۴۵۷۸۶۹
۳۷ نظر
۵۰۰۸
۳۷ نظر
۵۰۰۸
پ

زن نقاش دائما از همسرش کتک میخورد

اسمش «نیلوفر» بود. زنی نقاش که تجربه دو ازدواج را به خاطر داشت، اما هرگز نتوانسته بود بر بوم زندگی منظره زیبایی از آرزوهایش به تصویر بکشد و سرانجام بیماری همسر دومش او را به مرز سرگشتگی کشاند. نیلوفر به دادگاه خانواده آمده بود تا مهریه‌اش را مطالبه کند.

ایران نوشت: اسمش «نیلوفر» بود. زنی نقاش که تجربه دو ازدواج را به خاطر داشت، اما هرگز نتوانسته بود بر بوم زندگی منظره زیبایی از آرزوهایش به تصویر بکشد و سرانجام بیماری همسر دومش او را به مرز سرگشتگی کشاند. نیلوفر به دادگاه خانواده آمده بود تا مهریه‌اش را مطالبه کند.
در نگاه این زن ۴۳ ساله، زندگی روی خوشی به او نشان نداده بود. تصور می‌کرد مانند گلی که در مرداب روییده، طوفانی سهمناک آرامشش را متلاطم کرده است. اسم همسرش را که به زبان می‌آورد، دلهره به جانش می‌افتاد، انگار همه زخم‌های گذشته‌اش سر باز می‌کرد. با پدر پیرش در شعبه ۲۷۶ دادگاه خانواده حاضر شده بود، از دو ماه پیش که حکم جلب همسرش را گرفت، دادخواست مطالبه مهریه‌اش را دوباره به جریان انداخته بود.
گذر نیلوفر از مرحله جوانی تا رفتن به خانه بخت، رسیدن به آن روز سرد پاییزی و حضورش در مجتمع قضایی ونک، ۲۶ سال را در بر می‌گرفت. طی آن سال‌ها مانند برگ‌های یک دفتر نقاشی، از سفیدی شروع شد و به ابرهای خاکستری طلاق رسید. نیلوفر فقط ۱۷ سال داشت که همسر اولش به خواستگاری آمد؛ مردی ۳۵ ساله که مالک یک فروشگاه بزرگ بود و بواسطه یک آشنای خانوادگی پا به خانه آنها می‌گذاشت. به عقیده پدر و مادر نیلوفر؛ دختر باید زودتر شوهر می‌کرد و چون خواستگار جدیدش خانه، خودرو و درآمد کافی داشت، دخترشان را متقاعد کردند «بله» را بگوید. اما نیلوفر نتوانست با مردی خسیس و بی‌احساس کنار بیاید، از همه مهمتر اینکه همسرش تحت تأثیر مادرش بود و هیچ کاری بدون موافقت «خانم بزرگ» صورت نمی‌گرفت. ۱۰ سال گذشت و ظرفیت تحمل نیلوفر لبریز شد، در نهایت مهریه‌اش را بخشید، طلاق گرفت و با پسرش زندگی جدیدی را آغاز کرد.
نیلوفر در آستانه ۲۸ سالگی موفق شده بود تحصیلاتش را تمام کند، یک کار ثابت در کارگزاری بورس برای خودش دست و پا کند و در عین حال به علاقه دوران کودکی‌اش یعنی نقاشی کردن بپردازد. وجود پسرش به او نیرویی دوچندان می‌داد تا به آینده فکر کند و گذشته‌اش را به فراموشی بسپارد. شش سال به این ترتیب گذشت، اما دست تقدیر یک بار دیگر مردی را سر راهش قرار داد که خیال می‌کرد نقش گمشده‌ای از تابلوی آرزوهای اوست. نیلوفر در رفت و آمدهای کاری به بانک طرف قرارداد محل خدمتش با «چنگیز» آشنا شد؛ مردی قد بلند، با ریش پرفسوری که همواره لباس رسمی بر تن داشت و خیلی کم حرف می‌زد، اما تا وقتی که پیشنهاد ازدواج به میان نیامد به او اهمیتی نمی‌داد. گرچه جواب نیلوفر منفی بود، اما غرور و کم توجهی چنگیز به زنان موضوعی بود که نظرش را جلب کرد. از طرفی فاصله سنی آنها دو سال بیشتر نبود و از همه مهمتر دست به جیب بود و مانند شوهر اولش برای خرید کردن چُرتکه نمی‌انداخت. اصرار چنگیز را که دید با خانواده‌اش در میان گذاشت و آنها به او حق دادند که این بار همسرش را خودش انتخاب کند.
نیلوفر تصور می‌کرد مرد ایده‌آلش را برای ادامه زندگی پیدا کرده، پسرش هم با این ازدواج مشکلی نداشت و حتی خودش پیشنهاد داد با مادربزرگش زندگی کند. مراسمی ساده برگزار شد، به جای لباس عروس رختی منقش به گل‌های سرخ بر تن کرد و البته حرفی از مهریه نزد. اما چنگیز اصرار کرد به تاریخ تولد نیلوفر، ۱۳۵۳ سکه طلا در نظر بگیرند که با وساطت پدر نیلوفر به ۳۵۳ سکه عقدشان بسته شد. از فردای آن روز به یادماندنی، نیلوفر بوم و سه پایه را آماده کرد تا تصویری از یک زن و شوهر با پسرکی در باغی سرسبز نقش بزند. اما هنوز طرحی نزده، نسیم خنک بهاری جایش را به طوفان تند پاییزی داد که نیلوفر حتی به خواب هم نمی‌دید...
نیلوفر به دادگاه خانواده آمده بود تا مهریه‌اش را مطالبه کند. مقابل قاضی «غلامرضا احمدی» ایستاده بود و داشت از سرنوشتش حرف می‌زد. از گفته‌های او می‌شد برگ‌های بعدی دفتر آرزوهایش را مرور کرد که با تصاویر سیاه در هم آمیخته است. بر اساس گفته خودش؛ یک هفته بعد از ازدواجشان، کتک مفصلی از چنگیز خورد تا حدی که نیمی از بدنش کبود شد. شوهرش به طرز عجیبی روی بعضی مسائل حساسیت ویژه داشت، مثلاً از ازدحام جمعیت یا هوای ابری بدش می‌آمد، به هر فعالیتی بی‌میل بود، دائماً خیال می‌کرد کسی دارد آنها را کنترل می‌کند، از ترافیک می‌ترسید و شرط کرده بود گوشی نباید بیشتر از سه بار زنگ بزند. نخستین بار به بهانه اینکه چرا نیلوفر به خواهرش تعارف کرده تا او را به منزلش برسانند، دست روی همسرش بلند کرد، فردای آن روز معذرت خواهی کرد، اما دو روز بعد به بهانه بالارفتن تعداد زنگ تلفن همراه به جان نیلوفر افتاد و او را کتک زد.
دو هفته بعد نیلوفر حداقل هشت بار کتک خورده بود، اما از آنجا که خودش همسرش را انتخاب کرده بود نمی‌توانست به خانواده‌اش چیزی بگوید، از طرف دیگر دلش نمی‌خواست برای بار دوم مهر طلاق به شناسنامه‌اش بخورد و پیش پسرش سرافکنده شود. بنابراین تحقیق کرد و با واژه «پارانوئید» آشنا شد. فهمیدن اینکه شوهرش به بیماری پارانویا مبتلاست او را ناراحت نمی‌کرد، بلکه از پنهان کاری چنگیز و خانواده‌اش دلخور بود. به هر خواهشی بود چنگیز را پیش پزشک متخصص برد و به این نتیجه رسید تنها جایی که با روحیات همسرش مطابقت دارد زندگی و کار در جزیره کیش است. به‌همین خاطر سراغ مدیران بانک رفت و خواهش کرد شوهرش را به کیش منتقل کنند، اما همان‌جا فهمید به علت درگیری در بانک شوهرش از کار معلق شده است. آنقدر رفت و آمد تا مدیران همسرش رضایت دادند در مقابل دادن تعهد به کارش برگردد. اما با سکونت در کیش هم ماجرای بیماری و کتک‌های چنگیز ادامه یافت. یک شب هم بعد از عود کردن بیماری‌اش همه وسایل خانه را شکاند و نیلوفر را از خانه بیرون کرد. از همان روز تا چهار سال کشمکش و دعوا میان زن و شوهر ادامه داشت و چنگیز روز به روز بدحال‌تر و افسرده‌تر می‌شد.
این زوج در تمام آن چهار سال حتی دو ماه با هم زیر یک سقف زندگی نکرده بودند. از سه سال پیش هم چنگیز بعد از اخراج از کار متواری شده بود، پرونده ضرب و جرح؛ مهریه و طلاق نیلوفر در جریان بود تا آنکه توانست طلاق خود را بگیرد. اما هرگز نتوانست مهریه‌اش را وصول کند تا آنکه خواهر چنگیز که از مزاحمت‌های برادرش خسته شده بود مخفیگاه چنگیز را به نیلوفر اطلاع داد و مأموران بلافاصله دستگیرش کردند در شرایطی که ژولیده شده و به «شیشه» اعتیاد پیدا کرده بود.
جلسه رسیدگی به دادخواست مطالبه مهریه داشت طولانی می‌شد که قاضی احمدی به نیلوفر پیشنهاد کرد اموال و دارایی شوهر را در لایحه‌ای ضمیمه پرونده‌اش کند تا در صورت ناتوانی مرد در پرداخت مهریه اموالش را تحویل بگیرد یا در صورت اعسار چنگیز مهریه نیلوفر به صورت قسطی به او پرداخت شود. نیلوفر برگه‌های پرونده را امضا کرد و در حالی که نفسی براحتی می‌کشید، تابلوی نیمه کاره آغاز زندگی‌اش را در ذهنش پاره کرد و به جایش یک تصویر از زنی تنها در جاده ناهموار زندگی کشید. در کنار این زن پسرش قرار داشت که حالا ۲۴ ساله شده بود.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • بدون نام

    والله چی بگم خودم بنوعی مثل نیلوفر هستم از قدیم گفتن بخت یکی بسته شد بسته شده وانمیشه اره من سالهاست در انزوای اندیشه غوطه ورم در رنگهای تابلو نیمه تمام نیلوفر که بقول مادرم بختت بسته اس خیلی دلم سوخت من گاها از مکر زنها و نداشن گذشتشان میگم چون خودم سالهاست در گیرم اما دلم سوخت خدایا باتو اغلب نجوا دارم مگر من ونیلوفر از بودنمان که تو مارا اوردی چه میخاهیم که بان نمی رسیم وشاید بقول مادر مرحومم همش خواست توست اری منهم چون بتو عشق دارم فکر میکنم همینه تو نمی خاهی من ونیلوفر ها روی خوشی را ببینیم اما هیچوقت از دستوراتت سر پیچی نخاهیم کرد واین بخت ماست کاریشم نمیشه کرد البته کمی بروان ما که با صداقت وبچشممان اعتماد وتصمیم میگیریم بستگی داشته الهی الهی عاقبتمان را ختم بخیر گردان در این جهانت که چیزی نفهمیدیم شاید در برزخ بان برسیم امین رب العالمین

  • راز

    بازم ازدواج دوم و بازم همون آش و همون کاسه
    گشتن دنبال همدم! احتیاج داشتن به همدم! خوب نوش جونتون حال کنید با این همدم ها

  • بدون نام

    هرچه به سر زنهاي بدبخت مياد همش تقصير اين نامردهاس خدا هر چه مرد عوضي نابودشون كنه براينكه خانمها هرچقدر گذشت مي كنن انها سواستفاده مي كنن .

  • بدون نام

    بخت فقط بخت اول

  • مهتاب

    داستان و نظرات مثل همیشه است . ولی یه چیزی رو نمیتونم درک کنم ؛
    چرا افرادی که بقولی بدبخت میشن بجای اینکه خودشونو از بدبختی درآرن میرن معتاد میشن .
    یعنی اگه کسی از یکی دوتا پله سقوط کرد بجای اینکه دستشو جایی بگیره و مانع سقوطش تا ته پله بشه باید بدتر کاری کنه که به اسفل السافلین بره .
    کاری به این پارانوییدی ندارم این تکلیفش مشخصه . بیشتر افرادی که معتاد میشن میگن شکست خوردیم و از این جور حرفها بعدم رفتیم مواد کشیدیم .

  • بدون نام

    ما همه نیلوفرهایی هستیم که اسیر نا مرد شده ایم

  • ترنم

    سلام منم دلم به حال این زن بدبخت سوخت واقعا چقدربدبخت بوده ببخشید من ازشما یه نظرمی خوام یه مدتیه به شوهرم شک کردم تلگرام شوهرموهک کردم فهمیدم باچندزن رابطه داره الان یک هفته است زندگیم جهنمه نه می تونم بهش بگم نه می تونم حرفی بزنم قلب درد گرفتم توروخدا یکی راهی جلوپام بزاره بگید چکارکنم فکرخودکشی داره اذیتم می کنه کمکم کنید

  • بانو

    خانم ترنم عزیز.متاسفانه مشکل شما مشکل خیلی از خانم های این روزگار است.خیانت برای خیلی از اقاییون عادی شده.
    اول باید تکلیف خودت را با خودت معلوم کنی.اگر قصد ادامه زندگی را دارید با این اقا باید خودتان را کنترل کنید و حرفی در این مورد به ایشان نزنید .شتر دیدید ندیدید.چون اگر به روی ایشان بیاورید گستاخ میشوند و کارشان را علنی میکنند.از فکر اینکه ایشان هدایت شوند بیرون بیایید چون مرد که دله شد کارش تمام است.اما اگر تحمل زندگی را با ایشان ندارید باید مشکل را مطرح و سعی کنید حقوق کامل خود را مطالبه کنید.
    من کمتر دیدم که زندگی ها بعد از افشای خیانت دوام داشته باشد.متاسفم.سعی کنید مقاوم باشید و بدانید ایراد از شما نیست و دنیا هم به اخر نرسیده. ایشان هم بلاخره نتیجه کار زشت خود را میبینند.سعی کنید از لحاظ عاطفی و مالی مستقل شوید.

  • کاربر

    خانوم نباش
    با خودکشی جنابعالی زندگی شوهرت میشه بهشت،فکر کردی واسش مهمی،تا هستی با زن های دیگشت وقتی هم بمیری میگه بهتر
    به جای فکر های الکی بشین رک و پوست کنده به شوهرت بگو بهش شک داری،هر آدمی ممکنه تو زندگیش دچار اشتباه بشه،این ماییم که باید بدونیم چجوری رفتار کنیم،خود خوری و ناراحتیت دردی دوا نمیکنه،عزیزم عقلتو به کار ببر بجای نابود کردن زندگیت،زند گیتو از نو بساز،همان طور که زن های دیگه زندگیتو گرفتن تو دستشون تو هم همونجوری پسش بگیر،به خودت ایمان داشته باش،خودم همچین بلایی سرم اومد،الان یه دختر دارم که زندگیم مثل بهشته،چون خودم خواستم زندگیمو پس گرفتم

  • طناز

    بدون نام گل گفتی بختم فقط بخت اول

  • بدون نام

    سرکار ترنم خانم اولا تاسف که شما از شادیهایتان نگفتی از یاس ونا امیدی و اهم مشگل زناشوییتان گفتی ضمن احترامم بسرکار وسپاس که بما نظر دهنده های هموطن اعتماد داری اما قبول کن با چند کلام نمیشه بروح مشگل غلبه کرد مسلما شوهر شما هم حرفهایی داره قابل شنیدن اما روی سخنم با شما وتمام بانوانی که در این وادی قرار گرفتن ببینید خانم ایا هیچوقت لز خود پرسیدی اولین لحظه بیرون رفت شوهرتان چگونه اتفاق وچرا رفت ؟ که اگر باخود صادق باشی سوای نظر هایی که مردا چنینن وچنانن بسوالم پاسخ بفرمایید او کی رفت چرا رفت و بدنبال چی هست که در شما نیست ودر گوشی او در خیابان هست ؟ گفتم شوهرتان هم حرفهایی دارد محکمه پسند که اگر شما با خود صادق باشید و در اینه بچهره خود نگاه کرده از خودتان بپرسید چرا وچگونه انوقت خیلی چیزها اول برای شما اشکار وبعدش پاسخ وراهکارش بدنبال میاد که همانه از در صداقت وارد شدنه البته در کنار زندگیتان خدا ترسی وخداشناسی ونماز میتونه حجت بیان باشه بحر حال من بشما پیشنهاد میکنم از منه اجنبی نسبت به مسایل عاطفی شوهرت نپرس بیا از خودت بپرس چرا وچگونه لعدش کاغذ وقلم ویادداشت تکه های برون رفت شوهرتان ان چرا ها وصد البته شما که راحت بدون اجازه اون گوشی اون حک میکنی منتظر پامد های بدترش باش خواهرم اگر باخودت صادق بودی از خودت شروع کن پاسخنامه را بررسی بطور حتم به نتیجه میرسی چرا رفت برای چی رفت وحالا چطور میشه برگرده وچطور در برگشت حفظش کنی خواهشا اگر حرغهامو گوش کردی انجام بعدش بیا بگو نتیجه گرفتی باین سادگی یعنی جوابش نزد خودته در اعمال زدودن او وتحریکش برفتن موفق باشی خواهرم

  • بدبخت مثل ترنم

    ترنم سلام اگه بچه داری صداشم درنیار بزا بحال خودش بمونه بچه هات گناه دارن

  • بدون نام

    نیلوفرخانم کارش درسته فقط صبرداشته باشه این حرفاهم چرت وپرت بخت فقط بخت اول مهریتوازاین دیونه بگیرنوش جونت صبرکن وتحمل کن هردوهمسربی لیاقتتو فراموش کن درانتخاب همسرایندت بیشتردقت کن وصبورباش هنوز جوونی

  • بدون نام

    دونفر تا اینجا به خانم ترنم راهکار دادین بانو که هیچ شمشیرو از روبسته اصلا گوشش بده کار موقعیت نیست چون اونم زنه وبجای نصیحت ترنم برای برگشت بخوشی از را مسالمت امیز وراهی خدا پسند برو اله کن بله کن شوهرت زود تر طلاقت بده بیا بشژن بر دل زنهایی که برا یک لقمه نون مثل اون دختره مانتو فروش !!!! وتظر دوم بانو او هم بنوعی البته متعادلتر اما اونم نگفته ترنم اول در خودت بگرد چی کم داری ؟؟؟ ترم عزیز دخترم این جنگ بین زن و مرد در روانهای مردم ایران از دیر باز رایج بوده ودر جمهوری اسلامی دقیقا صورت مسله پاک شده یعنی با گفتن شعار های ازادی زن اتش زیر خاکستر بجاشه ترنم چرا در ازادی زنهایمان طلاق شده ساعتی چند روز قبل از قول مسولین گفته شد ؟ چرا ؟ برا اینکه زن ومرد را انداختن بجون هم سوالم اگر ازادی زن هست چرا یک وزیر کابینه نداریم چرا زنها نمیتونن برن ورزشگاه ازادی وچرا های دیگه ؟ دخترم خدا یک قدرت غلبه بر جنس ماده به جنس نر داده که برای بدست اوردن میجنگه حیوان با زور انسان با تدبیر زبان و رفتار وجنس ماده بحرحال پیوسته در گریز چه انسان وچه حیوان اما اگر اون نزدیکی هه مسالمت امیز وبا هدف و همراه درک باشه دعوایی نداریم ببین دخترم خودت میدونی خدا بتو رفتار وگفتاری در وجودت نهادینه کرده که بقولی مار را از سوراخ میاری بیرون منظورم نوع تصمیم از راه عقله نه احساس که این خامها یادت میدن خیر دخترم برگرد به اینکه با مهربانی وگذشت اولش بر وجودت مسلط وبا اینده نگری جدایی وطلاق سعی کن با اخوت راه رخنه بر برگشت شوهرت پیدا و بدون کچ گیری اول مهربانی وبعدش راهی فرای اذیت اورا برگردانی اول خودت را قوی کن وبگو من کم داشتم شوهرم رفت باید برگرده راهش را پیدا میکنی البته همه این حرفهارو گفتم تا تو هم اضافه نشی به امار طلاق خود دانی برترینها ومردم پوزش از زیاد شدن

  • بدون نام

    طناز عزیز وگرامی درسته من حرفی زدم اما دلیل نمیشه که با این درک کلام بگیم بخت با ما یار نبود نه خانم من احساسی ازدواج کردم چشمام بسته بود در بینش انتخاب درست وعقلم مرخصی بجای انکه عقلم فرمان دهد چشم واحساسم فرمان داد دیدن از راه احساس وبفوریت بدو بریم محضر که رفتن محضر اسونه جدا شدن صد برابرش مشگل اره خانم اگر ما با خودمون وان طرف انتخابی رودربایسی نداشته باشیم انتخابمان اصلح و بعدش با چشم بسته خیلی چیز هارو نمی بینیم که شمشیر بدست دایم بگردیم موشکافی کنیم برا اثبات وخونه را میدان نبرد کنیم ودایم بجای لذت از داشته هایمان در فکر نداشته هایمان ودایم در اندیشه ( مچ گیری ) ودر این رهگذر یکوقت بخودمون میاییم میبینیم ای وای همه زندگی ما شده دادگاه بگم بگم و نه انکه خودمان راحت وراضی بلکه زندگی طرف مقابل را هم بهم ریختیم حاصل عرضم بخدا زندگی را هرطور بگیری میگذره منتهی نه بازور زبان بلکه بازور عقل ومقعیت سنجی واینده نگری بازهم بگم نه با مچ گیری بلکه با مهربانی و عشق به ارامش واینکه فکر کنیم مگر من چقدر زنده هستم همش در جنگ باشم ؟؟؟؟؟

  • بدون نام

    بخت یعنی عمل بخت یعنی ادراک بخت یعنی بدون احساس واز راه عقل ومنطق واینده نگری شرایط بخت یعنی بدون اغماض تصمیم درست وعقلی بخت یعنی رودر بایسی نداشته ومحکم ان چیزی که انتخاب میکنیم کج بودن هایش را در اورده بعدا بخاهیم بخت یعنی اگر با همه اندیشه درست انخاب کردیم دیگه مته به خشخاش نزاریم که چنین وچنانه و خودمون هم کمک باشیم تا گذر کند بخت یعنی گذشت بخت یعنی قداقت بهمه کلمه بخت یعنی اگر من میتوانم نبینم چشمم را ببندم ونبینم تا بگذرد بخت یعنی مچ گیری خدا حافظ اگرهم شنیدم نشنیدم بخت یعنی انکه برایم مقدر شده بدست اوردم نگهش دارم وبراش احترام بزارم بخت یعنی درک کنم بخت یعنی اگر من ندارم مسلما دیگران هم ندارن پس کوتاه بیام بخت یعنی شکر بداشته هایم وبرای نداشته هم کوشش وهم همت کنم نه انکه طرفم را با جنگ وچکش از خودم برانم بخت یعنی همکاری بامهربانی بخت یعنی دیدن اوضاع در حال گردش ایام نه دیدن سراب وبخت یعنی کمک به بهتر شدن نه کشش در بدتر شدن و در اخر بخت دست خومان هست دیروز گذشت ورفت بر نمیگرده امروز درانیم و اجرا اما فردا مهمه از امروز برای فردا باندیشیم تا فردایمان بهتر از دیروز باشد

  • ترنم

    سلام دوستان ممنونم ازراهنماییهاتون خوشحالم که پیامم روخوندید نظردادید من یه دختر دارم پنج سالشه یازده ساله ازدواج کردم شوهرم املاک خونه داره سرکارش بیشتر بازنها هست خیلی دوستش دارم بی نهایت همه فامیل می دونن بدون اجازه اون اب هم نمی خورم هیچ کمبودی توزندگی براش نزاشتم خدا خودش می دونه شوهرم همیشه می گه ولی حدود دوماهه رفت تو گروه تلگرام دنیای مجازی سرش یکسره توگوشی اصلا دیگه حرف باهامون نمی زد هرچی گفتم ترک گروه کنه قبول نکرد که نکرد تا یک هفته پیش گوشیشوهک کردم زندگیم خراب شد فهمیدم چه خبره حالا بگید گناه من این وسط چیه منی که خدا هم می دونه براش کم نزاشتم با این داغ کجابرم

