۴۴۴۸۳۵
۱ نظر
۵۰۱۶
۱ نظر
۵۰۱۶
پ

حبیب رضایی: یلدایتان آغاز بی دردی باشد

«درد» که داری، دردِ تن را می‌گویم، همین تنِ به مو بسته شده و به باد تکیه داده‌شده‌ات را، درد که داری، معیارها، همه جابه‌جا می‌شوند. ثانیه‌ها، ساعت نه، که سال می‌شوند و حتی «یک وجب آن‌طرف‌تر»، برایت فتح‌الفتوح می‌شود.

حبیب رضایی در شرق نوشت: «درد» که داری، دردِ تن را می‌گویم، همین تنِ به مو بسته شده و به باد تکیه داده‌شده‌ات را، درد که داری، معیارها، همه جابه‌جا می‌شوند. ثانیه‌ها، ساعت نه، که سال می‌شوند و حتی «یک وجب آن‌طرف‌تر»، برایت فتح‌الفتوح می‌شود. «یک قدم»، می‌شود اجابت دعای پاره‌های تنت. و جواب ساده «خوبم»، می‌شود نردبانی که دستان عزیزانت را تا ته آسمان به میوه شُکر می‌رساند. درد که داری طولانی‌ترین شب، از هر غروب آغاز می‌شود و لاکردار این افق و شفق و سحر و همه وابستگان خورشید چه دل صبوری دارند برای آمدن و... نمی‌آیند.
نه برای تو و بدتر، برای همراهانت. آری، درد که داری، شاهد خاموش دل‌دل‌کردن‌های گوشه‌های جانت هستی؛ مثل پروانه گِرد تو می‌گردند و به روی تو هم نمی‌آورند که دردی بی‌رحم‌تر، روح آنها را در حال کاویدن است و تو هی شرمنده‌تر که مبادا مبادا با «آخی» ناخواسته، رعشه به ذات حیاتشان اندازی. و آخ از این همدلان... که تنها و تنها چیزی که بدتر از «دردداشتن» است، دیدن درد عزیزانت است. که برای صاحب این قلم، تجسم عینی جهنمی است که عذابش بی‌توصیف است...
اما درد که داری، صفاتی دور از دورترین جاها، همه اسباب‌کشی می‌کنند و بی‌انصاف‌ها گاهی چنان به نزدیکت مقیم می‌شوند که صدای نفس‌هایشان از نفس‌های خودت به خودت قریب‌تر می‌شود و برعکس، خصوصیت‌هایی هستند که نزدیک‌ترین بودند و حالا به سرعت نور ازت فاصله می‌گیرند تا از دورها و در عکس خاطراتت برایت دست تکان دهند؛ غرض ذکر مصیبت نبوده به جان چشم‌های بسته در انتظار تفأل شب یلدایتان، که بی‌بخشش‌ترین گناه است منغص‌کردن عیش شریف دورهم‌بودن‌ها، نیت، این است: بیا و همین‌جا که نشسته‌ای، همین‌جا در گره کور و ظالم سیل ماشین‌ها، همین‌جا در گوشه‌ای تنها بی‌درد تن (که دردِ دل و دردهای ذهن و درد معاش... خود قصه‌هایی دارند پرغصه که مجالی دیگر می‌جویند اما حالا اینجا تن بی‌دردت را شاکر باش و همراه باش) یا در سه‌کنجی منتظر یا... جاهای بهتر: در آستان باران رحمت دستان عزیزانت یا در زیر هجوم نعمت خنده‌های رفیقانه و اصلا هرجا که هستی لحظه‌ای چشمت را ببند و از نااااااای جان- گوش کن. رفیق: ناااای جان- عزیزت ، برای هرکس که در گوشه و کنار شهر و دیارت دردی در تن دارد یا دردمندی کنارش و چاهی می‌جوید که درد را به آن دمی امانت دهد، بیا و برایش جانی بی‌خراش آرزو کن، بیا و رفاقت و انسانیت را تمام کنیم، به زکات تن بی‌دردی اگر داری و از ته ته وجودت همین لحظه: دعا کن این حرف «د» اول درد برود با باد و هر آنچه همه آنچه می‌ماند.... رد شود به خیر. بسم‌الله، همین آن است، یلدایتان آغاز و ادامه بی‌دردی‌هایتان، آمین و همین.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • بدون نام

    درد که زیاد بشه
    دیگه حس نمیشه
    آقای رضایی
    حق یارتان

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج