جعفری جوزانی: ترجیح میدهم راه خودم را بروم
«پشت دیوار سکوت» تازهترین اثر سینمایی مسعود جعفریجوزانی در جشنواره فیلم فجر، فیلمی است که به موضوع خونهای آلوده اشاره میکند و قصه براساس آن پیش میرود.
در فیلم اخیرتان به یک موضوع ملتهب اجتماعی پرداختید، دلیل انتخاب این موضوع چه بود؟
سینماگران هم مانند دیگر هنرمندان، نویسندگان، منتقدان و حتی فعالان سیاسی و اجتماعی برای تازهماندن و مؤثربودن، بیشتر از دیگران به رخدادها، جنبشها، تغییروتحول و حتی رویدادهای بهظاهر جزئی توجه میکنند و تأثیرپذیری بیشتری دارند؛ یعنی یک سینماگر برای اینکه بتواند اثری ورای ژانرهای تکراری و سبکهای موجود پدید بیاورد، مجبور است یک موضوع یا رخداد را بارها در ذهن خود ویران و دوبارهسازی کند تا به ساختاری مطلوب و تأثیرگذار برسد که آن قصه یا موضوع را در ساختاری جذاب و در زمانی محدود به مخاطب ارائه دهد.
براساس این گفتار، طبیعی بود که من و دخترم پس از برخورد با موضوع ملتهبی چون ورود خونهای آلوده و ارتباط مستقیم آن با جوانان داوطلب کنشگری که در قالب یک نهاد مردممحور، کمر به نابودی هیولای ایدز بستهاند، شدیدا تحتتأثیر قرار بگیریم و تلاش کنیم بخشی از این حرکت احترامبرانگیز مردمی باشیم. این بود که با شور و شوق، آستینها را بالا زدیم تا در کنار این جوانان به ارتقای آگاهیدادن به جامعه کمک کرده باشیم. از زمان برخورد و آگاهی از این فاجعه که فرانسویها خونهای آلوده به کشور وارد و مردم ما را آلوده کردند و هنوز هم شرکت «سنافی اونتیس» که در ادامه همان شرکت واردکننده خونهای آلوده با نام جدیدی است، در حال مراوده و معامله با واردکنندگان دارو به ایران هستند، ٢٤ ساعت بیشتر طول نکشید که خانم فاطمه صالحی روبهرویمان نشست و خاطراتش را با ما قسمت کرد؛ رنجهایی که این دختر جوان کشیده بود، استخوانبندی اصلی فیلمنامه را شکل داد، بهگونهای که فیلم «پشت دیوار سکوت» تا حد زیادی براساس زندگی واقعی خانم فاطمه صالحی که درواقع یکی از مددکاران انجمن احیا است ساخته و پرداخته شده است. ناگفته نماند که پژوهشهای انجامشده دکتر عبدالکریم یونسی و دیگر دوستان، بهویژه فیلم مستند «چند قطره خون»، کار دوست عزیزم، نوید نامور، تأثیر عمیقی در شیوه کار گذاشت.
طبعا پرداختن به این موضوع بهنوعی ردشدن از برخی خطوط قرمز است. از نحوه نگارش داستان و احتمالا مواردی که با جرح و تعدیل مواجه شد صحبت کنید؟
پیرنگ فیلمنامه با دقت و تأکید بر واقعیتهای قابلدفاع ساخته شد و بدیهی است که چنین موضوعی به خودیخود آنسوی خط قرمز قرار میگیرد، اما بیش از نگرانی از خط قرمزها، بعد از خواندن فیلمنامه اولیه که سحر نوشته بود، من نگران تلخی و گزندگی سوژه شدم. این بود که کمی شکر خیال به واقعیت تلخ افزودم و با تأکید بر شخصیت مددکار کنشگر، خانم صالحی، فیلمنامه نهایی نوشته شد. بارها با دوستان انجمن، کارورزان و مددجویان جلسه گذاشتیم و صداها را ضبط کردیم تا در نهایت به ساختار نهایی رسیدیم و درواقع فیلمنامه بر پایه ترسزدایی و روش کشتن این هیولای ویرانگر شکل گرفت.
برخی معتقدند فیلمنامه میتوانست بهمراتب بهتر از چیزی باشد که ساخته شده و در مرحله نگارش داستان حق مطلب ادا نشده. تا چه حد این نقد را میپذیرید؟
طبیعی است که هر فیلمنامهای همیشه میتواند متفاوتتر و بهتر نوشته شود، اما من و سحر به کاری که انجام دادهایم معتقدیم، چراکه روح زنانه در آن جاری است و زیادتر از حد مجاز پالایش و پاستوریزه نشده است. فیلمنامه موجود ساختاری کاملا نو دارد که با تکیه بر ادبیات حکایتدرحکایت فرهنگ ایرانی نوشته شده و به پختگی لازم رسیده است. شخصیت کنشگر ستاره که دارای مشکلات معمول هر دختر جوانی در زندگی خویش است، با ورود به زندگی مددجویان و با همکاری دیگر مددکاران در قالب یک گروه انجمن مردمنهاد به کمک مددجویان مبتلا به بیماری ایدز میشتابد و از این طریق، موفق میشود به رشد و تکامل شخصیت خود کمک کند. او با ورود به انجمن مردمنهاد و همکاری با دیگران به این حقیقت رهاییبخش میرسد که معضلات و مشکلات امروز بشر را تنها با تشکیل گروههای مردمنهاد و تکیه بر نیروی تمامنشدنی مردم میتوان چاره کرد؛ کاری که از هیچ دولت مقتدری برنیامده و برنخواهد آمد.
ازاینرو «پشت دیوار سکوت» را بهخاطر ساختار ویژه و تازهاش بیشتر از دیگر فیلمهایم دوست دارم؛ اما درباره اینکه بعضی میگویند فیلمنامه میتوانست طور دیگری نوشته شود یا بهگونهای دیگر با این موضوع برخورد شود، باید بگویم نه این فیلمنامه که هر موضوع یا فیلمنامه دیگری هم میتوانست به هزارویک شکل دیگر نوشته شود، اما واقعیت این است که هرکس به اندازه شعور و دانش خود با آن برخورد میکند. چهبسا میشد این کار را به روال سینمایی موجود در کشور بازنویسی کرد یا خطی روایتی و سرراست به آن داد، اما من هرگز مد روز فکر نکردهام و نخواستهام شبیه بقیه باشم؛ به این حرفهای تکراری هم عادت کردهام، وقتی «جادههای سرد» را ساختم، منتقدی نوشت که «با من حرف بزن» روش بهتری برای فیلمسازی است، به عبارت دیگر هر فیلمی ساختهام، گروهی که به کلیشههای مد روز عادت کردهاند این حرفها را تکرار کردهاند. هنوز حرفهایی که در زمان اکران «شیر سنگی» و «در مسیر تندباد» گفتند را به خاطر دارم؛ اکثریت قریببهاتفاق نوشته بودند شخصیتهای «شیر سنگی» زیادند و کاش مثل «جادههای سرد» شخصیت کمتری داشت و درباره «در مسیر تندباد» هم همین حرفها تکرار شده بود. امروزه هم که دیگر سایتها و جملههای کوتاه، مد روز است، باز همان حرفهای تکراری در قالبی کوتاهتر نوشته میشود، اما من ترجیح میدهم کار خودم را بکنم و راه خودم را بروم دیگران هم حق دارند حرفهای خودشان را بزنند.
از نتیجه کار راضی هستید؟
بله، بهترین کاری است که تا به امروز به انجام رساندهام، البته میدانم خارج از عادت سینمای روز کشور است، همانطور که «سایه خیال» برای عدهای شوکآور بود یا «ایرانبرگر».
من تا کاری را دوست نداشته باشم نمیسازم؛ چراکه میدانم مانند دیگرانشدن کار بیهوده و بیارزشی است. از نوجوانی از عوامگرایی و عوامزدگی و پوپولیستبودن بیزار بودهام.
ارسال نظر