پایان تلخ ازدواج خیابانی
سوم دبیرستان بودم که با پسری در خیابان آشنا شدم. تمام زندگی من از آن روز تغییر کرد.
خبرگزاری میزان: سوم دبیرستان بودم که با پسری در خیابان آشنا شدم. تمام زندگی من از آن روز تغییر کرد.
پایان تلخ ازدواج خیابانیبه گزارش گروه جامعه خبرگزاری میزان، دختر آخر خانواده بودم، چهار خواهر دارم که همگی آنها در سن پایین ازدواج کردند و به خانه شوهر رفتند، اما من این طور شوهر کردن را دوست نداشتم و میخواستم همسر آیندهام را خودم انتخاب کنم. سال سوم دبیرستان بودم که یک روز با پسری جوان در خیابان دوست شدم.
آرش از همان اول به من بسیار ابراز عشق و علاقه میکرد و میگفت دیوانه من است و بدون من نمیتواند زندگی کند و من که در همان زمان برادرم را در تصادف از دست داده بودم، جذب او شدم و رابطه ما بسیار صمیمی شد.
آرش میگفت شغلش جوشکاری است و با توجه به صحبتهایش معلوم بود که وضعیت خانوادهاش خوب است و من خیلی خوشحال بودم چون که احساس میکردم میتوانم وضعیت نابسامان زندگی خود را اصلاح کرده و وارد خانوادهای شوم که اوضاع بهتری نسبت به خانوادهام دارند.
روزها گذشت و دوستی ما ادامه داشت تا اینکه یک روز متوجه تماسهای مشکوک او شدم، چند بار که در پارک با هم بودیم و در مورد تماسهای مشکوکش پرسیدم با پرخاشگری به من گفت به تو ربطی ندارد و دیگر نباید در این جور مسائل دخالت کنی، چند بار هم برای همین مساله کتکم زد. با این وجود به خواستگاریم آمد و با وجود مخالفت شدید خانوادهاش من و او عقد کردیم. الان یک سال از عقدمان میگذرد و من بعد از اینکه وارد خانواده او شدم تازه فهمیدم که نهتنها وضعیت زندگی آنها از خانواده من بهتر نیست بلکه تمام حرفهای آرش در مورد زندگی و خانوادهاش دروغ بوده است.
پدر و مادر آرش معتاد بودند و برادرانش مدام در پارتیهای شبانه شرکت میکردند و بعضی وقتها او را نیز با خود میبردند. چند روز پیش بود که متوجه شدم آرش حلقه ازدواجمان را فروخته تا بتواند برای پدر و مادرش مواد تهیه کند و الان هم میگوید من به تو هیچ علاقهای ندارم و دیگر تو را نمیخواهم، به دلیل همین دچار افسردگی شدید شدم و یک بار اقدام به خودکشی کردم الآن هم بسیار نگران زندگی و آینده و آبرویم هستم و نمیدانم باید چه کار کنم.
سرانجام ازدواجهای خیابانی
کارشناس مرکز مشاوره آرامش پلیس اصفهان عاقبت دوستیهای نامتعارف بین دختران و پسران را ناگوار و آسیبزا عنوان کرد و گفت: افراد به واسطه دوستی با جنس مخالف تحت تاثیر احساسات قرار گرفته و در نتیجه نمیتوانند تصمیم درست و منطقی بگیرند در نتیجه ازدواج کرده و بعد از آن، نواقص خودش را نشان داده و مشکلات شدید میشود و در عین حال به هم بدبین میشوند. وی با بیان اینکه همنشینی و ارتباط با افرادی که در اطراف ما زندگی میکنند تاثیر بسیار زیادی بر روند زندگی و نوع رفتار ما دارند، اظهار کرد: در مصاحبههایی که با افراد مجرم و آسیبدیده انجام گرفته اکثر آنها یکی از علل مهم مشکلات رفتاری ایجاد شده را همنشینی و تاثیرپذیری از اطرافیان و دوستان خود میدانند وحتی این مساله بر ازدواج و آینده آنها نیز تاثیرگذار بوده است.
