قاتل: کلینیک کنترل خشم راه اندازی می کنم
به اتهام قتل همسرش دستگیر شده و با رضایت خانواده همسرش از قصاص رهایی یافت. حال می خواهد کلینیک کنترل خشم راه اندازی کند.
خبرگزاری میزان: به اتهام قتل همسرش دستگیر شده و با رضایت خانواده همسرش از قصاص رهایی یافت. حال می خواهد کلینیک کنترل خشم راه اندازی کند.
پشت در شعبه سوم بازپرسی دادسرای جنایی همراه متهم دیگری که با دستبند به هم وصل شدهاند، منتظر است تا برای آخرین دفاع روبهروی بازپرس پرونده قرار گیرد. جرمش قتل همسر است و در مورد نحوه قتل میگوید: «روز اول مهر وقتی از ثبتنام دانشگاه پسرم به خانه آمدم تا با دوچرخه به گالری بروم، متوجه حضور مرد غریبهای در خانه شدم. به همین دلیل با همسرم درگیر شدم و او ابراز پشیمانی نمیکرد. دو روز بعد از آن حادثه وقتی برای ناهار به خانه آمدم با همسرم بر سر همین موضوع درگیر شده و او را کشتم.»
میثم ۴۴ ساله برای آخرین دفاع به دادسرای امور جنایی منتقل شده است. قبل از شروع جلسه گفتوگویی با او انجام دادیم که در ادامه میخوانید.
چه کاره هستی؟
در یکی از فرهنگسراهای جنوب غرب تهران گالری نقاشی دارم و سالهاست نقاشی میکنم.
چه شد همسرت را به قتل رساندی؟
چند سال قبل یکی از همسایهها مدعی شد افراد غریبه به خانهام رفتوآمد دارند. از آنجا که به همسرم اطمینان داشتم به حرف آنها گوش نکردم و از آن محله اثاثکشی کردم. دو روز قبل از قتل وقتی برای برداشتن دوچرخهام به خانه آمدم متوجه شدم همسرم سر کار نرفته و مضطرب است. به رفتار او شک کردم و در بررسی خانه متوجه حضور مرد غریبهای شدم. او با ایجاد درگیری فرار کرد. من بهدلیل سوءظنی که اثبات نشد این قتل را انجام دادم. وقتی مرد غریبه را دیدم تصور کردم حرفهای همسایهها درست است.
از کجا مطمئن بودی همسرت با آن مرد ارتباط دارد؟
من مطمئن نبودم و همسرم هم گفت او یک مزاحم بود که با حضور من از خانه فرار کرد. نسرین را دوست داشتم و با هم عاشقانه زندگی میکردیم. بعد از این ماجرا از او خواستم دیگر سر کار نرود و اگر میخواهد کار کند در کنار خودم در گالری مشغول شود. دو روز بعد وقتی او به مغازه آمد هنگام ناهار به خانه بازگشتیم و بار دیگر بر سر این موضوع درگیر شدیم. من کنترلی بر رفتارم نداشتم بههمین دلیل با کارد آشپزخانه ضربهای به پهلوی او زدم و سپس او را خفه کردم.
بعد از قتل همسرت...؟
به کلانتری نواب رفتم و گفتم همسرم را کشتهام. آنها نیز برای بررسی به خانهام آمدند و فهمیدند نسرین هنوز زنده است و او را سریع به بیمارستان منتقل کردند، اما ساعتی بعد در بیمارستان جانش را از دست داد.
بعد از قتل همسرت نگران چه کسی هستی؟
دلم برای فرزندم میسوزد که باید بیمادر و پدر زندگی کند. پسر ۱۸سالهام ضربه روحی بدی خورد و فکر نمیکنم این صدمه دیگر جبران شود.
از قتل همسرت پشیمان نیستی؟
معلوم است. نسرین را دوست داشتم و نمیخواستم او را به قتل برسانم. ۱۹ سال با یکدیگر در آرامش زندگی کردیم و نمیدانم سروکله این پسر مزاحم از کجا پیدا شد. دلم برای همسرم تنگ شده است و ایکاش او را به قتل نمیرساندم.
خیلی به گذشته و اشتباهاتم فکر میکنم. درباره کلینیک کنترل خشم هم برنامهریزی کردهام تا اگر فرصت زندگی پیدا کردم سریع کار خود را شروع کنم.
چه کاره هستی؟
در یکی از فرهنگسراهای جنوب غرب تهران گالری نقاشی دارم و سالهاست نقاشی میکنم.
چه شد همسرت را به قتل رساندی؟
چند سال قبل یکی از همسایهها مدعی شد افراد غریبه به خانهام رفتوآمد دارند. از آنجا که به همسرم اطمینان داشتم به حرف آنها گوش نکردم و از آن محله اثاثکشی کردم. دو روز قبل از قتل وقتی برای برداشتن دوچرخهام به خانه آمدم متوجه شدم همسرم سر کار نرفته و مضطرب است. به رفتار او شک کردم و در بررسی خانه متوجه حضور مرد غریبهای شدم. او با ایجاد درگیری فرار کرد. من بهدلیل سوءظنی که اثبات نشد این قتل را انجام دادم. وقتی مرد غریبه را دیدم تصور کردم حرفهای همسایهها درست است.
از کجا مطمئن بودی همسرت با آن مرد ارتباط دارد؟
من مطمئن نبودم و همسرم هم گفت او یک مزاحم بود که با حضور من از خانه فرار کرد. نسرین را دوست داشتم و با هم عاشقانه زندگی میکردیم. بعد از این ماجرا از او خواستم دیگر سر کار نرود و اگر میخواهد کار کند در کنار خودم در گالری مشغول شود. دو روز بعد وقتی او به مغازه آمد هنگام ناهار به خانه بازگشتیم و بار دیگر بر سر این موضوع درگیر شدیم. من کنترلی بر رفتارم نداشتم بههمین دلیل با کارد آشپزخانه ضربهای به پهلوی او زدم و سپس او را خفه کردم.
بعد از قتل همسرت...؟
به کلانتری نواب رفتم و گفتم همسرم را کشتهام. آنها نیز برای بررسی به خانهام آمدند و فهمیدند نسرین هنوز زنده است و او را سریع به بیمارستان منتقل کردند، اما ساعتی بعد در بیمارستان جانش را از دست داد.
بعد از قتل همسرت نگران چه کسی هستی؟
دلم برای فرزندم میسوزد که باید بیمادر و پدر زندگی کند. پسر ۱۸سالهام ضربه روحی بدی خورد و فکر نمیکنم این صدمه دیگر جبران شود.
از قتل همسرت پشیمان نیستی؟
معلوم است. نسرین را دوست داشتم و نمیخواستم او را به قتل برسانم. ۱۹ سال با یکدیگر در آرامش زندگی کردیم و نمیدانم سروکله این پسر مزاحم از کجا پیدا شد. دلم برای همسرم تنگ شده است و ایکاش او را به قتل نمیرساندم.
خیلی به گذشته و اشتباهاتم فکر میکنم. درباره کلینیک کنترل خشم هم برنامهریزی کردهام تا اگر فرصت زندگی پیدا کردم سریع کار خود را شروع کنم.
پ
نظر کاربران
دکمه فراروبزن کیلینیک کنترل خشم تواگه اینکاره بودی روخشم خودت کنترل داشتی مشتی.
طرف دیوانه است
خوبش کردی کشتیش .هرکسی خیانت کرد باید بمیره .
اون پسر بچه بیچاره چه گناهی کرده ؟
حیف اسم مادر که روی اون زن بزازن
گناه داره
دیوانه نبوده خیلی هم عاقل بوده
مرد غریبه رو بازنش دیده ،دو روز هم خشمشو کنترل کرده بعد دو روز خودشو خالی کرده ،
هرکی دیگه بود همون لحظه جفتشون رو میکشت
زن خاین باید از زندگی ادم محو بشه ،چه بهتر که طلاقش بدی و دستتو به خون کثیفش آلوده نکنی
خیلی جالبه تو اگه باغبون بودی اول باغچه خودتو بیل میزدی تو چطور میخوای یاد بدی خشم خودمونو کنترل کنیم؟؟کلاسهای آموزشیش میشه اگه تاحدودی خشمگین شدی باچاقو بزن طرفو بکش خیلی عصبانی شدی سرشو ببر اگه بینهایت عصبانی شدی قطعه قطعه کن اگه از شدت عصبانیت چشمات خونی شد باساطور بکش خلاصه انواع خشم وراههای کشتن طرف رو یاد میده
سلام ؛بنده به هیچ وجه و عنوان قصد توهین و سرکوفت و از این قبیل حرفها را ندارم!!! ولی دوستان گرامی و خوانندگان ارجمند؟ کجا میتواند شخصی به گفته خودش، دو مرتبه مرد غریبه ای را در منزل خود دیده و با او درگیر شده ولی فرار کرده!! از طرفی میگوید که به زنم اعتماد داشتم و از اون طرف کارد آشپزخانه را به پهلوی او فروش میکند!!! چطوری میتواند کلنیک غلبه بر خشم راه اندازی کند!!! مگه این همه صدا و سیما و نشریات و مجلات و مطبوعات و سریالهایی تلویزیونی، فیلم ها، کتابها و امثال این ها نتوانسته اند جلوی خشم را بگیرند، این فرد آسیب دیده بجز اینکه هر ثانیه در ذهنشان تداعی و خاطره اش را تازه کند میتواند مفید باشد!!! مسلما نه نه، فقط به یک شوخی تلخ شبیه است یا تمسخر و لا غیر!!!