روزنامه شرق: آيتالله العظمى موسوى اردبيلى، دادستان و رئيس سابق شوراي عالي قضائي به علت عفونت روده در بيمارستان بستري شد. درحاليكه برخي شايعات حاكي از اين بود كه آيتالله موسوياردبيلي به كما رفته است، اما علي موسوياردبيلي، فرزند و مسئول دفتر ايشان، در گفتوگو با «شرق» اين خبر را تكذيب كرد و گفت اوضاع جسمي ايشان بهتر شده است. شب گذشته همچنين سيدحسن خميني، نوه امام، در بيمارستان به عيادت آيتالله موسوياردبيلي رفت.
آيتالله موسوياردبيلي در سال ١٣٠٤ در اردبيل، در خانوادهاى روحانى متولد شد. تحصيلات خود را در كودكى و در شش سالگى با ورود به مكتبخانه آغاز كرد. در سال ١٣١٩ ه.ش به قصد ادامه تحصيل در دروس حوزوى، وارد مدرسه علميه ملاابراهيم در شهرستان اردبيل شد. سال ١٣٢٢ تصميم گرفت به شهر قم مهاجرت كند.
بعد از فوت آيتالله بروجردي، آيتالله موسوىاردبيلى به اتفاق سه نفر از فضلاى حوزه علميه قم تصميم گرفتند به نجف اشرف مهاجرت كنند. اين اقامت دو سال و اندى طول کشید. آيتالله العظمى موسوىاردبيلى سال ١٣٢٧ ه.ش وارد قم شد و در مدرسه فيضيه اقامت گزيد. همان زمان با شهيد بهشتي آشنا شد. خودش گفته است: «بیشتر بحث ما بعد از برگشت از نجف بود. ما کتاب صلات را پیش مرحوم آیتالله بروجردی میخواندیم. هم مرحوم بهشتی درس را مینوشت و هم من مینوشتم.
ایشان نوشته خود را به من میداد، من هم نوشته خودم را به او میدادم که اگر مطلب تازهای داشته باشیم اضافه کنیم. بعد که من گرفتم، دیدم ایشان نوشته من را حاشیه زده و زیر آن نوشته «منه عفی عنه». یک وقتی زبان فرانسه پیش آقایی میخواندیم، اما بعد دیدیم ایشان نه حال دارد، نه آمادگی. آقای بهشتی انگلیسی بلد بود، ما مقداری زبان انگلیسی پیش ایشان خواندیم، نمیدانم چند مدت شد».
در مدت حضور در قم، براى نخستينبار با همراهي برخي ديگر اقدام به انتشار مجلهاى به نام «مكتب اسلام» كرد. مقالاتى در آن به رشته تحرير درآورد كه از آن جمله مىتوان به سلسله بحثهاى «دين از نظر قرآن» و مقالاتى مانند «قرآن يا آفتابى كه غروب ندارد» و «طوفان نوح» اشاره كرد. همكارى او با اين مجله فقط تا ٩ شماره ادامه يافت و پس از مهاجرت از قم، همكارى هم قطع شد. در ماه رمضان سال ١٣٣٨ از قم به اردبيل رفت و تا سال ١٣٤٧ ساكن اين شهر بود. در اين مدت رژيم پهلوى به همه فعاليتهاى آيتالله موسوياردبيلي مانند منبر، تبليغ، سخنرانى، تدريس، رفتوآمد معمولى، میهمانيها و نامهها، حساس بود و آنها را كنترل مىكرد. يكى از موارد درگيرى علنى او با رژيم، در جنگ ششروزه اعراب و اسرائيل رخ داد. آيتالله موسوياردبيلي در منبر شديدا به نفع اعراب و مسلمين موضعگيرى كرد كه در پى آن رژيم تصميم گرفت كه او را دستگير و به تبريز تبعيد كند.
در پى اين حادثه، علما و ائمه جماعت اردبيل متحد شدند و همه به مسجد ايشان رفته و اعلام كردند اگر او دستگير و تبعيد شود تمامى مساجد را تعطيل كرده و از شهر خارج خواهند شد. حكومت پهلوى كه با مقاومت روحانيون مواجه شد و از عواقب كار نگران بود، از دستگيرى منصرف شد. آيتالله موسوياردبيلي در نهايت و بهناچار تصميم به ترك اردبيل گرفت. گفته شده براي مهاجرت از اردبيل نظر مشورتى امام را جويا شد و امام نيز در پاسخ گفت: «ما صلاح نمىدانيم كه آقايان شهرها را ترك كنند و به تهران يا قم بروند، ولى گويا وضع شما به گونهاى است كه ناچاريد مسافرت كنيد. درعينحال خودتان بهتر مىدانيد و مىتوانيد تصميم مناسبترى بگيريد».
آيتالله العظمى موسوىاردبيلى در تابستان ١٣٤٧ وارد تهران شد. با همكارى و همفكرى بعضى از دوستان ديگر، مانند شهيد آيتالله بهشتى، شهيد آيتالله مطهرى، شهيد حجتالاسلام مفتح و برخى ديگر، تحقيق در علوم قرآن را به صورتى جدى آغاز كرد. براى اين منظور، محلى در جوار مسجد اميرالمؤمنين عليه السلام آماده شد و در آنجا، كتابخانهاى اختصاصى برای استفاده تحقيقاتى تأسيس شد. عليرضا بهشتي ميگويد: «شهيد بهشتي مرکز تحقیقات اسلامی را سال ١٣٤٩ با همراهی آقای موسوی اردبیلی تشکیل داد؛ کارِ تحقیقاتی جمعی واقعی بود. هر منبعی را باید دو نفر فیشبرداری میکردند. تقسیم کار میکرد و جلسه برگزار میکرد و... و کاری مدرن انجام میداد. پیش از آن هم ایشان در اواخر دهه ٣٠ کاری جمعی درباره حکومت اسلامی انجام داد. کارهایی از این دست زیاد انجام شد».
پس از انقلاب اسلامی آيتالله موسوياردبيلي عضو شورای انقلاب، عضو مجلس خبرگان قانون اساسی، عضویت هیأت سهنفره رسیدگی به اختلاف بنیصدر و دیگران، نمایندگی دوره اول مجلس خبرگان رهبری، دادستان کل کشور، ریاست دیوان عالی کشور، عضو شورای عالی قضائي و عضو شورای بازنگری قانون اساسی و مسئول اجرای فرمان ششمادهای امام خمینی بود.
آيتالله موسوياردبيلي يكي از مؤسسان حزب جمهوري اسلامي بود. آغاز به کار حزب جمهوری اسلامی، ٢٩ بهمن ٥٧ بود. پنج نفر از اعضای شوراي انقلاب با نام آیتالله بهشتی، آیتالله خامنهای، آیتالله موسویاردبیلی، حجتالاسلام محمدجواد باهنر و آیتالله اکبر هاشمیرفسنجانی که به «خمسه طیبه» معروف شده بودند، پایه این حزب را بنا نهادند تا در مسائل سیاسی کشور تأثیرگذار باشند. اولین جلسه شورای حزب جمهوری اسلامی، نه در ساختمان این حزب در محله سرچشمه، بلکه در «کانون توحید» كه تحت مديريت آيتالله موسوياردبيلي اداره ميشد، برگزار شد.
درباره همكارياش با حزب گفته است: «حزب را ما با هم تأسیس کردیم، بعد من دست کشیدم، من میگفتم من به حزب نمیروم، من حزبی نیستم. من کار حزبی را قبول داشتم، ولی خودم برنامه و روحیه حزبی نداشتم، اما با اصرار آقای بهشتی ادامه دادم. روابط ما خاص بود، حتی مدتی در این اواخر، قبل از انقلاب بهشتی حالت انزوا گرفته بود و از همه بریده بود و فقط با من ارتباطش محفوظ بود. ولی بالاخره کار سیاسی بدون حزب نمیشود، اگر هدفی را دنبال میکنیم با سازمان و کار جمعی و با برنامه میشود به آن رسید، هدف ما هم از تأسیس حزب همین بود؛ خصوصا که در آن فضا هم رقبای زیادی وجود داشت، جمهوری اسلامی هم هنوز شکل نگرفته بود».
آيتالله موسوياردبيلي عضو شورايي بود كه مسئوليت ايجاد ستاد فرمانده كل قوا را برعهده داشت. امام خمینی در سال ٥٨ دستور تشکیل ستاد فرماندهی کل قوا را صادر کرد و شورایی سه یا پنجنفره از آقایان: آیتالله موسویاردبیلی، آیتالله خامنهای، آيتالله هاشمیرفسنجانی و دو نفر دیگر تشکیل شد تا اقدامات لازم برای تشکیل ستاد فرماندهی کل قوا را فراهم آورند.
خاطره برخورد شهيد بهشتي در ماجراي دستگيري زن و دختر بنیصدر در شورش خیابانی مجاهدين در سال ٦٠ بسيار معروف است. آيتالله موسوياردبيلي كه آن زمان دادستان كل كشور بود، دراينباره گفته است، {شهيد} بهشتي خيلي برآشفت و گفت: «ما حق نداریم یک زن را تسلیم کنیم؛ درحالیکه هیچ تقصیری ندارد؛ الا اینکه زن بنیصدر است و شوهرش به خاطر خیانت به کشور تحت تعقیب است» و دستور داد که فورا او را آزاد کنند. مردمگرا بود و از کاری که برای مردم هضمشدنی نبود، حذر میکرد و میگفت: «یا برخلاف افکار عمومی کاری نشود یا تلاش کنیم مردم را در جریان کارها قرار دهیم و تحریک عواطف نکنیم. باید مردم ملتهب نباشند، هرچند که اعتراض نکنند».
آيتالله موسوياردبيلي درباره انتصابش به جانشيني بهشتي به سمت رياست ديوانعالي و شورايعالي قضائي گفته است: «بعد از اینکه آقای بهشتی از دنیا رفت، امام ما را خواست و فرمود: شما از دادستانی به دیوانعالی کشور بروید. گفتم: من این را با صراحت به شما میگویم، در آن مدتی که من در دادستانی بودم، به مسائلی برخوردم که برای خود من حلشده نیست. شما اگر اجازه بفرمایید، در آن مسائل من دخالت نکنم. ایشان فرمودند: اشکال ندارد؛ بنابراین بنای ما بر این بود که در مواردی که شبهه داشتیم و تصمیمگیری در آنها مشکل بود، به نظرات امام عمل میشد؛ مثلا نظر امام این بود که آنهایی که فرار کردهاند، مالشان محترم است؛ ولی نظر من این بود که اگر غیرمسلمان باشد، مالش محترم نیست. این نظر سبب شد که مثلا اموالشان را مصادره میکردند؛ ولی امام اینطور نمیگفت؛ بنابراین من به نظر خودم عمل نمیکردم». اسدالله لاجوردی هم در هشتم تیر ۱۳۶۳ و در جمع دادیاران دادستانی انقلاب گفته است: «آقاي اردبیلی به من فرمودند همه مردهای زندانی را آزاد کن و صد نفر از آنها را نگه دار و دخترها را هم با این تعهد که از پدر و مادرشان تعهد بگیر که بروند شوهر کنند، همه را
آزاد کن. این مطلب را حضرت آیتالله اردبیلی میفرمایند. ما خدمت حضرت امام رفتیم و ایشان میفرمایند: «من از اول اعتقادم بر این بود که اینها آدم نمیشوند».
ماجراي اوشين و نهضت آزادي
ماجراي اوشين و اظهارنظري كه در برنامهاي راديويي در دهه٦٠ رخ داد و سروصداي زيادي به پا كرد، در زمان رياست آيتالله موسوياردبيلي بر شورايعالي قضائي به وقوع پيوست. این برنامه که پخش شد، خدمت امام گزارش دادند که به حضرت زهرا توهین شده است. امام هم آن زمان آن برنامه را گوش میدادند. امام به دادستان وقت که آن روزها آقای میرعماد بود، دستور داد که موضوع را بررسی کنند و اگر سوءنیتی داشتند، مجازاتشان کنند. دادستان هم پنج، شش نفر از کارکنان را احضار کرد. نوار برنامه را آوردند تا غروب بررسی کردند.
احکامشان را هم همان روز صادر کردند که انفصال از خدمت، زندان، تعزیر و جریمه بود. گفته شد كه رئيس ديوانعالي كشور يعني آيتالله موسوياردبيلي با ارسال نامه درخواست عفو از امام خواستهاند که با توجه به اثبات سوءنیتنداشتن کارکنان برنامه الگوی زن، ایشان را از مجازات عفو کنند؛ اما محمد هاشمي كه آن زمان رئيس صداوسيما بود، اين روايت را رد ميكند و ميگويد كه او با نوشتن نامهاي به امام، پيگير آزادي و رفع اتهام بازداشتشدگان بوده است. او گفته است: «با آقای موسوی تماس گرفتم؛ اما ایشان گفتند که امشب دیگر نمیشود کاری کرد تا فردا صبح. من هم همانجا در دفتر زندان چندساعتی پیش بچهها ماندم و شام سفارش دادیم و با هم خوردیم. قرار شد بچهها همانجا در دفتر بمانند تا فردا صبح. ساعت ۱۰ صبح فردا من با نامه آقای موسوی رفتم دفتر زندان قصر. بچهها آزاد شدند و رفتند پی کار و زندگیشان!».