این کارشناس ارشد مرکز مشاوره پلیس، در مورد سرگذشت زن جوان که به مرکز مشاوره مراجعه کرده، گفت: این شخص با وجود اینکه همیشه دوست داشته زندگی سالمی داشته باشد، اما به انواع مشکلات و بیماریهای روانی دچار شده است، چون مسیر و شریک زندگی خود را نیز اشتباه انتخاب کرده است. وی بیان کرد: اگر افراد خود را محکوم سرنوشت ندانسته و با مسئولیتپذیری خود مشکلات را از پیش پایشان برداشته و شرایط زندگی خود را تغییر دهند میتوانند زندگی همراه با آرامشی داشته باشند؛ همانطور که اگر زندگی اکثر افراد مشهور را مطالعه کنیم خانوادههای متحول و با سبک زندگی ایدهآلی نداشتهاند این شخص با انتخاب یک شریک نامناسب میخواسته شرایط بد زندگیاش را تغییر دهد و از چاله به چاه افتاده در نتیجه پیشنهاد میشود که به نیروهای درونی خود تکیه کرده و مسیر زندگی خود را خود به دست بگیریم.
وی محیط خانواده را بهترین مکان برای رشد و پرورش یک انسان عنوان کرد و اظهار کرد: خانواده اولین گروهی است که فرد در آن متولد شده و پرورش پیدا میکند در نتیجه در نوع خلقوخو رفتار و آسیبهای پس از آن در زندگی آینده تاثیر بسزایی دارد، در نتیجه و با توجه به خانوادهای که فرد در آن بزرگ شده او نیز به همان نسبت دارای مشکلات عدیده است.
آرش میگفت شغلش جوشکاری است و با توجه به صحبتهایش معلوم بود که وضعیت خانوادهاش خوب است و من خیلی خوشحال بودم چون که احساس میکردم میتوانم وضعیت نابسامان زندگی خود را اصلاح کرده و وارد خانوادهای شوم که اوضاع بهتری نسبت به خانوادهام دارند.
روزها گذشت و دوستی ما ادامه داشت تا اینکه یک روز متوجه تماسهای مشکوک او شدم، چند بار که در پارک با هم بودیم و در مورد تماسهای مشکوکش پرسیدم با پرخاشگری به من گفت به تو ربطی ندارد و دیگر نباید در این جور مسائل دخالت کنی، چند بار هم برای همین مساله کتکم زد. با این وجود به خواستگاریم آمد و با وجود مخالفت شدید خانوادهاش من و او عقد کردیم. الان یک سال از عقدمان میگذرد و من بعد از اینکه وارد خانواده او شدم تازه فهمیدم که نهتنها وضعیت زندگی آنها از خانواده من بهتر نیست بلکه تمام حرفهای آرش در مورد زندگی و خانوادهاش دروغ بوده است.
پدر و مادر آرش معتاد بودند و برادرانش مدام در پارتیهای شبانه شرکت میکردند و بعضی وقتها او را نیز با خود میبردند. چند روز پیش بود که متوجه شدم آرش حلقه ازدواجمان را فروخته تا بتواند برای پدر و مادرش مواد تهیه کند و الان هم میگوید من به تو هیچ علاقهای ندارم و دیگر تو را نمیخواهم، به دلیل همین دچار افسردگی شدید شدم و یک بار اقدام به خودکشی کردم الآن هم بسیار نگران زندگی و آینده و آبرویم هستم و نمیدانم باید چه کار کنم.
سرانجام ازدواجهای خیابانی
کارشناس مرکز مشاوره آرامش پلیس اصفهان عاقبت دوستیهای نامتعارف بین دختران و پسران را ناگوار و آسیبزا عنوان کرد و گفت: افراد به واسطه دوستی با جنس مخالف تحت تاثیر احساسات قرار گرفته و در نتیجه نمیتوانند تصمیم درست و منطقی بگیرند در نتیجه ازدواج کرده و بعد از آن، نواقص خودش را نشان داده و مشکلات شدید میشود و در عین حال به هم بدبین میشوند. وی با بیان اینکه همنشینی و ارتباط با افرادی که در اطراف ما زندگی میکنند تاثیر بسیار زیادی بر روند زندگی و نوع رفتار ما دارند، اظهار کرد: در مصاحبههایی که با افراد مجرم و آسیبدیده انجام گرفته اکثر آنها یکی از علل مهم مشکلات رفتاری ایجاد شده را همنشینی و تاثیرپذیری از اطرافیان و دوستان خود میدانند وحتی این مساله بر ازدواج و آینده آنها نیز تاثیرگذار بوده است.
این کارشناس ارشد مرکز مشاوره پلیس، در مورد سرگذشت زن جوان که به مرکز مشاوره مراجعه کرده، گفت: این شخص با وجود اینکه همیشه دوست داشته زندگی سالمی داشته باشد، اما به انواع مشکلات و بیماریهای روانی دچار شده است، چون مسیر و شریک زندگی خود را نیز اشتباه انتخاب کرده است. وی بیان کرد: اگر افراد خود را محکوم سرنوشت ندانسته و با مسئولیتپذیری خود مشکلات را از پیش پایشان برداشته و شرایط زندگی خود را تغییر دهند میتوانند زندگی همراه با آرامشی داشته باشند؛ همانطور که اگر زندگی اکثر افراد مشهور را مطالعه کنیم خانوادههای متحول و با سبک زندگی ایدهآلی نداشتهاند این شخص با انتخاب یک شریک نامناسب میخواسته شرایط بد زندگیاش را تغییر دهد و از چاله به چاه افتاده در نتیجه پیشنهاد میشود که به نیروهای درونی خود تکیه کرده و مسیر زندگی خود را خود به دست بگیریم.
وی محیط خانواده را بهترین مکان برای رشد و پرورش یک انسان عنوان کرد و اظهار کرد: خانواده اولین گروهی است که فرد در آن متولد شده و پرورش پیدا میکند در نتیجه در نوع خلقوخو رفتار و آسیبهای پس از آن در زندگی آینده تاثیر بسزایی دارد، در نتیجه و با توجه به خانوادهای که فرد در آن بزرگ شده او نیز به همان نسبت دارای مشکلات عدیده است.
پ
نظر کاربران
خاک برسرت با این شوهر کردنت
خدا لعنت کنه ادم دروغگو رو ولی ی چیزی راجب دخترا جالبه وقتی میخوان دلیل ازدواج شون با طرف رو بگن میگن طرف وضعش خوب بود
همه ی ازدواج های خیابانی ،عاقبتش طلاق وپشیمانی نیست
خیلی هارومیشناسم که خداروشکرزندگی موفقی دارند
باید تحقیق کرد راجب طرف مقابل فقط از روی احساسات نبایدتصمیم گرفت،بعد از شناخت کافی راجب طرف ،میتوان زندگی موفقی داشت
من ۱۶ سال پیش با همسرم در خیابان آشنا شدم و تا الان خدا رو شکر با یه فرزند زندگی خوب و پر از آرامشی داریم و عاشقانه همدیگه رو دوست داریم . اینا همش چرت و پرته .امکان داشت اون دو تاتو خیابون هم آشنا نمیشدن و کاملا سنتی ازدواج میکرد و باز همین بلا سرش میومد همینجور که خیلی از این موردا داریم میبینیم .
آشنایی برای ازدواج بالاخره از یه جایی باید شروع بشه مهمونی دانشگاه خیابون و جاهای مختلف دیگه ولی در صورتی که والدین سرسختانه تحقیق کنن و خودشون اهل زندگی باشن تا یک ازدواج سالم شکل بگیره.به نظر من آشنایی به هر شکلی که باشه اگر حرف ازدواج پیش بیاد باید با نظارت کامل والدین دختر و پسر باشه
Ranch شما خودت قضاوت کن فکر میخوای یه عزیزی رو شوهر بدی یعنی به موقعیت مالی طرف هیچ توجهی نخواهی داشت به من جواب نده فقط برای خودت جوابگو باشی کافیه
متاسفم برای اون دختر و پسر
دلیل اول نباید باشه ولی متاسفانه هست.
بهیچ عنوان عشق خیابانی مناسب ازدواج نیست چرا که بحر حال مخلوطی از دروغه که طرفین بهم میگن البته بعدش شاید برملا شد ان یکی فعلا چیزی نگه اما همین نگفتن ها فردا در زندگی زنا شویی خودش میشه درد سر بزرگ برای طرفین اما اگر شناخت اولیه بر اساس خانواده باشه اول بزرگتر ها قبل انکه لو بدن خودشون تحقیقی میکنن بعدش لو میدن که در انتخاب پیوسته حضور بزرگتر ها در کنار هست یعنی بی رودر بایسی بگم ان دیدن بحرحال سکس اولیه که گاها کور میکنه وزبان میگه برو من هستم تا حدودی پسر ودختر ان روش های اولیه را انجام که معمولا دل وقلوه میدن بهم بعدش عزیزم دوست دارم ودر اخر بیا خواستگاری که نود در صد عشق های خیابانی یا به جدایی و یا اگر دایر هست طرفین با طلاق علطفی در کنار هم هستن یعنی فقط حضور نه چیز دیگه ومهمترش اگر هربلایی سر این دختر وپسر بیاد بزرگتر ها دایما سرکوفت میزنن عشق خیابانی همینه خودت پیدا کردی ومعمولا هم تعنه زدن فامیل بهمراهه بعقیده من تنها فقط موقعی بچه هایمان دور از این عشق های خیابان باشن که اولا حراست ومواظبت بهمراه دوستی با بچه ها وبعدش کار قدیمی ها بچه تا سرش جنبید بلید براش فکر بشه که نره بقول معروف بلا بیاره یا علی