رحمان سیفی آزاد از «ماجان» میگوید
رحمان سیفی آزاد که پیش از این در مقام فیلمنامهنویس در آثار سینمایی و تلویزیونی حضور داشته، اینبار با فیلم سینمایی «ماجان» کارگردانی را هم تجربه کرده است. این فیلم که تلاشهای یک زن برای نگهداری از فرزند معلولش را روایت میکند، در بخش چشمانداز سیوپنجمین جشنواره فیلم فجر حضور دارد.
با توجه به اینکه شما در حوزه تئاتر کارگردانی شناختهشده به حساب میآیید و در سینما با «ماجان» اولين فیلم بلندتان را کارگردانی کردهاید، تفاوت این دو مدیوم را چطور میبینید و اساسا با تقسیمبندی کارگردان تئاتری و کارگردان سینمایی موافق هستید؟
به معنی کیفیت نه اما از باب تفاوتها باید بپذیریم تئاتر و سینما دو رسانه کاملا مختلف هستند. تجربههای قبلی نظیر نوشتن فیلمنامههای سینمایی یا تهیهکنندگی سینما و سالها مدیریت در حوزه سریالسازی و... به دادم رسید و حضور در مدیوم سینما بعد از تجربههای تئاتری خیلی برایم ناآشنا نبود؛ البته تجربه کاملا متفاوتی بود که نیازها و ملزومات دیگری میطلبید.
با این توضیح چه چیزی را دلیلی بر عدم پذیرش فیلمتان در بخش سودای سیمرغ میدانید؟
به نظر خودم سلیقه هیأت انتخاب باعث عدم پذیرش «ماجان» در بخش مسابقه سیوپنجمین جشنواره فیلم فجر بود. ما هم وارد این بازی شدیم و میدانیم وقتی وارد بازی میشوید، درواقع پذیرفتهاید سلیقه تعدادی از افراد روی حضور و در ادامه برندهشدن فیلم یا اثرتان تأثیرگذار خواهد بود. اگر یک جنس از افراد دیگر با جنس دیگری از سلیقه و دانش و تفکر در هیأت انتخاب حضور داشتند، احتمالا اتفاقات دیگری رقم میخورد. گمان من این است که سلیقه باعث عدم حضور فیلم «ماجان» در بخش مسابقه این دوره از جشنواره فیلم فجر بود.
آنچه برای من در ماجان موضوع اصلی به حساب میآمد، زندگیکردن به خاطر دیگران و احساس گناه که بهتبع زندگی به خاطر دیگران در فرد ایجاد میشود، بود. قصه من درباره اختلاف دیدگاه یک پدر و مادر در برخورد با بچه معلولشان بود. آنها قبل از این فرزند دو بچه سالم داشتهاند و حالا در مواجهه با این بچه معلول با چالشهایی مواجه میشوند. در این قصه تفاوت دیدگاه دو فرد نسبت به یک پدیده مشترک برای من خیلی اهمیت داشت. یکی برای به دست آوردن تأیید دیگران زندگی میکند و دیگری نگاه و اندیشه خودش را مورد توجه قرار میدهد.
با وجود آنکه بخش قابل توجهی از جمعیت ایران را معلولان تشکیل میدهند، به نظر میرسد در سینمای ایران به این بخش چندان توجه نشده است. شما به زندگی این معلول چقدر اهمیت دادهاید؟
من سعی کردم دشواریهایی که یک خانواده با حضور یک فرزند معلول با آن مواجه هستند را به تصویر بکشم. متأسفانه در جامعه ما خیلیها هستند که نگاه توریستی به معلول دارند. به این صورت که دلسوزیها و انساندوستیهای از نوع توریستی را از خود نشان میدهند و این دلسوزیها عمق پیدا نمیکند و جاندار و واقعی نیست. وقتی یک پدر و مادر صاحب چنین فرزندی میشوند، کاملا در بهت و شک قرار میگیرند و برخوردهای متفاوتی در این بین رخ میدهد. در دل این جریان سعی کردهام به مشکلات داشتن این فرزندان و نگهداری آنها و البته حق حیاتی که افراد معلول دارند را مورد توجه قرار بدهم.
این سوژه آنقدر اجتماعی هست که دیدهشدن یا نشدنش خیلی به حضور در بخش مسابقه یا بخشهای دیگر ارتباطی ندارد. اگر به فضای فیلم و تعداد بازیگرانی که در آن حضور دارند، توجه کنیم درمییابیم فضا خیلی خلوت است. این همان چیزی بود که به آن احتیاج داشتید؟
بله. برای من نزدیکشدن به دیدگاه دو آدم با حضور در یک فضای مشترک خیلی اهمیت داشت به همین خاطر هم بود که اصالت را در فیلم به همین دو فرد دادم و میخواستم نشان دهم كه آنها در برخورد با چنین معضلی چه رفتاری با یکدیگر، با بچه و با جامعه دارند. سعی کردم نسبتها را به تصویر بکشم؛ البته اینها زمینههایی بود که در فیلمنامه موجود بود. بنابراین باید از خانم لیلا لاریجانی، فیلمنامهنویس تشکر کنم که این سوژه را به من پیشنهاد داد.
همیشه گفتهاند کارگردان اولین منتقد کارش است. اگر اینطور باشد برای خود شما «ماجان» شایستگی حضور در بخش مسابقه را داشت؟
واقعیتش این است که من خیلی فیلم را دوست دارم و با آن ارتباط خوبی برقرار کردم. به نظر خودم فیلم، فیلم خوبی شده و به همین خاطر هم هست که ترجیح دادم در بخش چشمانداز حضور داشته باشد تا در مواجهه با مخاطبان خودم و فیلم را به سنجه بگذارم.
خودتان تعریفی از بخش چشمانداز دارید؟
راستش من این نوع تقسیمبندی در جشنواره را نمیفهمم. به نظر من تقسیمبندی عجیبوغریبی است که اصلا نمیدانم برای چه باید باشد. آنطور که به ما گفتهاند عین بخش سودای سیمرغ در همه بخشها به نمایش داده میشود، همه اتفاقاتی که باید بیفتد حتی در بخش سیمرغ مردمی هم مورد قضاوت قرار میگیرد تنها ویژگی که ندارد این است که مورد داوری هیأت داوران قرار نمیگیرد.
آقای اسعدیان در چه حوزهای بهعنوان مشاور کارگردان با شما همکاری کردند؟
آقای اسعدیان فیلمنامه را خواندند و خوششان آمد. من از ایشان تقاضا کردم به علت آشنایی که داشتیم فیلمنامه را بخوانند، ایشان هم به من کمک کردند هم در روند فیلمنامهنویسی و هم در اجرا مشورتها و پیشنهادهایشان را میدادند. البته اصراری هم به اینکه حتما این پیشنهادها اجرایی شود، نداشتند. همراهی بود که برای من هم تجربه جالبی را رقم زد.
فارغ از اینکه جشنوارهها برگزار شوند یا خیر، به نظر میرسد برخی از کارگردانهای ما (فارغ از نگاه اجتماعی که عدهای سیاهنمایی مینامندش و عدهای هم آن را دردهای موجود در جامعه میدانند) هستند که کارهایی که روی پرده سینما ارایه میدهند چیزهایی است که جامعه ایران درگیر آن است. ماجان به نظر میرسد از همین دست فیلمها باشد اما در ادامه هم همینطور گام خواهید برداشت؟ به عبارت دیگر سلیقه فیلمسازی شما کماکان با همین قصهها همنشینی دارد؟
موضوعات اجتماعی و روانشناسی جامعه خودم برای من خیلی جذاب و قابل بررسی و قابل اعتنا است. بنابراین قاعدتا فکر میکنم در سینمای اجتماعی فعالیت کنم و علاقهمندم در همین مسیر کارم را ادامه دهم. اما خب سینمای قصهگو همیشه جزو ایدهآلهای من بوده و دوست داشتم در آنجا هم اتفاقات خوبی بیفتد و کارم فقط بازنمایی از واقعیت نباشد.
بخشی از منتقدان معتقدند فیلمسازی در ایران دستکم در سالهای اخیر درست شبیه انسانی است که اندام ناهمگون و همسان دارد. (مثلا انسانی که دستان بهشدت بلندی دارد و پاهای خیلی کوتاه و ...) به نظر شما چرا فیلمساز ایرانی در یک دهه اخیر تا این حد نسبت به فیلمهایی که عنوان اجتماعی را با خود یدک میکشند حساس است و قدم بر میدارد؟
به نظر من فیلمسازی اجتماعی ایران دارد تبدیل میشود به بازنمایی از واقعیت با اندکی قصه و اندکی ظرافت. گمانم آن است که بخشی از اینها دغدغههای اجتماعی است که باید در جایی دیگر بروز کند اما در سینما پررنگتر شده. یکی از دلایل دیگری که سینماگران ما به این نوع سینما توجه دارند بحث هزینههای تولید است. وقتی بناست شما بهعنوان یک فیلمساز به کارهای قصهگو و به دنیای فانتزی، تخیل و... بپردازید به همین نسبت هزینههای تولید شما تعریف دیگری دارند و چون فیلمسازی در ایران حداقلی است فقط فیلمهایی که شانس جذب پولهای نسبتا قابل توجهی دارند میتوانند به این سمت بروند. بنابراین به نظر میرسد شرایطی که در آن قرار گرفتهایم تابعی از اقتصاد سینمای ایران است.
سخن پایانی...
در پایان از همه همکارانم که در این تجربه به من کمک کردند تشکر میکنم و ممنون آنها هستم. امیدوارم نتیجه تلاش همه ما اولا باعث شود به افراد معلول در جامعه ایران توجه شود که به نظر من حقوق حداقلی آنها هم نادیده گرفته شده است و از سوی دیگر به برکت این نوع نگاه امیدوارم مخاطبانمان ما را ببینند و کارمان را بپسندند.
ارسال نظر