۴۳۰۳۶۱
۱ نظر
۵۰۱۰
۱ نظر
۵۰۱۰
پ

غرب ستیزان چگونه «اصلاح طلب غرب گرا» شدند؟

مهم ترین موضوع در روابط سیاست خارجی ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی را می توان رابطه سیاسی با ایالات متحده آمریکا نام برد. بررسی تاریخ روابط سیاسی ایران و آمریکا و نفوذ ۲۵ ساله آنها تا قبل از ۲۲ بهمن ماه ۱۳۵۷ نشان از یک حضور تحقیرآمیز و مخرب داشت که ظهور انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) نویدبخش پایان این روابط تحقیرآمیز و ناعادلانه شد.

هفته نامه مثلث: مهم ترین موضوع در روابط سیاست خارجی ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی را می توان رابطه سیاسی با ایالات متحده آمریکا نام برد. بررسی تاریخ روابط سیاسی ایران و آمریکا و نفوذ ۲۵ ساله آنها تا قبل از ۲۲ بهمن ماه ۱۳۵۷ نشان از یک حضور تحقیرآمیز و مخرب داشت که ظهور انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) نویدبخش پایان این روابط تحقیرآمیز و ناعادلانه شد. چرا که انقلاب اسلامی ایران در ذات و ماهیت خود نه تنها با نظام سلطه آمریکایی بلکه با هرگونه زیاده خواهی بین المللی، تعارضات اساسی و آشتی ناپذیر داشته است.

این ادبیات در کلام و بیان خلف صالح ایشان، یعنی حضرت آیت الله خامنه ای هم به عنوان یکی از سیاست های راهبردی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران ادامه یافته است. از منظر رهبر معظم انقلاب، راز عداوت دیرینه نظام اسلامی با آمریکا در این نکته نهفته است که آمریکا بی تردید بارزترین مصداق برای مفهوم استکبارگری در دوران معاصر به شمار می آید. پس آنچه آمریکا را به خصمی غیرقابل معاشرت بدل می سازد، همانا روح استکباری نهادینه شده در ذات آن است.

بر اساس اصل ۱۵۲ قانون اساسی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بر پایه نفی هرگونه سلطه خارجی، سلطه پذیری، خط استقلال همه جانبه، دفاع از حقوق مسلمانان، حمایت از نهضت های آزادی بخش و اسلامی، عدم تعهد در برابر قدرت های سلطه گر و روابط صلح آمیز متقابل با دولت های غیرمحارب استوار است. این مسئله بر اساس مبانی و اصول انقلاب اسلامی، اصلی تعیین کننده در عرصه سیاست خارجی با کشورهای جهان است.
غرب ستیزان چگونه «اصلاح طلب غرب گرا» شدند؟

نظریه اهمیت بازخوانی مکتب سیاسی حضرت امام با توجه به شرایط داخلی منطقه و تحولات جهانی و به ویژه مباحثی که در خصوص حذف شعار مرگ بر آمریکا، زمینه سازی برای گشودن باب مذاکره با استناد به بیانات روشن امام راحل و نوع مناسبات بین ایران و آمریکا مطرح است، لازم است در آستانه ۱۳ آبان، نگاهی دیگر به این ماجرا داشته باشیم و به این که نوع نگاه به آمریکا، یا به بیان کلی تر غرب ستیزی چه تاثیری بر آرایش نیروهای سیاسی در سال های بعد از انقلاب داشته است.

۱. دفتر تحکیم وحدت

یک نمونه از گروه های سیاسی که سیر استکبارستیزی تا دوستی با غرب و آمریکا را طی کرد، مجموعه دفتر تحکیم وحدت بود. با تسخیر سفارت آمریکا و به دست آمدن اسناد جاسوسی این مرکز در ۱۳ آبان ماه ۱۳۵۸ توسط دانشجویان پیرو خط امام، بزرگداشت این روز به عنوان نماد استکبارستیزی جنبش دانشجویی در دستور کار فعالیت های تشکل های دانشجویی قرار گرفت.

در این میان انجمن های اسلامی دانشجویان که تحت عنوان «دفتر تحکیم وحدت» فعالیت می کردند، به عنوان مهم ترین تشکل دانشجویی در دهه ۶۰، خود را میراث دار اقدام «دانشجویان پیرو خط امام» دانسته و سردمدار برگزاری این مراسم طی این سال ها بود.

اختلاف نظر دفتر تحکیم با شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی در چگونگی برگزاری مراسم بزرگداشت روز ۱۳ آبان در سال ۱۳۷۰، که ریشه در اختلافات جناح های سیاسی کشور در این ایام داشت، موجب شد که در آن سال، دفتر تحکیم وحدت از مراسم راهپیمایی عمومی روز ۱۳ آبان که متولی برگزاری آن شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی بود جدا شده و مراسم جداگانه ای را در روزی دیگر برگزار نماید.

در این اختلافات دفتر تحکیم وحدت، مدیریت شورای هماهنگی را به جریانی منسوب می کرد که آن را طرفدار آمریکا دانسته و مدعی بود این جریان شایستگی رهبری و برنامه ریزی برای روز ملی مبارزه با استکبار جهانی را ندارد. بلکه این دفتر تحکیم است که به عنوان جریان پیشرو در مبارزه با آمریکا باید برگزار کننده این مراسم باشد.
غرب ستیزان چگونه «اصلاح طلب غرب گرا» شدند؟

مراسم سال های ابتدایی دهه ۷۰ با سخنرانی اعضای مجمع روحانیون مبارز چون آقایان محتشمی، هادی خامنه ای، کروبی و ... توسط دفتر تحکیم برگزار شد. ادعاهای تحکیم مبنی بر پیشگامی در مبارزه با آمریکا و متهم کردن دیگر جریانات سیاسی و تشکل های دانشجویی به «گرایش به آمریکا»، از دفتر تحکیم تافته جدا بافته ای ساخته بود که کسی را یارای رقابت با آن در اعلام مواضع ضد استکباری نبود.

در همین ایام ادعای ضد استکباری دفتر تحکیم تا آنجا بود که طرح برخی نظرات در مورد ارتباط با آمریکا توسط یکی از نمایندگان مجلس و یکی از اصحاب مطبوعات چنان خشم اعضای تحکیم را به همراه داشت که شعارهای متعددی در راهپیمایی ۱۳ آبان آن دوران علیه این افراد داده شد.

با مرور زمان سایه دگردیسی و نفوذ جریان های لیبرال بر این تشکل دانشجویی سایه افکند و با گذر چیزی قریب به ۴ سال، گفتمان حاکم بر این تشکل تغییر کرد؛ به نحوی که نشانه های تغییر هویت خود را در مراسم بزرگداشت ۱۳ آبان نشان داد.

مقاله مندرج در یکی از سایت های دفتر تحکیم درباره این تغییر و تحول می نویسد: «در سال های اوایل دهه ۷۰، اندک اندک انجمن های اسلامی دانشجویان به ویژه انجمن پلی تکنیک به بازبینی در دیدگاه های خود پرداخت و با آغاز نقد از وضع موجود و پیشگیری از باورهای عمومی و فرهنگ مسلط، و به چالش کشیدن فضای مسموم و ایدئولوژیک جامعه، به موضع منتقد حاکمیت تغییر مکان دادند و از آن فاصله گرفتند.»

اولین اقدام برخاسته از این تغییر نگرش در ماجرای بزرگداشت ۱۳ آبان، دعوت از شخصیت هایی برای سخنرانی در این مراسم بود که روزگاری خود از رهبران تسخیر لانه جاسوسی بودند ولی با تجدیدنظرطلبی، از راه رفته خود اظهار ندامت کرده و آن را اقدامی متعلق به دوران پر آشوب اول انقلاب می دانستند. این اتفاق در سال ۱۳۷۵ افتاد. اقدام دوم در سال ۱۳۷۶ بعد از روی کار آمدن دولت اصلاحات صورت گرفت و آن این بود که حرکت نمادین «به آتش کشیدن پرچم آمریکا» به بهانه اینکه این اقدام در عرف بین المللی بی احترامی به ملت آمریکا محسوب می شود، از مراسم بزرگداشت ۱۳ آبان حذف شد.

اقدام سوم دفتر تحکیم در سال ۱۳۷۷، حذف کلی مراسم راهپیمایی ۱۳ آبان و تبدیل کردن آن به تجمعی محدود در درون دانشگاه تهران بود. در سال های قبل از آن، مراسم راهپیمایی ۱۳ آبان دفتر تحکیم با تجمع دانشجویان در دانشگاه تهران آغاز می شد و با راهپیمایی تا لانه جاسوسی و برگزاری سخنرانی و قرائت قطعنامه در مقابل در سفارتخانه به اتمام می رسید. در این ایام افرادی چون علی افشاری، رهبران تحکیم را تشکیل می دادند و دیگر از دانشجویان معتقد به خط امام و آرمان های ایشان در این جمع خبری نبود.

چنین سیر دگرگونی در مسیر دفتر تحکیم وحدت تا بدانجا ادامه یافته که بخش عمده ای از افراد این تشکل به آغوش غرب پناه بردند.

۲. نامه عطاءالله مهاجرانی

در حالی که هنوز اولین سالگرد رحلت حضرت امام (ره) فرا نرسیده بود، مهاجرانی که معاونت ریاست جمهوری و ریاست کمیسیون فرهنگی - اجتماعی شورای عالی امنیت ملی را بر عهده داشت، با انتشار مقاله ای تحت عنوان «مذاکره مستقیم» ایستادگی در برابر کاخ سفید را شعارگرایی خوانده و خواستار پایان آن شد.

این مقاله در واکنش به اظهارات «جیمز بیکر» - وزیر امور خارجه وقت آمریکا که خواستار مذاکره با ایران شده بود، نگاشته شد. مهاجرانی در بخشی از مقاله خود که روز ششم اردیبهشت ۱۳۶۹ در صفحه ۲ روزنامه اطلاعات چاپ شد، نوشت: «جیمز بیکر، وزیر امور خارجه آمریکا در روز یکشنبه گذشته (۳۰ فروردین ۱۳۶۹) اعلام کرد که آمریکا آماده است با مقامات ایرانی مستقیما مذاکره نماید. ممکن است بگوییم به همین دلیل، فتنه ای در کار و توطئه ای برپاست والا چگونه است که «بیکر» پیشنهاد مذاکره مستقیم را داده است.
غرب ستیزان چگونه «اصلاح طلب غرب گرا» شدند؟
در هر حال این خود شیوه ای است که صرف نظر از سنجش سخن و موضوع، صرفا به همین اعتبار که گوینده چه کسی است، می توان به سخن خط بطلان کشید و در پس هر حرفی، توطئه ای را کشف کرد. به گمانم می توان از زاویه ای دیگر نیز، مذاکره مستقیم را سنجید و بین مذاکره مستقیم و غیرمستقیم طرف بهتر یا لااقل آن که شرش کمتر است را برگزینیم...

به گمانم اگر در شرایط ویژه ای که هستیم، مصلحت های کشور و انقلاب را بر سایر امور ترجیح ندهیم، بهره اش از دست رفتن فرصت ها برای انقلاب و کشور و ملتی خواهد بود که دشمنانش می خواهند فرصت های او را بگیرند و سال ها پس از سال ها بگذرد و ما در وادی بازی با شعار، مثل بازی با یخ متوقف بمانیم.»

مقاله مهاجرانی با واکنش سخت گروه ها و جریانات سیاسی روبرو شد اما این واکنش ها نه تنها مهاجرانی را به عقب نشینی وانداشت، بلکه منتقدان خود را به جَوزدگی و عوام بودن متهم کرد.

وی پنج روز بعد از مقاله مذکور، در مقاله دیگری خطاب به منتقدان خود این گونه نوشت: «اینجانب، مقاله مذاکره مستقیم را، یکی از نقاط برجسته نویسندگی و کار مطبوعاتی و سیاسی خود می دانم و به یمن عنایت خدای سبحان، وقتی غبار ره نشست، پر و پیمان، از خجالت منتقدان محترم بیرون می آیم. کم و کیف مذاکره مستقیم را تبیین می کنم و علاوه بر آن، به لحاظ روانشناسی اجتماعی، به کالبدشکافی بیماری جَوزدگی و عوام زدگی می پردازم.»

اما واکنش قاطع مقام معظم رهبری درباره این موضوع، تکلیف را یکسره کرد و به بحث ها خاتمه داد. ایشان در دیدار با گروهی از معلمان و کارگران (12 اردیبهشت 1369)درباره موضوع جنجالی مذاکره با آمریکا ضمن مخالفت منطقی با این موضوع، تبلیغ کنندگان آن را ساده لوح یا مرعوب توصیف کردند و فرمودند: «و اما مسئله ای که این روزها در سطح جمعی از اهل فکر و اهل نظر در جریان است، مذاکره کردن و مذاکره نکردن است. بعضی حرفی می زنند، بعضی حرف دیگری می زنند. اینها چیزی می نویسند، آنها چیز دیگری می نویسند. راجع به این موضوع، من باید جمله کوتاهی را خیرخواهانه و دلسوزانه عرض بکنم. قبلا به این نکته هم اشاره بکنم که من از اظهارنظر کسی که نظر سیاسی خودش را بیان بکند، نگرانی ندارم...

و اما مذاکره؛ من معتقدم آن کسانی که فکر می کنند ما باید با رأس استکبار - یعنی آمریکا - مذاکره کنیم، یا دچار ساده لوحی هستند، یا مرعوبند. من بارها این نکته را عرض کرده ام که استکبار، بیش از این که نان قدرت و توانایی خودش را بخورد، نان هیبت و تشر خودش را می خورد. اصلا استکبار، با تشر و ابهت و شکلک در آوردن و ترساندن این و آن، زنده است. مذاکره یعنی چه؟ صرف اینکه شما بروید با آمریکا بنشینید حرف بزنید و مذاکره کنید، مشکلات حل می شود؟ این طوری که نیست. مذاکره در عرف سیاسی، یعنی معامله، مذاکره با آمریکا یعنی معامله با آمریکا. معامله، یعنی داد و ستد؛ یعنی چیزی بگیر، چیزی بده. تو از انقلاب اسلامی به آمریکا چه می خواهی بدهی تا چیزی از او بگیری؟
آن چیزی که شما می خواهید به آمریکا بدهید، تا در مقابل از او چیزی بگیرید، چیست؟ ما چه می توانیم به آمریکا بدهیم؟ او از ما چه می خواهد؟ آیا می دانید که او چه می خواهد؟ «و ما نقموا مهم الا ان یومنوا بالله العزیز الحمید». والله که آمریکا از هیچ چیز ملت ایران، به قدر مسلمان بودن و پایبند بودن به اسلام ناب محمدی، ناراحت نیست. او می خواهد شما از این پایبندی تان دست بردارید. او می خواهد شما این گردن برافراشته و سرافراز را نداشته باشید؛ حاضرید؟»

پس از این موضع گیری صریح و واضح حضرت آیت الله خامنه ای، موجی از فشار به مهاجرانی از سوی جریانات و افراد آغاز شد. رهبر معظم انقلاب برای جلوگیری از خروج عده ای از مسیر عدالت، با نگاشتن نامه ای خطاب به مهاجرانی، از وی دلجویی کرده. وی در پایان تاکید کردند، توصیه وی - مذاکره با آمریکا - را قبول ندارند.

مهاجرانی در واکنش به این نامه مدعی شد نظر خود را تغییر داده و پایبند به نظر روشن رهبر معظم انقلاب است. وی در این باره اعلام کرد: «در حال حاضر نه به مذاکره اعتقاد دارم و نه به ارتباط با آمریکا.»

