شاگرد اول مدرسه تا یک قدمی مرگ رفت
شاگرد اول مدرسه تا یک قدمی مرگ رفت اما با کاری خدا پسندانه از مرگ نجات یافت.
خبرگزاری میزان: شاگرد اول مدرسه تا یک قدمی مرگ رفت اما با کاری خدا پسندانه از مرگ نجات یافت.
از سه سال قبل به اتهام قتل در زندان است و یک بار تا پای چوبه دار رفت.در حالی که امیدی به زندگی نداشت اولیایدم او را بخشیدند تا فرصتی دوباره برای زندگی داشته باشد.
از جنبه عمومی جرم پای میز محاکمه قرار گرفت و در حاشیه محاکمه فرصتی پیش آمد تا گفتوگویی با او داشته باشیم. امید ۱۹ ساله در این گفتوگو از انگیزهاش برای قتل و کابوسهای اعدام در زندان گفت.
چرا شاگرد اول مدرسه قاتل شد؟
بارها گفتهام من قاتل نیستم. همه چیز در یک دقیقه رخ داد و ناخواسته محمد را کشتم. شب حادثه همراه دوستم برای خرید به یک مجتمع تجاری در شرق تهران رفته بودیم. مقتول و دوستانش مقابل در ورودی ایستاده بودند. او را میشناختم. در مدرسه ما درس میخواند و همیشه دعوا راه میانداخت. با دیدن من شروع به مسخره کردنم کرد. میدانستم که دنبال دعواست. اعتنایی به حرفهایش نکردم. بعد از خرید از مجتمع بیرون آمدیم. محمد و دوستانش هنوز آنجا بودند. بدون هیچ حرفی به سمتم آمد و مشتی به صورتم زد. من رزمیکار هستم و از خودم دفاع کردم. وقتی از من کتک خورد چاقویی از جیبش درآورد و دوباره به سمتم آمد. چاقو را از دستش گرفتم. نفهمیدم چاقو چطور در شکم او فرورفت و غرق در خون روی زمین افتاد.
بعد چه کردی؟
خیلی ترسیده بودم و از محل فرار کردم. بیهدف در خیابانها قدم میزدم. یک ساعت بعد دوستم زنگ زد و گفت محمد مرده است .به ترمینال رفتم بلیتی برای اهواز گرفتم و به آنجا فرار کردم.
آنجا کسی را داشتی؟
نه. فقط میخواستم از تهران دور باشم. در آنجا هم شبها در پارک میخوابیدم و همیشه ترس دستگیری داشتم. البته میخواستم راهی پیدا کنم تا بتوانم از کشور فرار کنم.
چطور دستگیر شدی؟
من دستگیر نشدم. یک هفته بعد از قتل به اصرار پدرم، خودم را تسلیم کردم. بعد هم محاکمه شدم و با درخواست اولیایدم به قصاص محکوم شدم. حکم قصاص هم در دیوانعالی کشور تائید شد. هرچه گفتم من در دفاع از خودم مرتکب قتل شدم، قضات قبول نکردند.
در زندان چه میکردی؟
من در کانون بودم. در آنجا درسم را ادامه دادم و فوقدیپلم گرفتم. امید داشتم که اولیایدم مرا ببخشند، اما همچنان قصاص میخواستند. حتی یکبار پای چوبه دار رفتم. با مرگ فاصلهای نداشتم ولی اولیایدم مهلت دادند. یک ماه بعد هم به دادسرا رفتند و رضایت دادند. بعد از سحرگاه اعدام کابوس چوبهدار رهایم نمیکرد.
اولیایدم دیه گرفتند؟
نه. برای رضای خدا مرا بخشیدند.
بعد از آزادی میخواهی چکار کنی؟
درسم را ادامه میدهم و سعی میکنم خاطرات زندان را از ذهنم پاک کنم.
حرف آخر.
زندگیام را مدیون اولیایدم هستم. آنها به من زندگی بخشیدند. میدانم گذشت سخت است آنها کار بزرگی کردند.
پ
نظر کاربران
خداروشکر
احسن به این گذشت ومردانگی. اولیای دم واقعا کار بزرگی کردند در هر صورت قتلی رخ داده بود به نظر من با این عفو روح ان روانشاد بیشتر در ارامش قرار گرفت. خدا به خانواده مقتول صبر بده و روح جوانشون مشمول رحمت الهی قرار بگیره. من معتقدم لذتی که در بخشش هست در انتقام نیست.
نباید رضایت میدادن تا بشه درس عبرت
هرچند از دست دادن فرزند کار سختی است ولی باید هزاران آفرین گفت به این پدرو مادر دلسوخته.
عزیزم خداروشکرامیدوارم توزندگی تازه ای که میخوای شروع کنی موفق باشی
لطفا تو جست و جو حوادث بنویسید اتوبوس ولوو «دقیقا همینو بنویسیدا»گزینه ۲ رو بزنید بعد نظر بدید خیلی جالبه لطفا نشر شه
حتما نظر بدیدا
خدا رو شکر بخشیدنش کار بزرگی کردن
شاگرد زرنگ اینجوری اصلا ارزش نداره
احسنت به این خانواده
خداروشکر که بخشیده شد به نظر نمیاد آدم شروری باشه انشالله بعد از آزادی بتونه زندگی خوب و پر باری داشته باشه
اگه واقعیت و گفته باشی باید بگم از اینجور افراد زیاد دیدم.یک انگل از اجتماع کم کردی.دستتم درد نکنه.اینکه یکی وسط دعوا یا بر حسب عصبانیت لحظه ای که برای همه پیش میاد یک کاری ازش سذ بزنه قابل تاٌمله و جای بخشش داره اگر پیشینه بدی نداشته باشی.اما اگر شروع کننده آزار رساننده و شرور باشی مطمئنا سزاوار حذفی.پس کار خوبی کردی.از خودتم دفاع کردی.از این انگل ها زیاد داریم.
واقعا مرحبا ب اولیای دم خدا حفظتون کنه .
قاتل بایداعدام بشه البته مقتول ادم درستی نبوده احمق بوده
آفرین به خانواده مقتول.آفرین.و خدا رحمت کنه اون جوون از دست رفته شان.با این کارشون جوونشونم خدا میبخشه و بهشتیه
سیما جونم سلام حالا خوبه این پسر از چوبه دار رهایی یافت ولی فکر کنم اگه سوار اتوبوس ولوو میشد!!! اگه هم کشته نميشد! نقص عضو و شکستن دست و پا و سر حتمی بود!! دم شما گرم و جوش بجان خودم خیلی جالب تر از جلاب انگیز بود! حتما بنویسند. اتوبوس ولوو. بعد سرچ کنید متوجه میشوید که چی ميشه،!!!!