این صحبتی که من با دوستان داشتم در همان جلسه سهنفره، در واقع برداشت یک نفر از صحبتهای من است. من نسبت به این برداشت هم خیلی ایراد دارم. آن جلسه سهنفره ضبظ نشد. آقای نوریزاده در خارج از کشور میگوید من نوار آقای پروازی را گوش کردم، در حالي كه اصلا نواری وجود ندارد.
شرق نوشت: کافی است در گوگل کلیدواژه «انصار حزبالله» را جستوجو کنید؛ در همه صفحات، نام حجتالاسلام محمد پروازی هم به چشم میخورد. از او یک متن سخنرانی هم در فضای مجازی موجود است که معروف است به «سخنرانی محمد پروازی در جمع اعضای هیئت رزمندگان» فحوای این سخنرانی موضوع تشکیل انصار حزبالله و طرز تفکر این گروه است. این متن، بعد از قتلهای زنجیرهای در اصفهان توزیع و در نهایت منجر به بازداشت پروازی شد.
دو نکته برای آقای همت خیلی مهم بود. یک اینکه من هیچگاه بین نماز صحبت نمیکردم و بعد از نماز سخنرانی میکردم که هرکسی که میخواهد برود و هر کس هم دوست دارد، بماند. نکته دوم اینکه من بین گردانندگان لشکر هم میرفتم و صحبت میکردم.
شهید همت طوری رفتار میکرد که یک طرف او یک راستی بود و طرف دیگر یک چپی. یعنی هر دوي اینها را با ادبیات و رفتار و منشی بهگونهای ساماندهی میکرد که برای رسیدن به اهدافی که به لحاظ نظامی مدنظر او بود، موفق ظاهر شوند. به بیان دیگر با جمعکردن سلیقههای مختلف در اطراف خودش، نقش مثبتی در موفقیت لشکر داشت.
قدرت مدیریت همت این بود که از مجموعه افرادی که صاحب رأی و نظر بودند؛ حتی اگر در جریانهای مختلف بوده یا سلیقههای مختلفی داشتند، اطراف خود جمع کرده بود. با رفتن همت، این سلایق خودنمایی کرد.
سال ٦٧ بنا شد آقای اللهکرم راهپیمایی ولایت را برای مسائل جبهه و جنگ، در تهران راهاندازی کند. جنگ هم هنوز تمام نشده بود.
امام ابراز میکند آنهایی که مخالف فرماندهی جنگ هستند، حتما پا در گلیم آمریکا دارند. در تأیید صحبتهای امام، آقای اللهکرم میخواست راهپیمایی برگزار کند. آن زمان اینگونه بود امام هر صحبتی که داشتند، بعد از آن یک راهپیمایی تأییدی برگزار میشد؛ اما به نظر من امام احساس کرد اگر این راهپيمایی برگزار شود، اختلاف بیشتر خواهد شد. بههمیندلیل دستور دادند جلوی این راهپیمایی گرفته شود. من از این موضوع مطلع بودم؛ اما در آن دخالتی نداشتم.
دراینصورت هم کارها به نام شخص تمام میشود و هم در نبود احزاب کسی مسئولیت بر عهده نمیگیرد. اینکه ما میگوییم سردار سازندگی، همهچیز به نام فرد تمام میشود. یک بحث اینچنینی مطرح کردیم که البته مورد مؤاخذه هم قرار گرفتم و گفتند این صحبت علیه هاشمیرفسنجانی است. گفتم نه این صحبت علیه یک نگاه است که هاشمیرفسنجانی مصداق این نگاه است. آن موقع کل جریان چپ این نگاه را داشت.
ببینید یک انصار حزبالله تشکیل شده که من اصلا نمیدانم چه کسانی هستند. قبل از آن هم یک هیئت رزمندگان وجود داشت. حالا یک نفر بود که هم در هیئت عضو بود و هم در انصار حضور داشت که او همان حسین اللهکرم است. اطلاعات هیئت به این وسیله به انصار داده میشد و اطلاعات انصار هم به هیئت و به ما داده میشد.
آن زمان شنیدم که میخواهند روزنامه یا نشریهای منتشر کنند به نام یالثاراتالحسین. همچنین اطلاعیههایی هم بعد از چهار، پنج ماه که از تشکیل آن میگذشت با همین عنوان منتشر میشد. من گفتم عنوان یالثاراتالحسین مربوط به قیام توابین بعد از حادثه عاشوراست. این عنوان خوبی برای شما نیست. به آنها گفتم اگر اهل فن نیستید که بدانید چه نامی را انتخاب کردید، اگر هم بنا به دلیلی این نام را انتخاب کردید که خود دانید. این اولین پیشنهاد من بهواسطه حسین اللهکرم بود.
نمیخواهم بگویم صرفا جریان حامی آقای رفسنجانی، بلکه من نگاه دیگر جریان غالب آن روز را در این ماجرا قویتر میدانم. میخواهم بگویم جریانهایی وجود داشتند که معتقد بودند نگاه چپ دهه ٦٠ باید از بین برود. نگاه این بود که این جماعت یا باید جذب یا باید دفع بشوند. در تقویت این نگاه جریان غالب باید وارد میشد. از طرفی حسین هم بیشتر به آن سمت گرایش کرده بود. این دو عامل دست به دست هم میدهد که هیئت رزمندگان از هم پاشیده شود.
خب بخشی از انصار حزبالله همان اعضای هیئت هستند. بچههای جبهه و جنگ هستند. چه میشود که این تغییروتحول فکری صورت میگیرد. حتی در همان نقلقول که شما میگویید صاحب آن اللهکرم است به همین اسامی بچههای جبهه در تأسیس انصار اشاره دارد از جمله ذوالقدر و عبداللهی. راستی این آقای عبداللهی کیست؟!
با حسین اللهکرم. گفتم نگذارید سیاسی شود، بگذارید مستقل باشد.
من درباره اعتراضات به مرغ آمین و سینما فلسطین شنیدهام. من اتفاقا با حسین درباره مرغ آمین حرف زدم و گفتم فکر میکنی این منش، درست است؟ و میدانم که حسین ناراحت شد.
این صحبتی که من با دوستان داشتم در همان جلسه سهنفره، در واقع برداشت یک نفر از صحبتهای من است. من نسبت به این برداشت هم خیلی ایراد دارم. آن جلسه سهنفره ضبظ نشد. آقای نوریزاده در خارج از کشور میگوید من نوار آقای پروازی را گوش کردم، در حالي كه اصلا نواری وجود ندارد. آن متن منتسب به سخنرانی، برداشت یک نفر است؛ یعنی مفهومی است که او برداشت کرده و به همین جهت دارای ایراداتی است؛ نکته دوم اینکه آنچه به من نسبت داده شده من از قول فرد دیگری مطرح کردهام. این فایل را نگه میدارند. در اینجا چند کار امنیتی اتفاق میافتد. این فایل ١٦ ماه بعد از آنکه من حرف زدم، باید برود در یک سخنرانی توزیع شود... .
باید جایی پخش شود که سخنرانی درباره قتلهای زنجیرهای انجام میشود؛ یعنی در اصفهان و سخنرانی کدیور. این متن آنجا پخش میشود. فقط در اصفهان توزیع شد و جای دیگری این اتفاق نیفتاد. نکته بعدی این بود، برای اینکه سخنرانی مهم جلوه داده شود، من باید انصار حزباللهی معرفی میشدم. از آنجا كه با حسین هم در گذشته رفاقت داشتم، امکان اینکه من در صحنه بتوانم ایفای نقش کنم فراهم بود. بلافاصله انصار بیانیه داد که پروازی عضو ما نبوده است
از اصفهان بلافاصله به من زنگ میزنند که چنین چیزی به نام تو منتشر شده. پشت تلفن برای من خواند. بعد من متوجه شدم که این متن، همان متن مذاکرات سهنفره است که بنا نبود منتشر شود. بعد تلفنهای متعددی به منزل ما در قم شد. پدر مرحوم من میگفت باور نمیکنم شما در قم باشید، باید بیایید تا شما را ببینم. حتی حسینیان هم میگوید که او را بردند مرز تا فرار کند.
بعد از آن باید این موضوع شایع میشد که این سخنان برای این فرد است و او پناهنده شده است. نه اینکه قصد دارد پناهنده شود، بلکه پناهنده شده. این مسئله در هیئت دولت طرح میشود. در هیئت دولت اعلام میکنند یک روحانی پناهنده شده است. برای اینکه این موضوع بهتر جا بیفتد، گفتند از سمت تبریز پناهنده شده است. چه زمانی؟ درست همان زمانی که من برای سخنرانی شب قدر به دانشگاه تبریز رفته بودم. اینها هم میدانستند که من به تبریز رفتم. در این صحنه حتی روحالله حسینیان هم میپذیرد که من به آنجا رفتم؛ یعنی من داشتم فرار میکردم، در تبریز بودم و بعد از مرز پشیمان شدم و برگشتم. من اصلا نرفتم.
زنگها به صدا درآمد. بعد از آنکه معلوم شد پناهنده نشدهام. از چند هفته بعد از آن شروع به کار دادگاههای من بود. دادگاه ویژه روحانیت براساس شکایتی که انصار حزبالله طرح کرد، برگزار شد.
حسینیان در همان سخنرانی شما را طلبهای معرفی میکند که با انصار حزبالله همکاری میکنید. بعد در جریان قتلهای زنجیرهای مدعی میشود که سعید حجاریان، محسن امینزاده و محسن آرمین و افشاری شما را تحریک میکنند. بعد ادامه میدهد که سعید حجاریان فایل را پیاده کرده و میگویندها و فلانی میگوید را حذف کرده... بعد ادامه میدهد که جزوهای را منتشر میکنند به نام سخنرانی پروازی. من بازجویی پروازی را دیدهام؛ میگوید به سعید حجاریان اعتراض کردم که بنا نبود این صحبتها را منتشر کنید و بعد چرا آن را تحریف کردهاید. بعد هم به شایعه پناهندگی اشاره میکند. چه اندازه از این صحبتها درست است؟
در زندگیام سعید حجاریان را ندیده بودم، با اینکه بچهمحل بودیم! ببینید ١٦ ماه از ماجرای آن جلسات گذشته، این فایل صحبتها منتشر و دادگاه من برگزار شده، من هنوز سعید را ندیدم. پس چطور است که ایشان میگوید سعید به او گفته است که بیا و این حرفها را بزن. من در همان مقالهها در صبح امروز نوشتم که چطور شما میتوانید پرونده من را بخوانید بدون آنکه منتهی به حکم شده باشد. در نهایت باید بگویم این تحلیل آقای حسینیان است و بهلحاظ خبری هیچ واقعیت خارجی نداشته است. من نه سعید را دیده بودم و نه هرگز پناهنده شدم. من و جواد اکبرین با هم برای سخنرانی رفتیم تبریز و برگشتیم. همیشه میرفتیم.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر