با گذشت کمتر از یک ماه از انتخابات در ایالات متحده و اتمام فضای احساس و هیجان که طیفی از افراد معمولی تا سیاستمداران را شامل می شد اکنون تصمیم و سیاست های جدی پا به صحنه گزارده اند. در این فضا رئیس جمهور منتخب امریکا –دونالد ترامپ- برنامه صد روزه خود را اعلام کرد و در آن برخی شعارهای انتخاباتی همچون اعمال برخی سیاست ها علیه چین را ابراز داشت.
زهره خانمحمدی، پژوهشگر مسائل سیاسی روسیه و قفقاز مرکز تحقیقات استراتژیک در دیپلماسی ایرانی نوشت: با گذشت کمتر از یک ماه از انتخابات در ایالات متحده و اتمام فضای احساس و هیجان که طیفی از افراد معمولی تا سیاستمداران را شامل می شد اکنون تصمیم و سیاست های جدی پا به صحنه گزارده اند. در این فضا رئیس جمهور منتخب امریکا -دونالد ترامپ- برنامه صد روزه خود را اعلام کرد و در آن برخی شعارهای انتخاباتی همچون اعمال برخی سیاست ها علیه چین را ابراز داشت.
نکته حائز اهمیت این است که در این برنامه از فدراسیون روسیه به عنوان کشوری که در شعارهای انتخاباتی هر دو نامزد مطرح بود، اسمی به میان نیامد. در این رابطه شاید بتوان گفت عدم برنامه ریزی راجع به روسیه یا سایر کشورها در اختیار یک نفر یعنی شخص رئیس جمهور نیست، بلکه سیستم، تصمیم گیرنده این امور است. حتی در مورد اجرای سیاست های کلی و داخلی که از سوی ترامپ اعلام شده است هم این مورد صادق است. در رابطه با روسیه باید گفت که اکثریت نخبگان حزب جمهوری خواه مخالف مسکو هستند و به نظر می رسد که رئیس جمهوری منتخب در احیای روابط کاخ سفید با کرملین راه سختی در پیش داشته باشد و به راحتی قادر به تصمیم گیری نباشد.
به هر روی فارغ از بررسی ساختار تصمیم گیری در ایالات متحده و نحوه اجرای آن، در یادداشت پیش رو به دنبال تبیین اهداف روسیه در اولی دانستن ترامپ به عنوان رییس جمهور هستیم. ولادیمیر پوتین چندی پیش از اعلام نهایی انتخابات، در حرکتی محافظه کارانه دیدگاه خود را در قالب بی طرفی از نامزدهای مذکور با عبارت ذیل مشخص کرد: "فدراسیون روسیه با رئیس جمهور آتی ایالات متحده فارغ از این که چه کسی باشد اهتمام به همکاری خواهد داشت." جمله فوق حاکی از آن است که حتی اگر کلینتون هم به عنوان رئیس جمهور منتخب در رأس سیاست قرار می گرفت، روس ها آمادگی همکاری و رفع موانع با این کشور را داشتند که به زعم نویسنده کلینتون به مثابه تکلیفی هرچند دشوار، اما از پیش تعیین شده بود که مسکو هم می توانست سیاست خود در قبال وی را پیش طراحی کند. با این حال روی کار آمدن ترامپ زمینه تسهیل اجرای سیاست های پوتین را فراهم می آورد؛ چراکه انتظارات رئیس جمهور روسیه از بالاترین مقام ایالات متحده امریکا این است که در مواردی چون بحران سوریه، بحران اوکراین و رفع تحریم ها و احیای روابط با وی همراهی و مشارکت کند.
بروز بحران در لیبی که همراهی روسیه با بازیگران غرب را به همراه داشت به مسکو عدم اعتماد به بازیگران غربی به ویژه آمریکا را آموخت. از این رو با شروع درگیری ها در سوریه، روسیه از صحنه عقب نماند و خود را وارد جبهه موافقین اسد کرد تا در کنار سایر بازیگران منطقه ای و حتی فرامنطقه ای به رویارویی در مقابل بلوک غرب بپردازد و اهتمام داشت تا با حضور خویش، بحران در سوریه را از مسیر دیپلماتیک و با ابزارهای سیاسی پایان دهد. اما در حین بحران سوریه، شروع بحران در اوکراین زمینه تنش غرب با مسکو را فراهم ساخت و کرملین به دخالت در امور سایر بازیگران متهم شد و با ابزارهای سیاسی و اقتصادی چون اعمال تحریم ها اتهام بر او مضاعف شد. اما روس ها طی حرکتی زیرکانه با ورود نظامی خود به سوریه اذهان بازیگران را در صحنه بین المللی از اوکراین به سوریه سوق دادند و نسبت به تحریم های اقتصادی نیز واکنش چندانی بروز ندادند. حتی در پایان سال 2015 پوتین اعلام کرد، هرچند به لحاظ اقتصادی با پیشرفت روبرو نبوده ایم اما افتی هم حادث نشده و اکنون در وضعیت ثبات به سر می بریم. البته در صحت این مسئله باید با تردید نگریست زیرا اقتصاد در این کشور بر اساس شاخص
های معین از تعریف دیگری برخوردار است.
در حال حاضر حضور روس ها در سوریه و انجام عملیات متعدد به منظور مقابله با داعش و تروریسم بین المللی سبب شد تا مسکو دست برتر در این زمین را داشته باشد و حتی سایر بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای را که در جبهه مخالف قرار داشتند، در وضعیت مذاکره قرار داد و سعی کرد تا پیش از انتخابات امریکا مذاکرات را با کسب امتیاز به نفع خویش پایان دهد که البته موفق به این امر نشد، اما اکنون با روی کار آمدن دونالد ترامپ در عرصه سیاست امریکا هر سه موضوع مورد نظر پوتین که همراهی با روس ها در سوریه به منظور مبارزه با تروریسم بین المللی، به رسمیت شناختن الحاق کریمه و نیز احیای روابط با پوتین از جمله آن هاست در فضای هیجانی انتخابات و حتی پس از آن هم مشهود است. همان طور که در ابتدا نیز اشاره شد فارغ از این که ساختار تصمیم گیری و اجرای سیاست های خارجی در ایالات متحده از چه مبادی برخوردار است اما گرایش ترامپ به سوی پوتین از خلال این مباحث قابل استنباط است.
به خصوص که اوباما هم در اولین دیدار خود با ترامپ، جایگاه روسیه را به "قدرت بزرگ"[1] ترفیع داد و رئیس جمهور منتخب را به همراهی با مسکو در موضوع مبارزه با تروریسم تشویق کرد و خود نیز در حاشیه نشست اقتصادی آسیا-پاسفیک در پایان دیدار سه دقیقه ای با پوتین با وی دست داد. تمامی این موضوعات مضاف بر پیشنهاد ترامپ و معاون مشاور امنیت ملی وی - کاتلین مک فارلند- درباره اعطای جایزه صلح نوبل به پوتین سبب می شود تا افزایش احتمال احیای روابط میان این دو بازیگر در میان مدت مورد بررسی قرار گیرد.
احیای روابط میان این دو بازیگر سبب می شود تا بسیاری از تحلیل گران به بررسی روابط آتی روسیه و جمهوری اسلامی ایران بپردازند و دلالت های آن را بر روابط این دو بازیگر-ایران و روسیه- مورد واکاوی قرار دهند.
در این رابطه گفتنی است هرچند روسیه در مقاطع مختلف بازی با کارت ایران در قبال غرب را مورد استفاده قرار داده است اما در بازه فعلی با توجه به نوع همکاری های ایران و تفاوت آن با سایر ادوار که طیفی از انواع روابط را دربرمی گیرد (البته گسترش روابط سبب تغییر آن به روابط استراتژیک نشده است) بعید است مسکو دست به چنین اقداماتی بزند، زیرا روس ها به روابط و همراهی با ایران در مقطع فعلی و به ویژه در سوریه که به نقطه حساس مسکو در خاورمیانه بدل شده است، نیاز دارند. ضمن اینکه روسیه در دوران اوباما ضرر از جانب ایالات متحده را متحمل شده است و اکنون ترجیح می دهد تا با همه بازیگران همراهی و مشارکت کند هرچند ذکر این مسئله نمی تواند قاطعانه صورت پذیرد؛ چراکه بروز رفتارهای غیرعقلانی از سوی بازیگران در عرصه بین المللی امری گریز ناپذیر است.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر