معمای حلب؛ تفکرات حاج قاسم و نظامیان روس
آزادسازی حلب همه معادلات را در خاورمیانه تغییر داد. شکست تروریست ها در این منطقه حکایت از پیروزی محور مقاومت به رهبری جمهوری اسلامی ایران دارد. این محور با حضور نظامی روسیه در منطقه شام قوت و قدرت بیشتری گرفته و از قابلیت های به چالش کشیدن هژمونی ایالات متحده برخوردار شده است. آزادسازی حلب در عین حال به معنای تضعیف محور سعودی و صهیونیستی در منطقه خاورمیانه است.
«در جامعه ما، در ایران این حرف ها زده می شود، چرا ما رفتیم سوریه؟ وقتی ما رفتیم در جلساتی که مسئولان هم بودند. از ما سوال کردند که چرا رفتیم آنجا؟ خب سوریه با نظام حزب بحث، مرحوم حافظ اسد، اولین کشوری بود که به محض پیروزی انقلاب ما را به رسمیت شناخت و این در زبان دیپلماسی تعریف دارد. در جنگی که صدام و به عبارتی آمریکایی ها آغاز کردند و در واقع صدام بازیگر بود، در اردوگاه شیطان بزرگ، به رغم اینکه حافظ ابوذر حزب بعث بود، آمد در اردوگاه انقلاب اسلامی و در کنار ایران قرار گرفت.
سوریه به ما موشک داد زمانی که هیچ کشوری حتی فشنگ هم به ما نمی داد، در حالی که سوریه در اردوگاه شرق بود و با شوروی سابق تعهد داشت، خروج کرد و به رغم توافقاتی که داشت، حالا ما نباید به کمک او برویم؟ احتیاج دارد، نباید کمک کنیم؟ اگر همسایه شما خانه اش آتش بگیرد نباید بروید کمک کنید؟ اگر امروز سوریه نبود حزب الله که بزرگ ترین پایگاه و دستاورد جمهوری اسلامی در این منطقه بود، از بین می رفت. از طریق سوریه، حزب الله را کمک کردیم و راه انداختیم.
این بخشی از سخنان منتشر نشده سردار همدانی است. سردار دلیر ایرانی که چند وقت پیش در سوریه شهید شد. روایتی از چرایی حضور ایران در سوریه.
چرا به سوریه رفتیم؟
سوال اساسی همین است. به یک معنا در شرایطی که مدافعان حرم در سوریه تمام تلاش شان را می کنند تا برخلاف خواست های غرب و آمریکا و متحدان منطقه ای آنها دولت بشار اسد بر سر قدرت بماند و تروریست های وهابی صاحب قدرت در منطقه نشوند، برخی دیگر در داخل ایران هستند که با طرح همین سوال، ابهام را به جامعه تزریق می کنند. جامعه ای که به چشمان خود دیده ثمره مذاکره با غرب در برجام چه بوده و ثمره مقاومت در حلب و سوریه چه شده است.
کسانی بوده اند که ماه ها تئوری خروج از سوریه و آغاز برجام منطقه ای را دنبال می کردند. حالا آنها دیده اند که حلب چگونه آزاد شده و متحدان و تولیدکنندگان داعش و گروه های تروریستی چگونه آچمز شده اند. برای رسیدن به پاسخ این سوال که چرا به سوریه رفتیم و چرا برجام منطقه ای را رد کردیم باید نکات مهمی را مرور کنی.
ساده اندیش های سیاسی
سردار جعفری، فرمانده کل سپاه با بیان اینکه برخی ابهام دارند که درگیری در سوریه به ایران چه ربطی دارد؟ گفته است: «کسانی که این نگاه را دارند بسیار ساده اندیش هستند. در حالی که مقاومت در سوریه همان مقاومت انقلاب اسلامی است و اگر این مقاومت شکست بخورد برای ایران ناامنی ایجاد خواهد شد. این که بدانیم جنگ در سوریه همان حفظ انقلاب اسلامی است درک بالایی می خواهد و جانفشانی شهدای مدافع حرم یعنی این که آنها نسبت به حقانیت این مبارزه، باور صددرصدی دارند.»
سردار جعفری با بیان این که بین یگان های زمینی سپاه برای رزم در مناطق درگیر سوریه و عراق اصرار و رقابت وجود دارد، عنوان کرده است: «وقتی ما به برخی از این درخواست ها جواب منفی می دهیم، متقاضیان دفاع از حرم ناراحت شده و اشک از چشمان شان جاری می شود. ما طبق فرمایش مقام معظم رهبری باور داریم که اگر در سوریه و عراق جلوی دشمن گرفته نمی شد ما باید در کرمانشاه و ایلام با آنها می جنگیدیم.
اما در اظهارنظر دیگری حسین صفار هرندی با اشاره به حضور مستشاران ایرانی در سوریه و عراق گفته است: «ما از حضور مستشاری در این دو کشور ضرر نکردیم و به جای آن که در کرمانشاه و همدان بجنگیم، صدها کیلومتر دورتر از مرز خود با دشمن مقابله می کنیم.»
وی با بیان اینکه برجام ۳ به ایرانی ها می گوید امنیت ملی، مسائل فر هنگی و تعلقات اعتقادی ربطی به شما ندارد، گفت: «نتیجه این مسائل این است که تحقق برجام ۱ در گرو اجرای برجام ۲ و ۳ است.»
او با اشاره به تلاش غرب برای ضعیف کردن جمهوری اسلامی از نظر دفاعی تاکید کرده است: «آمریکایی ها در برجام ۲ توقع دارند که ایران خود را خلع سلاح کند تا یک جنگ آسان و شیرین را برای خود علیه ایران آغاز کند.
در برجام ۳ نیز فرض غربی ها این است که چون ایران دارای یک عمق استراتژیک در منطقه بوده و دارای متحدان استراتژیک است، نمی توان با آن سرشاخ شد، پس در نتیجه باید کاری کرد که هزینه های این درگیری پایین بیایید؛ در این زمینه آنها می خواهند کاری کنند که طرفداران ایران در منطقه و جهان از نظام جمهوری اسلامی مأیوس شوند.»
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام افزوده است: «در این طراحی آنها به ایران تاکید می کنند که چرا برای خود دردسر درست می کنیم و اگر می خواهید مشکلات شما در جهان حل شود، باید از تروریست ها فاصله بگیرید در حالی که تروریست از نظر آنها همان کسانی هستند که در سوریه، فلسطین و عراق از خانواده خود در مقابل صهیونیست ها و داعش دفاع می کنند.»
برجام منطقه ای یا مقاومت؟
دقیقا زمانی که مذاکرات هسته ای در وین روزهای آخر خود را طی می کرد صدای تازه ای هم شنیده می شد؛ وارد کردن ایران به برجام منطقه ای. گفته می شد در سالن مذاکرات در این باره هم بحث شده هر چند که مقامات وزارت خارجه آن را تکذیب می کردند.
اما فارغ از این که این ماجرا صحت داشته یا خیر، نگاهی به نظریات برخی مسئولان داخلی برای جنگ سوریه و مسائل منطقه ای می تواند نقش مفیدی در افزایش تجربه تاریخی داشته باشد؛ چنانکه ایده این افراد می توانست با تعمیم الگوی برجام به سایر حوزه ها، وضعیت متفاوتی برای مولفه های قدرت جمهوری اسلامی ایران پدید آورد.
سخنرانی حسن روحانی در سازمان ملل؛ مهر ۹۴
من در سال ۲۰۱۳ از همین جایگاه، ندای مبارزه با خشونت و افراط گرایی و تروریسم سر دادم و شما نمایندگان جامعه جهانی با آرای یکپارچه و گرانقدر خود، بر آن مهر تایید زدید و قطعنامه wave پدید آمد. اندیشه اجرایی کردن wa ve، نیازمند راهکارهای مصلحانه و تجربه شده در عرصه دیپلماسی است و خوشوقتم که اینک می توان با پیوند تجربه برجام و آرای گرانسنگ حامیان wave، طرح مناسبی برای حل مشکل منطقه خاورمیانه خُرد شده در زیر پنجه های قساوت و شقاوت، تدوین کرد.
روحانی ۲۷ دی ۹۴ در نشست با خبرنگاران داخلی و خارجی
برجام می تواند به عنوان یک مدل برای حل و فصل مسائل منطقه ای مورد استفاده قرار گیرد.
روزنامه شرق ۲۵ فروردین ۹۵
جاوید قربان اوغلی - مدیرکل وزارت خارجه دولت اصلاحات - در یادداشتی با عنوان «برجام ۲ در دیپلماسی منطقه ای» صراحتا خواستار برجام منطقه ای شد. نویسنده این یادداشت یکی از بزرگ ترین دستاوردهای برجام را خنثی کردن و شکست پروژه «ایران هراسی» دانسته و می گوید: «به نظر می رسد تکمیل این روند و جلوگیری از بازگشت پروژه ایران هراسی نیازمند الزاماتی است که دولت روحانی ناچار باید در اولویت کاری خود قرار دهد. اولین گام در این عرصه کلید خوردن «برجام ۲» در منطقه و حل و فصل مشکلات و ترمیم زخم ها با همسایگان تاثیرگذار است.»
او در پایان نیز با اشاره به انتخاباتی آتی آمریکا با تمجید از اقدامات دولت اوباما در مسئله هسته ای و سوریه؛ آنها را «نتایج خوب» می نامد و توصیه می کند: «عقل حکم می کند ما در این رقابت ها در کنار کسی باشیم که پیگیر سیاست هایی باشد که در دوران هشت ساله رییس جمهور کنونی آمریکا آغاز شده و نتایج خوبی دست کم در مسئله هسته ای و حتی حل و فصل مسئله سوریه داشته است.»
روزنامه اعتماد فروردین ۹۵
الهه کولایی در یادداشتی - با عنوان «ایران به دنبال تکرار برجام در منطقه باشد» - صراحتا خواستار استفاده از الگوی ناموفق برجام در دیپلماسی منطقه شد. نویسنده با اشاره به اینکه نشست سران همکاری کشورهای اسلامی نشان داد «متاسفانه سران این کشورها، نتوانستند خود را با دستاوردهای سازنده و مثبت جامعه جهانی تطبیق داده و همچنان سعی بر تعمیق شکاف های میان خود داشتند» و در حالی که این روزها ناموفق بودن و غیرقابل اعتماد بودن مدل برجام روز به روز خود را نشان می دهد؛ می نویسد: «به راستی که الگوی مورد استفاده دولت یازدهم در برجام، ظرفیت و توانمندی جمهوری اسلامی ایران را به نمایش گذاشت، پس جا دارد که دولتمردان ما بار دیگر دنبال تکرار این تجربه باشند اما این بار نه با غرب، بلکه با خواهران و برادران مسلمان و رهبران کشورهای اسلامی در سازمان و مجمعی که اساس تشکیل آن تقویت همکاری میان کشورهای اسلامی است.»
محمد جواد ظریف در جمع اعضای موسسه امور بین الملل ژاپن
در مسائل جهانی و حل آنها نمی توان بازی «برد و باخت» داشت؛ یعنی به قیمت باخت دیگران به پیروزی رسید، این بازی است که نتیجه اش صفر است. فرض طرف مقابل به تلاش برای رسیدن به پیروزی باعث شد که سال ها مسئله هسته ای حل نشود و هر کدام از طرفین بر مواضع خود پافشاری می کردند، ایران بر حق خود تاکید داشت و آمریکا نیز می گفت که ایران حتی نباید یک سانتریفیوژ داشته باشد اما وضع نمی توانست به این منوال ادامه پیدا کند چرا که توازن میان قوای دولتی و مخالفان را نمی توان با شیوه برد و باخت به هم ریخت.
اما سوالی که می ماند؛ چرا اروپایی ها و طرف غربی مایل است برجامی دیگر شکل بگیرد و از آن بهره برداری کند.
الف) عقب نشینی مقاومت
مهم ترین سیاست غربی ها از استمرار مذاکرات، گرفتن زمان و مکان از دست مقاومت است به ویژه جمهوری اسلامی ایران؛ تا بدین صورت رفتار سیاسی ایران را در یک مسیر تغییر قرار داده و به جهان اثبات کند «ایران خوب، ایران بی خطر است»؛ ایرانی که از ابتدای انقلاب برای غرب تهدید محسوب می شد و مخالف منافع استعمارگرایانه غرب را در منطقه بوده حالا هیچ خطری برای غرب ندارد. غربی های مایل هستند با فتح سنگر به سنگر، ابزار دفاع پیشگیرانه جمهوری اسلامی ایران را نابود سازند و از سویی به جهان بفهمانند توانستند ایرانی که سه دهه است تهدید می کند، مهار کرده و پشت میز مذاکرات قرار دهند و در نهایت امید مقابله با استکبار در جهان کاهش یابد. همان تبلیغاتی که در زمان تاسیس سفارت کوبا انجام شد.
ب) غرب گرایی
یکی دیگر از تاکیدات غربی ها بر مذاکرت از هر نوعی، حفظ خط تبلیغاتی «کلید حل مسائل در واشنگتن، ژنو و لوزان» است که با برجام هسته ای شکل گرفت و هنوز ثمری نداد. وعده های دروغین و رنگ و بوی اقتصادی نه تنها مشکلی از اقتصاد حل نکرد بلکه سبب افزایش انتظارات اجتماعی و در مدتی القای فضای یأس و ناامیدی در جامعه ایران است. غربی ها مایل هستند این موضوع در داخل ایران بحران زا شده و به خیزش اجتماعی تبدیل شود.
ج) نتیجه در سوریه
بحران در سوریه نشان داد مقاومت از دولت مرکزی و قانونی سوریه حمایت کرد و با گذشت نزدیک به پنج سال از حادثه سوریه، هنوز دولت رسمی بر این کشور حکومت می کند و این همه هزینه بین المللی نتوانست سوریه را به دست غرب تسلیم خواستت های طرف خارجی کند.
سوریه مقاوم نتیجه فعالیت ایران و کشورهای محور مقاومت بوده و تا به امروز نیز مردم سوریه در پس دفاع جمهوری اسلامی ایران و حضور مستشاری از سلطه داعش، تکفیری های جبهه النصرله و سایر گروه ها نجات پیدا کرده اند. اروپایی ها می خواهند حداقل یک دستاورد سیاسی در برجام منطقه ای به دست آورده و خود را پیروز این معرکه معرفی کنند. بدعتی که اگر شکل بگیرد معلوم نیست در آینده دامن کدامین کشور را گرفته و جنگ جدیدی راه بیندازد.
در طرف مقابل جمهوری اسلامی ایران معتقد است جنگ سوریه از مسیر مذاکرات نمی گذرد و تنها راهکار آن سوری - سوری است. نبایستی کشورهای غربی و خارجی برای یک ملت تصمیم گیری کند. اولین کار قطع حمایت مادی و تسلیحاتی از تیم های تروریستی است و در نهایت مبارزه واقعی با داعش و جبهه النصره! نه آن که فرودگاه ارتش سوریه هدف قرار گیرد تا داعش بر آن مسلط شود یا در پوشش ماهواره ای نفت سوریه به غارت برود.
ایران اسلامی معتقد است سوریه و تصمیم در مورد آینده سوریه بایست به مردم سوریه واگذار شود و ارسال هزاران تن سلاح و مهمات خارجی جهت آتش افزویی از سوی دول مخالف دمشق، حسن نیت نیست و موجب انتقال بحران از این کشور به سایر دول منطقه ای است. پیش بینی ایران بعد از مدتی در عراق رخ داد و ایرانی ها بر همین اساس است در سوریه دفاع پیشگیرانه انجام می دهند.
پاسخی به منتقدان حضور ایران در سوریه
در پاسخ به منتقدان داخلی حضور راهبردی ایران در افق دور منطقه ای، یک استدلال بیشتر نیست و آن اینکه: راه حل کاهش تنش و کاهش احتمال تقابل با واحدهای نگران منطقه، بازگشت به نقطه صفر امنیتی(و تخلیه مهمترین مواضع و نقاط برتر استراتژیک منطقه) نیست، بلکه تسریع در تامین شروط کافی معادله امنیت راهبردی (به شرحی که ذکر شد، وابستگی متقابل) است.
ساده آنکه، به موازات حفظ موقعیت برتر دسترسی به افق دوردست امنیت منطقه ای و حضور در فرادست، باید حداکثر امکانات و روش های روانی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی را برای افزایش سطوح «وابستگی متقابل منطقه ای» با حداکثر کشورهای منطقه به کار گرفت. برخی منتقدان حضور ایران در کانون بحران منطقه را (جنگ علیه تروریسم لازمان و لامکان) نوعی «استراتژی تهاجم انطباقی» می شمارند.
پاسخ به این دسته از منتقدان این است که رویکرد یا استراتژی تهاجم انطباقی، مستلزم شرایط و مقدمات و ملاحظات خاصی است که جمهوری اسلامی ایران هیچ کدام از ضرورت های چنین رویکردی را نداشته و قصد تمهید آن را نیز ندارد. دکترین امنیتی ایران، اصولا دکترین دفاعی و بر مبنای «بازدارندگی متعارف و غیرمتقارن»، و با تمرکز بر «استراتژی ضربه دوم»، سازمان داده شده است. دکترین تهاجم انطباقی، به طور کلی و اصولی، هیچ سنخیت و تناسبی با «دکترین دفاعی، بازدارندگی متعارف» ندارد.
حضور ایران در اقصی افق امنیتی منطقه و تعامل سیاسی، امنیتی، فنی، نظامی و حتی دفاعی، با واحدهای سیاسی مستعد و همراه، از ویژگی های زیر برخوردار است؛
اول- مغایر با حقوق روابط بین الملل نبوده و به همین دلیل تعارضی با حدود حاکمیتی دیگران ندارد، دوم - ایران در «حوزه طبیعی قدرت ملی» خود و با توجه به اصل «استقلال کشورهای همکار»، جهت برقراری موازنه امنیتی تلاش می نماید، سوم- شرط لازم برای برقراری «ثبات، پایداری و امنیت» در منطقه پر آشوب خاورمیانه، برقراری حد معینی از «موازنه قدرت و امنیت» به تناسب سطح طیف تهدیدات علیه منطقه و ایران است.
مفهوم «ساختارهای قدرت موازنه ساز» مفهومی اساسی و کلیدی است که بدون درک و به رسمیت شناختن آن، درک معادله امنیتی ایران، در سپهر دکترین امنیت ملی، مقدور نیست. مفهوم و مصداق Contra active power، جوهر بحث در این است، عاملی که ما تاکنون، به واسطه آن، توانسته ای ناموازنه ها را به موازنه و روندهای ضدامنیتی را به فرآیند امنیتی یا چالش ها را به زایش فرصت، تبدیل کرده یا هدایت کنیم.
مشکل ما، متاسفانه نداشتن اراده لازم و کافی برای تکامل آن عنصر، یا تکمیل این روند یا بخش ضروری و بلافصل آن است؛ یعنی تکامل زنجیره قدرت تعامل گسترده منطقه ای و حتی بین المللی.
این نسخه می تواند بخش اعظم آسیب هایی را که تاکنون منتقدان داخلی سیاست منطقه ای ایران برشمرده اند، به نقطه قوت ما در تعاملات منطقه ای و فراتر از آن، مبدل سازد.
در آن صورت، لزومی ندارد ما برای اثبات حسن نیت خویش و قرار گرفتن در چرخه بازی منطقهای و گریز از «اتهام تنش زایی»، مجبور به ترک موضع نفوذ و اثرگذاری خویش و اضمحلال عنصر ضروری و موازنه ساز «قدرت تقابل سازی» باشیم.
نقطه ثقل امنیت منطقه ای
غرب آسیا یک منطقه ژئواستراتژیک است و سوریه به عنوان یک عضو از این منطقه در معادلات آن دارای نقش مهم و راهبردی است. موقعیت ژئوپلتیک سوریه به دلیل همسایگی با رژیم اشغالگر قدس، لبنان، عراق و همچنین دسترسی به سواحل دریای مدیترانه، شرایط ویژه و ممتازی را به این کشور بخشیده است. سوریه حلقه اتصال ایران به حزب الله و تامین کننده نگاه ایدئولوژیک جمهوری اسلامی ایران به مسئله فلسطین به عنوان مسئله حیاتی و اساسی امت اسلامی است.
موقعیت ممتاز و راهبردی جغرافیایی از یک طرف و نگاه عقیدتی جمهوری اسلامی ایران به مسئله سرزمین های اشغالی و آرمان آزادسازی این سرزمین ها از طرفی دیگر، موجبات اتحاد استراتژیک میان ایران و سوریه را فراهم ساخته است.
به عبارتی نگاه انسانی و ایمانی ایران به موضوع فلسطین ایجاب می کرد تا ایران برای کاستن از فاصله جغرافیایی خود با فلسطین اشغالی به انتخاب و گزینش یک هم پیمان مناسب دست یابد و کشور سوریه ترجمان عملیاتی جمهوری اسلامی ایران نسبت به موضوع فلسطین در کاهش فاصله جغرافیایی بود.
در تجاوزهای 22 روزه و 55 روزه رژیم صهیونیستی به نوار غزه همین خط اتصال محور مقاومت با محوریت سوریه در نقطه وصل موجب شد مقاومت، پیروزی های بزرگی کسب کرده و محور اشغال با شکست در دستیابی به اهداف مواجه شود. این پی روزی ها در عمل پیروزی جمهوری اسلامی ایران در مقابل رژیم جعلی صهیونیستی تلقی می شود چرا که ایران با رژیم اشغالگر قدس دشمن موجودیتی هم محسوب می شوند. و تقابل ایران با اسرائیل ماهیت وجودی دارد. این تقابل موجودیتی، طرفین را برای ضربه زدن به منافع و منابع همدیگر متمایل می سازد و جمهوری اسلامی ایران با حمایت از محور مقاومت توانسته ضربات سنگین و سهمگینی را بر پیکره رژیم صهیونیستی وارد ساخته و موجودیت این رژیم را با چالش مواجه سازد.
با این تفاسیر اگر چنانچه سوریه به عنوان کمربند محور مقاومت سقوط نماید، ایران ناگزیر در مرزهای خود محدود خواهد ماند چرا که راه دستیابی به حزب الله و گروه های مقاومت برای ضربه زدن به دشمن صهیونیستی از مسیر سوریه عبور می کند و بسیاری از سلاح هایی که از سمت ایران به منظور تسلیح و تجهیز حزب الله روانه می گردد، از سوریه گذر می نماید.
البته از طریق ترکیه نیز می توان این تجهیزات را ارسال کرد اما به دلیل رقابت ایران و ترکیه بر سر اعمال نفوذ بر منطقه غرب آسیا، ترکیه از عبور هواپیماها و کشتی هایی که به تجهیز حزب الله می پردازند ممانعت به عمل می آورد. در نتیجه سقوط دولت بشار اسد، امنیت و نفوذ منطقه ای ما را با چالش مواجه می سازد. فارغ از مسائل اعتقادی، ایران به سوریه نگاه ژئوپلتیک نیز دارد چرا که سوریه وزنه تعادل ایران در مقابل آمریکا، رقبای عرب و رژیم صهیونیستی است، و این وزنه مانع پیشبرد منافع آمریکا در منطقه غرب آسیا می گردد. از سویی با سقوط بشار اسد هر نظامی در سوریه روی کار آید به واسطه وابستگی به طرف های مقابل به ضدیت با جمهوری اسلامی خواهد پرداخت و از رهگذر اتحاد با رقبای ایران، قدرت و نفوذ منطقه ای ایران را کاهش خواهد داد.
پیامد دیگر سقوط بشار اسد، تحقق اهداف نامشروع آمریکا در منطقه را به دنبال دارد چرا که غرب در همپیمانی با ارتجاع عرب و انحراف ترکیه و قطر، پروژه تغییر در سوریه را با هدف ایجاد تغییرات اساسی در الگوهای منطقه ای، همچون تجزیه منطقه، مشروعیت و امنیت برای رژیم صهیونیستی دنبال می کند.
پیامد دیگر می تواند کاهش بازدارندگی حزب الله لبنان برای حمله رژیم صهیونیستی به ایران باشد چرا که حزب الله لبنان با دارا بودن بیش از 100 هزار موشک دوربرد و میان برد و بیش از 45 هزار نیروی آماده به جنگ و با تجربه، در نزدیکی سرزمین های اشغالی عملا به عنوان بازدارنده در حمله رژیم صهیونیستی به ایران عمل می کند. زیرا رهبران صهیونیست می دانند اگر حمله ای به ایران تدارک ببینند با حملات ویرانگر حزب الله در مرزهای خود مواجه خواهند شد اما در صورتی که خط ارتباطی تجهیز حزب الله قطع شود امکان حمله اسرائیل به ایران افزایش می یابد.
مقاومت برتر از سازش
نکته اساسی این است که اگر ملت سوریه تن به مذاکره یا چشم به دبیرکل سازمان ملل و کمک های بشردوستانه اش داشتند معلوم نبود چه بلایی بر سر تجزیه کشور خود می آوردند یا اینکه به قول تاج زاده ها: «آینده سوریه برجام می خواهد»؛ معلوم نبود برجامش مثل برجام ما نقض بشود یا نه.
ارسال نظر