مرگ دریاچه ارومیه، مرگ هویت و تاریخ یک ملت
شهربانو امانی؛ مشاور رییس سازمان محیطزیست و نماینده ادوار مجلس در خبرآنلاین نوشت: همان اندازه که انسان زنده است، زمین هم زنده است. در زندگی بشر اگر گوشهای از زمین دچار چالش شود به تدریج کل زمین با مشکلات متعددی روبهرو میشود کما اینکه شعار سال ۲۰۱۵ یونسکو این بود «۷ میلیارد رویا؛ یک زمین با احتیاط مصرف کنید».
شهربانو امانی؛ مشاور رییس سازمان محیطزیست و نماینده ادوار مجلس در خبرآنلاین نوشت: همان اندازه که انسان زنده است، زمین هم زنده است. در زندگی بشر اگر گوشهای از زمین دچار چالش شود به تدریج کل زمین با مشکلات متعددی روبهرو میشود کما اینکه شعار سال ۲۰۱۵ یونسکو این بود «۷ میلیارد رویا؛ یک زمین با احتیاط مصرف کنید».
دریاچه ارومیه به دلیل اینکه بخش مهمی از آن در شهرستان ارومیه واقع شده به نام ارومیه هم مشهور است و بهعنوان یکی از پر آبترین دریاچههای منطقه شناخته میشود. بالاترین تراز آبی دریاچه متعلق به سال ۷۵ است.
اما از دهه ۸۰ به بعد بود که این دریاچه رو به خشک شدن گذاشت و به خوبی یه یاد دارم که روستاییان در شمال غربیترین نقاط و در نزدیکی روستاهای انزل و قرهباغ، نجف آباد و. . . که عمیقترین نقاط دریاچه در آن مناطق واقع شده است اعلام میکردند آب روستا تلخ شده است. اما متأسفانه به دلیل نبود شناخت کافی از این شرایط در آن زمان حمایتی صورت نگرفت.
باید اعتراف کنم که خودم را در بروز این اتفاق و فاجعه بزرگ مقصر میدانم چراکه من دو دوره نماینده مردم استان آذربایجان غربی در مجلس شورای اسلامی بودم و در جریان انجام پروژههای ملی و سدسازیهای بزرگ از جمله پروژه میانگذر شهید کلانتری بودم که همه این عوامل بهعنوان بخشی از پروسه خشک شدن در یاچه ارومیه امروز به شمار میرود.
اما حالا درست زمانیکه ریزگردها شروع و تشدید شدهاند و روند خشک شدن دریاچه ارومیه بیشتر از گذشته دیده میشود و میبینیم پیگیریها از سطح کارشناسی به سطح اجرایی آمده و شاهد هستیم که متخصصین و دانشگاهیان جوان آمدهاند تا در این زمینه کمککننده باشند.
درحالیکه در ستاد قبلی احیای دریاچه ارومیه بیش از هرچیز نظر کارشناسی ارائه میشد و در حوزه اجرا کاری صورت نمیگرفت، خوشبختانه دردوره تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ آقای دکتر روحانی در دیدار با مردم ارومیه از نزدیک از مشکلات دریاچه ارومیه سخن گفت.
در آن زمان یکی از مطالبات مردم احیای دریاچه بود و ایشان هم در این دیدارها با توجه به شعارهای انتخاباتی اعلام کردند که در نخستین جلسه هیأت دولت به این موضوع خواهند پرداخت و در مرداد ماه همان سال وفای به عهد کردند و رسیدگی به وضع دریاچه را در دستور کار قرار دادند.
هرچند که در این مدت نهادهای مدنی و جوانان و زنان زیادی نسبت به این موضوع حساس شدند و مردم متوجه شدهاند که مرگ دریاچه برابر است با مرگ هویت و تاریخ یک ملت و مرگ خاطرات اقدامات برای اطلاعرسانی و حساسسازی جامعه از سوی نهادهای مدنی و قشر تحصیلکرده در ستاد احیای دریاچه ارومیه آغاز شد.
هرچند که در همین مدت با فعالیتهای مدنی به دلیل اینکه گفته میشد حساسیتهای سیاسی و امنیتی نسبت به آنها وجود داشت، برخوردها و بازداشتهایی هم صورت گرفت.
فعالیتهایی که با اظهارات غیرکارشناسانه دولت گذشته بسیار متفاوت است. در چهار سال گذشته رئیس دولت وقت در دیدار عمومی با مردم به اظهار نظرهایی بدون پایه علمی میپرداخت، یکی از این اظهارات در خصوص انتقال آب از دریاچه خزر به ارومیه بود؛ درحالیکه در همان زمان انتقال آب بین دو حوزه از نظر کارشناسان و متخصصان روز در دنیا منسوخ شده بود.
انتقال آب بین دو حوزه مانند پیوند کلیه از انسانی به انسان دیگر است؛ یعنی تا زمانیکه دوسوی پیوند شرایط مساعدی برای یکدیگر نداشته باشند هر احتمال پزشکی برای این کار ناکافی است. انتقال آب به دریاچه ارومیه در شرایطی مطرح میشد که بهطور طبیعی سطح آب دریاچه ارومیه ۱۲۶۰ متر بالاتر از خزر است و در مسیر این انتقال باید تمام پروتکلهای بینالمللی رعایت شود و تأثیر آن بر افکار عمومی سنجیده شود.
اما یکی از مشکلات دیگری که منجر به بروز بحران برای دریاچه شد، این است که تمامی اقتصاد منطقه از بخش کشاورزی تأمین میشود و مهمترین اشتغال حوزه آبریز دریاچه ارومیه کشاورزی است و بیش از ۹۰ درصد آبیاری در صنعت کشاورزی ایران به صورت غرقابی و سنتی انجام میشود و در مدیریت آب هیچ یک از اصول هزینه و فایده رعایت نمیشود. بنابراین اگر دولت مردان پیشین فعالانه و با مسئولیت بیشتر اجرای سیاستهای احیای دریاچه ارومیه را در دستور کار خود قرار میدادند و نسبت به حساسیتهای موجود واقف بودند الان این بخشینگری و عدمحساسیت در میان مدیران کمتردیده میشد.
نظر کاربران
چه ربطی به هویت و تاریخ داره فوقش یه تغییر آب و هوایی هست که همیشه این چیزا بوده و خیلی از دریاچه های دیگه هم همین وضع و دارن...
خیلی وقت است حرمت ایران فراموش شده وکسی به ندید حرمتی که قدمت وتاریخ یک کشور بود گم شد محو شد چشمها بر روی حقیقتی واقعی بسته شد وقفای به اندازه ایران کهن بر دهانشان زدند وکلیداش در بین هیاهوی شایع وراستی گمشد وکسی نخواست بداند ایران هر تکه اش جواهر بود ولی هر تکه ان در بین جاه طلبی ریاست طلبان تقسیم شد ودر اتش سوخت ایکاش دلی برای این سرزمین مادری میسوخت ونفس اخر را زمانی کشید که خاکش واب واسمانش فروخته شد به ابلیسان وشیاطین حیف واقعا حیف از این کشور تاریخی که میرزا کوچک جنگلی داشت دلواری را داشت ولی امروز فقط جنگ است برای صندلی کسی بفکر کوه ودشت وجنگلهای سرسبز نیست
در مقابل خشک شدن دریاچه ها، درمقابل آلودگی هوا، در مقابل ریز گرد ها....درمقابل اولین باران های اهواز که مشکل تنفسی برای مردم شهر، ایجاد میکنه......وسایر مشکلات ، موضع انفعالی داشته ایم.....این مشکلات ،حتماراه حل داره ....در شان یک جامعه ی اسلامی نیست که این مشکلات در رسانه ها ، مداوم مطرح می شه اما قدمی موثر برای حلشون بردشته نمی شهانفعال تاکی.....دود های کشنده تاکی....؟.....ریز گرد تا کی؟....قسم می خورم حل ریز گرد و خشک شدن دریاچه رو بدین دست بسیج ، اگه حل نکرد ....حل این مشکلات فقط از عهده ی بسیج ساخته است.....
روحانی مچکریم! به خاطر همه وعده وعیدهایی که میدی و عمل نمیکنی چکریم
هموطن دریاچه ها ورودها وقنات ها وذخایر معدنی واثار باستانی وموزه ها تمام آنچه داریم وداشتیم نابود شده ومیشود وماچه بیخیال از کنار این فجایع عبور میکنیم آیندگان ما.چه خواهند گفت حتما میگویند اجداد ما بی مغز وبی فکر بودنند اکنون فکر عظیم کنیم ودست دردست هم دهیم تا فردا شرمنده نباشیم اکنون درحفظسرمایه های ملی ومیهنی باشیم نه فردا که دیر است یا علی مددی
روزی روزگاری، ؛؛ ایران؛؛ داشتیم یادش بخیر!!!
روزی روزگاری ایرانی داشیم ایرانی که خیابان هایش درختانی سر بلند داشت که سایه گستر بود برای خستگان ایرانی داشتیم با کوهای سر به!فلک کشیده که حتی در تابستان برف ان راتزیین کرده کرده بود چشمه سارانی داشتیم خود جوش که وقتی از لابه لای صخرها گذر میکرد اهنگی موزون مینواخت رودخانه های داشتیم که زولال وقتی میرفتی سفر در کنار ان پتوی گسترده میشد دریاچه های که دلبری میکردند زاینده رود اصفهان نصف جهان که امروز شاهد خشک شدن انیم اورمیه دریاچهای که پرندگان خسته ا ز راه دور را پذیرا بود امروز انها هم از مرگ این دریاچه گریانند جنگلهایمان با زمینی نمناک ودرختانی سرافراز وسر بلند چنار وافرا که وقتی باران بر پیکررهای شان میخورد خورشید از لا به لای ان گوی مشتی الماس میافشاند اسمانی بدن غبار بدون کینه از بلای طبیعت یا ادمیان خاکی داشتیم اگر کسی به خرج میرفت مشتی از ان را سوغاتی از دیار سرزمین مادریش بود ومیزبان میپرسید تربت من اوردی زیرا در این خاک لاله های خوننین ارمیده اند کی چه وقت انها را از دست دادیم امروز شاهد مرگ خاموش ارومیه هستیم وکسی را باکی نیست هراسی نیست برای این دریاچه که عظمت ایران بود باید گریست به حال خودمان که تنهایم نه کسی دل برای ما میسوزاند نه برای وطن همه گوی سبقت میگیرند برای ساخت وساز حتی بر روی دل مردم خوشا به حال ان روزها که شاخه های نسترن وروز از پر چین خانه های یک طبقه خود نمای میکرد اما امروز همه نشسته اند ونظاره گر ویرانی ان نه مسولین ونه خودمان انها کوتاهی میکنند ما چرا
چ خوب گفت ان شاعر حق گو : ....به کارون که هنور خشک نشده مثه زاینده رود.... ارومیه...