت در شرایط کاری سخت و غیراستاندارد میگردد.
نظر کاربران
مالیات رو کارفرما مستقیم پرداخت میکنه وقتی کسی مالیات بده واسه پول بازنشستگیش خوبه. کسی سیاه کار کنه کارفرما پول مالیات رو ب کارگر نمیده ک بیشتر پول گیرش بیاد کار سیاه بنفع کار فرما هست ن کارگر
کار سیاه دلیلش اینه طرف اجازه کار کردن نداره یا کسب و کارهای کوچیک ک بیشتر شون ترک یا از شرق اروپا هستند میخاند مالیات ندن کارگر سیاه میگیرن. اگه ربطی به فرهنگ مالیات دادن داشته باشه مربوط ترک ها و کشورهای شرق اروپا میشه ن کارگران افغانستانی اینکه میگی توی افغانستان سیستم مالیاتی درستی وجود نداره اره اینجوری هست متاسفانه
افغان ها اونجا دارن عشق و حال میکنن خیلی بهتر از ایرانه.منم جای اونا بودم میرفتم اونجا.هم کلاسی من الان اونجاس اتفاقا افغانم هست الان خونه دارن کار دارن ماشین دارن درس میخونه تفریح میکنه.کاملا راضیه از زندگیش نه تنها اون بلکه هرکی رفته راضیه.
چه مطلب چرتی بود, حالا خوبه ما سطح زندگی و رفاه رو تو اروپا میبینیم و حمایت هایی که از مهاجرین میشود, و متاسفانه دربین همین افغانها, خیلی ایرانی هست که به اسم افغان و ملیت افغان پناهندگی میگیرند.