  • بدون نام

    صبر كن خدا ميگه انامع العسري يسرا

  • بدون نام

    ترنم دخترم اولا سپاس که به من لبیک گفتی ودباره باما رابطه برقرار برترینها و دوستان ببینید اگر اینجا مجادله ودشنام ومنیت نباشه چقدر قشنگه هموطنی میاد با تمام مردم ایران سر یک میز مشاوره میکنه …… خوب ترنم دخترم ببین خانم بحرحال شما قبل ازدواج شنیده بودی مشاوران املاک یا بهتر بگم دلالی پنجاه درصدش زبان بازیه یعنی کارشان ایجاب میکنه البته بسیارن ادمهای صادق که انشاا شوهر شما ان باشه دخترم گفتی اورا دوست داری بسیار خوب پنجاه درصد دور شدیم از جدایی وخدای ناخاسته طلاق حالا اولا تکرار مکرراته که تلگرام بیچاره کرده مردمو اما خیلی ها قبول ندارن بگذریم شوهر شما بحرحال جذب تلگرام و بگفته خودتان از شما و دخترش فاصله گرفته عیبی نداره ان خانم پیشنهاد کرد دروغ بگو خیر دروغ نگو اما با صداقت باشه تا بموقعش اما فعلا چیزی نگو وخود خوری هم نکن تا قدرت انجام داشته باشی ترنم خانم بدان هر ادمی نقطه ضعف داره باید ظرف سالهای گذشته دنسته بلشی نقطه ضعف روانی همسرت چیه و کجاست که باید از همان درب وارد شوی وصد البته ببین ترا بجان دخترت این منم منم های بعضی نظراتو ولش کن قسمت دادم بیخیال ازادی وهزار کوفت کلامی تو بهیچ عنوان ظرفیتتو از دست نده براش کم نزار همان زن دوست داشتنی باش و بقولی میدانی اما مچ گیری فاتحه وتمام نق نزن غر نزن عادی باش و ان نقطه ضعفه یادت باشه قراره مار از سوراخ بیاری بیرون اصلا از گوشیش نگو برگرد به ان چیزهایی که انو خوشحال میکنه و بخودت بگو شوهر من دلاله باید زبون بازی کنه ومنهم میدونم در شرع اسلام مرد میتونه قانونی وشرعی بازنان دیگه باشه پس اگر اینو در خیالت گفتی عادی میشی و میری دنبال ان که گفتم عادی باش دوستش باش فعلا جذب شده تو کمی سخته اما میتوانی وباید بتوانی بعدش بیا بگو چه شد علی یارت حق نگهدارت قوی و دوست ومهربان و امید وار

  • مهتاب

    ترنم خانم
    تمام کارهایی از این قبیل خیانت نیست .
    مردها بر خلاف تصورشون بیشتر اشتباه میکنن ( این یه واقعیته به کسی برنخوره) گاهی اوقات ناخواسته در چنین مسیری قرار میگیرن و فکر میکنن تبعاتی واسشون نداره . به نظر من تحت هیچ شرایطی نباید بذارید بفهمه که شما از کارش اطلاع پیدا کردید و در یه فرصت مناسب و بدون هیچ دعوایی کاملا دوستانه ازشون بخواید به حرفهاتون گوش کنه .
    شما باید به ایشون بگید که بعنوان یه زن به وجودشون بعنوان یه مرد احتیاج دارید به اینکه هدفتون از ازدواج داشتن یه رفیق از جنس مخالف منتها از راه حلال بوده نه چیز دیگه و دوست دارید که این رفیق با شما حرف بزنه ، محبت کنه و نیازهای عاطفیتونو برآورده کنه .(از خواسته هاتون بگید)
    بهش بگید تنها مرد زندگیتون اونه و دوست دارید همیشه کنارتون باشه .
    بهش اطمینان بدید که هیچ مردی غیر از اون واستون اهمیت نداره .
    البته تمام این چیزهایی که گفتم به رفاقت خودتون با همسرتون هم برمیگرده باید در عمل به ایشون ثابت کنید.
    مردها حالت بچه‌ها رو دارن دوست دارن محبت کردن رو علنی از جانب زنشون ببینن اینکه فقط تو دلت بگی دوستش داری فایده نداره .
    آخر کلام ،
    خواهر من اگه به زندگیت علاقه داری هر کاری بکن که حفظش کنی بدون جنگ و جدال و گیر دادن و نذار حرمت بینتون شکسته بشه .

  • مردجنوبی

    مقصر خود مرده بوده. این زنه میخواسته کمکش کنه ولی اون همش بیخووی کتک میزدش

  • جنوبی

    اقابهزادملاحظه می کنی چه نهضتی ضداقایون راه انداخته اندعده ای بابهانه وبی بهانه به مرداتاخته وانهاراعامل تمام مصایب خودمی داننددرصو تی که نمی توان
    بصرف یه اتفاق که منشاان مرد ب.وده تمام تقصیررابه گردن اوانداخت یابعکس به گردن خانم ها انداخت امامیبینی برخی خانم هاچگونه عقده گشایی می گنن بخاطرخداانصاف داشته باشیدقد یک ارزن.لطفاساکت نباشید.به عدالت علی ع برگردیم.

  • ترنم

    سلام ممنونم ازتون دوستان خوب بی نام ومهتاب خانم تشکر که راهنمایی کردید چشم سعی خودمومی کنم که صبور باشم ببینم تاکجاپیش می ره اگر بدونم زندگیم خراب نمی شه باگفتن بهش که داری خیانت درحقم می کنی حتما بهش می گم باآرامش فقط به خاطر دخترم این یازده سال زندگی که هیچ گونه کمبودی براش نزاشتم

  • بدون نام

    پیشنهادمابه خانم مهتاب .ودیگرخانم هااین که رسمادفتر مشا.وره بزنیدچون این شکل مشاوره دادن وجاهت شرعی وقانونی نداره اخه مگه میشه یه زندگی چندساله وپرازمشکلات راباچندخط جمله احساسی وبعضاغیرمنطقی درست کرد.بعید بعیداست.

  • بدو نام

    خانم مهتاب احسن دست مریضاد و مرحبا بسیار عامرانه و انسانی وراه گشا نظر دادین من لااقل با خواندن نظرات قبلی از شما انتظار این چنین نظر را نداشتم بازهم خدا یاررتان بسیار قشنگ و از راه انسانی به خانم ترنم راه کار دادی میدانی من باشما قبلا تضاد داشتم اما بخدا اگر بدانیم حتی یک نفر از 77 ملیون ادم ایران از نظرات ما راه کار مناسب پیدا میکنه همان یکنفر بسه خانم ترنم دخترم حرفهای سازنده که من بر اساسان فکر واندیشه تو در وصل زندگی تقریبا گسسته ات بیان داشتی و دوست داری کمک بشوهر ودختر وخودت باشی گفتم وامروز سرکار خانم راز که خودش مادر وهمسر خوبی هست جلوی پات گذاشتیم انشاا با درایت وبدور از تعنه و منم منم و بگم بگم وبا هدف در ساختن جلو بری یادت باشه مهربانی و یار بودن پایه برگشت به گذشته در خانه شماست دعایمان برگشت شادی بسرای زندگیتن برترینها سپاس که فرصتی ایجاد تا با همدیگر تعامل سازنده داشته باشیم یا علی مددی

  • بدون نام

    جنوبی عزیز حتی کلامی صداقت بیان بدور از بی انصافی وموقعیت شناسی جامعه فعلی میتونه راهکاری باشه برای همگی دعا کنیم همگی بدون نظر شخصی واغماض در تضاد با جامعه بتوانیم با چند کلام در خدمت مردم باشیم در زدودن پلیدی وزشتی ها نه انکه با تعنه زدن عقده های درونی خودرا باینجا اورده و مردم را گمراه کنیم بحرحال سپاس از شما که معیارت کمک به مردم هست در شناخت واقیعت های امروز زندگی ها علی یارت حق نگهدارت

  • بدون نام

    ترنم خانم,نظر بانو درسته.به خودت مراجعه کن.اگر میخواهی زندگی کنی به روی شوهرت نیار.بیشتر بهش صحبت و محبت کن.اگر درست شدنی باشه میشه و اگر نه که اونوقت تصمیم دیگری باید بگیری البته اگر شرایطشو داری.

  • علی

    ببخشید ولی میخواستم به دوستانی که میگن برو مهریتو ک بگیر راحت شی، بگم که مهریه گرفتن به این راحتیا نیست و بعد از کلی دردسر و دوندگی زیاد یه میزانی تعیین میکنن و قسط بندی میشه،اونم اگه شوهر، کارمند جایی باشه و حقوقش مشخص باشه یه مقدار از حقوقشو ماهیانه میدن به زن،تقریبا شش ماهی یه سکه ک میشه تقریبا ماهی دویست تومان،و اگه مرد شغلش ازاد باشه ک کلی دردسر پیش میاد و خیلی کمتر از اینا به زن تعلق میگیره

  • مریم

    یعنی عاشق کامنت هام
    مشکل زن های جامعه ما نداشتن شخصیت مستقل تو ذهن و رفتار خودشونه . وقتی خود زن ها کل زندگیشون رو وابسته به مرد میکنن و حتی به قول خانم ترنم بدون اجازه شوهر آب نمیخورن باعث میشه در مواجهه با این مشکلات بسوزن و بسازن. نباید یک خانم بعد از ازدواج خودش رو فدا کنه چون اون مرد هم میدونه که زنش بجز اون خونه و زندگی نمیتونه زندگی خودشو داشته باشه. این یه فرهنگ ذهنی میخاد که خیلی مونده تا بهش برسیم.

  • مهتاب

    مریم جون ، این قبیل اتفاقات مختص زنان خانه دار نیست که ربطی به استقلال مالی داشته باشه . چه بسا بین خانواده هایی که خانم شاغله بیشتر دیده میشه .
    البته مخالف فرمایش جنابعالی نیستم منتها شغل زن نباید وسیله ایی برای ترک زندگی مشترک بشه . تو هر زندگیی اختلاف پیش میاد قرار نیست چون منبع در آمد داریم به همه چیز پشت پا بزنیم .
    این وسط تکلیف عقل و منطق ، روزگاری که سپری شده ، فرزند و هزاران چیزهای دیگه چی میشه ؟
    خواهر گلم شغل خوبه به شرطی که از اون بعنوان یک سلاح برای جدایی زود هنگام و قابل حل استفاده نشه
    چون همین طرز تفکر برخی افراد شاغل باعث میشه تو زندگی گذشت نداشته باشن و زندگی که گذشت درش نباشه خیلی سریع از هم پاشیده میشه .
    در حال حاضر اکثرا مردها شاغل و نون آور خانه هستن پس صرف خاطر اینکه یه منبع مالی دارن همگی هر وقت خواستن رفتن جدا شدن ؟
    مسلما خیر .
    چون تو زندگی مشترک گاهی اوقات پیش میاد که از خودت بگذری تا اوضاع بر وفق مراد بشه .
    گذشت کار بزرگیه که همه ی ما بنده ها بهش احتیاج داریم چون اگه نباشه هیچ چیزی دوام پیدا نخواهد کرد حتی شغل .
    در کمال ادب و احترام خدمت شما دوست و خواهر عزیزم ، در پناه خدا باشید .

  • رز

    توبهتره اطلاعات عمومی ات رابینام بالاببری این همه غلط املایی ازتو پیردیرپذیرفته نیست.جمعیت ایران 80میلیونه .

