ماجرای یک آدم ربایی عجیب
مستأجری که با صاحبخانهاش دچار اختلاف شده بود نقشه عجیبی کشید.
همشهری آنلاین: مستأجری که با صاحبخانهاش دچار اختلاف شده بود نقشه عجیبی کشید.
او كه وانمود ميكرد مأمور نهادهاي امنيتي است ۴جوان ماجراجو را فريب و به آنها وعده داد كه اگر صاحبخانه را بدزدند در اين نهاد امنيتي استخدام ميشوند. آنها هم فريب مأمور قلابي را خوردند و ۹روز صاحبخانه سالخورده را در شرايط سختي زنداني كردند؛ غافل از اينكه همه اين كارها نقشهاي است براي دستبرد بهحساب ۲۰۵ميليون توماني صاحبخانه.
متهمان اين پرونده ديروز در دادگاه محاكمه شدند و جزئيات بيشتري از اين ماجرا را شرح دادند.
در ابتداي جلسه رسيدگي به اين پرونده كه صبح ديروز در شعبه هشتم دادگاه كيفري يك استان تهران برگزار شد، ابتدا ، نماينده دادستان به قرائت كيفرخواست پرداخت و گفت: متهمان اين پرونده كه ۵نفر هستند با همدستي يكديگر خود را مأمور وزارت اطلاعات معرفي كرده و شاكي را با استفاده از سلاح گرم ربودهاند. آنها وي را مدت ۹روز در ۲ويلا در شهريار و فومن نگهداري كرده و در نهايت بعد از دستبرد به حساب ۲۰۵ميليون توماني او رهايش كردهاند. همچنين در بازرسي از مخفيگاه متهمان يك قبضه سلاح گرم همراه با مهمات كشف شده است.
در ادامه قاضي از شاكي خواست آنچه را كه اتفاق افتاده بازگو كند. مرد ربوده شده كه ۷۳ساله است، گفت: من آپارتمانم را به مستأجري اجاره داده بودم و قرار بود او ماهانه ۲ميليون و ۵۰۰هزار تومان بپردازد اما ۱۱ماه بود كه اجاره را نميداد. به همين دليل از وي شكايت كردم. در اين ميان او چند مرتبه نيز با من درگير شد تا اينكه يك روز فردي با من تماس گرفت و خودش را پليس معرفي كرد. او از من خواست براي دريافت حكمي به كيوسك پليسي كه در پارك قيطريه است بروم.
من هم پياده به پارك رفتم اما هيچكس آنجا نبود. ميخواستم به خانهام برگردم كه ۳جوان جلويم را گرفتند و گفتند مأمور وزارت اطلاعات هستند و حكم جلبم را دارند. آنها من را سوار خودرويي كردند و وقتي به نزديكي بزرگراه آزادگان رسيديم يكي از آنها ناگهان سرنگي از جيبش بيرون آورد و ميخواست به من تزريق كند. آن موقع بود كه فهميدم آنها مأمور نيستند و نيت ديگري دارند.
به آنها گفتم هر كاري بخواهيد انجام ميدهم اما يكي از آنها با شوكر به من ضربه زد. دست و پايم چند لحظه فلج شده بود و او در اين موقع محتويات سرنگ را در بازويم تزريق كرد و كيسهاي روي سرم كشيد. از آن به بعد ديگر متوجه چيزي نشدم تا اينكه وقتي بههوش آمدم دست و پايم را به يك صندلي بسته بودند و بهخاطر بستهبودن چشمانم تا ۹روز چيزي نميديدم. شاكي ادامه داد: حدود ۳روز بهجز آب، هيچ غذايي به من ندادند و در عوض مدام به من آمپول تزريق ميكردند.
بعد فهميدم كه آنها به من موادمخدر تزريق ميكردند، چرا كه پس از آزادي وقتي آزمايش اعتياد دادم نتيجه مثبت بود. چند روز بعد من را به جاي ديگري بردند. در آنجا دست و پايم را با زنجير بستند. در گوشم هدفون گذاشته بودند و موسيقي پخش ميشد تا من چيزي نشنوم. ميگفتند دستور كشتن تو را داريم و حتي قبرت را هم كندهايم. شمارش روزها از دستم خارج شده بود.
در اين مدت آنها مدام با بيسيم صحبت ميكردند و چند مرتبه با چشمان بسته از من بازجويي كردند. چون ميخواستند بدانند كه من چه املاكي دارم. آنها با تهديد رمز ۲عابربانكم را گرفتند و از آن ۲۰۵ميليون تومان برداشت كردند. همچنين روي چندين برگه سفيد از من حدود ۲۰امضا گرفتند. اين شرايط ادامه داشت تا اينكه گفتند دستور آزاديات رسيده است اما ديگر نبايد در ايران بماني. گفتند به يكي از نزديكانت بگو برايت بليت هواپيما بخرد. چند ساعت بعد هم يك تاكسي دربست برايم گرفتند و من را به تهران فرستادند.
در ادامه جلسه متهم رديف اول كه همان مستأجر شاكي است در جايگاه ايستاد، اما گفت هيچيك از اتهاماتش را قبول ندارد. او گفت: من به صاحبخانهام حدود ۲۰ميليون تومان بدهكار بودم اما دليلي نداشت كه بخواهم دست به آدمربايي بزنم. من متهمان ديگر را نميشناسم.
متهم رديف چهارم اين پرونده جواني شمالي است كه بدون هيچ زحمتي پولهاي شاكي را صاحب شد و با آن سكههاي طلا خريد. وي در دفاع از خود گفت: يكي از متهمان با من نسبت خانوادگي دوري دارد. او طوري رفتار ميكند كه همه فاميل فكر ميكنند مأمور است. يك روز با من تماس گرفت و گفت يك كارت عابر بانك دارد و ميخواهد در مغازه من با دستگاه پوز از آن 200ميليون تومان برداشت كند. اما وقتي او كارت كشيد،گفت كه به جاي پول به او سكه طلا بدهم. من هم قبول كردم و از چند طلافروشي تعدادي سكه خريدم اما سكهها را نزد خودم نگه داشتم كه دستگير شدم.
متهم رديف سوم همان كسي است كه در اين مدت مدام به مرد ربوده شده تزريق ميكرد. وي دراينباره گفت: چون ميخواستيم شاكي سر و صدا نكند و كارمان راحت شود در بين راه من يك سرنگ را كه داخلش مقداري ديازپام و سرم بود به بازوي شاكي تزريق كردم. در ادامه هم چون او مسن بود و ميدانستم ديابت دارد من به او سرم تزريق ميكردم تا حالش بد نشود. ما مراقب او بوديم. مثلا خودمان شكلات صبحانه ميخورديم اما به گروگان مان چون ديابت داشت پنير ميداديم. وي ادامه داد: متهم رديف اول و چهارم ما را فريب داده بودند و پولهاي شاكي را از حسابش برداشت كرده بود و وقتي ما اين موضوع را فهميديم او را آزاد كرديم.
نظر کاربران
چقدر بدبختید که گوله این ادمو خوردید...پیرمرد بیچاره
این کارها همش از بیکاری است لطفا مسئولین به فکر ایجاد شغل برای جوانان باشند
متاسفانه اجاره خانه ی 2/5 میلیونی و بیکاری دلیل این آدم ربایی است این پرونده به مستاجرها یاد میدهد چگونه اجاره های سنگین را بپردازند و صاحبخانه ها هم بدانند که اجاره ی سنگین و مفت این پیامدهای بد را دارد
قرارنیست هرکی پولدارباشه این طوری بشه