سال گذشته میلادی از منظر روشنفکران
۲۰۱۶ چگونه به پایان رسید؟
جهان در سال ٢٠١٦ وقایع مهم و هولناکی به خود دید: تودهایشدن پدیده پناهجویان، حملات تروریستی ماه نوامبر، تداوم جنگ سوریه، جنبش شبخیزان، رسیدن دمای زمین به مرز هشدار و بحران محیطزیست، کودتای نافرجام ترکیه، ظهور دوباره جنبشهای راستگرا در اروپا و آمریکا، برگزیت، ظهور ترامپ، و آخرین مورد، رأی شورای امنیت علیه اسرائیل و حکم به منع شهرکسازی در اراضی اشغالی.
مرگ دوم نولیبرالیسم
نیک سیرنیچ: امسال شاهد چیزی بودیم که قرار بود مرگ دوم نولیبرالیسم باشد. اما ما در زمانهای عادی زندگی نمیکنیم. به نظر میرسد نولیبرالیسم در غیاب هر نوع بدیلی به شکلهای هرچه کجومعوجتری درمیآید. مرگ اول آن در ٢٠٠٧ و ٢٠٠٨ بود زمانی که اقتصاد جهانی زیر بار سوداگریهای پیشپاافتاده تقریبا از هم فروپاشید. با شور و شعف آگهی ترحیم آن را مینوشتیم، اما پس از وقفهای کوتاه، نولیبرالیسم با ظاهر ریاضتی جدید خود بازگشت. نولیبرالیسم که از خروج مفتضحانه خود راضی نبود بر آن شد تا رژیم انباشت خود را احیا کند.
* نیک سیرنیچ از چهرههای جوان مکتب شتابگرایی است و به همراه الکس ویلیامز کتاب «ابداع آینده: پساسرمایهداری و جهانی بدون کار» را نوشته است.
در آرزوی شورشهای اقلیمی
آندریاس مالم: در پایان سال ٢٠١٦ دمای قطب شمال ٢٠ درجه بیش از حد معمول است. نه یک درجه، نه یکونیم، نه دو، نه شش، ٢٠ درجه. و دونالد ترامپ حکمرانی خود را با این اعلام شروع کرد که باید به همه تحقیقات اقلیمی در ناسا پایان داد. این دو واقعیت را در نظر بگیرید و ببینید ذرهای سلامت روان برای آدم باقی میماند.
برای من بهترین لحظه سال که نشان از شعور داشت کارزار «پایان زمین» (Ende Gelände) بود، جنبشی اعتراضی مبتنی بر نافرمانی مدنی در آلمان برای مقابله با گرمایش زمین از طریق سوختهای فسیلی. از لحظهای لذت بردم که طی اعتراض از هم جدا شدیم و حصارهای دور و بر پمپ سیاه (Schwarze Pumpe) را شکستیم. لحظهای که پلیس و محافظان دریافتند تعدادشان از ما کمتر است. وحشت آنها، وجد و شعف ما که به محوطه هجوم میبردیم، حرکات نامنظم آنها، آن چند دقیقهای که آنها حس کردند هیچ کاری نمیتوانند بکنند و ما حس کردیم همه کار میتوانیم بکنیم. یک آرزوی سادهدلانه برای ٢٠١٧: شورشهای اقلیمی سرتاسر جهان را در بگیرند. چطور میشود در غیاب این جنبشها معقول بود؟
* آندریاس مالم، نویسنده کتاب «سرمایه فسیلی»، در دانشگاه لوند سوئد بومشناسی انسانی تدریس میکند. او چندین کتاب به زبان سوئدی در حوزههای اقتصاد سیاسی، خاورمیانه و تغییرات اقلیمی نوشته است.
مرگ کلینتونیسم و بلریسم
ولفگانگ اشتریک: آنچه امسال مایه تعجب من شد تعجب عده بسیاری از مردم از خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا و انتخاب ترامپ بود، انگار بحران عمیق سیاست معاصر و نظام دولتی سرمایهداری مالیشده را فراموش کرده بودند یا هیچگاه واقعا به عمق آن پی نبرده بودند. بخشی از این بحران بازمیگردد به بیتوجهی تاریخی چپ میانه، از حزب نو کارگر تا کلینتونها، به مقاومت فزاینده مردمان معمولی در برابر جهانیشدن نولیبرال. اگر در پایان سال ٢٠١٦، کلینتونیسم مرده است و بلریسم شانسی برای بازگشت ندارد، پس سال خوبی داشتهایم؛ و حتی سالی بهتر داشتهایم اگر چپ از تمامی این رویدادها بیاموزد که آن نوع جهانوطنگرایی که بازندگان اقتصادی و فرهنگی بینالمللیشدن را فراموش میکند یک پروژه نولیبرال است، پروژهای که ترقیخواهان نباید سهمی در آن داشته باشند.
* ولفگانگ اشتریک یکی از تأثیرگذارترین جامعهشناسان اقتصادی در آلمان و جهان است که پیشتر در همین صفحه مطالب و مصاحبههایی از او چاپ شده. جدیدترین کتاب او «سرمایهداری چگونه به پایان میرسد؟» نام دارد.
ترامپ فاشیست نیست
انزو تراورسو: آیا دونالد ترامپ فاشیست است؟ این سؤال به معنی تأمل در این باب است که فاشیسم در قرن بیستویکم به چه شکل خواهد بود. مقایسههای تاریخی بیشتر امکان قیاس را فراهم میکنند تا یافتن همانندی: ترامپ به همان میزان از فاشیسم کلاسیک دور است که جنبشهای اشغال والاستریت، خشمگینان (ایندیگنادوس) و خیزش شبانه از کمونیسم قرن بیستم. اما این تنها قیاسی تاریخی است و نه یک تبارشناسی. ترامپ معجون آماده انفجاری است از سیاست کاریزماتیک، اقتدارگرایی، بیاعتنایی به قانون، ملیگرایی افراطی، نژادپرستی، بیگانههراسی، زنستیزی، هوموفوبیا، اسلامهراسی و سبکی پوپولیستی که شهروندان را صرفا جماعتی تلقی میکند برای مسحور و گمراهکردن.
* انزو تراورسو تاریخنگار ایتالیایی است و آخرین کتابی که از او به انگلیسی ترجمه شده «خون و آتش: جنگ داخلی اروپا از ١٩١٤ تا ١٩٤٥» نام دارد.
رویارویی نهایی
فرانکو بیفو براردی: نودونه سال پس از انقلاب شوروی صحنه برای وقوع یک جنگ داخلی در سطح جهانی مهیا شده است. درحالیکه طبقه مالی برنامه خود را تشدید کرده و به بیکاری و ویرانی اجتماعی دامن میزند، آن جنبوجوشی که به ظهور نازیسم انجامید هماکنون در سرتاسر جهان در حال استقرار است. ملیگرایان همان گفته هیتلر به کارگران فقیر آلمانی را تکرار میکنند: به عوض آنکه خود را کارگرانی شکستخورده تلقی کنید، خود را جنگجویانی سفیدپوست تصور کنید، آنگاه پیروز خواهید شد. آنان پیروز نشدند، اما اروپا را ویران کردند.
* فرانکو براردی معروف به بیفو نظریهپرداز و فعال مارکسیست ایتالیایی در سنت اتونومیسم است. تمرکز نظری اصلی وی بر نقش رسانهها و فناوری اطلاعات است. جدیدترین کتاب او تحت عنوان «قهرمانان: کشتار دستهجمعی و خودکشی» به رابطه میان سرمایهداری و سلامت روانی میپردازد.
فاز جدید اقتصاد جهان
کوستاس لاپاویتساس: از زمان پایان بحران عظیم ٢٠٠٧ تا ٢٠٠٩ شتاب اقتصاد جهان تغییر یافته است. مالیهگرایی سرمایهداری که خصلت بارز چهار دهه گذشته بود نقطه اوج خود را پشت سر گذاشته است. سودهای مالی راکد ماندهاند، نرخ رشد در کشورهای در حال توسعه کاهش یافته، و کشورهای توسعهیافته به روشنی در رکود به سر میبرند. اقتصاد جهان آهسته و پیوسته وارد فاز جدیدی میشود. در سال ٢٠١٦ پیامدهای سیاسی این تحولات رفتهرفته خود را نشان دادند. رای به خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، انتخاب دونالد ترامپ در آمریکا، و همهپرسی در ایتالیا نقاط عطف واضحی هستند. صحت گفته «هیچ بدیلی وجود ندارد»، پذیرش بیچون و چرای «جهانیشدن» بهعنوان نیرویی گریزناپذیر، این پیام مکرر (و کاذب) که نمیتوان جلوی «بازار» را گرفت، همگی ضربهای مهلک خوردهاند.
* کوستاس لاپاویتساس، متفکر یونانیالاصل، استاد اقتصاد دانشگاه لندن است و نویسنده کتاب «سودآوری بدون تولید: چگونه سرمایه مالی همه ما را استثمار میکند». او مدتی عضو حزب سیریزا بود و بعد از توافقنامه دولت با اتحادیه اروپا به حزب «اتحاد مردم» پیوست.
مرزهای بستهقلعه جهان
ریس جونز: خوبی سال گذشته به این بود که سرانجام مشکلات ساختاری درازمدت سرمایهداری جهانی بر سیاست اروپا و آمریکای شمالی تأثیر گذاشت. بدیاش هم به اینکه لحظه تصفیهحساب منجر شد به پیروزی سیاستهای ضدمهاجران، سیاست مرزهای بسته که از دل آن برگزیت و رأی به ترامپ سر برآورد. چنین پیامدهایی نشان میدهد سال آینده در کوتاهمدت کشورهای بیشتری در سراسر دنیا به سیاست دیوارها و مرزهای بسته رو میآورند. سال گذشته شاهد بیشترین آمار مرگومیر در مرزها بودیم (بیش از ٦٢٠٠ نفر تا اوایل دسامبر) و این روند نگرانکننده احتمالا با بستهترشدن مرزها ادامه مییابد و به سفرهای خطرناکتر و مرگومیر بیشتر میانجامد. اما در بلندمدت مرزهای بسته قلعه جهان پایدار نیستند و تاریخ دیوارها، از دیوار چین تا دیوار شهرهای قرون وسطی، نشان میدهد که بدون استثنا فرو میریزند. دیوارهای امروز جهان هم فرو میریزند، منتها بعید است همین امسال این اتفاق بیفتد. من چشمم آب نمیخورد.
* ریس جونز استاد جغرافیای دانشگاه هاوایی است. او در کمیته اجرائی مرکز مطالعات جنوب آسیا در UHM و نیز بهعنوان یکی از اعضای اصلی هیئت تحریریه مجلات «جغرافیای سیاسی» و «ژئوپلیتیک» مشغول به کار است. از آثار او میتوان به «دیوارهای مرزی» و «مرزهای خشونتبار» اشاره کرد.
انقلاب فرهنگی چپگرایانه
لیز فکت: راست جدید پیروزمند است. سالها قصدش آن بوده تا انقلابی فرهنگی از سوی جناح راست برپا کند، ترکیب سیاست را تغییر دهد و بر کرسی قدرت تکیه زند. علیالظاهر خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا و انتخاب ترامپ و پیامدهای آن نشان از پیشروی راست دارد، حتی نشان از پیروزی فاشیسم در صورتی که پای نژادپرستان سفیدپوست وبسایت «بریتبارت» به کاخ سفید باز شود. اما حتی در کشورهای آشکارا مستبد نیز که چهره سبعانه و غارتگر سرمایهداری جایگزین جاذبه فریبنده گذشته شده است همچنان فرصتهایی به چشم میخورد. درحالیکه کشورهای اتحادیه اروپا وضعیت نظامی در مرزهای خود برپا میکردند، اجتماعی از داوطلبان غیرنظامی، به ظاهر از ناکجا، پدیدار شدند تا برای پناهجویان غذا، لباس و سرپناه فراهم کنند. سازمانهای مردمنهاد، هیئتهای جستوجو و نجات مستقل و داوطلبان انساندوست خود دستبهکار برقراری «دولتی اجتماعی» شدند. انقلاب فرهنگی از سوی راست انقلابی فرهنگی از سوی چپ را اقتضا میکند. اگر قرار است این چالش را بپذیریم، باید در این اجتماعات جدید مقاومت ریشه بدوانیم و در مواجهه با مسائل مربوط به منزلت بشر با بهرهگیری از واژگانی نو هوایی تازه به سوسیالیسم بدمیم.
* لیز فکت، مارکسیست فرهنگی بریتانیایی، درحالحاضر رئیس مؤسسه مناسبات نژادی است و کتابی با عنوان «خطوط گسل اروپا: نژادپرستی و انقلاب فرهنگی راست» در دست انتشار دارد.
کابوسی بیپایان
کریستین دلفی: سالی که به پایان رسید سرشار بود از خبرهای بد در جبهه سیاسی. پس از مجادلهای زشت و بسیار طولانی بر سر اینکه چگونه شهروندان فرانسوی را از ملیتشان «محروم» کنیم، مجادلهای که دست آخر به این نتیجه ختم شد که این امر با توجه به قوانین فرانسه و عرف بینالملل محال است، دولت لایحه را کنار گذاشت. بلافاصله پس از آن، لایحه جدیدی برای «اصلاح» قانون کار ارائه کرد که اکثر تعهدات به کارگران را برمیچید. بسیج گستردهای علیه این برنامه به راه افتاد که کل بهار و بخشی از تابستان دوام آورد.
* کریستین دلفی جامعهشناس فرانسوی و از چهرههای برجسته فمینیسم حال حاضر است. جدیدترین کتاب او «تفرقه بینداز و حکومت کن: فمینیسم و نژادپرستی بعد از جنگ علیه ترور» نام دارد.
ارسال نظر