«علي ١٨ سالش بود. روزها در مدرسه درس ميخواند و ظهرها از مدرسه كه برميگشت ميرفت سيمكشي ساختمان. از بچگي هزينه درس و مدرسهاش را خودش تامين ميكرد. اما اينبار نميدانم چه شد. با رفيقهايش قرار گذاشتند و براي ١٥٠ يا دويست هزارتومان پول نقد زجر و سختي اين راه را به تنشان خريدند و رفتند كولبري. حالا ما مانديم و جاي خالي علي در خانه.»
روزنامه اعتماد نوشت: «علي ١٨ سالش بود. روزها در مدرسه درس ميخواند و ظهرها از مدرسه كه برميگشت ميرفت سيمكشي ساختمان. از بچگي هزينه درس و مدرسهاش را خودش تامين ميكرد. اما اينبار نميدانم چه شد. با رفيقهايش قرار گذاشتند و براي ١٥٠ يا دويست هزارتومان پول نقد زجر و سختي اين راه را به تنشان خريدند و رفتند كولبري. حالا ما مانديم و جاي خالي علي در خانه.»
اينها را پدر علي محمدزاده ساكن روستاي بيوران علياي سردشت ميگويد. علي محمدزاده يكي از كولبراني است كه شنبه شب همراه با ١٥ نفر ديگر با بار خشكبار به مرز عراق زدند و گرفتار بهمن شدند و او به همراه ٣نفر ديگر جانشان را از دست دادند. هوا برفي بود و عدهاي احتمال بهمن را از قبل داده بودند و به خاطر همين برگشتند اما چند نفري كه به هر دليل راضي به بازگشت نبودند، ماندند و زير برفها جان باختند. آنها كه از نيمه راه برگشته بودند خبر گرفتار شدن بقيه را به اهالي دادند و گروههاي نجات خودشان را به محل حادثه رساندند. اما از ١٦ نفر ٤ نفر كه ضعيفتر بودند تسليم مرگ شدند و ٦ نفر راهي بيمارستان.
پدر علي ميگويد: « اين نخستين باري بود كه علي همراه با دوستانش براي كولبري به جاده زد. هنوز كه هنوز است من و مادرش باورمان نميشود كه پسرمان توي جاده يخ زده. جثهاش ضعيف بود وتحمل سرما را نداشت. اگر ميدانستيم، نميگذاشتيم برود. خواهرش به ما خبر داد كه رفته.» پدر علي محمدزاده درباره آن شب تعريف ميكند: «آن شب سه گروه براي كولبري به جاده زدند كه علي در گروه دوم بود. با سه نفر از دوستان هم سن وسالش قرار گذاشته بود و براي ١٥٠ يا ٢٠٠ هزارتومان اين خطر را به جانش انداخت و به خانه برنگشت. آنها قرار بود بار خشكبار به آن طرف مرز ببرند.»
علي در بيمارستان جان باخت
پدر علي دوماه در خانه نبود و براي سفر كاري سردشت را ترك كرده بود. در اين مدت خرج زندگي بردوش علي بود. محمدزاده درباره روز حادثه ميگويد: «صبح روز بعد از اين اتفاق يكي از اقواممان با من تماس گرفت و گفت كه هر جا هستم خودم را به سردشت برسانم. وقتي برگشتم آدرس بيمارستان را به من دادند و وقتي براي ديدن علي رفتم ديدم به جاي خودش بدن بيجانش روي تخت بيمارستان افتاده. مادرش هم به بيمارستان آمده بود، با من شروع به گريه و زاري كرد.» پدر علي بريده بريده صحبت ميكند و ميان حرفهايش وقفه ميافتد. هنوز يك ساعت از تمام شدن مراسم ختم پسرش نگذشته. صداي گريهها و فريادهاي مادر علي هم از پشت تلفن ميآيد.
محمدنژاد ميگويد: « علي از همان بچگي براي تامين هزينههاي درس و مدرسهاش بيرون از خانه كار ميكرد. تكنيسين برق بود و سر ساختمان ميرفت و خانههاي مردم را سيم كشي ميكرد. ساعت دو و نيم از مدرسه به خانه ميآمد ناهارش را ميخورد و ميرفت سركار. من نظامي هستم و الان در بازار آزاد كار ميكنم. اما زندگي با نداري آن هم در شهري كه هيچ كاري در آن نيست، سخت است. تقريبا بيشتر بچههايي كه اينجا مدرسه ميروند براي تامين هزينه درسشان كار ميكنند. » ميان صداي نالهها و گريههايي كه از داخل خانه پشت گوشي تلفن ميآيد صداي دختر كوچكي هم ميآيد. اين صداي خواهر علي است كه ٩ سالش است. از ميان اعضاي خانواده تنها او ميدانست كه علي براي كولبري به مرز رفته. حالا داغدار است و اشك ميريزد كه چرا موضوع را به بقيه نگفته تا جلويش را بگيرند.
محمدنژاد ميگويد: «دخترم كه در كلاس سوم ابتدايي درس ميخواند ديروز انشايي براي برادرش نوشته بود كه برادرم يك شب در برفها از خانه بيرون رفت و ديگر به خانه بازنگشت. مادرش با گريه و زاري علي را از خدا ميخواهد. همه مردم سردشت با ما عزادار شدهاند اما اين وضعيت تا كي بايد ادامه داشته باشد؟ تا كي بايد پسرها و مردهاي ما به خاطر بيكاري و بيپولي براي ١٥٠ هزارتومان پول در سرما و گرما، در زمينهاي پر از مين به جادهها بزنند و كشته شوند؟ همين ديشب دوباره صد نفر براي كولبري به جاده زدند و هنوز معلوم نيست برگردند يا نه. »
عكس علي روي نيمكت مدرسه
صبح روزي كه علي در بهمن گرفتار شد خبر فوتش دهان به دهان چرخيد. آقاي مولاني دبير ادبياتش آن روز صبح، وقتي براي رفتن به كلاس درس راهي شد ماجرا را از اهالي شهرشنيد. به كلاس آمد و به جاي علي عكسي را ديد كه همكلاسيهايش روي صندلي گذاشته بودند. او به «اعتماد» ميگويد: «علي دانشآموز كلاس سوم دبيرستان بود. من به او و همكلاسيهايش ادبيات درس ميدادم. در راه مدرسه بودم كه از اهالي شنيدم علي همراه با دوستانش براي كولبري به جاده زده و گرفتار بهمن شده. آن روز بچهها عكس علي را روي صندلياش گذاشته بودند و همه ناراحت بودند و گريه ميكردند. همه با هم كلاس را تعطيل كرديم و به خانه علي رفتيم تا با خانوادهاش همدردي كنيم.»
دانشآموزان سردشتي اغلب كولبري ميكنند
معلم علي سالهاست كه در دبيرستانهاي سردشت تدريس ميكند، او درباره دانشآموزاني كه با وضعيت علي در روستاهاي سردشت زندگي ميكنند ميگويد «در سردشت مرگ و مرز با هم يك معني دارند. دانشآموزاني كه براي كولبري به جاده ميزنند زندگي شان را كف دستشان ميگيرند و بقيهاش بازي سرنوشت است كه دوباره به خانه برگردند و خانوادههايشان را ببينند يانه. در سردشت كار نيست و جوانها و نوجوانها از روي نداري و ناچاري اين كار را انجام ميدهند. هر بار كه عكس علي را در گوشيام در كنار دوستانش ميبينم، درد ميكشم بيشتر از اينكه بارها وبارها اين اتفاق ميافتد و كاري هم نميشود براي آن انجام داد.
تنها كاري كه ميتوانم انجام دهم اين است كه به اين بچهها براي درسهايشان سخت نميگيرم چون ميدانم وظيفه يك خانواده بر دوششان است. بچهها آن روز در كلاس درس ميگفتنداي كاش زودتر ميفهميديم كه علي قرار است به جاده بزند و جلويش را ميگرفتيم يا كمكش ميكرديم. او ادامه ميدهد: «معمولا دانشآموزان زيادي كه در شهرهاي مرزي درس ميخوانند كولبري ميكنند. اما هيچوقت در مدرسه يا پيش دوستانشان اين را نميگويند. من در سالهاي خدمتم دانشآموزان زيادي را داشتم كه چون سرپرست خانوادههايشان بودند، مجبور بودند هر طور شده هزينه زندگيشان را از راه كولبري تامين كنند.»
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
خدا همه قاچاقچیان را رحمت کند. حقیقتا کمک بزرگی به اقتصاد اشفته کشور میکنند
محمد سلطان
آقای نعمت زاده وهمسر ودخترش پاسخگو باشند ! چگونه یک وزیر در عرض 3سال صاحب 1000میلیارد تومان سرمایه ودارایی میشه! بعنوان یک کار آفرین بیاد وصحبت کنه وروش کارش را بیاد توضیح بده!
بدون نام
علی مرد و تمام شد اما کوله بری و کوله بر همچنان هست.
آیسان
خدا خیرت بده قاچاقچی چیه ؟این کوله بری تنها امتیازی است که دولت به مردم گرسنه مرزنشین داده تا قانونی از مرز جنس وارد وخارج کنن تامردم سرگرم کار ومرگ ومیر باشن ودولتمردان بزرگ با آسودگی خاطر حقوق نجومی بگیرن
ساراازاصفهان
جاش تو بهشته انشالله
بدون نام
کردا همیشه مظلومن و محروم
بدون نام
کشورهای عربی نفت دارن ما هم بزرگترین ذخایر نفت و گاز دنیا رو داریم اما ملت هاب اونا کجا و ملت ما کجا
بدون نام
مظلومیت ومحرومیت کرد وترک وفارس وبلوچ نداره متاسفانه تحریم وبدبختی همه راازپادرمیاره
بدون نام
خدا جزای کسانی را بده که به فکر این مرز نشینهای باغیرت و کم دست نیستند فقط به خدا پناه میبرم وبه خدا واگذارشون میکنن چون فریاد رسی دیگر جز خدا سراغ ندارم بیست ودو بهمن مبارک
نظر کاربران
خدا همه قاچاقچیان را رحمت کند. حقیقتا کمک بزرگی به اقتصاد اشفته کشور میکنند
آقای نعمت زاده وهمسر ودخترش پاسخگو باشند ! چگونه یک وزیر در عرض 3سال صاحب 1000میلیارد تومان سرمایه ودارایی میشه! بعنوان یک کار آفرین بیاد وصحبت کنه وروش کارش را بیاد توضیح بده!
علی مرد و تمام شد اما کوله بری و کوله بر همچنان هست.
خدا خیرت بده قاچاقچی چیه ؟این کوله بری تنها امتیازی است که دولت به مردم گرسنه مرزنشین داده تا قانونی از مرز جنس وارد وخارج کنن تامردم سرگرم کار ومرگ ومیر باشن ودولتمردان بزرگ با آسودگی خاطر حقوق نجومی بگیرن
جاش تو بهشته انشالله
کردا همیشه مظلومن و محروم
کشورهای عربی نفت دارن ما هم بزرگترین ذخایر نفت و گاز دنیا رو داریم اما ملت هاب اونا کجا و ملت ما کجا
مظلومیت ومحرومیت کرد وترک وفارس وبلوچ نداره متاسفانه تحریم وبدبختی همه راازپادرمیاره
خدا جزای کسانی را بده که به فکر این مرز نشینهای باغیرت و کم دست نیستند فقط به خدا پناه میبرم وبه خدا واگذارشون میکنن چون فریاد رسی دیگر جز خدا سراغ ندارم بیست ودو بهمن مبارک
چرا نمایندگان مجلس صداشون در نمیاد .مگه مردین؟