  • بدون نام

    احسنت به مهتاب بانو

  • بدون نام

    سرکار خانم ترنم قرامان این شد که مچ گیری نکنی وفراموش البته فعلا اما دیدی خانم مهتاب درست نظر دادن مردها شاید ندانسته کاری کنن وهمین جا از شما که داری بعقب بازگشت وبا دلت باهدف ماندگاری میخای زندگی وشوهر وبچه ات را حفظ کنی سپاس خدا یارت اما فعلا چیزی نگو که اشاره کردی بهش میگم نه ان کامنت های جلوتر را مرور وبنویس وانجام خوب بگذریم اما خانمی که شعار دادی اینها چرت وپرته چطور حرفهای ما چرت وپرته حرفهای سرکار خانم د'ر یاقوت وبرلیانه وراحت میگی برو مهریه بگیر حتما برا بچش هم اندیشیدی که راه طلاق را پینهاد داری علی جان شیرت حلالت البته این خانم محترم احتمالا از اوناشه که بحرحال مهریه رو گرفته و نمیدونه اول راهشه فعلا با مهریه دلخوشه تا تموم بشه خانم محترم علی گفت اولا دیگه مثل سابق نیست باید مقداری از مهریه رابریزی بحساب دادسرا تا شروع کنی بعدشم عین گفته علی کفش اهنی پات تازه میرسی اول راه اسمتم زن بیوه بی شوهر بلید یواشکی زندگی کنی تا اسیب نرسه ___ وشما عزیز که به نظرات با تعنه میگی این نوع مشاوره درست نیست اینقدر بخودت مغروری که ایمان نداری گاها یک نگاه یک کلام یک هدیه ویک ……… میتونه انسان را از رفتن باز داره احتمالا نمیدانی دادگاههای امروز خانواده در اولین محکمه بزن وشوهر میگن برین مشاوره وبعدش بیایین ایا اون مشاور چیزی غیر اینها میگه ؟؟؟ گفتم شما ایمان نداری به گفتگوی نظریه مردم ایران در برترین ها وگرنه میدانستی خودتم همین الان در مشورت نکته گفتی که انهم مشاوره است که نمیدانی سرکار ترنم خانم این کامنت راهم بخان در نظر بگیر موفق باشی اما فعلا هیچ مچ گیری فراموش از نقطه ضعفش وارد شو از دخترت هم استفاده نکن فقط احیای روزهای خوب گذشته موفق باشی دخترم علی یارت بگرد پیدا کن

  • بدون نام

    مریم خانم سلام واحترام دخترم اولا نمیدونم گریه همسر ایت الله هاشمی را امروز در روزنامه دیدی یانه ؟ این اشگ یعنی من ترا از دست دادم وهزار حرف در این تصویر دخترم حالا فکر کنیم خانمی خودرا وابسته به شوهرش چه اشگالی داره ؟؟ چرا شما تحریک کننده هستی حالا اگر چند زن با عشق خودش را وابسته بشوهرش میداند کجاش بده مگر خونه میدان نبرده که دایم ما در اندیشه این منم و اون اونه !!! بابا والله زندگی رو هرطور بگیری میگذره در ضمن مرد ها دوس دارن زنشون وابسته بهشون باشه گفتم حلالشه اشگالش کجاس مگر قراره جدا بظن که خانم استقلال مالی داشته باشه ؟ بابا یاعلی گفتن وعشق اغاز دارن زندگی میکنن البته اگر از این کلمات بو دار نشنون بیاییم دعا کنیم در کنار هم باشن حتی اگر وابسته بهم چه بهتر

  • م ا ف

    خانم عزیز مادر عزیز به نظر من دیگه ازداواج نکن بشین پسرت بزرگ کن به ی جایی برسونش دامادش کن و بعد نوه هات بزرگ کن سعی کن عاقل باشی اگر دوباره ازداج کنی مطمعن باش پسرت دچار مشکل روحی میشه اگر نشه فردا که ازدواج کرد هر دقه زنش تور و به رخش می کشه پس بزرگی کن فقط به فکر پسرت باش از تو که خوشی گذشت و لی با پسرت خوش باش با زن دادن پسرت و نوهات خوش باش خیلی از زنها هستند که وقتی یک بارطلاق میگیرن میشینن بچه هاشون به هر سختی شده بزرگ می کنن خونه بخت می فرستن و هیچ وقت فکر ازدواج مجدد نمی فتند به قول خودشون میگن اگر شانس داشتیم توی همون بخت اولی بود نه دومی ...

  • مادینا

    سلام شوهر منم با سیلی و مشت و کمربند روزی هزار بار کتکم میزد همیشه مامانمینا میگفتن تو چرا زیر چشمات اینقدر سیاهه ولی به خودم اسیبی نرسوندم طلاقمو گرفتم و خلاص

  • حجت

    چرا بعضی زن ها همسراشون رو بعد از کتک میبخشن؟؟؟؟؟چون تو ایران جمعیت دخترا چند برابر هس و زن ها بد از طلاق اگه شانس داشته باشن میتونن ازدواج کنن...پس ادم باشید و کتک نخورید.مرد ها خیلی باارزش هستن تامام

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج