سنگلج، عودلاجان، بازار و چالهمیدان در مجموع میشدند تهران! تهرانی که با محلهبندیهایش شکل و شمایل شهر به خود گرفته بود و هر محله با آدمها و قصههایشان معنا و مفهوم مییافت، حالا از آن محلهها چیزی جز قصههایشان در این کلانشهر باقی نمانده است؛ قصههایی که گویی به دنیای دیگری تعلق داشتهاند، اما حالا تهران شهر فربهای شده با مناطق و ناحیهبندیهای گوناگون.
شهروند نوشت: سنگلج، عودلاجان، بازار و چالهمیدان در مجموع میشدند تهران! تهرانی که با محلهبندیهایش شکل و شمایل شهر به خود گرفته بود و هر محله با آدمها و قصههایشان معنا و مفهوم مییافت، حالا از آن محلهها چیزی جز قصههایشان در این کلانشهر باقی نمانده است؛ قصههایی که گویی به دنیای دیگری تعلق داشتهاند، اما حالا تهران شهر فربهای شده با مناطق و ناحیهبندیهای گوناگون.
مناطق و ناحیههایی که آلودگیها، ترافیک و نشست زمین و... هرکدام به نوبه خود خبرساز میشوند و دردسرهایی را به وجود میآورند. دردسرهایی که حالا شهرداری را بر آن داشته تا این شهر فربه را به تیغ جراحان بسپارد تا شاید شکل و شمایل زیباتری به خود بگیرد؛ شهری که قرار است با ١١ منطقه و ٥٣٩ محله، تهران جدید را به رخ شهروندان بکشد، البته برای این جراحی مزیتهایی گفته شده است؛ تقویت ویژگی شهری محلهها و نقش محلهها در احیای روابط اجتماعی شهروندان، ایجاد شرایط رفاه و آسایش شهروندان و توزیع عادلانه خدمات، زمینهسازی مشارکت برای شهروندان، خواناکردن مرزهای جداکننده و هماهنگی نظام مدیریتی مناطق با ساختار کالبدی.
شهری که مناطقش اینبار با شماره خوانده نمیشوند و قرار است عناصر طبیعی و تاریخی هر منطقه معیاری باشند برای نامگذاری آنها و تهران جدید مناطقش را اینگونه خواهد نامید؛ شهرری، قصر فیروزه، راهآهن، یافتآباد، لویزان، شمیران، پردیسان، تهران قدیم، مهرآباد، چیتگر و عباسآباد. در تهران جدید قرار بر این است عبور بزرگراهها معیار مرزبندی مناطق نباشد و دستگاههای خدماترسان همچون آموزشوپرورش، آب و برق و... کیفیت خدمات شهری را موزونتر و بالاتر ارایه بدهند. شهری که قرار است توازن جمعیتی و فرصتهای شغلی را رعایت کند و اینگونه نباشد که مناطق ٢١ و ٢٢ حدود ١٥٠هزار نفر جمعیت را در خود جای دهند، درحالیکه در مناطق نیمهجنوبی ٢٠٠ تا٣٠٠هزار نفر را به خود اختصاص بدهند و بیش از سه برابر متوسط جمعیت در سایر مناطق پراکنده باشند؛ تجمع جمعیت بهخصوص در پایتخت کشورها چه پیشرفته و چه درحال توسعه عارضهای است شهری - جمعیتی به نام بزرگسری. عارضهای که در برخی شهرها همچون نیویورک و توکیو به دلیل تجمع جهانی اقتصاد و در شهرهایی همچون تهران و قاهره به سبب تمرکزگرایی دولتها به وجود آمده است؛ البته گویی شهرهای اروپایی با توزیع متناسب
جمعیت توانستهاند از این عارضه به دور باشند. درحال حاضر تنها ٢١ شهر جهان جمعیتی بالای ٨میلیون نفر دارند که از این میان ١٢شهر در قاره کهن قرار دارند و تنها از این تعداد ٧کلانشهر پایتخت نیستند.
عوارض تغییر چهره تهران
چهارسال پیش بود که مطالعه و تحقیق برای جراحی تهران شروع شد؛ تحقیقاتی که میطلبید سه بخش مالی، حقوقی و مدیریتی این کلانشهر را مدنظر قرار بدهد و عوارض هر بخش را بسنجد. عدمهمخوانی اسناد پس از ادغام مناطق عوارض بخش حقوقیای این جراحی است و بخش مدیریت عارضه کاهش تعداد شهرداران مناطق و پذیرش این تغییرات از نگاه مدیران شهری را تجربه خواهد کرد و بالاخره بخشش مالی و اقتصادی که مهمترین عارضه را به خود اختصاص داده است، ارزش املاک در هر منطقه! اینکه با ادغام چند منطقه قیمت مسکن به سمت بالا میل مییابد یا اینکه خود را با قیمتهای پایین تطبیق میدهد، سوال اصلی است که باید در این بخش پاسخ داده شود، البته نباید از نظر دور داشت که تغییر در منطقهبندی شهر تهران بر سایر فعالیتهای اقتصادی شهر همچون سرمایهگذاری برای ساختوسازهای تجاری یا اداری نیز اثرگذار خواهد بود.
راهکار امتحان شده شهر جدید «بتیگنولز»
«بتیگنولز» شهر ١٠منظوره جدیدی که قرار است اوایل ٢٠١٧ بهرهبرداری شود؛ شهری که مطالعه و ساخت آن عمری ١٣ساله دارد، جزو نخستین سری از نسل نو شهرهای جدید جهان است که شهرداری پاریس با همکاری دولت فرانسه آن را احداث خواهد کرد. ٣٥٠٠واحد مسکونی در بتیگنولز احداث شده است تا دو هدف را دنبال کنند «تمرکززدایی از پایتخت فرانسه» و «تامین مسکن در حاشیه پاریس». کاربری ترکیبی و زیادهروی در احداث ایستگاه مترو، دو فاکتور برتری این شهر به پاریس است، البته نیمی از ٣٥٠٠واحد مسکونی قرار است مسکن اجتماعی باشند.
قرار است بتیگنولز ١٠هزار نفر را در خود جای بدهد. واقعیت این است که بتیگنولز نمونه موفقی است برای اینکه بهعنوان راهحلی بر چالش لاینحل پایتختهای امروزی از آن الگوبرداری شود. چون طی سالهای اخیر مسئولان شهری و دولتی ساخت مسکن و تمرکززدایی از ابرشهرها را دوقطب مخالف شهرسازی میدانستند و شاید بر همین مبنا طی دودهه گذشته در ایران تأمین مسکن مبنای توسعه پایتخت شد که محصولی جز شهرهای جدید خوابگاهی و مرده در حاشیه تهران نبود؛ شهرهایی که به نوبه خود به دردسرها افزودند. درحالیکه بتیگنولز ٦ هدف غیرقابل دستیابی در ابرشهرها را محقق کرده است؛ طبقات نخست تا سوم برجهای مسکونی این شهر به کاربریهای تجاری، خدماتی، عمومی و تفریحی اختصاص داده شده و فضای بین برجها نیز به پارک و مراکز سبز محلهای تبدیل شده است.
«کاربری ترکیبی» برجهای مسکونی باعث شده است «دسترسی حداکثری ساکنان به خدمات شهری»، «استفاده بهینه از زمین به نفع تأمین مسکن بیشتر»، «کاهش مسافرتهای درونشهری»، «کاهش ترافیک و پیشگیری از سلب آسایش»، «افزایش مطلوبیت سکونت در شهر» و همچنین «فعال شدن اقتصاد شهر به نفع کسبه و شهرداری» ٦ هدفی هستند که اکثر ابرشهرها در تحقق آنها ناتوان ظاهر شدهاند، البته سازندههای ساختمانهای مسکونی در ازای خرید زمین با قیمت یارانهای، مکلف به اختصاص ٥٠درصد واحدهای مسکونی هر برج به طبقات کمدرآمد هستند. واحدهای مخصوص کمدرآمدها از طریق تشکلهای متولی مسکن اجتماعی، از سازنده تحویل گرفته میشود و بهصورت اجاره میانمدت و بلندمدت در اختیار خانوارهای کمدرآمد قرار میگیرد. ٢٠درصد از واحدهای ساختمانهای مسکونی در شهر جدید «بتیگنولز» نیز باید به طبقات متوسط داده شود و مابقی واحدها نیز میتواند بهصورت آزاد در بازار مسکن اجاره داده یا فروخته شود. علاوه بر کمدرآمدها، افراد دانشجو و سالمندان ساکن پاریس نیز در اولویت خرید واحدهای مسکونی این شهر جدید هستند.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر