مستند «۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه با عباس کیارستمی» به تازگی در جشنواره سینما حقیقت به نمایش درآمد، مستندی که سیف الله صمدیان یکی از دوستان صمیمی عباس کیارستمی آن را یک ماه پس از درگذشت او آماده کرد و در چند جشنواره جهانی هم به نمایش درآورد که با استقبال خوبی مواجه شد.
وب سایت آی سینما - مرضیه قزوینی زاده: مستند «۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه با عباس کیارستمی» به تازگی در جشنواره سینما حقیقت به نمایش درآمد، مستندی که سیف الله صمدیان یکی از دوستان صمیمی عباس کیارستمی آن را یک ماه پس از درگذشت او آماده کرد و در چند جشنواره جهانی هم به نمایش درآورد که با استقبال خوبی مواجه شد. صمدیان در گفت وگو با ما از دلایل ساخت این مستند و البته نظرش درباره حواشی ماههای اخیر پرونده پزشکی عباس کیارستمی میگوید.
- نسخهای از فیلم که در روز ملی سینما در سینماهای «هنر و تجربه» مدتی پس از رونمایی آن در افتتاحیه جشنواره فیلم ونیز اکران شد، نسخهای بود که شما فرصت کوتاه یکماههای برای تدوین نهایی آن داشتید و به نظر میرسید در نمایشهای بعدی ویرایش تازهای از آن را ببینیم که این اتفاق در نمایش فیلم در جشنواره سینما حقیقت نیفتاد.
اتفاقا خیلیها این موضوع را به من گفتند که چطور جرات پیدا کردم تا فیلمی را یکماهه آماده کنم، چون اصلا در بحثهای حرفهای تصمیم ورود به این اتفاقات در یک ماه، نه اینکه بد باشد اصلا قدغن است. آنهم ساختن فیلمی برای فردی مثل آقای کیارستمی؛ اما یک چیزهایی دست به دست هم داد که اولین آنها انرژی خود آقای کیارستمی بود و دومی هم پاسخی است که من در جشنوارههای خارجی در پاسخ به این سوال دادهام: «ساخت این فیلم از نظر زمان یکماه و در عمق، ۲۵ سال طول کشید.»
پس از اتمام کار با یکی از دوستانم نیز با حالت گله در اینباره صحبت میکردم و میگفتم حیف شد و اگر فرصت بیشتری داشتم بهتر از این میشد؛ اما خاطرم هست به من گفت اگر یکسال و یکماه هم وقت داشتی همین میشد و از این بهتر نمیشد. نمیخواهم بگویم حرف ایشان درست است اما خیلیها میگویند دست به هیچچیز این فیلم نزن، چون الان حس خیلی خاصی دارد و روند کلی، نوع فیلمبرداری و همهچیز آن، آنطور که محمود کلاری و امیر نادری نیز پس از تماشای آن گفتهاند فریم به فریم درست است. البته همه چیز به خاطر انرژی خود کیارستمی است و من فقط سعی کردم آن حس را خراب نکنم.
- به نظر میرسد این اتفاق به خاطر شناخت خوبی است که از زندهیاد کیارستمی داشتهاید...
درواقع شناختی که از ایشان و این نوع سینما داشتهام.
- فیلم نکتههای جالبی در بردارد، یکی از جالبترین قسمتهای آن نیز نمایش پشت صحنهای از فیلم «پنج» است که در آن روشهای ساده آقای کیارستمی در یافتن موضوع و همینطور در صداگذاری نشان داده میشود، چه شد که این صحنهها را برای فیلم انتخاب کردید.
من شکلی از روایت را برای به تصویر کشیدن لحظات ناپیدا ولی قابل نمایش آقای کیارستمی در نظر گرفته بودم، منظورم از قابل نمایش، صحنههایی است که چه دوست و رفیق او باشم، چه برای این کار استخدام شده باشم و چه ماموریت از جایی برای همراهی با یک نفر (یک دانش آموز ساده یا یک رئیس جمهور) داشته باشم، میتوان به تصویر کشید. به طور کلی معتقدم نباید نقشی که عکاسان معروف به «پاپاراتزی» داشتهاند و بیپروا و بیرحمانه به لحظات خصوصی آدمها تجاوز میکردند، داشته باشیم. من سعی کردم به هر ترتیب این صداقت و سلامت حضور آقای کیارستمی در طبیعت و خلقت را خدشهدار نکنم و خودم هم سعی کنم همانطور برخورد کنم.
