یک زنگ خطر جدی برای حاشيه نشيني دوبله
جنس فقر از جنس درآمد نیست و درآمد یکی از جلوههای فقر و محرومیت است.شاید اگر قرار باشد جامعه ایران را واقعا از دیدگاه فقر قابلیتی در نظر بگیریم بیش از نیمی از آنها دچار فقر قابلیتی باشند و شاید هم بیشتر.
محمودی منظر دیگری از فقر را هم مورد بررسی قرار میدهد. بر مبنای «فقر قابلیتی»، جنس فقر از جنس درآمد نیست و درآمد یکی از جلوههای فقر و محرومیت است. از این منظر، فقر را به مثابه محرومیت از قابلیت یا توانمندیهایی میداند که اجازه زندگی بهتر یا باکیفیتتر را به فرد نمیدهد و در این قالب میگوید: «شاید اگر قرار باشد جامعه ایران را واقعا از دیدگاه فقر قابلیتی در نظر بگیریم بیش از نیمی از آنها دچار فقر قابلیتی باشند و شاید هم بیشتر».

او معیار بانک جهانی برای سنجش فقر را که میگوید تنها یک دهک از جمعیت ایران در فقر به سر میبرند، زیر سؤال میبرد و میگوید: «فقر پدیدهای ملموس و مشهود است. کافی است در تهران قدم بزنید و بفهمید ادعای اینکه کمتر از پنج یا حتی ١٠ درصد مردم گرفتار فقر هستند به شوخی بیشتر قریب است». بر همین مبنا میافزاید: «برآوردهایمان نشان میدهد سه دهک جمعیتی درگیر فقر مطلق هستند» و «در مجموعه آماریمان با عدد خط فقر مواجه نمیشویم، بلکه با بُردار خط فقر مواجه هستیم».
این اقتصاددان از طرفی به تعداد بالای حاشیهنشینان کشور اشاره میکند که حدود ١٣درصد از جمعیت کشور را در فقر مطلق نشان میدهد. او معتقد است با ادامه بحران آب در ایران در یک دهه آینده، جمعیت ١٢میلیونی حاشیهنشین شهری دوبرابر میشود که یک هشدار جدی است. بههمیندلیل او معتقد است نمیتوان مقوله فقر را صرفا به دست امور خیریه سپرد.
محمودی به انتقاد از عملکرد اقتصادی و سیاسی میپردازد که عملا به توسعه فقر میانجامد. به گفته او: «نظریههایي رادیکالی وجود دارد که از مقطوعالنسلکردن فقرا و حاشیهنشینان دفاع میکند. این یعنی حذف فیزیکی فقر و فقرا! اما و هزار اما که فقر به دلایل ساختاری که گفتیم بازتولید خواهد شد و با روال فعلی هر دم جمعیت بیشتری را به زیر خود خواهد کشید».
برخی کارشناسان برآورد کردهاند اکنون در کشور بیش از سه دهک در فقر به سر میبرند. با توجه به پژوهشهای شما در زمینه فقر، این حجم از فقر را در کشور تأیید میکنید؟
بنا بر تعاریف مختلف، مفروضات و شیوههای اندازهگیری، اعداد و برآوردهای متفاوتی از حجم فقر و محرومیت از سوی محققان و نهادهای رسمی ارائه میشود. اما صرفنظر از تفاوت محاسباتی، واضح است همچنان میزان فقر مطلق، فقر نسبی و فقر قابلیتی در کشور قابل ملاحظه است. اگر فقر مطلق را بر مبنای برآورد بانک جهانی محاسبه کنیم، فقر مطلق بر مبنای حداقل درآمد ٥,٥ دلار در روز، عدد بالایی نیست و یک دهک را بیشتر در بر نمیگیرد، اما معمولا برآورد فقر بر مبنای ١.٥، ٢.٥ یا ٥.٥ دلار در روز تصویر درستی از حجم فقر و محرومیت به دست نمیدهد.
چرا؟
فقر پدیدهای ملموس و مشهود است. کافی است در تهران قدم بزنید و بفهمید ادعای اینکه کمتر از پنج یا حتی ١٠ درصد مردم گرفتار فقر هستند، به شوخی بیشتر قریب است. بنابراین باید دقتهای پایهای در برآورد فقر و محرومیت در نظر گرفته شود. نکته درخور توجه این است، چون درآمد خانوار به قیمت ثابت در سالهای ٨٤ تا ٩٢، رشد قابل ملاحظه نداشته و رشد اقتصادی ما در مقیاس کل در سالهای اخیر بهشدت کاهش پیدا کرده و به منفی ٦,٧ هم رسید و اکنون هم نرخ رشد پایین است، در این مقیاس هم اگر بخواهیم به موضوع نگاه کنیم، نمیتوانیم بهبود قابل ملاحظهای را در میزان فقر و محرومیت ببینیم. یکی از متغیرهای مهمی که در سه دهه اخیر قدرت خرید مردم را نشانه گرفته نرخ بالای تورم است. کاهش نرخ تورم در سه سال اخیر اتفاق خوبی بود که روی شاخص قدرت خرید مردم اثر مثبت داشته است. به عبارت دیگر، اگر تغییرات فقر را در یک دوره به دو عامل یعنی «عامل رشد» و «عامل بازتوزیع» تجزیه کنید، با دو پدیده روبهرو میشوید. اگر به تغییرات تابع توزیع درآمد در یک دوره نگاه کنیم، یا تابع توزیع منتقل میشود یا شیب تابع توزیع تغییر میکند یا معمولا هر دو. بهعبارت دیگر، تابع توزیع اگر منتقل شود در عمل معمولا شیب هم تغییر پیدا میکند. تغییرات شیب، نابرابری درآمدها در طول آن دوره را نشان میدهد. انتقال تابع، رشد درآمد را نشان میدهد. اگر تغییرات فقر را تجزیه کنید به شما نشان میدهد چه میزان از اینها ناشی از نابرابری در درآمد است که منجر به فقر بیشتر شده و چه میزان از عامل رشد حادث شده است.

در ایران به چه نحوی بوده؟
برآوردهایی که برای نابرابری اقتصادی در سال ٩٤ است، نشان میدهد روند ضریب جینی افزایشی بوده است. یکی از مهمترین دلایل این است که یارانهها پس از تزریق به اقتصاد خانوار، بهتدریج سالبهسال بهدلیل تورم ارزش کمتری پیدا کرد و نقش آن در گروههای پایین درآمدی کمتر شد. از طرف دیگر افزایش قیمت نفت یا میزان درآمدهای نفتی هم اثر مستقیمی را در بهبود توزیع درآمد ایجاد نکرده و در مسیر عامل رشد هم، نرخ رشد درآمد خانوار پایین بوده است. بنابراین بهدلیل پایینبودن رشد درآمد خانوار از یک طرف و افزایش میزان نابرابری از طرف دیگر، به عنوان دو فاکتور تعیینکننده تغییرات فقر، نباید انتظار کاهش فقر داشته باشیم، بنابراین انتظارمان این نیست که فقر با وجود کاهش تورم، کاهش قابل ملاحظهای را تجربه کرده باشد. از طرف دیگر در سالهای ٩٣ و ٩٤، افزایش قیمت حاملهای انرژی را تا ٥٠ درصد داشتهایم که اثری روی یارانهها یا میزان پرداخت بیشتر به خانوارها نداشته است.
خب، این در بررسیهای فقر مشکلی ایجاد نمیکند؟
خیر، معنیاش این است که به لحاظ درآمدی همچنان موضوع فقر مطلق موضوع اولمان است و باید تلاش کنیم آن را برطرف کنیم. نکته مهم این است که طبق تعریف، گول فقر نسبی را نخوریم، زیرا در حالتی که گفته شد چون خط فقر نسبی کمتر از فقر مطلق میشود ممکن است افراد کمتری را زیر خط فقر به حساب بیاوریم درحالیکه با خط فقر مطلق درصد بیشتری زیر خط قرار میگیرند.
در این حالت، فقر نسبی در محدوده فقر مطلق قرار میگیرد. نباید بازه گستردهتری را شامل شود؟
وقتی فقر مطلق را حساب میکنیم، میگوییم حداقل نیازهای اساسی زندگی، اما فقر نسبی را یک پله بالاتر میگیریم و میگوییم با استاندارد زندگی آن جامعه بهطور نسبی همخوانی داشته باشد. برای سنجش استاندارد از میانگین درآمد استفاده میکنیم و میانگین درآمد را به عنوان استاندارد زندگی در نظر میگیریم. اگر فردی یا خانواری درآمدش کمتر از ٥٠ درصد میانگین یا میانه باشد، فقیر است. حالا برایند درآمد از یک طرف و پایینآمدن درآمد سرانه از طرف دیگر و افزایش لجامگسیخته تورم از طرف دیگر، حداقل نیازهای اساسی زندگی را عدد درشتتری نشان میدهد.
خط فقر نسبی را که نصف میانگین است عدد کوچکتری نشان میدهد و خط فقر مطلق و نسبی به هم نزدیک شده و عملا موضوع ما همان فقر مطلق میشود. اگر فقر مطلق را هدفگذاری کنیم و این پایه سیاستگذاری ما باشد، ساختار درآمدی نیز اصلاح میشود. بههمیندلیل در قانون برنامه چهارم توسعه، هدفگذاری شده بود این سیاستگذاری تا خط فقر مطلق اعمال شود و از خط فقر مطلق تا نسبی سیاستگذاریهای دیگری در نظر گرفته شود. حال آنکه در عمل اینها روی هم سوار و به هم نزدیک هستند.
شما پيش از اين به فقر قابلیتی هم اشاره کردید. فقر قابلیتی چه نوع فقری است و وضعیت این نوع فقر در کشور چگونه است؟
فقر قابلیتی میگوید جنس فقر از جنس درآمد نیست و درآمد یکی از جلوههای فقر و محرومیت است و فقیر را به مثابه محروم از درآمد نمیبیند. بلکه فقر را به مثابه محرومیت از قابلیت یا توانمندیهایی میداند که اجازه زندگی بهتر یا باکیفیتتر را به فرد نمیدهد. کسیکه درآمد دارد، ممکن است درآمدش بیشتر از خط فقر باشد و از نظر معیار درآمدی فقیر محسوب نشود، اما چون الگو و دانش لازم را برای تغذیه سالم نداشته عملا از این درآمد برای سلامت خودش بهخوبی بهرهبرداری نکرده است. خانوارهایی هستند که بالای خط فقر هستند اما سوءتغذیه دارند. از جنبه دیگر، گاهی درآمد به کارکرد تبدیل نمیشود.
اکنون جامعه ما تا چه اندازه با فقر احساسی مواجه است؟
اساسا فقر زمانی موضوعیت مییابد که احساس شود. تا زمانی که فرد نفهمد فقیر است حال چه فقر درآمدی و چه فقر قابلیتی، احساس نخواهد کرد فقیر است. مثلا فقر مطلق در شکل حاد آن میتواند فقط معطوف به غذا باشد. یعنی فرد شکم خود را نیز نتواند سیر کند. البته در این حالت چون گرسنگی را حس میکند احساس فقر خواهد کرد اما بسیاری کمبودها و محدودیتهای قابلیتی چون حس نمیشود فرد احساس فقر نمیکند. احساس فقر از یک طرف و اعتماد و احساس توانایی برای اینکه فرد میتواند از فقر خارج شود یا نشود، حائز اهمیت است و در نگاه ما موضوع فقرزدایی باید مدنظر قرار گیرد. یکی از مواردی که وجود دارد این است که فرد ممکن است بهصورت کاذب احساس کند فقیر است یا فقیر نیست. اکنون بیشترین حسی که وجود دارد، حس فقیربودن است و اینکه فرد نمیتواند از فقر خارج شود. در این حالت فرد خود را با جامعه اطرافش مقایسه میکند و نسبت به آنها میسنجد و میبیند از امکانات مشابهی برخوردار نیست. بنابراین ممکن است دچار سرخوردگی یا گرفتار برخی رفتارهای ناهنجار علیه جامعه شود، احساس میکند در تله افتاده است.

فقر احساسی تا چه اندازه برانگیختگی و نفرت از جامعه دارا را در میان این افراد دامن میزند؟
احتمال زیادی وجود دارد که فرد در این حالت به رفتارهای ناهنجار روی بیاورد. فرض کنید جوانی (چه دختر و چه پسر) در بین همسالان و همکلاسیهای خود احساس نابرابری کند. اینجا مسئله فقط شکم سیر و لباس نیست، بلکه مسئله از حالت اقتصادی خود خارج میشود و رنگوبوی روانشناختی بهخود میگیرد. فرد در این حالت ممکن است از جمع دوستان خود فاصله بگیرد، زیرا نمیتواند با آنها همسنگی کند. اگر بتواند به رشد قابلیتهای خود برای خروج از این وضعیت ادامه دهد که چه خوب، اما اگر چنین فرصتی را نیز پیشرو نداشته باشد ممکن است رفتار کینهجویانهای را نسبت به جامعه در پیش بگیرد.
با نسلیشدن فقر در ایران موافق هستید؟
بهصورت طبیعی متأسفانه اینطور است. اگر به موضوع نقش دانش و آموزش در فقرزدایی توجه کنید، میتوانید به این سؤال پاسخ دهید. بهتازگی اوایسیدی (OECD) مطالعهای انجام داده که اگر آموزش عمومی و تخصصی باکیفیتتر شود، چقدر میتواند روی افزایش تولید ناخالص ملی کشور اثر داشته باشد. درباره ایران این مطالعه میگوید اگر آموزش پایه تا دانشگاه، آموزش کیفی شود، این ظرفیت برای ایران وجود دارد که بتواند درآمد سرانه خود را ٧٠٠ درصد رشد دهد. یعنی درآمد سرانه، هفت برابر افزایش پیدا کند. یعنی درآمد سرانه را با کیفیتبخشی و آموزش میتوان به سطح کشورهای توسعهیافته رساند.

حادترین جلوه فقر در ایران از چه نوعی است و شیوه برخورد دولت با آن چگونه است؟
به نظر میرسد حادترین نوع فقر، گرسنگی و بیماریهای ناشی از سوءتغذیه است. این امر بهویژه درباره کودکان بسیار آزاردهنده است. دولت میتواند برنامههای تغذیهای در مدارس و مراکز خاص و نیز کمکهای غیرنقدی برقرار کند. اما در بلندمدت مسئله توانایی در خروج از وضعیت فقر است که باید در دستور کار دولت باشد.
اگر پا را از این مرحله فراتر بگذاریم، فقر در ایران به سطح هشدار رسیده است. آیا نسبت به آن هشدار اجتماعی داده شده است؟
شاید از نظر فقر درآمدی هنوز به مرحله هشدار نرسیده باشیم اگرچه نشانههای بارز آن هر روز بیشتر دیده میشود. اما از نظر فقر قابلیتی و حس ناامیدیای که در جامعه وجود دارد و آثار اجتماعی که به بار آورده، میتواند خطرناک باشد. دنیای ارتباطات در عصر حاضر موجب شده است احساس فقر تشدید شود و افراد نسبت به حقوق و شرایط زندگی خود آگاهتر شوند. این آگاهی در کنار ناتوانی میتواند بسیار مسئلهآفرین باشد و بهطور گستردهای به ناهنجاریهای اجتماعی اعم از انواع فساد دامن بزند.
در چه سطح هشداری قرار دارد؟ به مسئولان هشدار داده شده؟
به نظرم به مسئولان این هشدار داده شده است. اگر جلوههای آسیبهای اجتماعی را در جامعه مشاهده کنید، وقتی ١٢ میلیون نفر حاشیهنشین شهری هستند، نرخهای بالای مربوط به طلاق و سایر بزهکاریهای اجتماعی، میزان شیوع فساد اقتصادی در جامعه، بحران کمآبی و... میتواند بر گروههای پایین درآمدی اثر داشته باشد. به عنوان نمونه هرچه بحران کمآبی عمق بیشتری پیدا کند، گروههای فقیر در بخش کشاورزی، مناطق روستایی و جاهایی که توان مهاجرت به جای دیگر را ندارند، بیشتر متأثر میشوند كه یا باید توان مهاجرت به جای بهتر را داشته باشند یا به فقر تن دهند. خیلی خانوارها هستند که در عرض دو، سه سال گذشته در مناطقی بودند که زیر کشت برنج میرفت و سالانه یکی از نیازهای اساسی خوراکیشان را تأمین میکردند و اکنون به دلیل کمبود آب، این مناطق زیر کشت نمیرود و حالا مجبورند علاوه بر تأمین نیازهای دیگر خوراکی، هزینه خرید برنج را هم متحمل شوند که همین مسئله باعث بیشترشدن محرومیت آنها میشود. یا به محرومیت بیشتر تن میدهند و در همانجا زندگی میکنند یا با مهاجرت، حاشیهنشین شهرهای بزرگ میشوند. اگر بحران آب به همین صورت پیش رود، در یک دهه آینده میتواند جمعیت ١٢میلیونی حاشیهنشین شهری را دو برابر کند که یک هشدار جدی است.
شما به بعد امنیتی فقر و حس طردشدگی هم اشاره کردید. اکنون در کشور با پدیده جدی حاشیهنشینی به عنوان جلوهای از فقر روبهرو هستیم که بارها نسبت به آن نگرانیهایی از سوی کارشناسان و برخی مسئولان مطرح شده است. ١١ میلیون حاشیهنشین محصور در فقر مطلق، تا چه اندازه کشور را با مخاطره روبهرو میکند؟
خب، اگر این عدد را بپذیریم و همه آنها را نیز در وضعیت فقر مطلق بدانیم، حدود ١٣ درصد جمعیت ایران میشود که رقم کمی نیست! بهویژه اینکه حاشیهنشینی همانطور که از نام آن هم مستفاد میشود، حاشیههای شدیدی در جامعه ایجاد خواهد کرد. چرا این وضعیت پیش آمده است؟ آیا دلیل اصلی آن مهاجرت ناشی از فقر و انواع کمبودها به حاشیه شهرهای بزرگ و کوچک نیست؟!
آیا حل این مسئله صرفا در دست سیاستگذار است یا مردم هم برای کاهش خطر این معضل، میتوانند گام بردارند؟
به نظر میرسد سازمانها و انجمنهای غیرانتفاعی بتوانند نقشآفرینی کنند. اما این نافی نقش دولت و نهادهای مسئول نیست. مقوله فقر را نمیتوان صرفا بهدست امور خیریه سپرد!
زدودن فقر از جامعه از جمله سیاستهای اقتصادی-اجتماعی دولتها محسوب میشود. آیا تابهحال مقاومتی در راه اصلاح این روند دیده شده است؟
بهلحاظ نظری خیر، زیرا اکثر صاحبنظران و دستاندرکاران لااقل در سخنرانیها و مقالات به ضرورت توجه به فقر تأکید دارند. مشکل اینجاست که عمل اقتصادی و سیاسی آنها عملا گاهی به توسعه فقر منجر میشود. متأسفانه نظریههای رادیکالی هم وجود دارد که از مقطوعالنسلکردن فقرا و حاشیهنشینان دفاع میکند. این یعنی حذف فیزیکی فقر و فقرا!! اما و هزار اما که فقر به دلایل ساختاریاي که گفتیم بازتولید خواهد شد و با روال فعلی هر دم جمعیت بیشتری را به زیر خود خواهد کشید. چارهاي بنیادی باید اندیشیده شود.
نظر کاربران
همه حرفامو تو اون یکی خبر گفتم. شک ندارم که درج نمیشه کامنتم . گرچه درج شدن و نشدنش فرقی نداره//.....