آيتالله موسوياردبيلي راوي نظري از امام درباره نهضت آزادي هم هست. او در گفتوگويي گفته است: «یک شب منزل احمدآقا بودیم. در آن جلسه آقای هاشمی و آقای خامنهای و آقای مهندس موسوی بودند. امام بدون اینکه اسم ببرند، گفتند اینها آدمهای بدی نیستند - معلوم بود که منظورشان نهضت آزادی است- گفتند آنهایی را که من میشناسم، آدمهای مسلمان خوبی هستند. یکی از آقایان میخواست تحریک کند، گفت اینها روحانیت را قبول ندارند. امام فرمودند روحانیت را قبول دارند، شماها را قبول ندارند. آن آقا گفت شخص شما را قبول ندارند. امام فرمودند قبول نداشته باشند. من که اصول دین نیستم! من این ماجرا را در زمان حیات امام، در نماز جمعه نقل کردم تا جای هیچگونه رد و انکاری نباشد».
هجرت مجدد به قم
چهاردهم خرداد ١٣٦٨ و پس از رحلت امام خميني، آيتالله موسوىاردبيلى كه در دوران حيات امام تقاضاى كنارهگيرى از مسئوليتهاي اجرايي را كرده و پاسخ منفى شنيده بود، در شهريور همان سال به قم هجرت كرد و شروع به تدريس خارج فقه و اصول كرد، همچنين اقدام به تأسيس مؤسسهاى به نام دانشگاه علوم انسانى (دارالعلم) مفيد كرد؛ هدف از تأسيس اين دانشگاه اين است كه علوم مورد نظر اسلام؛ يعنى علوم انسانى در آنجا تدريس شود و درباره نظرات اسلام نيز در رديف نظرات ساير مكاتب بحث و بررسى شود. درحالحاضر رشتههاى حقوق، اقتصاد، فلسفه، علوم سياسى و علوم قرآن در اين مؤسسه تدريس مىشوند.
منتقد احمدينژاد، مدافع هاشمي، حامي روحاني
آیتالله سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی از جمله مراجع منتقد دولت احمدينژاد بود و يك بار در ديدار با دبير كل و اعضاي خانه كارگر گفت: «بعد از گذشت سه دهه از انقلاب اسلامی باید پرسید که آن آرمانها چه شده است؟» او خطاب به دبیر کل خانه کارگر اظهار كرد: «اگر قرار باشد در مجلس که خانه ملت و محل قانونگذاری است، در اینگونه موارد کوتاهی شود، در جاهای دیگر وضع بدتر خواهد شد». درباره طرح هدفمندي يارانهها هم گفته بود: «مردم هنوز درباره طرح هدفمندکردن یارانهها روشن نشدهاند، سعی شود این طرح بهگونهای اجرا شود که مردم گرانی را احساس نکنند».موسوياردبيلي از منتقدان ورود سپاه و بسيج به حوزه اقتصاد بود و سال ٨٨ گفته بود: «ما بسیار مُصر هستیم که سپاه و بسیج پاک بماند و بهگونهای رفتار نشود که این دو نهاد مقدس مورد تهمت قرار گیرند. این دو نهاد باید به راه خود که در واقع در راه خدابودن است ادامه دهند و وارد میدانهای سیاسی و اقتصادی نشوند، زیرا این دو میدان تهمتآور بوده و چه کار انجام شود و چه نشود، تهمتآور است».
آيتالله موسوياردبيلي در گفتوگويي با اشاره به شرايط هشت سال دولت احمدينژاد، گفته است: «نتيجه عملكرد مسئولان در هشت سال گذشته براي همه مردم و دلسوزان انقلاب و كشور زحمت داشت؛ شرايط بهگونهاي بود كه هيچكس حرفش را به ديگري نميگفت يا اگر ميگفت نتيجهاي دربر نداشت؛ اما اكنون با عوضشدن شرايط ميتوان گفت وضع خوبي ايجاد شده است». به گزارش ايلنا، آيتاللهالعظمي موسوياردبيلي به ديدار خود با آيتالله هاشميرفسنجاني قبل از انتخابات رياستجمهوري اشاره كرد و گفت: «قبل از اينكه ايشان ثبتنام كنند با ايشان ديدار داشتم و پرسيدم آيا از شرايط خسته شدهايد يا نه؟ ايشان در پاسخ گفتند خسته شدهام؛ به ايشان گفتم اگر ميخواهيد كاري براي مردم و كشور انجام دهيد، معطل نكنيد و ثبتنام كنيد، چراكه اگر دخالت نكنيد وضع كشور بدتر از گذشته خواهد شد و بايد جواب خدا را بدهيد؛ ايشان بعد از چند روز تماس گرفتند و گفتند بعد از فكركردن به اين نتيجه رسيدم كه حق با شماست».
موسوياردبيلي درباره رد صلاحيت هاشميرفسنجاني در انتخابات ٩٢ هم گفته است: «بعد از اينكه ايشان ثبتنام كردند و شنيدم ايشان را كنار گذاشتند و رد صلاحيت كردند، با يكي از اعضاي شوراي نگهبان گفتوگويي داشتم و به ايشان گفتم كه شنيدم ايشان را كنار گذاشتهايد؛ گفتم اين كار را نكنيد، اين كار مردم را خشمگين و نااميد ميكند؛ ايشان هم گفت به فلان شخص بگوييد، چراكه او بيش از همه به اين كار اصرار دارد؛ بعد از چند روز هم شنيديم كه گفتند به بهانه پيري و ازكارافتادگي ايشان را رد صلاحيت كردهاند، درحاليكه همه ميدانيم ايشان براي سياست پير نيست».
اين مرجع تقليد تصريح كرد: «رد صلاحيت آيتالله هاشميرفسنجاني مردم را عصباني كرد و سبب شد مردم در انتخابات به حرف ايشان گوش كنند و بنا بر توصيه ايشان به آقاي روحاني رأي دهند». او خاطرنشان كرد: «حتي بعد از رد صلاحيت آيتالله هاشميرفسنجاني، آقاي روحاني پيش من آمد و گفت اگر صلاح ميدانيد و هر كاري لازم ميدانيد بگوييد تا من انجام دهم كه من به ايشان گفتم شما فعلا كاري نكنيد، چراكه شايد وضعي پيش بيايد كه حتي آقاي هاشمي و همينطور آقاي خاتمي از شما حمايت كنند». آيتاللهالعظمي موسوياردبيلي گفت: «خوشبختانه با رويكارآمدن دولت جديد ميبينيم كه اشكالات جدي در كارها وجود ندارد و فعلا اوضاع اميدواركننده است».
آیتالله العظمی موسویاردبیلی همچنان از حاميان دولت روحاني است؛ او سال ٩٢ گفت: «اینکه همه مردم در داخل و خارج از انتخاب حجتالاسلام روحانی بهعنوان رئیسجمهور منتخب خوشحال هستند و اظهار خوشحالی میکنند بر کسی پوشیده نیست و فکر نمیکنم و کسی را هم نمیشناسم که دراینباره نقدی داشته باشد و بگوید بهتر بود شخص دیگری انتخاب میشد».او در يكي از ديدارهايش با اعضاي دولت، عملکرد دولت تدبیر و امید را در بخشهای مختلف بهویژه در حوزه سیاست خارجی، مثبت ارزيابي كرد و گفته بود: «بنده همواره برای توفیق شما و همه مسئولان دولت دعا میکنم و امیدوارم با حسن تدبیر بتوانید در خدمت به مردم و کشور همچنان موفق باشید». همچنين در نقد دولت قبلي گفته است: «چرا به مردم نمیگویند افرادی که رقمهای نجومی اختلاس میکنند چه کسانیاند، با چه کسانی در ارتباط هستند که به این منابع مالی دسترسی دارند و دست به اختلاسهای میلیاردی میزنند». او همچنين گفته است: «باید مردم از منابع و سرمایه کشور اطلاع داشته باشند که اینها دست چه کسانی است تا از اختلاس و چپاول جلوگیری شود».
ارسال نظر