کارگردان «تابستان داغ»: باید به جامعه تلنگر زد
«تابستان داغ» فیلم بدی نیست. این گزاره کلی و احتمالا بدون جانبداری به این دلیل گفته میشود که هنوز فصل اکران عمومی فیلم نرسیده و از اساس هم در این مجال قصد نقد و واکاوی فیلم وجود ندارد.
کارگردانهای فیلماولی این ویژگی را دارند که برای مخاطب کمتر شناخته شدهاند. اگر موافق باشید و قاعده هم احتمالا همین است، ابتدا سراغ آشنایی با شما برویم و اینکه در سینما تا حالا چه کارهایی کردهاید؟
من متولد ١٣٦٠ هستم در مشهد؛ سال ٧٦ وارد هنرستان سوره مشهد شدم و در رشته کارگردانی سینما شروع به تحصیل کردم و به موازات آن هم در همان سالها، رشته کارگردانی را در انجمن سینمای جوان گذراندم. سال ٨٠ وارد دانشگاه سوره اصفهان شدم و مرحوم بوکاسیان به واسطه ارتباطی که با اهالی سینما داشت، استادان بسیار خوبی را گرد هم آورده بود. سال ٨٤ نخستین فیلم کوتاهم را ساختم با نام «عشق یک روایت غمگین» که جوایزی را از آن خود کرد و کاندیدای خانه سینما شد. تا سال ٩٥ هفت فیلم کوتاه ساختهام. اصولا فیلمهای کوتاهم اقتباس از ادبیات است (چه داخل و چه خارج). بعد از ٧ فیلم کوتاه حالا در سال ٩٥ نخستین فیلم بلندم را به نام «تابستان داغ» ساختم.
«تابستان داغ» را میتوان یک فیلم اجتماعی به حساب آورد؟
اصولا یک درام اجتماعی خانوادگی محسوب میشود.
چطور به این داستان رسیدید؟ چرا داستان فیلم اینطور پیش رفت؟ محصول تجربه شما بود یا بحث دیگری در میان است؟
من مدتی بود که درگیر اقتباس رمان کرمر علیه کرمر بودم که با فیلمنامه پیام کرمی مواجه شدم. خوشبختانه به شکل عجیبی در این فیلمنامه همه آن پارامترهایی که من در اقتباس از رمان کرمر علیه کرمر مورد نظرم بود، وجود داشت و با صحبتهایی که با نویسنده داشتیم به نقطه مشترکی برای پیاده کردن ایدههایی که من برای قصه داشتم، رسیدیم و به اینصورت فیلمنامه «تابستان داغ»، پیشتولیدش شروع شد. داستان فیلم درباره خانواده و ارکان آن است؛ درباره پدر، مادر، شوهر و همسر و وظایف هر کدام از آنها و مسئولیتی که هر کدام در قبال تعهدات خودشان در پیوند زناشویی دارند؛ بهخصوص وقتی که زن و شوهر به پدر و مادر تبدیل میشوند این مسئولیتپذیری و مسئولیتناپذیری چه تبعاتی دارد، در فیلم با آن مواجه میشویم.
در فیلم با دوخانواده مواجهایم از دو طبقه مختلف. یک خانواده با شوهری معتاد که پابرجا نیست و خانواده دیگری که زن و شوهر هر دو پزشک هستند، اما هر چه هست دو خانواده، خانواده سر پایی نیستند؛ از هم گسیختهاند و مسائلی در میان دارند. چرا باید در فیلم شما خانواده این شرایط را داشته باشد؟ منظورم الزامات داستانی نیست، بیشتر به الزامات اجتماعیاش اشاره دارم...
ما ایده ناظرمان و پیشفرض و مضمونی را که در قصه داشتیم در میان این دو خانواده تقسیم کردیم که در دو طبقه متفاوت جامعه هستند. از اینرو، به این مسأله نظر داشتیم که اینطور نباشد مبحثی که مطرح میکنیم، مختص یک طبقه خاص از جامعه تصور شود. همه خانوادهها میتوانند گرفتار این معضلات باشند. ما در خانوادهها هم فرد تحصیلکرده داریم و هم آدمهای فرودست. دو خانواده داریم که ظاهرا در شروع قصه هر دو دارای مشکلاتی هستند که شما آنها را به شکل واحد خودش که از خانواده تصور دارید، نمیبینید. براساس پروسهای که وجود دارد و در فیلم میبینید و اتفاقاتی که براساس فقدان اعضا در سر جای خودشان میافتد، رخدادهایی به وجود میآید که درنهایت خانواده سر و شکل میگیرد و از هم گسیختگی که در طول فیلم بیشتر در خود اعضاست و با توجه به اتفاقی که بر اثر سهلانگاری میافتد، اینها به خودشان میآیند و پذیرای تقصیرهای خودشان هستند و سعی میکنند در آینده شرایط بهتری را رقم بزنند.
در طول فیلم وضع دو خانواده از هم گسیخته را میبینیم. وقتی داستان پیش میرود، اتفاقی میافتد که از هم گسیختگی خانواده ترمیم میشود. اتفاق بسیار تلخ است. سوالم اینجاست که چرا باید حتما یک اتفاق آنقدر تلخ بیفتد که دو خانواده به سمت صلاح پیش برود؟ آیا واقعا باید یک اتفاق بسیار تلخ بیفتد تا بازگشت به خود میسر شود؟
ظاهرا که اینطور است. ما الان در وضعیتی هستیم که این تجربیات را در کشورمان داریم. الان که من و شما اینجا نشستهایم، زمان زیادی از یک حادثه تلخ به نام پلاسکو نمیگذرد. وقتی گزارشها و اخبار را میدیدیم و میشنیدیم، متوجه میشدیم که قبل از حادثه تذکرات زیادی داده شده است، اما گوش کسی به این تذکرات بدهکار نبود. درباره غیر استاندارد و ناکارآمد بودن، مستهلک بودن و غیرایمن بودن ساختمان بارها و بارها تذکر داده شده بود، اما کسی نشنید و سهلانگاریهایی صورت گرفت که با چنین فاجعهای روبهرو شدیم.
شما «تابستان داغ» را فیلم اصولگرا میدانید؟
منظورتان همین تقسیمبندی موجود در جامعه و فضای سیاسی است.
- حدس میزدم این شبهه برایتان پیش بیاید...
سوال سوءتفاهم برانگیز است. برای همین این پرسش را مطرح کردم.
نه، منظورم را واضحتر میگویم. مرادم از اصولگرا این است که آیا فیلم در دنیای خودش چهارچوب یا اصولی دارد؛ اصولی که آن را پیشفرض بداند و تا انتها به آن پایبند بماند؟ مرادم اصول اخلاقی فلسفی یا اجتماعی است.
بله؛ حتما اینطور است. برای تأکید میگویم صددرصد. من بر این عقیده هستم که فیلمساز بهعنوان یک خالق اثر هر قدر در اجتماع دچار نقصان و کاستی بهعنوان یک فرد حقیقی باشد، وقتی که میخواهد دست به ساخت اثر بزند و محتوایی تولید کند باید آن اثرش از صداقت کامل برخوردار باشد و ما در «تابستان داغ» تلاشمان این بود که براساس الگوی استاندارد از خانواده و جامعه که در ذهن داریم فیلمی را بسازیم که مسألهای را متوجه خانواده، مسئولان، جامعه و کسانی که دستاندرکار مهیا کردن محیطی استاندارد هستند، کنیم. ببینید که سهلانگاریهای ساده چه عواقب جبرانناپذیری دارد. جامعه تشکیل شده از خانوادهها و به لحاظ نیروی انسانی خانواده باید جامعه را تغذیه کند و خودش هم از جامعه تغذیه شود.
سوال دیگری که ذهنم را هنگام دیدن فیلم درگیر کرد، این بود که آیا شما در فیلم زبان سمبلیک هم به کار بردهاید یا برداشت من است که این احساس را دارم؟
بستگی دارد که شما چطور به سمبل و نماد نگاه کنید. واقعیت این است که من خیلی اهل سمبل و نماد نیستم.
ارسال نظر