فیدل با کوبا چه کرد؟
آنای روزنامهنگار هم دو چهره دارد؛ درست مانند کشورش، درست مانند فرمانده کشورش. این دوگانگی از همان نخستین دقایق ورود به سرزمین او، دیدنی است، گویی «تمایز»، تمایز این خاک و مردمان آن است.
سفر ما به کوبا چند هفته قبل از مرگ فرمانده فیدل انجام شد و ناخوشی کاسترو در عکسهای تازه منتشرشده آشکار بود. آنا میگفت: «من از دیدن این عکسها حقیقتا غمگینم، اما خوشحالم که اصلاحاتی که با چراغ سبز او انجام شدند، زندگی ما کوباییها را درگیر تجربههای بهتری کرده است.» او این روزها باید از داغداران مرگ رهبر سوسیالیسم کوبایی باشد، اما سرزمین تضادها در مرگ «فیدل» نیز دو چهره دارد. همان قدر که باورمندان به سیاستهای انقلاب تقریبا ۶۰ ساله کوبا گریانند، کسانی که خود را قربانیان سرکوب ۵ دههای میدانند، شادانند.
در میان این اشکها و لبخندها، دلبستگیها و کینهها، اساسیترین پرسش سال این است: نسبت کوبایی که کاسترو به ارث گذاشت با جزیرهای که به چنگ آورد چیست؟ و دومین سوال حیاتی: میراث فیدل اکنون چه راهی در پیش خواهد گرفت؟
جزیره سوسیالیست
زیبایی مسحورکننده این جزیره انقلابی از همان نخستین لحظات خروج از فرودگاه کوچک «خوزه مارتی» چشمنوازی میکند، زیباییای که میوه غریب طبیعت و تاریخ و سیاست است. ترکیب دشتهای سبز، ساختمانهای نوستالژیک و خودروهای عتیقه، آمیزهای است که در هیچ جایی نخواهید یافت. اینجا بزرگترین جزیره کارائیب است که با حدود ۱۰۹ هزار کیلومتر مربع وسعت، دومین تراکم جمعیت را در جزیرههای منطقه دارد. کوبا در میعادگاه دریای کارائیب، خلیج مکزیک و اقیانوس اطلس واقع شده تا به لحاظ جغرافیایی هم موقعیتی یگانه داشته باشد.
اسپانیا که از اواخر قرن پانزدهم بر این منطقه چیره شده بود، فرهنگ خود را بسط داده، اما سیاستهایش در اواخر قرن نوزدهم از سوی ایالات متحده که میرفت ابرقدرت تازهای شود، به چالش کشیده شد. هنگامی که امپراطوری اسپانیا شروع به رنگ باختن کرد، اهمیت کوبا که ۴ قرن مستعمره این کشور بود دوچندان شد. مفهوم اتحاد فرهنگی که آکادمیسینهای اسپانیایی برای مقابله با دیگر امپراتوریها خلق کرده بودند، کوبا را بخشی از اسپانیا میکرد. با تدوین «دکترین مونرو» در سال ۱۸۲۳ میلادی، ایالات متحده اعلام کرد که تلاش بیشتر دولتهای اروپایی برای گسترش متصرفات استعماری در قاره آمریکا یا دخالت در کشورهای تازه استقلال یافته نیمکره غربی را نخواهد پذیرفت. این معنایی روشن داشت و گرچه واشنگتن بنای احترام به وضعیت موجود مستعمرههای حاضر را داشت، صنعت بردهداری آمریکا، کوبا را قلمرویی جذاب دید و پیشنهاد خرید و الحاق کوبا را داد. البته که این پیشنهاد به جایی نرسید و بعد جنگ داخلی آمریکا آغاز شد.
نسبت آمریکایی
شکوه توسعه
در قانون اساسی کوبا که در سال ۱۹۷۵ پس از ۱۶ سال گذار از انقلاب به همهپرسی گذاشته و تصویب شد، دولت علاوه بر کنترل بازار، موظف به فراهم آوردن آموزش و خدمات پزشکی رایگان برای همه شد و در همین دو حوزه است که عمده فخر کوبای انقلابی جا گرفته است.
نگاه دیگران
با این حال، حداقل دستمزد در کوبا پایین است و بیشترین حقوقها هم فاصله قابل توجهی از این حداقل ندارد. حداقل حقوق در سال ۲۰۱۴ افزایش قابل ملاحظهای پیدا کرد و در سال ۲۰۱۵ به ۶۸۷ پزوی کوبایی رسید، اما هنوز هم از پایینترینها در جهان است. در دولت مارکسیست-لنینیستی که پایههای آموزش و سلامت را برای مردم فراهم آورده چنین حداقل دستمزدی قابل توجیه است، اما در یک سال اخیر که تنوع اقلام بیشتر شده، خواست مردم هم متفاوت شده است. کوبا هم اکنون سومین کشور جهان به لحاظ پایین بودن حداقل دستمزد است.
بیشتر تولید در کوبا در دست دولت است، همینطور بیشتر نیروی کار. البته اخیرا ۲۲ درصد نیروی کار جذب بخش خصوصی ضعیف میشود اما جالب اینجا است که حقوق اینها را هم دولت پرداخت میکند. شرکت خصوصی دستمزدها را در اختیار دولت میگذارد و دولت پس از کسر مالیات، حقوق کارمند بخش خصوصی را پرداخت میکند. این هم حقوقی است که در ماه معمولا از ۲۰ دلار فراتر نمیرود. با این همه، نباید فراموش کرد که در سالها و ماههای گذشته که تلاش برای رونق دادن به کسب و کارهای خرد شدت گرفته، متوسط درآمد ماهانه بر اساس برخی برآوردها تا بالای ۳۵ دلار هم افزایش داشته است.
کوباییها از دولت غذای مجانی میگیرند و علاوه بر آن قادرند غذای ارزان بخرند. پولی که برای تلفن، برق و گاز پرداخت میکنند تنها حدود ۲ دلار در ماه است. هزینه تمام داروها را دولت پوشش میدهد و به بنزین مصرفی آنها هم یارانه تعلق میگیرد. تحصیل کاملا رایگان و مالیات خدمات و املاک صفر است. نرخ اجاره مسکن کنترل شده است و دولت برای بیشتر جمعیت، خانه فراهم کرده است. اما همین آسودگی با دشواریهای محدودیت شدید انتخابها، زندگی در خانههای فرسوده و راندن خودروهای چند نسل دیده روبهرو است. در یک سال گذشته که مناسبات با آمریکا از سر گرفته شده، تنوع خودروها در خیابانها بسیار بسیار بیشتر شده، اما زندگی در دنیای قدیم، تنها برای گردشگرانی جذاب است که چند روزی به این جزیره زیبا میآیند.
شگفتی ارزی؛ دو پول برای یک کشور
یکی از داستانهای شگفتانگیز برای گردشگرانی که شمارشان این روزها بسیار بیشتر از قبل شده و به گفته ساکنان هاوانا دیگر در همه جای شهر دیده میشوند، دوپولی بودن کوباست. در حالی که مردم کوبا برای خرید و فروشهای روزمره باید از پزوی کوبا استفاده کنند، خارجیها باید «پزوی تبدیلپذیر کوبا» (CUC) تهیه کنند. پزوی تبدیلپذیر در سال ۱۹۹۴ با نسبت یک به یک به دلار ایالات متحده میخکوب شد اما پزوی ملی، آن پولی که مردم عادی با آن سروکار دارند، نرخ برابریای حدود ۰۳/ ۰ دارد. دولت رائول بنا بود در جریان اصلاحات، «سی یو سی» را از معادلات حذف کند، اما این پول گردشگری که انگار قرار است با نرخ برابری اش اقتدار کوبا را به میهمانان گوشزد کند، هنوز پابرجاست.
کوباییهایی که درگیر صادرات توتون، شکر، ماهی، دارو، قهوه و میوه هستند ممکن است رنگسی یو سی را ببینند، اما دیگران معمولا با همان پزوی ملی امور میگذرانند و به اینکه چندی است خرید و فروش ملک و خودرو آزاد شده، قانعند. ولی اینجا هم تبصرهای وجود دارد؛ پولی که بناست کوباییها رنگ آن را نبینند، میان کوباییها بهعنوان نوعی پسانداز دست به دست و گاهی برای هممیهنان و گاهی برای خارجیها دلالی میشود. تبادل دلار یا هر ارز خارجی دیگری محدودیت حقوقی دارد، اما دسته موسیقیای که برای من- به پیشنهاد خودشان- یک آهنگ ملیگرایانه کوبایی نواخت، از من ۱۰ دلاری گرفت و ۵ دلاری پس داد. البته در مغازهها احتیاط بالاست. سیگار برگ، معروفترین سوغاتی جزیره را به «سی یو سی» خریدم، در حالی که از تنوع آنها حیران بودم. سیگارهایی از ۱ سی یو سی تا بیشتر از ۱۰۰ سی یو سی موجود بود، ولی وقتی خواستم سیگار برگ مورد علاقه فیدل کاسترو را به من بدهند، گفتند: «برند آن موجود است اما آن نوع خاصش تمام شده.» قیمتهای چنین مغازههایی که گردشگران در آنها رفت و آمد دارند به طور کامل به سی یو سی است، اما مغازههای شهروندان، با پزویی قیمت میزنند که قدرتش
بسیار کمتر از پول دوم کوبا است.
ناهنجاری کوبایی
امید مدنی
اصلاحات کوبایی
اصلاحات سیاسی پررنگ نبودند تا عمده توجه دولت به تغییرات اقتصادی باشد، اصلاحاتی که در فضای کوبایی مهم و تاثیرگذار، اما در مقایسه با استانداردهای جهان توسعه یافته، لاکپشتی بودهاند. وقتی رائول کاسترو در سال ۲۰۰۸ در تلاش برای بازسازی چهره انقلاب و رهبرانش ریاست جمهوری را در دست گرفت، با اصلاحاتی مانند حذف محدودیتهای خرید محصولاتی چون رایانه آغاز کرد و نظام پرداخت حقوق را به گونهای تنظیم کرد که کارکنان سختکوشتر دریافتی بیشتری داشته باشند. در سال ۲۰۱۱، چندی پس از آغاز بهار عربی، تغییرات گستردهتری تحت ۳۰۰ اصلاح اقتصادی مشابه مدل اقتصادی چین معرفی شد و برای مقامات ارشد محدودیت سالهای خدمت تعریف شد. از سال ۲۰۱۲،بهمیزان۱۸۱ شغل از جمله فروشندگی مغازه و رانندگی تاکسی از کنترل دولت خارج و کسب و کارهایی چون رستورانهای فست فود تجربه شد. حتی در سال ۲۰۱۳ قانون ایجاد یک منطقه ویژه اقتصادی تصویب شد. با همه اینها اقتصاد کوبا هنوز تقریبا بهطور کامل دولتی است. البته که کوباییها از خرید و فروش اقلام پیشتر ممنوعه و آزادتر بودن در کسب و کارشان لذت میبرند، اما بدبینیها به دولت گاهی غلیظ مانده است. در گفتوگویی که
هنگام سفر به ونزوئلا (گزارش این سفر در «دنیای اقتصاد» منتشر شده است) با موئیسس نعیم، کارشناس برجسته آمریکای لاتین در موسسه «کارنگی» داشتم، پرسشی نیز درباره کوبا مطرح کردم و چنین پاسخی گرفتم: «از زمان انقلاب کاسترو در سال ۱۹۵۹، کوبا هرگز اقتصادی خودکفا نداشته و همیشه به کمکهای اقتصادی قدرتهای خارجی وابسته بوده است. کوبا ابتدا از سوی اتحاد جماهیر شوروی تامین میشد و بعد که آن رژیم سقوط کرد، این جزیره وارد دورهخاصی از دشواری نمایان اقتصادی، قحطی و کمبود شد. وقتی چاوز به قدرت رسید و شروع به پشتیبانی از کوبا کرد، آن دوره تمام شد. کمک ونزوئلا به این جزیره بیشتر از کمکی است که کوبا از شوروی دریافت میکرد، اما با عیان شدن آشوب و ورشکستگی ونزوئلا، دولت کوبا تصمیم به عادیسازی روابط با ایالات متحده گرفت.» سیاست خارجی تازه به تنوع محصولات مصرفی انجامیده، اما تغییر واقعی زمانی آغاز خواهد شد که سرمایه وارد کوبا شود. دولت با تغییر قوانین، تشکیل شرکتهای «جوینتونچر» را ممکن کرده، اما هنوز شرایط ورود سرمایه ایدهآل نیست. همین ابهام ها، ذهن کوباییهای داخل و خارج این کشور را گرفتار کرده است. کوباییها مانند دیگر
کشورهای کارائیب و آمریکای جنوبی، سبک زندگیای بر پایه شادی دارند، اما غصههای دیرپایی نیز دارند که حل آنها به عوامل مختلفی وابسته است. بخشی از مشکلات را ادامه سیاست خارجی کنونی دولت کوبا حل خواهد کرد و بخش دیگر به اتحاد ملی گره خواهد خورد. نشانههای حرکت به سوی اتحاد موجود است، گرچه آهنگش آهسته.
از آن سو، نشانههای تلاش برای بازیابی ارتباط با جهان هم وجود دارد. کوباییهای طرف صحبت من نیز همگی خواهان ارتباط جهانی با هدف ارتقای سطح زندگی بودند، موافقان حزب با تاکید بر لزوم حفظ ارزشها و مخالفان با امید بهتر شدن اوضاع. حالا کوباییها تلاش میکنند همه را نه دوست مردم، بلکه دستکم دوست منافع اقتصادی بپندارند. هتل ناسیونال موزهای از «بحران موشکی کوبا» داشت، چراکه کاسترو و چهگوارا در جریان این بحران، دفتر خود را به اینجا منتقل کردند. پیرمردی که روزهای کاری موزه را با گشودن قفل در چوبی موزه-محل استقرار دیده بانان در جریان بحران موشکی- آغاز میکرد از وطن من پرسید و وقتی برای درک حس او عامدانه گفتم: «ایران، کشور دوست شما»، گفت: «هرکس به کوبا بیاید، دوست ماست.»
ارسال نظر