مرگ عجیب عروس و داماد، فردای عروسی
یکشنبه ۱۷ بهمن عروس و داماد ۲۵ و ۳۶ ساله پس ازپایان جشن عروسی و بدرقه میهمانها، با هزارامید و آرزو راهی خانه مشترک شدند.
روزنامه ایران: یکشنبه ۱۷ بهمن عروس و داماد ۲۵ و ۳۶ ساله پس ازپایان جشن عروسی و بدرقه میهمانها، با هزارامید و آرزو راهی خانه مشترک شدند.
داماد جوان کارمند و دانشجوی دکترا بود. نوعروسش نیزدانشجوی کارشناسی ارشد بود.پس ازپایان عروسی، میهمان هاراهی خانه هایشان شدند تابرای روز بعد و مراسم پاتختی آماده شوند،اما ظهر روز بعد که قرار بود عروس برای مراسم عصر آماده شود هیچ خبری ازاو و داماد نبود. تلفن های همراهشان و نه تلفن خانهشان جواب نمیداد. خانوادهها نگران شده بودند و فکرشان به هر جایی میرفت؛سراسیمه و هراسان به سمت خانه زوج جوان رفتند اما هیچ کس در را باز نمیکرد. از آنجا که خانه نوساز بود و درضد سرقت داشت امکان شکستن در هم وجود نداشت.
همه فامیل جمع شده بودند، شکی نبود که اتفاق بدی رخ داده است. نخستین تماسها با آتشنشانی، اورژانس و پلیس گرفته شد و لحظاتی بعد نیروهای پلیس و امداد و آتشنشانی به محل رسیدند.
حامد مؤذنی معاون عملیات آتشنشانی سیرجان گفت: «ساعت ۲ بعدازظهر دوشنبه ۱۸ بهمن گزارش حادثه به آتشنشانی اعلام و تیم عملیاتی بلافاصله به محل اعزام شد. ساختمان یک طبقه و نوساز و در ورودی هم ضد سرقت بود. به همین خاطر اقوام با شکستن شیشه پنجرهها تلاش زیادی برای ورود به محل حادثه کرده بودند که موفق نشده بودند. بنابراین آتشنشانان با تجهیزات مخصوص وارد عمل شده و در را باز کردند. بوی چسب کاغذ دیواری فضای اتاق را گرفته بود واجساد عروس و داماد در اتاق خواب پیدا شد. نیروهای امدادی بلافاصله وارد عمل شدند و با احتمال اینکه بتوانند زوج جوان را نجات دهند پس از اقدامات اولیه هر دو را به بیمارستان انتقال دادند، اما متأسفانه امکان نجاتشان نبود. خانه گازکشی بود اما شوفاژ داشت ولی چند احتمال برای فوت آنها وجود دارد. بنابراین علت حادثه مشخص نیست و اجساد به پزشکی قانونی انتقال یافتند.»
تحقیقات پلیسی ادامه دارد
سرهنگ ایراننژاد، فرمانده انتظامی سیرجان نیز گفت: «زمانی که گزارش این حادثه در ساعت ۲ بعدازظهر دوشنبه به ما رسید مأموران به محل اعزام شدند، پس از اینکه آتشنشانان در را باز کردند پیکر عروس و داماد پیدا شد و با وجود تلاش امدادگران عملیات احیای این زوج در بیمارستان نتیجه نداشت. با توجه به اینکه از مراسم ازدواج عروس و داماد چند ساعتی میگذشت و بوی چسب کاغذ دیواری نیز در فضا پیچیده بود احتمال مسمومیت غذایی، دارویی و حتی گاز گرفتگی مطرح و اجساد برای تعیین علت مرگ به پزشکی قانونی انتقال داده شدند. از آنجا که خانوادههای این زوج کالبد شکافی را نپذیرفتند علت دقیق مرگ آنها هنوز مشخص نشده اما بیشک قتل و جنایتی در میان نبوده است. این خانه نوساز بوده و به گفته بستگان عروس و داماد، روز قبل از عروسی کاغذ دیواری شده بود. با این حال تحقیقات در این پرونده همچنان ادامه دارد.»
نظر کاربران
وای خیلی ناراحت کننده است خدا به خانوادهای انه صبر بده
بیچاره ها خدا رحمتشون کنه و به خانواده هاشون صبر بده چه غم انگیزه
خیلی سخته ایشاالله براهیچ کس چنین اتفاقی نیفته
حالا خوبه دو ساعت باهم زیر سقف بودن
چرا خانوادهاشون اجازه کالبدشکافی نمیدن؟
وای حتما چشم خوردن شب عروسی از اطرافیانشان..بله میشه چون عروس کم سن بوده و وضع مالی خوبی داشتن
پاسخ ها
ههههه مسخره
واااای وااای وااای چه مصیبتی خدا بهشون صبر بده
دختره دهه هفتادی با پسر دهه پنجاهی.
خوش بخالشون....
واای واای واای خیلی ناراحت کننده است ایشالاه خداوند به خانواده شان صبر بده
وای وای خیلی ناراحت کننده است خداوند انشاالاه به خانواده اش صبر بده قسمت شون این بود
سلام چندسال پیش دراهوازدقیقا اتفاق مشابهی برای فرزندیکی ازهمکاران وعروس خانم افتاد پسردانشجوی سال اخرپزشکی بود احتمال اثرات لوازم ارایش شایدباشد چون اتفاق مشابه است گفتم اطلاع رسانی کنم تابیشتربررسی شود.
خداوند به بازماندگانشان صبربده چرا اچازه کالبادشکافی ندادندچسب کاغذدیواری که بو نداره مسموم بشن
خدابیامرزه.
اولا اخه کی میگ مسمویت غذایی بوده ازاون غذا چنصدنفرخوردن فقط عروس داماد مردن.
دوما کی تاحالا ازبوی چسب مرده ک اینا دومیش باشن
سوما دلیل مرگو پیداکنین بعد خبربدین ب مردم ک ادم ب توانایی های کشورش انقدشک نکنه...
خدا به داد مادر و پدرشون برسه وحشتناکه
سلام ممنون از همدردی
ایشون از دوستان نزدیک و همکلاسی بنده بودند
قسمت به این بود
پاسخ ها
وای خدا به بازماندگان صبر بده شاید از چسب کاغذ دیواری باشه چون من اگر جایی تاره رنگ کرده باشن یا بوی چسب بیاد واقعا احساس میکنم دارم خفه می شم اسم یاناراحتی گوارش هم ندارم همین چند روز پیش یه تکه راهرو که اصلا بحال وخوابها مربوط نبود اونم تو ویلا شمال در اطق خواب رابستم زیرش را گرفتم کول روشن پنجره را باز کردم همش داشتم خفه میشدم