3. اظهارات رجایی خراسانی

موج ایجاد شده توسط مهاجران یا گرچه فروکش کرد اما چند ماه بعد سر برآورد. در این ایام رژیم صهیونیستی با یورش به اردوگاه های فلسطینی دست به جنایتی فجیع زد. این جنایت چنان وسیع و عمیق بود که آن روز به «دوشنبه سیاه» معروف شد. در پی این اقدام رژیم صهیونیستی، شورای امنیت قطعنامه 672 را به تصویب رسانده و جنایت این رژیم را محکوم کرد.

عدم مخالفت آمریکا با تصویب این قطعنامه که در عمل هیچ ضرری برای تل آویو نداشت، برخی از سیاستمداران داخلی را دچار توهم کرد. یکی از این افراد سعید رجایی خراسانی بود. وی که در ماجرای معروف «مک فارلین» نیز از حامیان ارتباط با آمریکا بود، در آن زمان ریاست کمیسیون امور خارجی مجلس شورای اسلامی را بر عهده داشت.
غرب ستیزان چگونه «اصلاح طلب غرب گرا» شدند؟
وی در مصاحبه ای با شبکه آمریکایی «سی بی اس» گفت: «رأی آمریکا در زمینه محکوم ساختن نحوه مقابله اسرائیل با فلسطینیان در سازمان ملل متحد، بیانگر تغییر مهم در سیاست آمریکاست و ایران از اقدام ایالات متحده استقبال می کند. آمریکا با رأی دادن علیه اسرائیل در شورای امنیت، مسیر سازنده ای را برای سیاست خارجی در خاورمیانه می گشاید و این اقدام آمریکا، نشان می دهد که این کشور اکنون بین منافع اسرائیل و ایالات متحده تفاوت و تمایزی قائل می شود.»

اظهارات رجایی خراسانی نیز مانند مهاجرانی با واکنش مخالفان مواجه شد و او نیز مانند مهاجرانی به توجیه تفکر خود و تخطئه مخالفان پرداخت و در این زمینه در روزنامه جمهوری اسلامی (۲۸ آبان ۱۳۶۹) نوشت: «آخر فحش دادن به آمریکا و اسرائیل که خرجی ندارد. امروز آسان ترین شعار و بی ضررترین شعارها، همان شعار مرگ بر آمریکا و اسرائیل است. اگر این شعار را جایی بدهیم که به نفع اسرائیل و به ضرر ما باشد، در آن صورت ما ندانسته به اسرائیل خدمت کرده ایم و مردم آمریکا را بیشتر به طرف اسرائیل سوق داده ایم. بنابراین باید یاد بگیریم که هر شعاری را هر جا نباید داد.»

رجایی خراسانی در سال ۷۱ هم با ارسال نامه ای به چهار مقام نظام - رهبر معظم انقلاب، رییس جمهور، وزیر امور خارجه و رییس بنیاد شهید انقلاب اسلامی - خواستار مذاکره با آمریکا شد که با واکنش جریان های اصولگرا و نیروهای ارزشی مواجه شد و ملت خواستار اخراج وی از مجلس چهارم شدند.

۴. دوران دوم خرداد

با پیروزی جریان دوم خرداد در انتخابات سال ۷۶، سیر جدیدی در عدول از دکترین استکبارستیزی آغاز شد که پیش از آن در این سطح و وسعت سابقه نداشت. انقلابیون لیبرال شده، با قرار گرفتن در مراکز تصمیم گیری و با اولویت قرار دادن توسعه سیاسی، محور سیاست خارجی خود را بر «تنش زدایی» قرار دادند.

مطبوعات با ایجاد فضایی امن برای قلم ها و اندیشه هایی که به دکترین استکبارستیزی اعتقادی نداشتند، به تضعیف گفتمان استکبارستیزی پرداخته و تلاش کردند تا نظریه رقیب را که بر ایجاد ارتباط و تعامل با استکبار جهانی و در رأس آن آمریکای جنایتکار بنا شده بود، به گفتمان حاکم تبدیل نمایند.
غرب ستیزان چگونه «اصلاح طلب غرب گرا» شدند؟

الف) اولین پالس

در این مقطع رییس جمهور وقت ایران در مصاحبه معروف خود در ۱۸ دی ماه ۱۳۷۶ با شبکه «سی ان ان» تمایل عمیق درونی خود برای تعامل با آمریکا را هویدا کرد. سخنان خاتمی در این مصاحبه با استقبال گسترده مقامات و تحلیلگران آمریکایی مواجه شد. سخنگوی کاخ سفید در مصاحبه ای درباره اظهارات خاتمی گفت: «ما پیشرفت های جدید و لحن تشویق آمیزی را که از طرف رییس جمهور ایران عنوان می شد، مشاهده کردیم.
قصد داریم سخنان رییس جمهور خاتمی و پاسخ های خودمان را خیلی به دقت بررسی کنیم. خاتمی که از زمان شروع به کار، درصدد هدایت سیاست ایران در مسیری با میانه روی بیشتر بوده است، پیشنهاد کرد که تماس بین دانشگاهیان، نویسندگان، روزنامه نگاران و جهانگردان، می تواند بعد از دو دهه خصومت، به شکستن یخ بی اعتمادی کمک کند. ما این پیشنهاد را مفید یافتیم و قصد داریم نگاه خیلی دقیقی به آن بیندازیم.»

در طول هشت سال حاکمیت این جریان سیاسی اقدامات و اظهارات متعدد دیگری را نیز می توان برشمرد که از حوصله این نوشتار بیرون است. در هر حال پیروزی اصلاح طلبان در دوم خرداد ماه ۱۳۷۶ مبدأ تحولاتی نوین در عرصه سیاست داخلی و خارجی شد که نظر تحلیلگران و سیاستمداران غربی و به خصوص آمریکایی را به خود معطوف کرد و هر کدام به تجزیه و تحلیل این رویداد پرداختند. اتخاذ این سیاست که ادامه سیاست تنش زدایی دولت سازندگی بود، در این دوره پررنگ تر خود را نشان داد.

آمریکایی ها با تلقی از دوم خرداد ۱۳۷۶ به عنوان نقطه عطفی در تاریخ روابط دو کشور، به منظور شکستن این فضای سنگین و از بین بردن قبح مذاکره و رابطه، به طرح وسیع آن پرداختند. ریچارد کلمن از سیاستمداران آمریکایی می نویسد: «آمریکا از این جهت در مقابله با جمهوری اسلامی ایران درمانده است که نمی داند در ایران با چه کسی طرف است، با مجلس؟ با رئیس جمهور؟ با رهبر؟ اما ظاهرا آرزوهای تلخ و سردرگمی ما، با روی کار آمدن اصلاح طلبان سپری می شود. اصلاح طلبانی که حتی توانستند کرسی های نمایندگی مجلس را که دژ تسخیرناپذیری بود، فتح کنند. نظامی که در یک قلم، ایالات متحده آمریکا را با این همه قدرت هسته ای و تکنولوژی، به پشت دیواری از تحقیر رانده است. من به همه مردم دنیا می گویم ما به ایران باز خواهیم گشت.»

سام گچنسون از نمایندگان کنگره آمریکا در این رابطه می گوید: «ما همگی از انتخاب آقای خاتمی خوشحال شدیم.» آیا به راستی در ایران اتفاق خاصی رخ داده بود یا اینکه جریان های سیاسی پیروز در این دوره از انتخابات با آن طرف مرزها سری داشتند که این گونه دشمن را خوشحال کرده بود.

سایروس، مشاور سابق امنیت ملی کاخ سفید، دلیل این خوشحالی را چنین اعلام می کند: «من باور دارم که زمان برقراری مجدد روابط دیپلماتیک ایران و آمریکا فرا رسیده است. ریاست جمهوری آقای خاتمی، فرصتی برای برقراری مجدد روابط است.»

زمزمه های رابطه

برخی جریان های سیاسی پیروز در این مقطع نیز که دل در گرو آمریکا داشتند، همسو با آمریکا، مانند نیروهای ملی - مذهبی و نهضت آزادی با دامن زدن و کشاندن این موضوع ناپسند به عرصه مطبوعات، آمریکایی ها را در رسیدن به این هدف یاری کردند.

به رغم این بینش که عدم رابطه و مذاکره با مستکبران ریشه در اعتقادات داشته و از ایدئولوژی دینی سرچشمه می گیرد و از اصول سیاست اصلی انقلاب اسلامی محسوب می شود اما برخی مطبوعات خواستار تفکیک این دو مقوله بودند. روزنامه ایران مطلبی را به نقل از محسن آرمین از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب و حزب مشارکت، چنین می آورد: «ما باید بحث رابطه با آمریکا را از مقوله ایدئولوژیک خارج کنیم و این کار باید کاملا کارشناسی باشد.»
غرب ستیزان چگونه «اصلاح طلب غرب گرا» شدند؟

روزنامه شرق، گفتاری از محسن میردامادی، رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس ششم به چاپ می رساند که به دنبال نطق بدون عذرخواهی مادلین الیزابت، وزیر امور خارجه سابق آمریکا در اعتراف به دخالت آمریکا در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، می گوید: «سیاست تنش زدایی را باید در قبال آمریکا پی ریزی کنیم. هر چند خیلی از فرصت ها را از دست داده ایم، امیدوارم این گونه نشود که جام زهر دیگری را بنوشیم. خانم آلبرایت به صراحت به بسیاری از خطاهای کشورش مانند دخالت در کودتای ۲۸ مرداد اعتراف و عذرخواهی کرد. نکته اینجاست که در عرصه بین المللی این اعتراف ها و عذرخواهی ها مهم و دارای نقش اساسی در تغییر رفتارهاست اما متاسفانه ما از این فرصت برای از بین بردن تنش استفاده نکردیم.»

مقام معظم رهبری در چند نوبت پس از دوم خرداد ۱۳۷۶ امید آمریکایی ها، عوامل و عناصر نفوذی آنها را ناامید کردند: «این جنجال تبلیغاتی در مورد مناسبات ایران و آمریکا به بهانه مصاحبه رییس جمهور برای این است که در جهت مقاصد و اغراض خودشان، دروغی را به شکل واقعیت نشان بدهند ... ملت ایران، دولت آمریکا را دشمن خود می داند. هدف تبلیغات آمریکایی ها از بین بردن قبح مذاکره و رابطه و تبدیل آن به یک کار عادی و معمولی است. مذاکره با سلطه گری مانند آمریکا از رابطه بدتر است.
آمریکا اگر تصور مذاکره با مسئولان کشور ما را در سر می پروراند، سخت در اشتباه است. مردم ما، آمریکا را پیش از پیروزی انقلاب، به عنوان یک توطئه گر و خیانتکار شناخته و پس از انقلاب دانستند که توطئه گری در ذات آمریکاست. آمریکا اکنون نیز که دم از مذاکره می زند با همان زبان قلدری بلکه کمی هم بیشتر وارد شده است.»

برخی مطبوعات با گرایش دوم خردادی آزمندانه چشم به افق های جدید در روابط دو کشور دوخته و در انتظار تحولات نوین در عرصه سیاست خارجی، لحظه شماری می کردند. روزنامه دولتی ایران متنی از پرویز ورجاوندی منتشر کرد که در آن سیاست خارجی ایران را در گذشته، منفی ارزیابی کرده و انزوای کشور را در نتیجه این سیاست دانسته است: «سیاست خارجی ما سیاست قهر با دنیا و سیاست توأم با تنش به خصوص با کشورهای صاحب قدرت دنیا بوده است که در نتیجه، رفتار منفی غرب را به دنبال داشت. شیوه دشمن سازی ایران، تاثیر بسزایی در عرصه دیپلماسی ایران به جای گذاشته است.»

روزنامه صبح امروز، مطلبی را از احمد زیدآبادی آورده است که در آن سیاست خارجی ایران را قشری گری و سطحی نگر معرفی و لزوم مذاکره با آمریکا را گوشزد می کند: «سیاست خارجی هیچ کشوری به اندازه کشور ما دچار قشری گری، سطحی نگری و رفرمالیسم نبوده است. هم و غم همه طراحان و مجریان سیاست خارجی صرف اظهارنظرهای بی فایده در مورد رابطه ایران و ایالات متحده آمریکا شده است. باید قبح عدم مذاکره با آمریکا شکسته شود.»

هفته نامه عصر ما، ارگان سازمان مجاهدین انقلاب، مطالبی را از بهزاد نبوی، دبیرکل وقت آن به چاپ می رساند. نبوی سیاست تنش زدایی دولت اصلاحات را موجب کرنش غرب و آمریکا می داند و می نویسد: «امروز آمریکا صدبار اعلام آمادگی می کند برای مذاکره با ما و این ما هستیم که پیش شرط می گذاریم. این پیروزی محصول سیاست تنش زدایی در عرصه بین المللی است. صرفا با فحش دادن به این و آن که مشکل مان حل نمی شود. نتیجه سیاست تنش زدایی را اکنون پس از چهار سال در نوع رابطه با ایران ببینید. ما باید این سیاست را ادامه بدهیم و بدانیم که ما وقتی به دولت ها احترام نگذاریم. آنها هم به ما احترام نمی گذارند.»

این موضع در حالی گفته می شود که بهزاد نبوی و همفکرانش پنج سال قبل از آن معتقد بودند آمریکا دشمن شماره یک ایران است و بنابراین تی فکر کردن به مسئله رابطه با او را هم مردود می دانستند و مدعی بودند: «خوشبختانه به رغم تمام این کارهایی که ما کردیم و کمک به آزادی گروگان های آمریکایی در لبنان از طریق حزب الله کردیم، می بینیم که امروز موضع آمریکا به مراتب نسبت به جمهوری اسلامی خصمانه تر شده.
سیاست آمریکا علیه ما برای همه مشخص است، چیزی تغییر نکرده است. به اعتقاد من این تحولات باید سبب شود که همه ما همفکر بشویم که آمریکا دشمن اصلی ماست و به هیچ چیزی جز نابودی ما رضایت نمی دهد. باید این فکر را از سرمان بیرون کنیم که با آمریکا می خواهیم مسائل خودمان را حل کنیم.»

بهزاد نبوی مذاکره را مساوی با از دست دادن حقیقت انقلاب ارزیابی می کرد: «انقلاب ما که مورد پذیرش آمریکا نیست. فروپاشی اتحاد شوروی تجربه خوبی در این مورد است. آنها که پس از فروپاشی، کشورشان را در اختیار آمریکا گذاشته چه کردند؟ و چه به دست آوردند؟ ما اگر با آمریکا رابطه برقرار کنیم، حقیقت انقلاب از دست می رود. آنها فقط برای عوض کردن رفتارها و عقاید ما می آیند.»

تبلیغ همراه با ترس از قدرت آمریکا در برخی مطبوعات با گرایش دوم خردادی چنان گسترده بود که حتی شعار مرگ بر آمریکا را خلاف عرف سیاست خارجی کشورها دانست و خواستار حذف این شعار بودند. روزنامه ایران سخنرانی رییس جمهور دولت اصلاحات را منتشر کرد که در قسمتی از آن، واکنش رییس جمهور وقت در برابر شعارهای دانشجویان در مورد مرگ بر آمریکا آمده است: «شعار مرگ ندهید، از زندگی بگویید.»

روزنامه نشاط نیز نظرات محسن امین زاده، معاون وزیر امور خارجه وقت اصلاحات را منتشر کرد که کاربرد شعار مرگ بر آمریکا را از دست رفته می دانست و معتقد بود: «شعار مرگ بر آمریکا، کاربردش را از دست داده است. حتما باید باب بررسی رابطه با آمریکا را باز بگذاریم. در یک دوره شیوه برخورد آمریکایی ها با ما ساده بود و ما به تندی سخن می گفتیم و آنها نمی توانستند علیه ما تبلیغ کنند.»
غرب ستیزان چگونه «اصلاح طلب غرب گرا» شدند؟

روزنامه شرق با انتشار بیانیه سازمان مجاهدین انقلاب، به بهانه ارسال مقداری غذا و دارو از طرف آمریکا به زلزله زدگان بم، مدعی می شود، آمریکا به دنبال اقدامات بشردوستانه است و پاسخ ایران در قبال آن را، خارج از نزاکت سیاسی می داند. در قسمتی از این بیانیه آمده است:

«تحولات ماه های اخیر از جمله دستگیری صدام، اعلام پیوستن جمهوری اسلامی ایران به پروتکل الحاقی پیمان ان پی تی، تصمیم شورای حکومت موقت عراق مبنی بر محدودیت منافقین و اخراج آنها از عراق که با تایید آمریکا صورت پذیرفت و نیز اعزام نیروهای امداد و بشردوستانه آمریکا در زلزله اخیر بم، بار دیگر فضای مناسبی برای طرفین ایجاد کرده است و امکانی را برای آمریکا فراهم آورد تا گام عملی اولی و مهم را برای تنش زدایی بردارد. پاسخ ایران متاسفانه درخور و همسنگ اقدامات طرف مقابل نبود. موشک های آمریکا که تا پیش از حماسه دوم خرداد به یادماندنی، خاک ایران را نشانه رفته بود، تغییر جهت داد. وزیر امور خارجه آمریکا رسما از مداخله گذشته این کشور در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ اظهار تاسف کرد.»

خط سازش و تعامل با آمریکا در برخی مطبوعات در کشور بدون توجه به لیست هایی که از سوی دستگاه دیپلماسی آمریکا به عنوان تروریست معرفی می شدند، در حالی خواستار پیوستن ایران به آمریکا در جنگ ضد بشری می شوند که مقصود آمریکا از تروریست تنها گروه های جهادی فلسطین، حزب الله لبنان و هسته های مبارزاتی آزادی بخش در سراسر جهان بود. حمله آمریکا به عراق و افغانستان، زمینه ای ایجاد کرد تا برخی جریان های سیاسی، مرعوبانه با این توجیه که حفظ منافع ملی و امنیت کشور در گرو مذاکره با طرف های درگیر در جنگ و از جمله آمریکاست، در مطبوعات به تبلیغ و شکستن قبح رابطه و مذاکره بپردازند.

روزنامه دولتی ایران به نقل از محسن آرمین، نایب رییس دوم مجلس ششم، پیشنهاد مذاکره حتی با طالبان را داد و نوشت: «مذاکره با تمامی طرفداران درگیر در بحران منطقه از جمله آمریکا نه تنها مفید بلکه ضروری است. ما به هر حال در جهت تحقق مصالح خود، نیازمند سطحی از تماس با طرف های درگیر حتی طالبان و آمریکا هستیم که می تواند در قالب های تعریف شده و مشخص صورت پذیرد.»

روزنامه شرق نظرات عبدالله رمضان زاده، سخنگوی دولت اصلاحات، درباره این موضوع را این چنین عنوان می کند: «به دلیل عدم ارتباط با آمریکا، اگر خود را به انزوا بکشانیم، نقش تعیین کننده خود را در تحولات امروز و آینده افغانستان و منطقه از دست خواهیم داد و منطقی نیست.»

روزنامه نوروز در مطلبی از حمیدرضا جلایی پور، روزنامه نگار و از گردانندگان روزنامه های زنجیره ای، در تاکید این موضوع می نویسد: «در این حادثه، ایران باید بحث اختلاف خود با آمریکا را از بحث مبارزه جهانی با تروریسم جدا کند و باید با در دست گرفتن ابتکار عمل، در ائتلاف جهانی ضد تروریسم شرکت کند. ایران به عنوان منادی گفتگوی تمدن ها باید نقش برجسته ای را در این زمینه ایفا کند و حتی در صورت ضرورت، با آمریکا پای میز مذاکره بنشیند.»

۵) نامه نگاری رابطه

انتشار نامه نگاری ها و پناه بردن به دامن غرب و آمریکا از دیگر شیوه های مرسوم در برخی مطبوعات با گرایش دوم خردادی بود. در پی رد صلاحیت تعدادی از نمایندگان مجلس ششم و عناصر همسو با آنها توسط شورای نگهبان در آستانه انتخابات مجلس هفتم، عده ای از جریان های سیاسی با گرایش دوم خردادی به جای پیگیری قانونی و حرکت در مسیر قانون، اعتراض خود را نزد دشمنان قسم خورده انقلاب اسلامی ایران برده و دست خود را نزد کشورهای غربی دراز کردند که می توان به عنوان نمونه به نامه دفتر تحکیم وحدت شاخه علامه به اتحادیه اروپا اشاره کرد.

در بخشی از این نامه که روزنامه شرق آن را منتشر کرد، آمده است: «مطمئنا شما و همکاران تان در اتحادیه اروپا نیز مبنای مشروعیت یک حکومت در جهان امروز را در پایبندی آن به قراردادها و تعهدات بین المللی و پذیرش حق حاکمیت مردم از سوی آن حکومت می دانید. انگیزه ما از نوشتن این نامه، ابراز نگرانی از سکوت و نحوه عمل کشورهای اروپایی در وقایع جاری ایران است که گونه ای حمایت تلویحی و موافقت ضمنی نسبت به عملکرد شورای نگهبان در نقض حق انتخاب کاندیداهای انتخاباتی هفتمین دوره مجلس کرده اند. مطمئنا موضع اتحادیه اروپا در این مقطع تاریخ، از جنبش دموکراسی خواهی مردم ایران در اذهان و حافظه تاریخی مردم و جنبش دانشجویی ایران ثبت خواهد شد و در صورت سکوت، شما را نخواهند بخشید.»
غرب ستیزان چگونه «اصلاح طلب غرب گرا» شدند؟

همچنین مجمع نمایندگان ادواری مجلس با حضور یکصد نماینده از مجلس ششم، در اقدامی خارج از عرف سیاسی، نامه ای را به کنگره آمریکا ارسال کردند. در این نامه از نمایندگان آمریکا عاجزانه درخواست می شود که به تحریم های این کشور علیه ایران پایان دهند. در روزنامه ایران بخشی از این نامه به چاپ رسید: «احتراما با آرزوی برقراری صلح و عدالت مدر سراسر جهان و رفع نابرابری ها در مناسبات اجتماعی و سیاسی بین ملت ها و دولت ها، همانطور که اطلاع دارید، ملت بزرگ و تمدن ساز ایران در جهت کسب استقلال و آزادی یکی از بزرگ ترین انقلاب های قرن بیستم را سامان داد.
سیاست تنش زدایی در سطح جهانی و گسترش مناسبات بین المللی دولت مردمی ریاست محترم جمهوری جناب سید محمد خاتمی، از پشتیبانی وسیع افکار عمومی داخل و خارج از ایران برخوردار است، انتظار آن است که نمایندگان مجالس کنگره و سنای آمریکا از هر اقدامی که موجب بدبین شدن افکار عمومی شده و بر دشمنی ها بیفزاید، خودداری ورزند. مجمع نمایندگان ادواری مجلس شورای اسلامی ایران، نمایندگان محترم مج-لس سنا و کنگره را به بازنگری جدی در سیاست ادامه تحریم ها فرا می خواند.»

نکات مهم و قابل تأمل در این روش غیرمرسوم در دوران انقلاب اسلامی این است که اولا کسانی که این نامه ها را تنظیم کرده بودند. شناختی نسبت به ماهیت آمریکا و غرب نداشتند، در حالی که آنها دشمنان سرسخت انقلاب اسلامی ایران، نظام و ملت ایران محسوب می شدند. ژنرال پاول، وزیر امور خارجه وقت آمریکا در دولت بوش کوچک در ایام نگارش این نامه ها، معتقد بود که ما باید ریشه ملت ایران را قطع کنیم. بر این اساس با چین شناختی، نوشتن نامه هیچ تاثیری نمی توانست داشته باشد. و اینان تنها از موضع ضعف و مرعوبانه اقدام به نوشتن نامه کرده بودند.

ثانیا بر اساس اصل ۱۱۰ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران سیاست های کلی نظام توسط رهبری نظام ترسیم می شود که از سرگیری رابطه با آمریکا از جمله این سیاست ها و اختیارات ایشان بوده که در یک فرآیند قانونی و با اعمال نظر ملت با همه پرسی عمومی صورت می گیرد، در حالی که ملت ایران با شناختی که از آمریکا دارند در مناسبت های مختلف انزجار خودرا از دولتمردان آمریکا بارها اعلام کرده اند،ترویج و تبلیغ رابطه در برخی از مطبوعات در دهه سوم انقلاب، برخلاف منافع ملی و نقض آشکار یکی از صریح ترین اصول قانون اساسی بود.

تا زمانی که آمریکا بر خصلت گردنکشی پافشاری نماید، به فرموده حضرت امام خمینی (ره) بنیانگذار انقلاب اسلامی، ایران دستش را پیش آمریکا تا ابد دراز نخواهد کرد، ولو اینکه فانی شود. لازم به ذکر است که یک هفته پیش از نامه نگاری این نمایندگان «کمیته روابط بین المللی مجلس نمایندگان آمریکا، لایحه تمدید قانون تحریم ایران و لیبی را به رأی گذاشته و با اکثریت مطلق آراء تصویب کردند و بر اساس آن تحریم علیه ایران برای مدت پنج سال دیگر توسط کنگره وستای آمریکا تمدید شد.»

حالا هر چه هست تورق برگه های تاریخ به خوبی به ما نشان می دهد که اصلاح طلبان چگونه از قالب استکبارستیزی و ضد آمریکایی به حامیان اصلی غرب گرایی و تعامل با غرب تبدیل شده اند.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • بدون نام

    حالا معلوم است چه كساني گرين كارت دارند و در غرب زندگي مي كردند و زماني كه آب از آسياب افتاد و مملكت رو به آرامش گذاشت از فرنگ برگشتند و صداي وا غربتا وا اسلاما سر دادند اصولگرايان بودند يا اصلاح طلبان؟

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج