شادمان: نميتوانم علاقهام به شهرت را انكار كنم
از همان ابتدا چندان دورازذهن نبود که کشف رسول ملاقلیپور در «میم مثل مادر» روزی چه در سینما وتئاتر و چه در تلویزیون سری میان سرها درآورد. علی شادمان این روزها پس از درخشش در سریال «کیمیا» دوباره با مجموعه تلویزیونی «ماه و پلنگ» قاب تلویزیون را همچون پرده سینما تسخیر کرده.
بعد از گذشت يك سال از پخش سريال «كيميا»، با مجموعه «ماه وپلنگ» دوباره به تلويزيون آمدهايد، چه شد كه «ماه و پلنگ» را انتخاب كرديد؟
پيش از عيد ٩٥ بود كه پيشنهاد حضور در سريال «ماه و پلنگ» به من داده شد و از آنجايي كه احمد اميني هنرمند پيشكسوت و باسابقه، كارگرداني كار را برعهده داشت اين پيشنهاد برايم قابلتامل بود. بعد از گذشت زمان كوتاهي از مطرح كردن اين قضيه با من، همهچيز شكل جديتري بهخود گرفت، كار وارد پيشتوليد شد و تقريبا نگارش فيلمنامه به اتمام رسيد. نسخهاي از فيلمنامه را خواندم و حضور در اين سريال را پذيرفتم. در حقيقت آنچه كه موجب ترغیبم براي بازي در اين مجموعه تلويزيوني شد خود شخصيت سهيل و مولفههاي جذاب او بود.
اين مولفههاي جذاب چه بود؟
مثلا تعليق اصلي داستان «ماه و پلنگ» و خطروايي قصه توسط سهيل دچار تغيير ميشود يعني با وقوع اتفاقي توسط او قصه تازه شكل ميگيرد و حوادث و شخصيتهاي پيرامون وارد داستان ميشوند، يا حتي دههاي كه سهيل متعلق به آن بود يعني دهه هفتاد و پرداختن به دغدغههاي او مثل كنكور، سربازي و... كه بهوضوح در جامعه و ميان دوستانم ديدهام از مولفههاي جذاب اين فيلمنامه و شخصيت بود. به عقيده من «ماه و پلنگ» حرف ملموسي را در مورد جوانان دهه هفتادي ميزند. البته جدا از اينها اتفاقي كه در فيلمنامه براي كاراكتر سهيل ميافتد و برزخي كه او در آن گرفتار ميشود و مولفههاي تصويري آن، برايم بهعنوان يك بازيگر اهميت زيادي داشت، منظورم از مولفههاي تصويري اين است كه وقتي فيلمنامه را خواندم سهيل بهنظرم يك پسر نحيف ميآمد و معمولا كاراكترهايي كه مثل سهيل زياد فكر ميكنند و در برزخ هستند رشد فكشان بيشتر است و گونههاي لاغرتري دارند يا قوز ميكنند؛ من هم سعي كردم در ايفاي اين نقش تمامي اين ويژگيها را در صورت و بدنم نمايان كنم و صورتي عاري از دغدغه را بهنمايش نگذارم، بههمين دلايل اين نقش برايم از هر جهت جذابيت داشت و من را به چالش كشيد.
در سريال «ماه و پلنگ» كاراكتر سهيل ناخواسته دست به قتل زده و با عذابوجدان آن دست بهگريبان است، احساس حالحاضر اين شخصيت احوالات شايعي نيست كه بتوان آن را تجربه كرد، چهچيزي براي نزديك شدن به اين موقعيت كمكتان كرد؟
قتل غيرعمد، اتفاقي كه شخصيت سهيل در سريال«ماه و پلنگ» گرفتار آن ميشود، كابوس چندساله من بود. حتي گاهي كه پشت فرمان مينشستم به اين فكر ميكردم اگر كسي را با کسی تصادف کنم و جان او را بگيرم چه واكنشي نشان خواهم داد؟ گاهي در پاسخ به اين سوال به خودكشي، فرار كردن يا ماندن و معرفي كردن خودم به پليس و هزاران تصميم ديگر رسيدهام. بهواسطه دغدغه ذهنيام چنين كاراكتري و قرارگيري در اين موقعيت برايم بسيار جذاب بود.
برخي از مخاطبان سهيل را شماتت ميكنند اما برخي ديگر مدافع او هستند،خودتان به او حق ميدهيد؛ يا بهتر بگويم سهيل را چگونه ميبينيد ؟
براي من شخصيت سهيل خاكستري بود او نه مظلوم است و نه ظالم؛ او در حادثهاي كسي را ميكشد و بعد از اين اتفاق احساس ندامت ميكند و حتي مخاطب مدام چشمان او را پر از اشك ميبيند. اين تعريفي اجمالي از شخصيت سهيل است و اگر بخواهم ابعاد ديگر شخصيت او را بررسي كنم مجالش در اين مصاحبه نيست.
در اين سالها معمولا علي شادمان را در نقشهاي مثبت با رگههايي از مظلوميت ديدهايم اما بازي در نقش سهيل اين تصوير را تا حدي شكست، عامدانه اين تصميم را گرفتيد؟
دقيقا؛ تلاش من بر اين بود كه شخصيتي مظلوم را بهنمايش نگذارم و حتي مخاطب در مواجهه به او فحش دهد و بهخاطر عملي كه مرتكب شده، از قتل گرفته تا فرارش او را شماتت كند. سهيل اصلا مظلوم و عاري از گناه نيست بلكه سرشار از خطاهاي انساني است. در اين برهه از زندگي منتظر فرصتي هستم تا بتوانم نقشي متفاوت يا حتي نقشي منفي را تجربه كنم. بهعنوان يك بازيگر دغدغه بازي در نقشهايي را دارم كه من را به چالش بكشد، نه اينكه يك سير روتين را طي كنم. شخصيتي كه عمق دارد برايم بسيار جذاب است كاراكتر سهيل ميتوانست عمق داشته باشد و تا آنجايي كه ميتوانستم عمق آن را بيشتر كردم. من براي بازي اين شخصيت ٦ كيلوگرم وزن كم كردم، درصورتي كه چنين اتفاقاتي درمديوم تلويزيون مرسوم نيست و بيشتر بازيگران سينما اين قبيل كارها را انجام ميدهند چرا كه هم بيشتر ديده ميشود و هم مخاطب درك بهتري از آن دارد اما من بهعنوان بازيگري كه براي شعور مخاطب و خودم ارزش قائلم سعي ميكنم به يكنواختي نيفتم و در هر اثر مخاطب را با اتفاق متفاوتتري از قبل روبهرو كنم.
از آن دست بازيگراني هستيد كه تجربه خوبي در حوزه سريالهاي تاريخي داريد و تا بهامروز در تلويزيون، بيشتر در اين قالب ديده شدهايد. با وجود اينكه متعلق به دهه هفتاد هستيد بازي در سريالي مثل «سرزمين كهن» برایتان سختتر بود يا «ماه و پلنگ» كه معاصر است؟
هميشه بنا را بر اين گذاشتم كه اگر قرار است در مديوم تلويزيون كار كنم در پروژههاي الف و الف ويژه حاضر شوم و تا بهامروز اين اتفاق با بازي در سريالهايي چون «سرزمين كهن» و «كيميا» برايم محقق شده و روند كاريام بههمين شكل پيش رفته اما علت حضورم در مجموعه «ماه و پلنگ» بيان مسئله روز جامعه است؛ بههمين سبب الگو هاي قابل استناد بسياري در اطراف خودم براي ايفاي نقش سهيل وجود داشت. از دوستانم در دانشگاه گرفته تا فضاي مجازي كه استفاده افراطي از آن در كشور ما باب شده يا حتي در برخي موارد خودم كه متعلق به دهه هفتاد هستم، اما با اينهمه الگوي من براي ايفاي نقش سهيل نسبت به ساير كاراكترهايي كه بازي كردم ساده و زندهتر بود اما بازي كردنش هم سختتر بود.
اين سادگي و در عين حال سختي را بيشتر توضيح بدهيد.
بگذاريد مثالي بزنم، مخاطبان تلويزيون با آن دقتي كه دهه ٦٠ و ٧٠ را تحليل ميكنند، دهه ٢٠ را نظاره نميكنند. من در سريال «سرزمين كهن» شخصيتي را بازي ميكنم كه متولد دهه ٢٠ است و از آنجايي كه ميانگين سن مخاطبان حالحاضر تلويزيون به آن دهه نميرسد پس مسلما تحليل موشكافانهاي اتفاق نميافتد؛ به عقيده من بازي در فضاي دههها و سالهايي كه به زمان حال نزديك بوده بهمراتب دشوارتر است چرا كه مخاطبان و منتقدان بهواسطه زندگي در همان فضا نگاه تيزبينتري دارند.
فكر ميكنيد رويكرد سينما و تلويزيون در بيان و نمايش دغدغههاي دهه ۷۰ قابل دفاع است؟
بهنظرم هنوز فيلمها و سريالهايي كه ساخته ميشود حول محور دهه ٦٠ است و ميزان پرداخت به دهه ٧٠ اصلا كافي نيست. از طرفي نميتوان از ميزان تاثيرگذاري رسانههايي چون سينما، تلويزيون، تئاتر و... روي دهه ۷۰ گذشت؛ به عقيده من سينما در چنين شرايطي در كنار پرداخت به جوانان دهه ۶۰ بايد به دهه ۷۰ هم توجه ويژهاي داشته باشد. دهه ۷۰ دههای عجيب و غريب و لبمرزي است و ابعاد ناشناخته فراواني دارد؛ سينماگران ما در پرداخت به آن ضعيف عمل كردهاند و ما در این موضوع بهشدت كاستي داريم. دهه شصتيها شايد بهخاطر بهدنيا آمدن در فضايي متاثر از جنگ كمي پوست كلفتترند تا دهه هفتاديها و همين مسئله حساسيت و نياز پرداخت به دهه ٧٠ را بيشتر ميكند.
يكي از اصلي ترين كاراكترهاي سريال «ماه و پلنگ» متعلق به دهه ۷۰ است، فكر ميكنيد اين مجموعه زيروبمهاي اين نسل را بهخوبي نمايش داده است؟
اگر بخواهم از اين منظر «ماه و پلنگ» را ببينم بهنوعي به سمت نقد كار خودمان ميروم اما بد نيست كه اين نكته را بگويم که در سريال «ماه و پلنگ» جاي آن بود كه به شخصيت سهيل و دغدغه دهه هفتاديها بيشتر پرداخته شود. سهيل در اين مجموعه تلويزيوني بيشتر يك عنصر داستاني است و تنها كدي كه از دهه آن ميگيريم سربازي و كنكور و دغدغه مهاجرت است، درصورتي که ميشد ابعاد شخصيتي فراواني براي او در نظر گرفت و دغدغههاي بيشتري را واكاوي كرد. اما با اين همه درحد خواست فيلمنامه به آن توجه شده و اين نظر نويسنده بوده و طبيعتا قابلاحترام است.
فارغ از اين نكته، نقطهقوتي كه به اين سريال نسبت ميدهيد،چيست؟
قصه «ماه و پلنگ» قصه انسان است و مواجهه او با موقعيتهای مختلف و انتخابهاي او. فكر ميكنم اگر ۱۰ سال آينده هم اين سريال پخش شود، ميتواند مخاطب خود را جذب كند. درست است كه اين سريال حرف امروز را ميزند اما اين حرف براي روزهاي گذشته و پيشرو نيز صدق ميكند و بهعقيده من همين نكته از نقاط قوت اين سريال بهحساب ميآيد.
در طول سالها فعاليت در سينما و تلويزيون با بزرگان بسياري تجربه همكاري داشتيد، اين تجربه با داريوش ارجمند چگونه بود؟
رويارويي هر بازيگري با هنرمند پيشكسوت و متعلق به سالهاي پيشين، سختيهاي خاص خودش را دارد و براي من همبازي شدن با داريوش ارجمند تجربه جذاب و سختي بود چرا كه با يك عمر تجربه و سابقه درخشان روبهرو بودم. اما طبيعتا اين تجربه براي من بهخاطر ١٣ سال فعاليت مستمر در اين حرفه آن هم از كودكي، استرسي بههمراه نداشت و تنها كلاس درسي ارزنده برايم بود و سعي كردم در حد توانم نكات مثبت را كسب كنم.
شما در هر سه مديوم سينما، تلويزيون و تئاتر بازي كردهايد؛ معمولا بازيگران براي اين سه حوزه مرزبندي و اولويتبندي قائل هستند، از این به بعد میخواهید در کدام مدیوم پررنگتر باشید؟
سوال جالبي پرسيديد. من با سينما كار خودم را آغاز كردم و ادامه دادم و تقريبا هفت سال اول فعاليتم، با وجود پيشنهادات متعدد تلويزيوني، انرژيام را معطوف سينما كردم اما با مطرح شدن پيشنهاد بازي در مجموعه «سرزمين كهن» وارد تلويزيون شدم چرا كه بهعقيده من «سرزمين كهن» آنقدر مولفههاي جذاب و قوي دارد كه هيچ بازيگري نميتواند پيشنهاد حضور در آن را رد كند اما بعد از بازي در اين مجموعه و يك كار سينمايي تصميم گرفتم بهخاطر ورود به دوران بلوغ مدتي كار نكنم تا اينكه سريال «كيميا» به من پيشنهاد شد و آن هم بهاندازه خودش برايم وسوسهكننده بود و ويژگيهاي بيبديلي داشت با اينهمه من بهعنوان يك بازيگر مديوم تلويزيون را بهخاطر مخاطب گسترده آن بسيار دوست دارم و برايم جذاب است كه هر شب ٣٠ تا٤٠ ميليون نفر بازي من را ببينند چرا كه ما هرچه داريم از جامعه و مخاطب عام داریم. اما سينما هم جذابيت و لذتهاي خاص خودش را دارد و چهبسا برايم چند پله بالاتر از تلويزيون و تئاتر قرار ميگيرد. در مديوم سينما بازي يك بازيگر ميتواند بهتر ديده شود و اتفاقات هيجانانگيزتري رقم بخورد، در اين مديوم با ١٢٠ دقيقه فيلم روبهرو هستي و در اين زمان ميتواني با كدگذاري مناسب و انجام آن، بهتر ديده شوي.
تئاتر چطور؟
تئاتر يك لذت وصفنشدني است و فقط كسي كه آن را تجربه كرده ميتواند اين نكته را درك كند؛ در تئاتر بازيگر با مخاطبش همنفس است و لحظهبهلحظه با هم جلو ميروند و اين اتفاق براي من فوقالعاده جذاب است و سعي ميكنم هرسال با يك اثر نمايشي ايدهآل روي صحنه بروم.
و اگر بخواهيد طبق اولويت آنهارا درجهبندي كنيد؟
سينما، تئاتر و تلويزيون.
به ستاره شدن فكر ميكنيد؟
واقعا نه، اما نميتوانم علاقهام به شهرت را انكار كنم و فكر ميكنم اگر كسي چنين بگويد كذب است. من بعد از بازي در «ميم مثل مادر» شهرت عجيبوغريبي را تجربه كردم و چند سال بعد هم با بزرگ شدن و تغيير چهرهام اين شهرت فراموش شد تا اينكه بخش عمدهاي از آن با بازي در سريال «كيميا» برگشت. فكر ميكنم بهخاطر اين چنين تجربهاي، شهرت برايم به اندازه ديگران پررنگ نيست؛ من به اين نكته آگاهم كه شهرت ماندگار نيست، هميشه مخاطب ما را در لحظه ميبيند و اگر چيزي براي ارائه داشته باشيم پيگيرمان ميشود و حتي اگر چند ماه دور باشيم فراموش خواهيم شد. من به سوپراستار در دهههاي اخير سينما اعتقادي ندارم و براي سوپراستار شدن هم نيامدهام و اصلا هدفم اين نيست. من فقط ميخواهم كارم را با كيفيتي ارائه دهم كه اگر سالي يك فيلم هم از من اكران شد تا سال آينده و فيلم بعدي، مخاطبم را تاحدي درگير خودم كنم. سينما جاي عجيبي است و برای ماندن در آن بايد خلاقيت داشت؛ اميدوارم خلاقيتهايم در آينده هم براي خودم و هم براي مخاطب جذابيت داشته باشد.
در دانشگاه كارگرداني ميخوانيد؛ يعني بايد منتظر باشيم علي شادمان را در قامت يك كارگردان هم ببينيم؟
هميشه كارگرداني و نويسندگي برايم جذاب بوده اما دغدغه اصليام بازيگري است. در دانشگاه كارگرداني ميخوانم چرا كه معتقدم ميتواند در حكم چشم سومي براي نظاره و تقويت بازيام باشد اينكه رشته دانشگاهيام كارگرداني است به اين معنا نيست كه ميخواهم كارگردان شوم، هرچند كه اين اتفاق خيلي هم برایم دور از ذهن نيست.
نظر کاربران
عشقه...
بازیش عالیه...
قابل توجه هم سن های علی شادمان مثل ارسلان قاسمی و ...
حیف ک تو سریال بیخودی بازی کرده, تو کارای بارزش شرکت کن مث یتیم خانه
عالی
به نظرم اگه در سریال هایه طنز بازی کند خیلی خوب می شود