«سلام بمبئی» لايه های زيرين بسياری دارد!
«سلام بمبئي» از چند جهت در اينروزهاي سينماي ايران پديدهاي محسوب ميشود؛ اين کار رکورد فروش روزانه تاريخ سينماي ايران را شکسته و طي ۱۰ روز به فروش پنج ميلياردي رسيده است.
چشم انداز شما براي ساختن «سلام بمبئي» چه بود؟ قرار بر اين بوده که يک فيلم تجاري و بفروش بسازيد يا قصد داشتيد پروژهاي بينالمللي را شروع کنيد و چشمانداز وسيعتري را براي کارتان در نظر گرفته بوديد؟
بهنظرم «سلام بمبئي» فيلمي صرفا تجاري نيست. ميتوانم صد دليل بياورم که در اين فيلم لايههاي زيرين معنايي هم وجود دارد. تماشاگر هميشه براي من مهم بوده است؛ هميشه فيلم بايد مخاطب را براي تماشاکردن جذب کند. ما از روز اول کار اخبار ساختن فيلم را در راس خبرها قرارداديم. از انتخاب محمدرضا گلزار در ليست بازيگران تا همکاري با آيشواريا. از طرفي ديگر مردم ايران سينماي هند را دوست داشته و با آن خاطرههاي زيادي دارند. از فيلمهايي مثل «شعله» گرفته تا بازيگرانش. همه اينها دست به دست هم داد که بخواهيم اين فيلم را کار کنيم.
وقتي به فيلم محصول مشترک ايران و هند فکر ميکنيم پيشفرض اين است که مولفههاي سينماي هند را در کار ببينيم که در فيلم شما اين ويژگيها در کنار مولفههاي فيلمهاي تجاري ايراني وجود دارد. اما فيلم شما در شيوه روايت بيشتر به فيلمفارسيهاي قبل از انقلاب و داشتن مولفههايي مانند آواز و رقص توجه کرده، مانند آهنگ «سلطان قلبها» که در کار استفاده شده است.
از شش ماه قبل از آغاز ساختن سعي کردم که فيلمهاي هندي را زياد نگاه کنم. نوع نگارش من اين طور بود که تمام سعيام را کردم که کار جذابي بنويسم. سعي کردم المانهاي سينماي هند را هم بگنجانم اما بهنظرم فيلم بيشتر ايراني است تا هندي. در قسمتهايي از کار تلاش کردم ويژگيهايي از سينماي هند را هم در کار قرار دهم به اين دليل که قصد داشتيم در کشور هند نيز اکران داشته باشيم. نميدانم در اين زمينه تا چه اندازه موفق بودهام. وجود ساز و آواز و رقص جزو ارکان اصلي سينماي باليود است، بههمين خاطر چند کليپ طراحي کرده و از خوانندههاي مطرح هندي در اين کارها استفاده کردم.
فيلم روابط علي و معلولي ضعيفي دارد. براي مثال در مورد شخصيتپردازي، تکبعديبودن و شکل روابط علي و کريشما که بهاصطلاح ميتوان گفت دمدستي است. شما نياز به پرداختن بهتر و کمي خلاقهتر در کار را احساس نکرديد؟
مواردي که شما بهآنها اشاره کرديد در يک نسخه ۱۴۰دقيقهاي از فيلم آماده شده بود اما سينماي ايران گنجايش اين مدت را ندارد. مجبور شديم که خيلي چيزها را از کار حذف کنيم. ما تمام اين شخصيتها را پردازش کرديم. وقتي علي و کريشنا همکلاسي هستند، نميشود گفت که مثلا نوع آشنايي و رابطه آنها دمدستي است و ارتباطشان بهصورت کليشهاي شکل گرفته است؛ به اين دليل که ارتباطشان با جزوهها شروع ميشود و در ادامه کليپي اجرا ميشود که پرکننده ماجراست. کليپي که در آن رابطه علي و کريشما در آن ترسيم ميشود.
درباره شخصيت خواستگار متمول کريشنا چطور؟ او شخصيتي کاملا منفي و تک بعدي دارد. آيا اين امکان وجود نداشت که کمي ابعاد ملموس و انساني به او تعلق گيرد؟
سعي کردم در اين کار شخصيت منفي نداشته باشيم. بههر حال او هم دختر را دوست دارد و بهخاطر عشقش ميجنگد. بهخاطر همين زياد پرداخت بيشتري روي اين کاراکتر نداشتم.
فيلم دو ستاره از دو عرصه هنري متفاوت دارد اما شخصيت احمد(بنيامين بهادري) و دوستش هيچ وجه پيشبرندهاي در روايت ندارند و انگار تنها بهخاطر گيشه و استقبال مخاطب، از حضور آنها در کار استفاده شده است. نظر شما چيست؟
در فيلمنامه اوليه، شخصيتي که بنيامين بهادري نقشش را بازي ميکرد، حضور نداشت. شخصيتي که انگليسي صحبت ميکرد اما در ادامه، فکر کرديم شايد اين کاراکتر مخاطب را خسته کند. بنابراين شخصيتي بهنام احمد طراحي کرديم که در خانه به زبان فارسي صحبت کند، همخانهاي علي باشد و به ايران بيايد. ديدم که شخصيت جديد با فيلمنامه تناسب بيشتري دارد. بنابراين سعي کرديم روي آن پرداخت بيشتري داشته باشيم. شايد حس شما درست باشد. در فيلمنامه اوليه، حضور اين شخصيت زياد بود اما نبودنش تفاوتي را ايجاد نميکرد. در نسخه دوم به اين فکر کردم که بايد ۳۰درصد فيلم را بهطور فارسي بگيرم و اين شخصيت استفاده شد.
ويژگي بارز فرم بصري فيلم، استفاده از نماهاي کارت پستالي و بسيار شيک از هند است که حتي در فضاسازي دانشگاه هند هم اين ويژگي لحاظ شده است. اينکه بههمه چيز خوش رنگ و لعاب پرداختهشده، همه لباسهايي با رنگهاي شاد پوشيدهاند، خوشحال هستند و... اين تصاوير چه کارکردي در کار داشتند ؟
براي طراحي فضاهاي فيلم مثلا فيلمي مثل «زاغهنشين ميليونر» مد نظر من نبود که بدبختيها را نشان بدهم يا محلههاي کثيف و چرک را نشان بدهم. به اين دليل که کشور هند پيشرفت زيادي کرده است. اگر به شهر بمبئي برويد انگار که در نيويورک هستيد. به اين دليل که فيلم تجاري است؛ بايد رنگ و لعاب داشته باشد، بنابراين مکانهاي قشنگي را به تصوير کشيديم. همانطور که وقتي به ايران آمديم هم از تهيهکننده خواستم که امکانات مناسبي را براي مکانها و تصاوير خوشرنگ و لعاب به ما بدهد که همينطور هم شد.
نظرتان درباره پايانبندي ناگهاني و بدون پشتوانه فيلم چيست؟ در انتهاي فيلم ناگهان فرزند آنها به دنيا ميآيد که با شخصيتها و انگيزههايشان تناسب نداشت يا مرگي که آخر فيلم رخ ميهد با مختصات يک فليم تجاري همخواني کمي دارد.
باورم اين است که عشق تراژدي خلق ميکند. تمام عاشقانههاي دنيا تراژدي هستند به اين دليل که عاشق و معشوق بههم نميرسند. اگر پايان کار را شاد در نظر ميگرفتيم، داستان فيلم در سالن سينما تمام ميشد در حالي که ميخواستيم داستان فيلم در ذهن مخاطب تهنشين شود. براي مثال در فيلم «شعله» شايد خيليها دوست نداشتند که آميتا باچان در فيلم کشته شود اما فيلمساز شخصيت او را ميکشد تا تاثير بيشتري را بر مخاطبانش خلق کند که ميبينيد «شعله» ماندگارترين فيلم سينماي هند است. درباره بچه هم کليپ فيلم توضيحدهنده است؛ دو ماه گذشته بنابراين بهدنيا آمدنش هم طبيعي است.
فيلم شما فروش خيلي خوبي داشت. آيا هدفي که از اول مد نظر شما بوده است همين بود و از ميزان آن راضي هستيد يا فکر ميکنيد فروش فيلم ميتواند روند صعودياي طي کند و رکورد فيلم «فروشنده» را بشکند؟
آنچه مد نظر ما بود خيلي بيشتر از اين ميزان بود. برنامهريزي ما اين بود که پنج ميليون نفر را به سينماها بکشانيم اما شرايط عجيب و غريبي پيش آمد. براي مثال ابتدا قرار بود که «سلام بمبئي» در عيد فطر اکران شود که بهبيستم مردادماه موکول شد که براي بعد از عاشورا و تاسوعا گذاشتيم. در ادامه ابتدا اکران را براي ۲۳ مهرماه درنظر گرفتند که به آبانماه موکول شد که در نهايت نوبت اکرانمان به آذرماه رسيد.
طبيعي است که بدترين فصل اکران، زمستان است؛ بالاخره سرما، باريدن برف، کوتاهي روز و... بر گيشه تاثير منفي دارد. پيشبيني ما حضور پنج ميليون تماشاگر بود اما بايد توجه داشت که اصلا تيزر و تبليغات تلويزيوني نداشتيم. همچنين تيزر شبکه ماهوارهاي جم را نداشتيم درصورتي که همه فيلمها تيزرشان از اين شبکه پخش شد. بهطور قطع اگر اين تبليغات به ما تعلق گيرد حتما در روزهاي بعد، فروش بهتري خواهيم داشت.
آيا حاصل کار آنقدر رضايت بخش بوده که به پروژههاي بينالمللي بعدي فکر کنيد ؟
از اين کار خيلي راضي بوديم و هستيم. يقين داشتم که فيلم خوبي شده است. در جامعه ما که عشقها مجازي شدهاند، ما عاشقانهاي ساختيم که لحظات خوبي در آن شکل گرفته است. جداي از مورد استقبال قرار گرفتن فيلم ۹۰ درصد تماشاچيان وقتي از سينما خارج ميشدند از تماشاي فيلم راضي بودند که اين خستگي را از تن ما خارج ميکند و باعث ميشود به فکر پروژه بعدي باشيم.
اما عدم استقبال مسئولان و دست اندرکاران سينماي دولتي همچنان فشار روي ما گذاشته است. ۴۸ ساعت قبل از اکران، سازمان سينمايي در خواست ميکند که بايد فيلم را دوباره ببينند که فکر ميکنم بزرگترين فشار روحي و رواني را به ما وارد کرده و با سلامتي و روح و روان ما بازي کردند. آن ۴۸ ساعت به اندازه صد سال ما را پير کرد. در اکران خصوصي و افتتاحيه فيلم، همه سفيران هند و بازيگران هند آمدند اما يک مسئول درجه چهار سازمان سينمايي به اين مراسم نيامد. در حاليکه شعار ميدهند سينماي ايران بايد بينالمللي شود. چند هزار سينماي هند براي اولين بار قرار است يک فيلم ايراني را به نمايش بگذارند و اين دستاورد بزرگي است. بايد به اين دستاوردها توجه شود که متاسفانه حمايت و توجهي نميشود. «سلام بمبئي» در کشورهاي انگلستان، آلمان، سوئد، کانادا، آمريکا، استراليا و... يا در حال اکران است يا اينکه قرار است بهنمايش دربيايد اما دوستان در کشور خودمان به ما توجهي نميکنند.
نظر کاربران
مسخره ترین فیلم عمرم بود.به اصرار دوستم با بلیط نیم بها دانشگاه رفتیم دیدیم.صحنهی مرگ زنش منو دوستم از خنده صندلی جلومونو گاز گرفته بودیم از بس مسخره بود.سینما هند باید شکایت کنه ازین فیلم.بنیامینم که یه کلمه زبان بلد نبود فقز اون فارسی حرف میزدوقسمت جالبش این بود اینا تو فیلم شب از هم جدا میشدن صبح واسه صبحونه میومدن پیش هم بعد طرف بچه دار شده بود و یه دختر داشتن.اینا گرده افشانی کرده بودن به نظرم.
معمولا منظور از لایه های بسیار یعنی انچه که اگر اعشا یا اشکار شود.همگان تعجب میکنند .نه داستان ساخت فیلم وعلل بی مورد ان.بنابراین مخبرین کاری نکنند که اخبارشان بی ارزش وانتخاب سر تیترهایشان شک برانگیز باشد که ایامتن باان همخوان است یا طعمه است که خواننده را به خواندن محتویات بی ارزش سوق دهد.سلام مخبرین واقعی نه بزک کار.
این فیلم و امثال این فیلم در شان ملت ایران نیست!
خوشم میاد خوب جیب مردمو زدین!
رضا::
اونا جبیب ملتو نزدن ،ملت ما جو گیرن فکر میکنن چون دوتا هنرپیشه بی حجاب تو یه فیلم هست دیگه چه خبره ،این وسط نفعو کی میبره اقای تهیه کننده وسرمایه گذار فیلم ،از همون اکران خصوصیشون با قیمت سیصد هزار تومان معلوم بود که فیلم بی محتوا رو میخوان غالب ملت کنن،وگرنه چرا فرهادی برافیلماش از این مسخره بازیها رو در نمی یاره،،،