خودشیفته ای به نام «ترامپ»
دونالد ترامپ، کاندیدای جنجالی جمهوری خواهان حالا رسما رییس جمهور آمریکا شده است؛ رییس جمهوری که در ۱۰ روز اول مدیریتش بر کاخ سفید آن چنان طوفانی به وجود آمد که بسیاری را نگران عواقب تصمیماتش برای چهار سال آینده کرده است.
بسیاری از روان شناسان فوق متخصص آمریکا همچون استادان دانشگاه هاروارد و محققان مرکز هوارد گاردنر معتقدند دونالد ترامپ یک خودشیفته واقعتی است. در حقیقت شخصیت او آن قدر با معیارهای تعریف شده مطابقت دارد که جورج سیمون، یک روان درمانگر در یکی از سیمنارهای سالانه انجمن روان شناسان اعلام کرد از ویدئوهای مربوط به ترامپ برای توضیح عینی و عملی پدیده نارسیسیت یا همان خودشیفتگی برای دانشجویانش استفاده می کند.
این مسئله، دونالد ترامپ، رییس جمهور تازه وارد آمریکا را وارد گروه دیگر رهبرانی چون معمر قذافی، ناپلئون بناپارت و صدام حسین می کند. اگرچه دیگر خودشیفته های دنیا ممکن است با نوآوری و خلق آثار هنری ما را سرگرم کنند؛ اما اگر یک خودشیفته، قدرتی برای ادراه زندگی مردم یک کشور به دست بیاورد، قطعا رفتار متفاوتی از خود بروز خواهدداد.
حال که انتخابات تمام شده و ترامپ قدرت را در دست گرفته است، باید از خودمان بپرسیم اگر این رییس جمهور منتخب مردم، بیشتر شبیه یک دیکتاتور رفتارکند؛ صداهای مخالف را خاموش کند، از سازش و کوتاه آمدن امتناع داشته باشد و در مقابل گروه های خاص رفتار سرکوبگرانه داشته باشد، چه بر سر کشور خواهدآمد، برای پاسخ به این سوال باید به عقب تر بازگشت و دید که ریشه های رفتار یک خودشیفته چگونه می تواند منجر به نتایجی شود که عواقب جبران ناپذیری به دنبال دارد.
فقدان همدلی در دونالد ترامپ به وضوح در موضوعاتی مانند به مهاجرت و مهاجرات آمریکایی دیده می شود. براساس مطالعات جامعه شناختی و قوم گرایانه، برخلاف باور عموم مردم آمریکا عمده مهاجران وارد شده از مکزیک به خاک آمریکا «افرادی آرام با رویاهای بزرگ هستند که به دنبال مکانی آرام و صلح آمیز برای دست یابی به آرزوهای شان می گردند.»
با این حال ترامپ با چنگ انداختن به باوری عامیانه مدعی است که تمامی این مهاجران «جنایتکار، قاچاقچی مواد مخدر، تجاوزگر و...» هستند. این فقدان همدلی با دیگر انسان ها او را از توجه به این حقیقت که پناهندگان به دنبال جایی برای زندگی با آسایش هستند، دور نگه داشته است. شاید اگر او بستگانی در عراق و سوریه داشت، راحت تر می توانست این حقیقت را قبول کند و با آغوش باز به استقبال این افراد می رفت.
اما فقدان همدلی تنها بخشی از مشکلات شخصیتی یک انسان خودشیفته را می سازد. زیرا در لایه های مختلفی از تکبر و خودشیفتگی این دسته از افراد، دریایی از کمبود و ضعف اعتماد به نفس نهفته است که به راحتی با هر نقد کوچک تحریک می شود و خودش را در قالب خشم نشان می دهد.
تا پیش از این، قدرت گرفتن دونالد ترامپ برای برخی رسانه ها مثل بازی بود؛ اما حالا این بازی دیگر از فاز سرگرم کنندگی اش خارج شده است. این رهبری و مدیریت که حالا به دست یک انسان خودشیفته افتاده، در واقع رهبری و مدیریت یکی از قدرتمندترین کشورهای جهان است و با اداره یک بنگاه تجاری تفاوت فاحشی دارد. در عین حال موفقیت او در اثر شانس و اقبال نبوده است.
ترامپ به عنوان فردی موفق در حیطه بازرگانی به خوبی می داند با کارت های داشته اش چگونه بازی کند تا بیشترین سود را به دست بیاورد. از این لحاظ حداقل می توان امیدوار بود که او استعداد استفاده از ترفندهای یک سیاستمدار آمریکایی همچون دروغگویی، تهدید، پرتی بازی، تحقیر و تفرقه را دارد.
با این حال موقعیت رییس جمهور ایالات متحده آمریکا نیازمند آن است تا فرد بخش قابل توجهی از همدلی، میزان مشخصی از فروتنی، توانایی حفظ روابط و تمایل به ایجاد امکانات جدید را دارا باشد.
نظر کاربران
نفسها در سینه حبس ترامپ میاید