وضعیت جامعه و مردم ایران در زمان حمله مغول
کشتار، خرابی، خسارت و ویرانی از نتایج آنی جنگ است. تاثیرهای بلندمدت یک جنگ اما میتواند انهدام یک تمدن را در پی داشته باشد یا شکلگیری یک تمدن را رقم زند.
جناب دکتر خیراندیش! شما سالها است در حوزه تاریخ مغول در ایران پژوهش کردهاید. این روایتِ برخی از مورخان و پژوهشگران که برآناند جنگها تنها تاثیر ویرانگر بر یک کشور و جامعه ندارند و گاه جابهجایی فرهنگها و تمدنها را در پی میآورند، چه اندازه درست میتواند باشد؟
کشتار، خرابی، خسارت و ویرانی از نتایج آنی جنگ است. تاثیرهای بلندمدت یک جنگ اما میتواند انهدام یک تمدن را در پی داشته باشد یا شکلگیری یک تمدن را رقم زند. پیدایش تمدنی دیگر البته به این وابسته است که آیا وضعیت پس از جنگ، به سوی ساختن و سازندگی رو میکند یا این که به سوی تشدید خشونتها و ویرانگریها میرود. جنگها از این منظر بنابراین شبیه یکدیگر نیستند و تاثیرهایی دگرگونه برجای میگذارند.
آیا حمله مغول به ایران را به دلیل کشتاری گسترده که بر جای گذاشت، میتوان از یک جنگ یا یورش فراتر دانست و آن را سیلی ویرانگر نامید؟
آنچه حمله مغول به ایران شمار میآید در میانه سالهای ٦١٤ تا ٦٥٦ قمری رخ میدهد. جنگ، تخریب، تهاجم و هر ویرانگری که از یورشهی مغولان سرچشمه میگیرد، به این دوره حدودا ٤٠ ساله بازمیگردد. باید به این نکته البته توجه داشت که همین مغولان نیز چندین دوره درون خود داشتهاند. آنها پس از سال ٦٥٦ قمری یک دولت در ایران تاسیس کردند. این دولت در گام نخست به جمعیتی متکی بود که آنها با خود از صحرای مغولستان و سرزمینهای پیرامون آن به ایران آورده بودند. تعدادی اندک از این جمعیت البته میتوانسته است در بخشی از ایران مستقر شده باشد. پس از سال ٦٥٦ قمری اما همه مسئولیتها و تعهدهای دولت در برابر سرزمینی که در آن فرمان میراند، درباره مغولان نیز مصداق مییابد. به عنوان نمونه دفاع از مرزها از جمله مسئولیتهای حاکمیتی است که بر دوش آنان جای میگیرد.
آیا پیوندهایی که در هنگامه یک جنگ شکل میگیرد، از جمله گردآمدن یک لشکر از مناطق گوناگون کشور و رفتن آنها به سرزمینی دیگر و رویارویی با یک فرهنگ دیگر، موجب شکلگیری یک مدل ارتباط انسانی نمیشود؟
ارتشهای هر دولتِ به طور کلی از عناصر گوناگون جمعیتی مرکب بودند که شکلگیری یک ارتش ایجاب میکرد. به هر حال تنوع جغرافیایی یا قومی و تنوع در شیوههای جنگ و امثال آن، چنین پدیدهای را شکل میداد. مثلا رومیها از انواع ارتشها و اسلحهها برای تصرف جایی بهره میبردند. طرف روبهرو نیز در برابر، در پاسخ به آن، آمادگی مناسب مییافت که در هر شرایطی با نیروی ویژه آن مواجه شود. هیچ ارتشی برای این کار به شکلی آنی شکل نمیگرفت، که، در گذر زمان پدید میآمد و ساختار مییافت، زیرا یک وحدت در فرماندهی، یک وحدت در رویه، حتی وحدتی در بخشی از مسائل زبانی لازم بود. چنین ارتشهایی که به همین دلیل شکل میگرفت، اردو نامیده میشد. یک مورد مشخص از چنین ارتشهایی را در هندوستان دوره مغولان کبیر داریم که ارتشی مرکب از اقوام، ملتهایی از زبانها و ادیان گوناگون در دولت گورکانیان هند شکل گرفت. همه در این ارتش اما باید به یک زبان سخن میگفتند که آن زبان، اردو بود؛ ترکیبی از فارسی، هندی، عربی و ترکی. بنابراین چنین ارتشی وجود داشت.
شاه و امیران در زمان حمله مغولان به ایران میگریزند اما مردم در این میان مردم میمانند؛ چون چارهای دیگر نداشتهاند. آنها در این میانه چگونه با مساله روبهرو میشوند؟ و از خود محافظت میکنند؟
عقبنشینی سلطان محمدخوارزمشاه در زمان حمله مغول به ایران، به آن دلیل بود که ارتشی حکومت خوارزمشاهی فروپاشید. به موجب رخدادنگاری که انجام شده، مشهور است حکومت وی، لشکری بزرگ، بیش از ٤٠٠ هزار نفر داشت که با نیرنگ چنگیز خان مغول از هم پاشید. ارتشی که برخی امیران آن از خویشاوندان شاه بودند، بر وی شوریدند و در پی برخی دگرگونیهای شتابان متلاشی و نابود شد. سلطان محمد خوارزمشاه همچنین در این زمینه تجربه فرار پادشاه ختا را نیز داشت؛ بدینگونه که شاه ختا در برابر یورش چنگیز و سپاهیان مغول عقب نشست و توانست با تشکیل نیروی دوباره، تا مرگ چنگیز خان بخشهایی مهم از سرزمینهایش را پس گیرد.
وقتی مغولان به شهر نیشابور یورش میآورند، کشتاری بزرگ رخ میدهد. میتوان گفت شهر و تمدنی تقریبا نابود میشود. همان میشود که میگویند برخی جنگها به نابودی جوامع انسانی میانجامند. مردم در این میان در چه شرایطیاند؟ آنها به چه وسیلهها و دستاویزهایی روی میآورند تا آسیبها را از خود دور کنند؟ زندگی آنان چگونه تداوم مییابد؟
درباره حمله مغول به شهرهای ایران، نکته مهم آن است که وضعیت هجوم مغولها به خراسان با ماوراءالنهر متفاوت است، یعنی هر شهر و گوشه، شرایطی ویژه دارد؛ به این معنا که در ماجرای حمله مغول، ماوراءالنهر با شکست خوارزمشاهیان در سال ٦١٧ قمری به دست مغول افتاد و مغولان در آنجا تنها ترکان خوارزمشاهی را از میان بردند. آنها اما بخشی عمده از جمعیت را که اصناف و حرفهها بودند، نگه داشتند. این شهرها بعدها توانستند قد برافرازند و احیا شوند زیرا خود چنگیز خان محمود یلوات خوارزمی را حاکم منطقه ماورالنهر کرد و وی توانست شهر را باززنده سازد. منطقه ماوراءالنهر بدینترتیب ٢٠ سال پس از نخستین یورشهای مغولان تااندازهای احیا شد. خراسان اما با مشکل روبهرو شد زیرا در سال ٦١٨ قمری ایستادگی سرسختانه جلالالدین خوارزمشاه، پسر سلطان محمد، در برابر مغولان رخ داد. مغولان بدینترتیب برآن شدند به هر بها این سد مقاومت را بشکنند.
نکته قابل توجه در سخنان شما، اشاره به تعداد کشتهشدگان خراسان به ویژه در نیشابور است. آیا میتوان پذیرفت مثلا در نیشابور آن روزگار بیش از یک میلیون نفر زندگی میکردهاند؟ آمار اعلامشده درباره کشتهشدگان البته از چند منبع به شکلهای گوناگون ارایه شده و چندان جای تردید در آنها نیست.
البته هر تعدادی هم که بوده باشد، تاسفبرانگیز و فاجعهبار است! هرچند از نظر ارقام چندان جای تردید نیست اما این که در هر منطقه به چه شیوههایی کشتارها انجام گرفته یا چه جمعیتهایی بودهاند، جای بررسی دارد زیرا مغولها در گام نخست، ترکهای خوارزمی را میکشتند زیرا در لشکرکشیهایی که صورت گرفته بود، این ترکان خوارزمی بودند که به صورت نظامی در برابر مغولان ایستادند.
یورش مغولان به ایران چه تاثیرهای اجتماعی بر جای میگذارد؟
برای مثال جنبشهای اجتماعی در منطقه خراسان برای رویارویی با آنها شکل میگیرد. برای پاسخ به این پرسش، به آمار کشتهها بازمیگردم؛ در روزگاری که ما درباره آن سخن میرانیم، هر شهر یک دیوار دفاعی داشت و این دیوار تنها به ساکنان شهر متعلق نبود، یعنی روستاییان و نواحی تابع آن شهر نیز در زمانهای جنگ، حق داشتند پشت دیوارهای شهر بیایند تا از آنها در برابر دشمن دفاع شود. بنابراین زمانی که با آمار سنگین کشتهشدگان مثلا در نیشابور روبهرو میشویم، میتواند از این مساله برآمده باشد که جمعیت کشتهشده تنها مردم ساکن شهر نبودهاند، که، جمعیت ساکن روستاها و نواحی اطراف را نیز میتوانسته است دربربگیرد.
از برخی تاثیرهای غیر نظامی در برخی جنگهای گذشته آگاهایم. مثلا در جنگهای ایران و روم، شاپور یکم ساسانی پس از پیروزی بر والریانوس، با بهرهگیری از تخصص مهندسانِ اسیرشده رومی، شهر بیشاپور را بنیان گذارد. این شهر بر اساس الگوی شهرسازی رومی ساخته شد که با ساختار شهرهای ایرانی تفاوت بسیار داشت. از ایندست نمونهها در تاریخ جنگهای تمدن بشری بسیار میتوان سراغ گرفت. آیا در دوره یورشهای مغولان نیز چنین پیامدهای اجتماعی و فرهنگی در ایران،مثلا در حوزه شهرسازی دیده میشود؟
نمیتوان در اینباره گفت آنها سبکی ویژه در شهرسازی ایرانی پدید آوردند اما در چیدمان و تزیینات مربوط به بناها، متاثر از چینیها، تاثیرهایی از خود برجای گذاشتند. البته من در سازههای معماری ایرانی تاثیری ندیدهام ولی بر کاشیکاری ما اثرهایی بر جای گذاشتند.
به تاثیرهای اجتماعی تهاجم مغولان به ایران برگردیم! آیا میتوان گفت حمله مغولان به ایران در حوزه اجتماعی، شکلگیری گروههایی ویژه را در پی آورد؟
پدیدهها و بحرانهایی از جمله ناامیدی، در ایران پیش از مغول وجود داشت که موجب شد ایران به سادگی در برابر مغولان شکست بخورد؛ این ناامیدی به روزگار پس از یورش مغولان نیز کشیده شد. با این حال به طور مشخص از سال ٥٤١ قمری که غزها- از اتباع سلجوقیان- خراسان را مورد کشتار و غارت قرار دادند، یاس و ناامیدی در بخشی مهم از جامعه ایرانی افزایش یافت. این وضعیت در جریان حمله مغول نیز وجود داشت و بحرانهای فرهنگی و اجتماعی پس از حمله مغول نیز تداوم یافت. در این دوره با واقعیتهایی بسیار تلخ روبهرو میشویم؛ بسیاری از مراکز تمدنی ما که بر شهر و مدرسه مبتنی بود، در جریان یورش مغولان از میان رفت، بسیاری از کتابخانهها، شهرها، مسجدها و مکتبها نابود شدند، همچنین بسیاری از آن چیزهایی که میتوانست ماندگاری تاسیسات شهری به ویژه مدرسهها را تضمین کنند، مانند موقوفات و نذورات و درآمدهایی اینچنین از میان رفتند و دیگر از آنها نشانی نماند، به این دلیل خانقاه و اندیشههای گوناگون تصوف و دراویش نمودی فراوان یافت. من بر این باورم که نمیتوان به روشنی گفت بحران حمله و حضور مغولان در ایران، عامل اصلی رویآوری بیشتر مردم به خانقاها بوده باشد؛ آنها در واقع در نبودِ درس و بحث، مکتب، مسجد، مرکز علمی و تاسیسات بسامان شهری، به خانقاهها و فرقههای گوناگون تصوف و درویشی روی آوردند.
شما در کتاب «فارسیان در برابر مغولان» به نکتهای درباره همزیستی و همنشینی اشاره کردهاید. مجموعهای از ویژگیها را برای جامعه فارس در این کتاب برشمردهاید؛ برآناید گونهای همزیستی با مغولان پدید میآید و مغولان در آن جامعه ادغام میشوند. جامعه فارس چه ویژگیها یا عناصر فرهنگی داشته که توانسته است مغولان را در خود بپذیرد؟
فارس پس از سقوط ساسانیان، دیگر عناصر قومی را نیز شاهد بوده است، از جمله اعرابی که به فارس آمدند. این اعراب مهاجر بر اساس منابع تاریخی با مردم فارس درآمیختند و یکی شدند. خاندانهایی دیگر نیز به منطقه فارس آمده، در آنجا مستقر و بعدها به خاندانهای دیوانسالار در آنجا تبدیل شدند. بسیاری از عناصر کوهنشینِ مناطق شمالغربی فارس مانند شبانکارهها نیز پس از آن به ناحیههای شهری فارس کوچیدند. سلجوقیان نیز بعدها به فارس آمدند و عناصر ترکمان را با خود آوردند.
نظر کاربران
دنباله داره؟ یه دفعه تموم شد
هیچ ظلمی بیشتر از ظلم شوروی و انگلیس در حق ایران نشده.
فرهنگ و تمدن ایران را نابود کردند
اعراب حمله کردند چند قرن بعد هیچ اثری از عقاید آمر حمله به ایران (عمر) در ایران باقی نماند و اتفاقا عقاید مردم خلاف عقیده عمر بود.
خود عمر را هم که پیروز کشت!
مغول ها هم حمله کردند در فرهنگ ایران حل شدند!
اما انگلیس و شوروی پاره های تن ایران را جدا کردند و باعث شدند تاریخ ما از هم جدا بشه.تمسخر زبان ها و لهجه ها سیطره فرهنگ غربی به جای فرهنگ خودمان و ...
بدبختی اینجاست که وقتی هم این حرف ها را بزنی تازه مردم چپ چپ نگاه میکنند!
پاسخ ها
بهت مثبت دادم به خاطر ظلم بیحد و حساب انگلیس و روسیه اما نه به خاطر اینکه ظلم مغولها پاک شده باشه. علت مهمی که ما این چنین در دامن این دو استعمارگر افتادیم، رخوت و یاس دنباله داری بود که از استیلای مغول حاصل شد. هرچند بعد از مغول، صفویه یک نظام متمرکز ایجاد کرد اما روحیه پنهانکاری و ریا از حمله مغول در ایرانیها باقی مونده بود
حمله مغول به ایران اساسا دروغ پردازی مارکوپلوی ونیزی و رمانهای خیالی او بوده،اساسا مغولها نه هیچ وقت چنین جمعیتی برای پیروزی در جنگ با کشور بزرگ و پر جمعیتی مثل ایران داشتند نه حتی توانایی ساخت سلاح و ادوات جنگی،اگر شما توانستید 2 مورد سلاح،اثار باستانی اثر هنری یا هرچیزدیگه ای از 80سال حکومت تخیلی مغول در ایران معرفی کنی بهت ایمان میارم!
متفکر اگه همه ی متفکرا مثل تو باشند که باید کل تاریخ رو ساخته و پرداخته ی ذهن تاریخ نویسان دانست .
از یادگارهای زمان حمله مغول همین بس که هنوزم بعد صدها سال خاطره شون تو ذهن مردم به صورت یه گروه که میاند تو خونه میخورند ومیریزند ومیپاشند ومیروند باقی مونده ،بعنوان مثال به یه گروه از مهمانهای پر طمع و ... به مزاح بهشون میگند قوم تاتار حمله کرده