طالع «پرند» را اینطور رقم زدند که ٩٥ هزار واحد مسکونی در فاصله ١٠ سال، مُهرِ مِهرِ دولت مهرپرور باشد بر پیشانی این شهر اما ٩ سال گذشته و فقط ٢٥ هزار واحد از این رقم تحویل صاحبانش شده. باقی کجاست؟
شرق نوشت: یک) طالع «پرند» را اینطور رقم زدند که ٩٥ هزار واحد مسکونی در فاصله ١٠ سال، مُهرِ مِهرِ دولت مهرپرور باشد بر پیشانی این شهر اما ٩ سال گذشته و فقط ٢٥ هزار واحد از این رقم تحویل صاحبانش شده. باقی کجاست؟ باقی خاک است و خاک... . شهر جدید پرند را میشود با یک چاقوی میوهخوری دو قاچ کرد؛ دو قاچ مجزا. قاچ اول؛ فازهای صفر، یک و دو هستند که از خاطره قدیم این شهر باقی ماندهاند و فازهای بعدی، حاصل ساختوساز انبوه مسکن مهر؛ فازهای ٣، ٤، ٥ و ٦ که عجالتا دور یک محور اصلی به اسم خیابان چهاربانده شکل گرفتهاند. در اطراف اما تا چشم کار میکند بیابان است و بیابان. مردم به نقاطی مجهول اشاره میکنند و میگویند باقی ساختمانها، قرار بوده آنجا ساخته شود و حالا هم که «کلا قضیه مسکن مهر، مالید و رفت پی کارش!».
دو) در دو طرف خیابان چهاربانده تابلوهای چند شرکت خودنمایی میکنند، شرکت انبوهسازی کیسون، هسا و کوزو خارجی هستند و نیلگون و آذرگون ایرانیشده آنها. کارگران مشغول کارند و مردم با چشمهای نگران به آنها خیره شدهاند: «وعده تحویل اردیبهشت چی شد؟ مگر قرار نبود هفت ماه قبل تمام واحدها را تحویل دهند؟ آمدند و گفتند حداقل ٣٣ هزار واحد را آماده میکنیم، کو پس؟ آذرماه هم تمام شد، هیچکس نمیپرسد مردم باید سر سیاه زمستان کجا زندگی کنند». این حرفهای محمد رفاهی است، کارگر بازنشستهای که سال ٨٩ برای مسکن مهر ثبتنام کرده و هنوز واحدی را تحویل نگرفته است. «یک روز میگویند داریم شیرآلات نصب میکنیم، یک روز میگویند فقط نازککاری مانده، خلاصه هرروز چیزی میگویند. اگر بانک مسکن دارد بر این شرکتها نظارت میکند این نظارت کجاست؟ کدامیک از کارمندان بانک مسکن یا وزارت مسکن آمدهاند این خانهها را از نزدیک ببینند؟ میدانید که حتی کاشیهایشان قابل استفاده نیست؟».
سه) گلهگزاری زیاد است اما همه میدانند که چارهای هم ندارند. اگر بخواهند کمی پا سست کنند و تعلل داشته باشند دلالها وارد میشوند و گلوگاه را تصرف میکنند: «الان هم مشکل دلالها هستند اما نه مثل قبل. قبلا اینطور بود که خرید و فروش غیرقانونی میکردند و ممکن بود یک ملک را به چند نفر بفروشند، الان وضع فرق کرده، چون خرید و فروش قانونی شده و باید بارکد بگیرید دیگر نمیتوانند از این راه سر مردم را شیره بمالند اما یک راه دیگر پیدا کردهاند». مینا طرشتی، کارمند شرکت ایزوگام شرق واحد پرند، این دلالبازی را اینطور توضیح میدهد: «شرکتهای سازنده مسکن مهر برای تحویل مجتمعهای آمادهشده شرط گذاشتهاند که براساس آن تعداد ساکنان هر آپارتمان باید به یک حد قراردادی برسد تا خدماترسانی به آن انجام شود.
مثلا برای آپارتمانهای ٦٠واحدی و ١٥ طبقه پرند باید حداقل ٤٠ واحد بیایند و اقامت کنند تا آسانسور راه بیفتد و حیاط مجتمع ساخته شود. خب اگر کسی نیاید چه میشود؟ شما خانه را دارید و شرکت هم میگوید آن را تحویل داده اما باید پنج طبقه از پلهها بالا بروید!» میپرسم خب نقش دلالها این وسط چیست و او میگوید: «اینکه شما را ترغیب کنند خانه را تحویل نگیرید و بفروشیدش. فروختن خانه چند ماه زمان میبرد و مجتمع تا تعیین تکلیف آن باید منتظر بماند برای خدمات. آنوقت کسی که محتاج یک سرپناه است، حاضر میشود ملک خود را ارزانتر از قیمت بفروشد و بهاصطلاح جانش را بردارد برود!». چهار) «شما توجه داشته باشید که فقط در فاصله پنج سال یعنی از سال ٨٥ که آقای احمدی نژاد گفت مسکن مهر به پرند بیاید تا سال ٩٠، به جمعیت پنج هزار نفری این شهر، ٢٣هزار نفر اضافه شده، یعنی اگر فکر کنیم تهران سال ٨٥، شش میلیون جمعیت داشته با این ضریب افزایش باید حداقل بیستوسه، چهارمیلیون نفر به جمعیتش اضافه میشد؛ این اضافهشدن جمعیت را اگر تصور کنید متوجه میشوید که خانوادههای قدیمی پرند که از سال ٧٧، ٧٨ در این شهر زندگی میکردهاند نباید چندان دل خوشی
از مسکن مهر و بانیانش داشته باشند».
این آقای مغازهدار که یکی از قدیمیترین اهالی پرند است به ترافیک شبانه ورودیهای پرند اشاره میکند، به این واقعیت که شرکتهای سازنده مسکن مهر، شبانه درختهای پرند را قطع کردهاند و در چند سال این شهر از یک محله خوشآبوهوا به یک شهرک مسکونی خشک و بیروح بدل شده: «قبلا میرفتیم سمت زرندیه و با دیدن جنگلهای تنک اینجا کلی روحیه میگرفتیم، ما یکی از ییلاقهای تهران بودیم خصوصا برای جنوبشهریها. الان وضع برعکس شده. طرف با ١٠میلیون نقد میتواند یک آلونک برای خودش در پرند دستوپا کند، آن وقت پرند، پر شده از آدمهایی که اگرچه همهشان محترمند اما واقعا اهل اینجا نیستند، آشنای ما و ما آشنای آنها نیستیم و این آسیب ایجاد کرده. صاحبخانهها میترسند که خانههایشان را بدهند رهن یا اجاره، میدانند که طرف اگر اجاره را ندهد دستشان به هیچجا بند نیست.
قانون هم این وسط فقط به بانک و قسطهایش توجه کرده؛ یعنی صاحب ملک در هر حالتی باید قسطش را بپردازد چون زیر دین بانک است ولی اگر مستأجرش اجاره ندهد باید راه بیفتد از این شورای حل اختلاف به آن شورا».
خیلیها میگویند پاشنه آشیل سرمایهگذاری در مسکن مهر پرند دقیقا همینجاست. اینکه به لحاظ حقوقی حسابوکتاب موجر و مستأجر اصلا معلوم نیست و در عوض تنها چیزی که روشن است، حساب بانک است و وامگیرنده: «هر روز برای واگذاری واحدهای مسکن مهر، اعداد تازه اعلام میکنند و یک زمان محدود هم تعیین میکنند که فرد برای تهیه پول در این موعد محدود شبوروز استرس میکشد، خب بانک مسکن اگر قرار بود این طور خانه به مردم بدهد چرا لقمه را دور دهانمان بچرخانیم؟ میتوانستیم در یکی از شهرکهای اطراف تهران بهراحتی خانهای با کمترین هزینه بخریم».
منظورش شهرکهایی است که خانههایشان سند منگولهدار ندارند بلکه به صورت مبایعهنامهای خریدوفروش میشوند. میپرسم آیا اگر این کار را میکردید به خانهای که خریده بودید، اطمینان داشتید و او میگوید: «مگر حالا داریم؟ حالا هم هر آن، ممکن است با نپرداختن قسطها با بانک دچار مشکل شویم؛ یا حتی آنهایی که خانه را هنوز تحویل کامل نگرفتهاند به مشکل بربخورند».
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر