شمس لنگرودی: قبل از خواب با کاراکترها درگیر هستم
من عادت دارم برای رسیدن به نقشم پیش از خواب ساعتها در مورد آن فکر کنم و بهنوعی درگیر آن شوم.
بعد از «احتمال باران اسیدی» بسیاری منتظر بودند تا انتخاب بعدی شما را ببینند، ظاهرا این فیلم توقعات را در حوزه بازیگری از شما بالا برده بود.
من همیشه نسبت به بازیگری سختگیر بوده و هستم. هیچوقت حاضر نبودم تنها برای اینکه در اثری حضور پیدا کنم بازی در کاری را بپذیرم. بههمین خاطر به بسیاری از فیلمنامهها پاسخ منفی دادم.
با این اوصاف چه شد که در فیلم «دوباره زندگی» ایفای نقش کنید که بهتازگی فیلمبرداریاش به پایان رسیده است؟
وقتی فیلمنامه این کار را خواندم با وجود فضای غمگینی که بر کلیت کار حاکم بود از فضای قصه خوشم آمد. اینکه زن و مردی میانسال بعد از صاعقهای که به زندگیشان میزند، همچنان میتوانند خودشان را سر پا نگه دارند و به ادامه زندگی فکر کنند.
با این اوصاف میل به زندگی که در قصه وجود داشت باعث شد بازی در این فیلم را بپذیرید؟
از قصه خوشم آمده بود اما نگران نوع پرداخت آن بودم. بههمین خاطر طی جلساتی که با کارگردان داشتم دغدغههایم را با وی در میان گذاشتم و گفتم نوع ساخت این قصه از اهمیت زیادی برخوردار است و اگر شما نتوانید مرز تاریکی و روشنی را در این فیلم حفظ کنید کل داستان از دست میرود اما تعاملاتی که در این زمینه داشتیم باعث شد که پی ببرم دیدگاههای ما نهتنها با یکدیگر منافاتی ندارد بلکه کاملا همسو است و من احتیاج به چانهزنی ندارم برای آنچه که در ذهنم هست.
جالب است است که شما در این فیلم هم دوباره با یک کارگردان جوان همکاری کردید، آیا در این انتخابها عمدی وجود دارد؟
بهنظر میرسد که عمدی وجود دارد(باخنده). جوانهایی که وارد حوزه فیلمسازی شدهاند ذهنهای خلاقی دارند و برای تجربهکردن فضاهای جدید دست به ریسک میزنند و خودشان را مقید به تفکرات گذشته نمیدانند. همین میل به تجربه فضاهای جدید که با روحیه خطرپذیری همراه است باعث میشود که آنها آثار جسورانهتری بسازند. بههمین دلیل با اطمینانخاطر، خودم را به آنها میسپارم.
به نتیجه این فیلم هم به اندازه «احتمال باران اسیدی» مطمئن هستید؟
بله؛ فکر میکنم در این فیلم هم نوآوری شده و اتفاقات از منظر جدیدی روایت شده است. یکی از علتهای محبوبیت «احتمال باران اسیدی»، نگاه متفاوت و پرداخت جسورانه بود، اتفاقی که من آنرا در «دوباره زندگی» هم میبینم و بههمین جهت هم به نتیجه آن بهنوعی خوشبین هستم.
شما در این فیلم با گلاب آدینه همبازی بودید، او را بهعنوان بازیگر نقش مقابلتان چگونه دیدید؟
گلاب آدینه؛ بازیگری توانا و خوشفکر است که با همه وجودش در خدمت بازیگری است. وجود این روحیه در گلاب آدینه باعث میشود که بدهبستانهای خوبی در طول کار با وی برقرار شود. من از همکاری با وی بسیار لذت بردم. صمیمتی که بین ما در طول بازی ایجاد شده بود شرایطی را فراهم کرده بود که ما حس کنیم جلوی دوربین نیستیم و با همه وجودمان اتفاقات را لمس کنیم.
برای رسیدن به این نقش چه تمهیداتی را اندیشیدید؟
بعد از خواندن فیلمنامه و حرفزدن با کارگردان سعی کردم خود را بهدست تخیل بسپارم. من عادت دارم برای رسیدن به نقشم پیش از خواب ساعتها در مورد آن فکر کنم و بهنوعی درگیر آن شوم. بههمین خاطر به ریزهکاریهای آن کاراکتر فکر میکنم و سعی میکنم بهجای آن کاراکتر نفس بکشم، راه بروم و با دیگران معاشرت کنم. وقتی جهان را از دریچه چشم او میبینم، میتوانم راحتتر به نقش برسم و او را را مال خود کنم.
نگران نیستید که با پررنگ شدن حضورتان در عرصه بازیگری از فضای شعر جدا شوید؟
نه، شعر بخشی از من را تشکیل داده است و من هر اندازه که در وادی دیگری پررنگ شوم اما باز هم نمیتوانم نیمی از خودم را فراموش کنم. از سویی دیگر نباید این نکته را فراموش کرد که فاصلهگرفتنهای مقطعی، از هر کاری باعث میشود شما با اشتیاق بیشتری سراغ آن رفته و توان مضاعفی را صرف آن کنید. این فاصلهها اشتیاق را در من بیشتر میکند و از این جهت نهتنها برای من نگرانکننده نیست، بلکه شیرین است.
بهنظر میرسد بازیگری و شاعری از هم دور نیستند چرا که هر دو آنها، با حس و احساس سروکار دارند.
همینطور است، پررنگترین نقطه مشترک شاعری و بازیگری همین شناخت حس است زیرا شعر پرداختن به حس انسان را کرده و این شناخت، میتواند به بازیگری کمک کند. بههمین خاطر وقتی من وارد عرصه بازیگری شدم حس نمیکردم که با این حرفه نامانوس هستم و از جهت با آن همذاتپنداری میکردم.
یکی از عمدهترین تفاوتهای دنیای شعر و بازیگری در این است که شما در بازیگری با حجم زیادی از مخاطب روبهرو هستید در حالی که در دنیای شعر تعداد مخاطبان شما کمتر هستند، همین تفاوت در دنیای مخاطبان بیشک روی جنس زندگی افراد به جهت دیدهشدن تاثیر میگذارد.
به نکته بسیار جالبی اشاره کردید. پیشتر هم در گفتوگویی به این موضوع اشاره کردم که شعر برای من من یک امر خصوصیتری است، با شعر شوخی ندارم اما اگر فعالیت در سینما ممکن نباشد برایم مهم نیست. برای من شعر اتفاق جدیتری است و همانطور که پیشتر هم به آن اشاره کردم با تارو پودم گره خورده و در من تنیده شده است. وقتی وارد عرصه سینما شدم فضا برای من یکباره عوض شد. جنس روابط، معاشرت و اتفاقاتی که بهدنبال آن رخ میدهد این تازگیها برای من جذابیت داشت و باعث میشد که با حفظ دنیای خودم، با دنیای دیگری آشنا شوم.
ارسال نظر