در طول 18 سالی هم که فتوژورنالیسم را در دانشگاههای مختلف ایران تدریس کردهام همیشه بر این روش تاکید داشتهام و به بچهها گفتهام که حواستان باشد بزرگترین هدیهای که میتوانیم به ویژه با یک دوربین ثبت کننده به هم بدهیم، این است که سعی کنیم به هیچوجه لطمهای به صداقت لحظه جاری شده نزنیم، اگر آن لحظات جاری شده جابهجا شوند کل حقیقت موضوع به هم میریزد. این شیوه را نمیتوان با گفتن توضیح داد باید با نوعی فیلمسازی آن را در ذهن و جان مردم حک کرد، فکر میکنم یکی از نمونههای به نظر و به ظاهر به ثمر رسیده در این نوع روش فیلمسازی شاید همین فیلم باشد، البته شانس ما هم این بود که موضوع اصلی ما آقای کیارستمی بود و روش بیان این فیلم ناخودآگاه یا ناخواسته همان روش نجیبانهای است که آقای کیارستمی در برخورد با دنیای اطراف داشته است.
- جنس حضور شما در فیلم هم دقیقا به همین شکل است، حضور شما شبیه نگاه یک بیننده است و به ندرت اشارهای به حضورتان میشود مثلا در قسمتهایی که مربوط به عکاسی آقای کیارستمی است شما بیشتر به جای یک دوربین نشستهاید و اجازه میدهید اتفاقات به همان شکل طبیعی بیافتد و حضورتان میان ارتباط آقای کیارستمی و سوژه قرار نمیگیرد.
این را هم اضافه کنم که ناخودآگاه بیآنکه بدانیم دوربین من به آن سمتی میرفت که کادر واقعی دوربین او میرفت و در خیلی از صحنهها میبینید برشهایی که از جاده زده شده و حتی درختی که او انتخاب میکند -و خودش هم میگوید- با هم یکی است. این شباهت به معنای همان حال مشابهی است که داشتهایم، فکر میکنم بیآنکه بدانیم حتما حال مشترکی داشتیم که ۲۵ سال سفرها و دوستیمان بدون وقفه ادامه داشته است.
حتما این شباهت حضور و نگاه در بعضی مکانهای عمومی و به ویژه در خلوت طبیعت، خیلی مسئله را دیدنیتر کرده است، چون این تشابه و همحسی دیگر احتیاجی برای بیننده باقی نمیگذاشت که ما توضیح بیشتری بدهیم. همانطور که دیدید در این فیلم به هیچوجه با کسی درباره آقای کیارستمی مصاحبه نشده و کسی هم درباره او حرف نمیزند حتی خودش و من هم اینکار را نمیکنیم. این شیوه در نهایت مرا مجاب کرد. این ترسی است که همیشه داشتهام، اینکه این آدمها چرا اینقدر میخواهند توضیح واضحات بدهند، شاید به خاطر این است که تصویری جایگزین این توضیحات کم دارند. گاهی اگر تصویر گویا هم باشد به قصد گویا بودن تصویر نشده و به عنوان یک دکور یا یک پسزمینه از آن استفاده شده، نه به این قصد که فضایی را به وجود آورد که در روح روان کار و موضوع تنیده شود، فضایی که بخشی از آن را نمیبینی و میشنوی.
- سوالی که حتما برای مخاطبانی که شما را میشناسند پیش میآید -با توجه به دوستی و رابطه تقریبا 25 سالهتان با آقای کیارستمی- این است که چطور از میان ساعتها فیلمی که از ایشان داشتهاید توانستید این صحنهها را انتخاب کنید؟
خیلی مشکل و خیلی سخت، آن روزها در شرایط روحی بدی بودم و بعد از اینکه با آقای رضا میرکریمی به فرانسه رفتیم تا پیکرش را به آن شکل به ایران بیاوریم، من حتی تا یک ماه سر خاکش نرفتم تا اینکه احمد کیارستمی پسر بزرگش از سانفرانسیسکو به من زنگ زد که: «عمو صمد آلبرتو باربارا رئیس جشنواره ونیز تصمیم گرفته است بزرگداشت جهانی و بینالمللی پدرم را برگزار کند و ما هیچ فیلمی برای حدود دو ساعت زمان این برنامه نداریم.
میدانم که چقدر آرشیو خاصی از پدرم داری و او در طول بیست و پنج سال گذشته جلوی دوربین تو همیشه لحظات راحتی را داشته است. امیدوارم بتوانی در این مدت کوتاه فیلمی را از راشهای گرفته شدهات آماده کنی.» بعد خود آلبرتو باربارا زنگ زد و او هم تاکید کرد و گفت من حاضرم اولین ریسک بزرگ جشنوارهایام را بکنم و نمایش فیلمی که ساخته نشده ولی به تو که آن را میسازی اعتماد دارم، در کاتالوگ جشنواره اعلام کنم. -در سینما از نظر فنی و... یک ماه یعنی جوک!- گفت میخواهم آنرا در کاتالوگ چاپ کنم و شما برای افتتاحیه جشنواره آن را به ما برسانی.
در واقع میخواهم بگویم که واقعا بدون تعارفهای رایج انرژی خود آقای کیارستمی و آن عمق 25 سال در زمان یک ماه کمک کرد، البته اینرا هم بگویم که از آن مهمتر این بود که ما یکی دو ماه پیش شروع کرده بودیم متریال مختلف فیلمها را کپچر کرده بودیم و به صورت فایل آماده داشتیم، من تنها کاری که کردم این بود که بخشهای داخل ایران را از بخشهای خارجی جدا کردم و برای اپیزود اول فقط آقای کیارستمی را در فضاهای داخل کشور میبینیم. شاید از متریال مربوط به جشنوارههای خارج از کشور و ورکشاپهای مختلف از کشورهای دیگر حداقل دو اپیزود دیگر هم بسازم...
- قصد دارید بسازید؟
اجازه دهید این نکته را گفته باشم که اگر تلفن احمد کیارستمی نبود امکان نداشت من حداقل در یکسال آینده روحیه و جرات نزدیک شدن به متریال مربوط به آقای کیارستمی را پیدا میکردم. در مورد اپیزودهای دیگر باید بگویم که الان قصد ساختنشان را ندارم، اینروزها روی فیلم بعدی کار میکنم، فیلمی است با عنوان «ایرانیها در کن ۲۰۱۶-۱۹۹۶» که درباره حضور بیست سال اخیر فیلمسازان و اهالی سینمای ایران در جشنواره کن است که طبیعتا آقای کیارستمی هم در میان آنها خواهد بود. در این فیلم به حدود بیست فیلمساز، بازیگر، نویسنده و خبرنگار سینمایی که در بیست سال گذشته در کن حضور داشتهاند، پرداخته میشود که با نگاهی ایرانی به سینمای جهان و حضوری ایرانی که بعضی اوقات بسیار شوقانگیز است، جشنواره کن را ایرانیزه کردند و آمدند. در حال حاضر در میان سفرهای ناگزیری که در جشنوارههای مختلف جهانی به خاطر این فیلم دارم، روی این فیلم هم کار میکنم، با اینکه از هر هفت-هشت جشنواره یکی را به خاطر میزگردیهای که به عنوان بزرگداشت برگزار میشود می روم، در برخی از این جشنوارهها نیز خود احمد در جلسات بزرگداشت حضور دارد.
- بر اساس خبرهایی که منتشر شده واکنشهای جهانی بسیار خوبی درباره این فیلم گرفتهاید.
بله شاید باورتان نشود در تمامی جشنوارهها و در کشورهایی مثل آلبانی، استونی، ژاپن و کره، مردم با احترام و با تاثری تحسینبرانگیز از کیارستمی و حضور خلاقانه او در عرصه هنر و به ویژه خود زندگی یاد میکنند و همه این بازتابها و اتفاقات باعث شدهاند که من به جای تردید در ساخت فیلم به یک رضایت معقول و آرامبخش برسم، به خصوص از اینکه میبینم مردم با دیدن این فیلم با ابعاد بیشتر و ناشناختهای از شخصیت و رفتار هنری و اجتماعی کیارستمی آشنا میشوند.
- به نظر میرسید در فیلم قصد داشتهاید به جز شناختی که از شخصیت آقای کیارستمی به عنوان یک فیلمساز وجود دارد، جنبههای دیگر مثل علاقه به شعر، عکاسی و دغدغهها و روابطش با دیگران را نیز نشان دهید.
طبیعتا همینطور است، البته خودش میگفت تنها فیلمسازی که میشناسم و اگر یک جایزه در جهان برای سینما باشد باید به او داد، امیر نادری است، برای اینکه سینما در او و او در سینما زندگی میکند. امثال من در کنار فیلمسازی به کارهای دیگرمان هم توجه جدی داریم، مثلا خود من تا یک فیلم جدید بسازم از روی هفت-هشت شاخه دیگر میپرم و کارهای دیگری میکنم از عکاسی گرفته تا ویدیوآرت...
کیارستمی علاوه بر نقاشی، گرافیک، عکاسی و شعر، در شاخههای دیگر چون نجاری نیز دستی قوی داشت. به طور کلی همهجور کاری میکرد که شاید بتواند گوشههایی از درون خلاق پرالتهابش را خالی کند. تمام دنیای عجیب و غریب و پیچیدهاش را با سادگی تمام -که عمق پیچیدهای دارد نه سطحی پیچیده- با همین فعالیتها به تصویر میکشید و من هم حیف بود که بخش عمدهای از اینها را نبینم و فقط مثلا یک وجه فیلمسازی ایشان را نشان بدهم.
- با صحبتهایی که میکنید متوجه آن زمانی میشویم که مراسم مختلفی برای آقای کیارستمی برگزار میشد و شما خودتان را به نوعی در قرنطینه قرار داده بود و از مسائل به دور بودید. حال و هوای خودتان را هم به همین دلیل در طی اینروزها کمتر بیان کردید.
بله به همان یکماه باز میگردد، ببینید من در چهار-پنج سال گذشته به فاصله دو ماه دو برادرم را در سنهای 52 و 42 سال با وجود داشتن فرزند از دست دادم، خیلی هم انسانهای نازنین و خاصی بودند، اما آدمها و پدیدههایی فراتر از مرزهای خانوادگی و ملیت قرار دارند و قرنها طول میکشد تا نه عین خودشان بلکه حتی شبیه به آنها دوباره بیایند و کیارستمی هم بدون اغراق از آن دسته آدمهای نادر بود. باور کنید که با انقلاب دیجیتال توانست به بخشی از داشتههای درونیاش برسد و آنها را رو کند که متاسفانه زیاد عمر نکرد و اشتباهات بسیار تلخی ایشان را از ما گرفت.
- شما و آقای میرکریمی برای تحویل و انتقال پیکر ایشان به فرانسه رفته بودید و همهچیز را بررسی کردید بعدها دکتر میر ادعا کرد سر ایشان به جایی خورده و ضربه مغزی شدهاند، واقعا چه اتفاقاتی در فرانسه افتاده بود؟
نمیخواهم مصاحبهای را که با این حس خوب پیش رفته با این حرفها خراب کنم، میدانید چرا؟ چون معتقدم آن قضیه باید درست بررسی شود و من پیشنهادم همیشه به بهمن و دیگران هم این بوده است که حواستان باشد که جو را دست آدمهایی که به دنبال حاشیه هستند و میخواهند مسئله را از اصل آن دور کنند ندهید. اجازه دهید همه چیز درست پیش برود و به گروهی که در حال بررسی هستند فرصت بدهید، همیشه برای پذیرش یا اعتراض وقت خواهیم داشت، جریان را به دست این حاشیهسازیها و آنهایی که میخواهند از حاشیهسازی سود ببرند و زمان بخرند و اصل موضوع را خراب کنند، ندهید.
چون هرکاری بکنند دیگر برای ما کیارستمی زنده نمیشود، حتی اگر میلیاردها بدهند که نمیدهند! یا خدای ناکرده دههزار نفر هم به زندان بیافتند که نمیشود و اصلا درست هم نیست؛ میخواهم بگویم قضیه به این سادگی نیست و آن جوهای صرفا سطحی و ظاهرا خبری کار را خراب میکنند. اجازه دهید فعلا وارد این بحث نشویم ولی مطمئن باشید خورشید حقیقت هیچ گاه پشت ابر نمیماند.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر