نام بابی ساندز را بزرگترهای ما خیلی شنیدهاند و خوب میشناسند. نامش را روی خیابان نزدیک سفارت انگلستان در تهران هم گذاشتهاند.
امیرپارسا ناظمی در شرق نوشت: در دومینسالی که در کشور ایرلند بهسر میبرم، درس تاریخ درباره تاریخ معاصر ایرلند است که تقریبا همه آن به تلاشهای ایرلندیها برای خلاصشدن از نفوذ و استعمار انگلیس و فردی به نام بابی ساندز و همفکرانش مربوط میشود.
نام بابی ساندز را بزرگترهای ما خیلی شنیدهاند و خوب میشناسند. نامش را روی خیابان نزدیک سفارت انگلستان در تهران هم گذاشتهاند. آیا میدانید چرا؟ برای این پاسخ باید به ٣٥ سال پیش و به غرب اروپا، شمال جزیره ایرلند برگردیم؛ جایی که تاریخي بسیار طولانی از استعمار همسایه قدرتمند خود، انگلستان دارد. بابی ساندز و همفکرانش در ارتش جمهوریخواه ایرلند (IRA) یکی از هزاران ایرلندیاي بودند که در طول ٨٠٠ سال در مقابل استعمار انگلیس ایستادند، اما با یک تفاوت عمده و آن اینکه ساندز و یارانش با نحوه منحصربهفرد قیام خود به استعمار و تفرقهافکنی در ایرلند شمالی پایان دادند. اوسولیوان، معلم تاریخ ما، ضمن توضیح ریشهها و دلایل مبارزات بابی ساندز و همراهانش، درباره فردی به نام لارنس مک کیون، همبند ساندز و یکی از ١١ فردی که در زندان «لانگ کِش» در ایرلند شمالی اعتصاب غذا کردند صحبت کرد.
بعد از آن خبر داد که لارنس را به مدرسه دعوت کرده است. روز پنجشنبه، چهار آذر همگی به تالار مدرسه رفتیم. لارنس پیرمردی لاغر، قدبلند و با چشمانی روشن بود. در قیافه و چشمانش سرسختی و اراده موج میزد. در پایان سخنرانی پیش او رفتم و وقتی فهمید ایرانی هستم، به گرمی با من دست داد. بعد از اینکه به او گفتم خیابانی در تهران و نزدیک سفارت انگلستان به نام بابی ساندز است خیلی ذوقزده شد و دوباره با من دست داد و حتی گفت که یک عکس یادگاری هم با هم بیندازیم. در اینجا قسمتهایی از سخنان لارنس را درباره شرايط وخيم مبارزه آنها مي آورم:
پنج سال بدون استحمام: انگلیس برای ضربهزدن به روحیه ضدانگلیسی و همچنین تحقیر ایرلندیهای جمهوریخواه، آنها را بعد از بازداشت وادار به پوشیدن لباسهای مخصوص زندانیان جنایتکار عادی کرد، درحالیکه یاران ساندز و مک کیون خواهان این بودند که با آنها بهعنوان زندانی سیاسی، نه دزد و جنایتکار برخورد شود، اما طبیعتا این نقشه بریتانیاییها بوده و از قصد با آنان اینچنین رفتار میکردند. پس با تصمیم ساندز، همه جمهوریخواهان زندانی از پوشیدن لباسهای فرم خودداری کردند. این تصمیم موجب خشم زندانبانان بریتانیایی شد و به این دلیل به زندانیان تا موقعی که لباس فرم را به تن نکنند حقوقی ابتدایی مثل استفاده از هرگونه پوشش (بهغیر از یک ملافه که دور خود میپیچیدند)، رفتن به دستشویی، استحمام و ملاقات ندادند. لارنس گفت که او و بقیه زندانیان به مدت پنج سال آشنایان خود را ندیدند، استحمام نکردند و حتی به دلیل اجازهندادن براي استفادهکردن از دستشویی، مجبور بودند در تشتی ادرار کنند و آن را از زیر در بیرون بریزند و ....
اعتصاب غذا ١٩٨١: رهبری زندانیان معترض را بابی ساندز برعهده داشت. او گفت ساندز هیچوقت به تسلیم فکر نکرد و میگفت تا وقتی که انگلیسیها از نگهداری آنها در این شرایط معذور شوند، به نپوشیدن لباس فرم و استحمامنکردن ادامه خواهند داد. البته، بعد از پنج سال، در سال ١٩٨١، زندانبان تازهکار که معتدلتر و مهربانتر بود، به ساندز پیشنهاد داده که به زندانیان اجازه استحمام و پوشیدن لباس زندان جدید که متفاوت از فرم سابق بریتانیا بود را میدهد. ساندز با شناخت قبلی خود به او اعتماد نکرده و مخالفت میکند، اما افرادی از جمله مک کیون به این پیشنهاد بهعنوان فرصت نگاه کرده و در نهایت ساندز را راضی میکنند و در سال ١٩٨١ بعد از پنج سال زندگی سخت در کثافت و فشارهای روحی، روانی، مک کیون و دوستان استحمام میکنند.
این موجب خوشحالی بیاندازه زندانیان بود و همه زندانیان بعد از دیدن دوشها مثل بچهها بالا و پایین میپریدند و خوشحالی میکردند البته همه بهغیر از ساندز. بعد از منتشرشدن خبر برآوردهشدن خواستههای زندانیان، دولتمردان در لندن بسیار خشمگین شدند و دادستان کل بریتانیا را به زندان میفرستند تا شرایط را بررسی کند. اين ديدار به عزل زندانبان شورش زندانیان و در نهايت سرکوب و شکنجه و سلول انفرادی ختم میشود. مک کیون میگوید که بعد از این فریب و شکنجه فقط یک راه برایشان مانده بود و آنهم اعتصاب غذای گستردهای بود که چند مدتی صحبت از آن شده بود. در نهایت در تابستان ١٩٨١ بعد از اعلام فرمان اعتصاب غذای ساندز، بیش از صد زندانی از جمله لارنس مک کیون داوطلب حضور در اعتصاب غذا میشوند. وی درباره روزهای سخت اعتصاب گفت که سختترین قسمت آن درمیانگذاشتن این تصمیم مهم با خانوادهاش بوده است.
اين اعتصاب سخت تا پایان تابستان ادامه داشته و وی افزود که بعد از اینکه یکییکی دوستان او میمردند، دیگر به اینکه زندانبانان با جسد زندانی جدیدی بیرون بیایند عادت کرده بود، اما مرگ بابی ساندز بعد از ٦٦ روز بسیار سخت بود و مرگش بازتاب زیادی در اخبار داشت. بعد از ٦٩ روز، تمامی ١١ نفری که برای دور اول نوبت اعتصاب داوطلب شده بودند بهاستثنای لارنس مک کیون جان داده بودند و لارنس نفر یازدهم در روز هفتادم بیهوش شد و به کما رفت. ٧٠ روز بدون خوردن چیزی به غیر آب و نمک باعث ضعف شدید حس بینایی میشود، اما درعوض حس بویایی همانند حیوانات بسیار قوی میشود، به شکلی که حتی وی در روزهای آخر بوی آب را میتوانسته حس کند. لارنس قبل از اعتصاب ٧٧ کیلو وزن داشته پس از ٧٠ روز و زمانی که به کما رفت، وزنش به زیر ٤٠ کیلو رسیده بود. طبق قوانین بریتانیا، در شرایط کما، سرنوشت بیمار تنها به دست مادرش بوده که یا میتوانسته رسیدگی پزشکی را متوقف کند و لارنس درحالکمارفته را خلاص کند یا اینکه شرایط کما حفظ شود، اما مادرش با قطع دستگاهها مخالفت کرده و با اصرار فراوان مک کیون را همچنان در آن شرایط نگه میدارد تا اینکه او از کما خارج میشود.
در نهایت بعد از سالهای سخت و تحمل شرایطی وحشتناک و بهخصوص اعتصاب غذای گسترده زندانیان لانگ کش، دو ماه بعد با دادن حقوق درخواستی زندانیان موافقت شد که این اعتصاب غذا و مقاومت نقش بسیار مهمی در رسیدن به پیمان صلح جمعه نیک (Good Friday) در سال ١٩٩٨ که به تنش و مشکلات در ایرلند شمالی و استعمار بریتانیا پایان داد، داشت. باقیمانده زندانیان نیز سرانجام در سال ٢٠٠٠ آزاد شدند، اما هدف کلی این گروه که «ایرلند واحد» است، برآورده نشده و لارنس و همفکرانش از جمله جری آدامز و اعضای حزب شین فین ایرلند همچنان در اندیشه یکپارچهشدن ایرلند هستند.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر