تنها شانس روحانی فقدان آلترناتيو است
محمدرضا تاجیک گفت: «نقدي را به اصلاحطلبان وارد ميكنم كه تاكيد خيلي جدي دارند كه بدون هيچ شرط و درخواستي همه اندوخته خود را براي حمايت از آقاي روحاني ميگذارند. اين رفتـــــار را هر چه بـــــدانم كنش عقلايي نميدانم.
روزنامه آرمان: محمدرضا تاجیک گفت: «نقدي را به اصلاحطلبان وارد ميكنم كه تاكيد خيلي جدي دارند كه بدون هيچ شرط و درخواستي همه اندوخته خود را براي حمايت از آقاي روحاني ميگذارند. اين رفتـــــار را هر چه بـــــدانم كنش عقلايي نميدانم.
دكتر محمدرضا تاجيك به ريشه يابي برخي گلايههاي سياسي پرداخت و البته راهكارهايي هم ارائه كرد. برخي شايعه كرده بودند كه او مشاور فرهنگي رئيسجمهور است و زماني كه اين موضوع را با او در ميان گذاشتيم، خنده تلخي كرد و گفت هيچ پيشنهادي به او نشده است.
گزیدهای از این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
- به تغييرات جامعه از دو منظر ميتوان نگاه كرد. از يك منظر، تغيير، طبيعت جامعه تعريف ميشود. جامعهاي كه تغيير نداشته باشد، هر چه باشد جامعه نيست. جامعه يك امر برساخته است و جوهري و ثابت نيست. جامعه در حال شدن است كه هويتهاي اجتماعي هم در حال تغيير هستند. هويت اجتماعي ثابتي وجود ندارد و هويتهاي اجتماعي ربطي، زمانپرورده و شرايطپرورده هستند بنابراين با تغيير شرايط و بروز و ظهور مولفههاي جديد و متغيرهاي بيبديلي كه در شرايط ايجاد ميشود، هويتهاي و روابط احتماعي هم تغيير ميكند و ثبات جامعه بحران زا است نه تغيير جامعه. اما منظر دوم، هر تغييري را بحران تعريف ميكند، روي خوش به تغيير نشان نميدهد و در ثبات و مانايي به دنبال جامعه برين ميگردد.
- يك نوع تغيير در عرصههاي مختلف جامعه و در تمام ساختها احساس ميشود كه اين تغييرات تدبير شده و خوشخيم نيستند و به تعبير هانا آرنت تغييرات بدخيمي هستند.
- اين تغييرات بدخيم شكافهاي متعددي را در جامعه ايجاد و شكافها را متراكم ميكند. همچنين در بستر خود، بحرانهاي متعدد هويتي، فرهنگي، معرفتي، ارزشي و نسلي ايجاد ميكند؛ صداي پاي خوشي از اين گونه تغيير نميآيد و به نظر ميرسد كه تدبيرگران منزل تا زود دير نشده، اين تغييرات خود را به جامعه تحميل نكرده و جامعه را در معرض بحرانهاي متوالي و وضعي قرار ندادهاند، بايد تدبيري كنند تا بتوانيم تغييراتی كه براي ما فرصتآفرين هستند را تقويت و آن تغييراتي كه بحران آفرين هستند را مديريت كنيم.
- شرايطي كه در سطح جهاني با آن مواجه هستيم بايد مد نظر باشد؛ چرا كه شرايط جهاني شدن و دنياي ارتباطات و اطلاعات مرز نميشناسد؛ يعني ميآيد، خودش را به هر محيطي تحميل ميكند، آن محيط را تغيير ميدهد، اجازه نميدهد ثبات خودش را داشته باشد و نميگذارد هنجارهاي بومي و ارزشهاي بومي و فرهنگ بومي در آرامش باشند يعني اين آرامش را از آنها ميگيرد و آنها را دستخوش تغيير ميكند.
- دستي از درون و دستي از بيرون در هم قفل شده است تا امروز تغييرات بدخيم را ايجاد كند. ما بايد براي اين دو مورد فكر كنيم. تدبيرگران منزل ما گرفتار حاشيهها، مسائل فردي و قدرت و سياست هستند و به شدت سياستزده و قدرتزده و جناحزده هستند كه اين موضوعات به آنها مجال نميدهد امر رويتناپذير را ببينند و صداي پاي اين حوادث را بشنوند و اگر نتوانند در شرايط كنوني اين تغييرات را تدبير كنند، دهه پنج سرشار از بحرانهايي خواهد بود كه ناشي از چنين تغييراتي است.
- پديده جهاني شدن پديدهاي نيست كه بتوان آن را پشت مرزها نگه داشت. پديده جهاني شدن براي تاثيرگذاري از حكومتها اجازه نميگيرد و مرزي نميشناسد. این پديده در كوچكترين سلول جوامع بشري مينشيند؛ بدون اين كه حريم و حرمتي را رعايت كند. اين پديده، هيچ قانون و ارزشي را بر نميتابد. جهاني شدن مانند تغيير دو چهره دارد كه چهره آب و آتش يا زهر و پادزهر است كه هر دو با هم است.
- متاسفانه جامعه ما از پديده جهاني شدن بيش از فرصتها از تهديداتش بهره ميبرد. بايد تلاش كرد كه اگر ميخواهيم ضريب آسيبپذيري در مقابل اين پديده را پايين بياوريم و از آسيبپذيري پرهيز شود، غيرممكن است اما براي كاهش ضريب آن بايد تلاش كنيم كه نوعي مصونسازي در درون ايجاد شود.
- به نظر ميرسد يك جاي كار مشكل دارد كه نميتوانيم با ميراث، فرهنگ قوي و با آن چه داريم در اين فضا تاثيري داشته باشيم. بايد نُرمهاي فرهنگي و سبك فرهنگ و مذهبي، ارزشهاي خودمان را صادر كنيم.
- اين چه اتفاقي است كه نسل امروز ما دچار پديدهاي به نام غربزدگي ميشود و چرا بر عكس آن اتفاق نميافتد؟ چرا تلاش نميكنيم با صدور فرهنگ و ارزشهايمان جوانان جوامع ديگر را مورد تاثير قرار دهيم؟
- در خلا و فقدان كالاي فرهنگي، معرفتي و هويتي مناسب هر نسيمي كه از بيرون ميوزد، روح و روان هويتي ما را خدشهدار ميكند.
- متوليان فرهنگي و افرادي كه خود را نخبه فرهنگي ميدانند كجا هستند؟ آنها بايد بينديشند، تراوش فكري و خلاقيت داشته باشند و كالاي فرهنگي ايجاد كنند و جوانان را اقناع كنند. ما در غياب اين افراد به سر ميبريم و آنها اسير حاشيهها و سياست و بازي قدرت هستند و فراموش كردند آن چه در اين مصاف از بين ميرود هويت جوانان و ارزشهاي ديرينه جامعه است. فراموش كردند در اين مصافی كه براي قدرت راه انداختهاند، ارزشهاي بومي است كه از بين ميرود.
- كشور ما حتي در مقابل يك توريست هم واكنش نشان ميدهد چون آن توريست با خودش فرهنگي را ميآورد كه ميتواند فرهنگ غالب جامعه ما را با مخاطره و خدشه مواجه كند، بنابراين دو دنيا و زيست جهان و دو نظر است كه بايد از هم جدا كرد.
- در پس و پشت چهره پوپوليستي و احمقانه بازي ترامپ، سناريوي پيچيده، عاقلانه و عالمانه ميبينم كه توانست با كارتهاي اندكي كه در دست داشت بر رقيبي با كارتهاي بيشتر پيروز شود. نميتوان پيروزي ترامپ را تصادفي و شانسي محسوب كرد و او از قبل ميدانست هدفش چيست و بايد وارد بازي متفاوت با رقيب شود. ترامپ ميدانست بايد به اصطلاح نقش ترامپ تفلون را ايفا كند يعني از هر چيزي به او ميچسباندند تا او را از صحنه خارج و نگاهها به او را منفور كنند تا آرايش را بگيرند، استفاده مطلوب كرد. ترامپ از حمله رقيب به نفع خودش استفاده كرد كه بازي هوشمندانهای بود. او به دنبال اكثريت راي نرفت بلكه توانست با هوشمندي تمام راي الكترال را از آن خودش كند. او ميدانست ممكن است اكثريت مردم آمريكا به خانم كلينتون راي دهند اما به طرف راي الكترال رفت، جنگ مواضع راه انداخت و راي الكترال ايالاتي كه به طور سنتي براي كلينتون بود را به نفع خود كرد. ترامپ زودتر از موعد بازي را تمام كرد كه بازي هوشيارانهای است.
- چرا وقتي موضوعي را درك نميكنيم برچسب ميچسبانيم؟ اگر مفروض اين باشد كه ترامپ احمق بود و تيم احمق و پوپوليستش توانست فضلا و تحليلگران و فرزانگان عالم را سر كار بگذارد، اين فرزانگان و تحليلگرايان بايد به دنبال واژهاي براي تعريف خودشان بگردند. يك بار بايد در آيينه خودشان را نگاه كنند كه چگونه يك احمق بازي را برد. اسم آنها چه ميشود. يك رخداد بزرگي حادث ميشود، همه را دچار شگفتي ميكند، همه تحليلها را به بن بست ميرساند و به تعبير «رنه مگريت» كه در آن نقاشي معروفش «اين يك چپق نيست» از خيانت تصاوير صحبت ميكند، من از خيانت خبر، نظرسنجي، آمار، تخمين و فضاهاي روشنفكري و علمي صحبت ميكنم كه خيانت كردند و هيچ كس نگذاشت واقعيت ديده و فهميده شود. واقعيت از هيچ كجا آمد و خودش را تحميل كرد و اين واقعه پيچيده تاريخي بود.
- ترامپ هم ميفهمد كه ذائقه اكثر مردم ايران چه موضوعاتي را طلب ميكند و ميداند كه بالاخره ميتواند راي اقشار وسيعي از مردم را با برخی شعارهاي پوپوليستي و معطوف به زندگي روزمره و با تخريب رقيب و فضاسازي در جامعه جلب كند. هر چند رسانهها سعي ميكنند ترامپ و آن فرد ايراني را به هم ربط دهند اما من در چهره ترامپ و آنچه در ايران تجربه كرديم، نميبينم.
- اگر بخواهم صريح بگويم تنها شانس آقاي روحاني در انتخابات آتي فقدان آلترناتيو است. آقاي روحاني نه اين كه آلترناتيو برتر جامعه باشد و نه اين كه تنها بازيگر مقبول كشور در عرصه سياست باشد اما چون بازي ديگري نيست، با كارت ديگري نميشود بازي كرد، آلترناتيوهاي ديگر از مشروعيت عمومي برخوردار نيستند كه بتوانند به مثابه رقيب عمل كنند و همچنين به علت چهره نامقبولي كه دارند، با دست پر در صندوق آقاي روحاني راي ميريزند.
- دولت كنوني چندان كارنامه موفقي از خود به جا نگذاشته است اما اين كه مانعي ميشود روحاني در انتخابات ۹۶ به عنوان آلترناتيو اول انتخابات مطرح شود پاسخ خير است؛ چرا كه آلترناتيو رقيب ايشان به هر علتي از صحنه خارج شد و آلترناتيوهاي بالقوه و بالفعلي که قرار است در مقابل ايشان مطرح شوند، از اين استعداد و مقبوليت و مشروعيت برخوردار نيستند كه در مقابل روحاني بازيگري داشته باشند.
- قحط الرجال نيست. بازيگراني كه با آنها بازي ميكنند و ژنرالهايي كه طرف مقابل ميخواهد با آنها بازي كند، چهره نكرده و زمان هم اندك است.
- اگر قرار باشد فردي به عنوان رجل معرفي شود قبلا بايد فرایند رجل شدن طي شده باشد. متاسفانه گروههاي مختلف اجازه نميدهند نيروي جديدي سر بر آورد و نيروي جديدي در قد و قامت يك رجل مطرح شود. بنابراين با كارتهاي مرسوم بازي ميكنند كه اين كارتها نميتواند مقبوليت عامه را جذب كند و كارتهايي نيست كه با آنها بتوان زيباي خفته جامعه را كه ۴۰ درصد جامعه است، بيدار كرد.
- با اين كارتها نميشود فضاي انتخاباتي دو قطبي خاص ایجاد كرد كه بشود نيروهاي مختلف اجتماعي را به صحنه آورد.
- اجازه نميدهيم رجال سر برآورند و كاملا مشخص است گروه مقابل با چه كارتهايي ميخواهد بازي كند و هيچ كدام از اين كارتها در سطح و شرايطي نيستند كه با آقاي روحاني رقابت كنند.
- در گروههاي مختلف تعدادي ژنرال وجود دارد كه اين ژنرالها هر زمان بحث تصاحب قدرت است يا سفره قدرت باز است پيدايشان ميشود و اجازه نميدهند نيروهاي جوانتر و شناخته شدهتر تبديل به چهره شوند.
- هيچ طرحي براي تبديل چهرههاي جوان به رجل نيست.
- احساسم اين است كه ۴ سال آقای روحاني به ۸ سال تبديل خواهد شد.
- از كدام تيم رسانهاي و اطلاعرساني صحبت ميكنيد؟ تيمي كه اوج فعاليتش اسام اس كردن سخنراني رئيسجمهور در سفرهاست را نميتوان تيم رسانهاي ناميد. تيم رسانهاي بايد تيمی خلاق باشد كه بتواند به اشكال گوناگون ديدگاهها و مواضع آقاي روحاني را در جامعه ترويج دهد و جاري كند نه اين كه فقط سخنان رئيسجمهور را كات و پيست كند، بفرستد که هر فردي ميبيند بلافاصله ديليت كند. اين فضاي آماتوري رسانهاي است و به نظر من سطحيترين كنش رسانهاي است كه ممكن است پيرامون يك رئيسجمهور اعمال شود.
- جلوگيري از محو شدن اصلاحات به واسطه پيروزي آقاي روحاني سطحيترين و نامنصفانهترين تحليل است.
- اگر بزرگان و كل جريان اصلاحطلبي در پشت آقاي روحاني فعال نشوند، ايشان فاقد پايگاه طبقاتي است.
- اطلاع دارم اما اسم نميآورم و در آينده امكان دارد اين موارد را افشا كنم كه از فرداي بعد از تشكيل كابينه برخي آقايان كه در سطح بالاي كابينه هستند، مرزكشي خودشان را با اصلاحطلبان اعلام و تلاش كردند اين مرز را هر چه بيشتر ضخيم كنند تا فضايي براي بازيگري جريان اصلاحطلبي ندهند و اكنون هم در اين فضا هستند تا شرايطي را در انتخابات شوراي شهر و رياستجمهوري فراهم كنند كه بتوانند فاصله خودشان با اصلاحطلبان را از زماني كه به صورت تاكتيكي بهره لازم را بردند حفظ كنند.
- پيشبيني من اين است كه در ۴ سال دوم اگر اين دولت تكرار شود فاصلهاش با اصلاحطلبان عميقتر شود؛ چرا كه ديگر نيازي ديده نميشود كه پايگاه اجتماعي را فعال كنند.
- نقدي را به اصلاحطلبان وارد ميكنم كه تاكيد خيلي جدي دارند كه بدون هيچ شرط و درخواستي همه اندوخته خود را براي حمايت از آقاي روحاني ميگذارند. اين رفتـــــار را هر چه بـــــدانم كنش عقلايي نميدانم.
- تقاضايم از هر اصلاحطلبي اين است كه به هر استراتژيای كه بــــــراي انتخابات ميانديشند آن را به نام تمام اصلاحطلبان مطرح نكنند و آن را به نام جريان اصلاحات خرج نكنند.
- پس از انتخابات ۹۲ در يك كار واقع شده قرار گرفتيم كه انتظارش را نداشتيم. از آنچه در ۹۲ گذشته يك درس گرفتيم. آيا ميخواهيم از آنچه گذشته و درسي كه گرفتيم در كنش آينده استفاده كنيم يا نه ميخواهيم كنشي را داشته باشيم كه در ۹۲ داشتيم. بزرگان اصلاحطلبي بايد بنشينند و تكليف را روشن كنند كه در اين شرايط ميخواهند چه بازياي را داشته باشند و در چه شرايطي و با چه قواعدي به انتخابات وارد ميشوند. از سوي ديگر هم بايد آحاد جريان اصلاحطلبي را اقناع و اشباع كنند همان كنشي که از سوي آنها در انتخابات ۹۲ صورت گرفت در انتخابات ۹۶ هم انجام شود و در غير اين صورت به نظر ميرسد درباره بسياري از اصلاحطلبان شاهد واكنش متفاوتي خواهيم بود.
- من هيچگونه سمت رسمي ندارم. در هيچ كجا از من دعوت نشد كه همكاري رسمي داشته باشم و دورادور ممكن است از من در برخي موارد مشاوره خواسته شده باشد كه من هم دريغ ندارم. شايداحساس دوستان دولت اين است كه هزينه نزديكي به ما بيشتر از منافعش است.
- درباره اين كه چه بر آقاي جنتي گذشت و چه مسائلي درباره ايشان مطرح شد، سكوت ميكنم چون تمايلي ندارم درباره يك شخص صحبت كنم اما انتظار است كه رئيس يك دولت تا آنجا كه ممكن است از مديران خود دفاع كند كه بر خودش مشخص و مبرهن شده باشد راهي كه مدير ميرود، كج راه و بيراه است و در آنجا با اراده خودش و بدون اين كه اسير فضا و جو شود، بهصورت آگاهانه و عالمانه تغييراتي انجام دهد كه به نفع دولت است.
- اعضاي جريان اصلاحطلبي براي خود شخصيت دارند و هر كدام از آنها براي خود سوژهاي هستند كه ميتوانند آگاهانه تدبير كنند، بنابراين نبايد يك عده به خودشان اجازه نمايندگي آنان را دهند و بخواهند براي آنها سخن بگويند و تصميم بگيرند و آنها را به مثابه سياهي لشگر به دنبال خودشان بكشند. بايد از چنان اقناع استدلالي برخوردار باشند كه با افكار عمومي جريان اصلاحطلبي رابطه برقرار كنند.
- در جريان اصلاحطلبي رئيس دولت اصلاحات فرد خاصی است. كاش اصلاحطلبان بر ايشان تمركز داشتند چرا كه او تمركزش بر خودش نيست. منش و روشي كه رئيس دولت اصلاحات را خاص كرده این است كه همواره به عقل منفصل اعتقاد داشته و اين كه يك فرد پررنگ و قبله عالم امكان شود و همگان به دور يك فرد طواف كنند و همگان از او ايده و نظر و تدبير بگيرند را نفي كرده است. تمام تلاشش در اين راستا بوده كه انسانها به خودشان باور داشته باشند. اگر از ايشان ياد ميگرفتيم، تلاش ميكرديم كه يك عقل جمعي را به كار بگيريم و درباره آن چه خود ميانديشيم به نام فرد ديگري خرج نكنيم، چون آن ديگري منش و روشش بر آحاد جامعه مشخص است و آن فرد دنبال يك نوع تكثر در عرصه نظر و عمل است. آن فرد دنبال آن است كه هر فردي از خودش تشخصي داشته باشد و تفرد افراد را به رسميت ميشناسد و اجازه ميدهد هر فردي با بينش و روش خودش وارد صحنه شود.
- بسياري از اصلاحطلبان به علت عدم بلوغ فرهنگ سياسي كماكان به دنبال توليد يك سازمان مبتني بر نوعي شيخوخيت هستند و خيلي با گروههايي كه مورد نقد قرار ميدهند تفاوتي ندارند. آنها به دنبال ايجاد فضايي هستند كه همه مسئوليتها را به يك فرد واگذاركنند و همه مسئوليتها را از يك فرد بخواهند، يعني آن فرد باشد كه تصميم نهايي را ميگيرد و كلمه نهايي را ميگويد كه در مقابلش ميايستيم و نقدش ميكنيم اما به شكل ديگر در حال باز توليد آن توسط افرادي از جريان اصلاحطلبي هستيم. خيلي احزاب شكل منطقي ندارند و احزاب سانتراليستي هستند. اگر افرادي از ميان برخيزند، احزاب هم خواهناخواه شکل میگیرند. اين مسائل بوده و هست.
نظر کاربران
انشالله که روحانی سال آینده خانه نشین شوند ما دیگه از رقم و ارقام الکی خسته شدیم مطمئنم افزایش حقوقها با توجه به رکود الکی زیر پنج درصد هست امسال خخخ
حسود هرگز نیاسود....
این روزها اجماع اصلاع طلب ها باعث حسادت خیلی ها شده...
حسادت از چی !!؟
از رکود
اختلاس
بیکاری
تعطیلی مسکن مهر
شکست در برجام
دزدی در صندوق ذخیره فرهنگیان
دزدی در صندوق ذخیره ملی
دزدی در اکثر بانکها
خجالت هم خوب چیزیه والله !!
روزاین بازیهاتموم شد.دیگه نمیتونه بااین حقه بازیها سرمردم راببنده...مردم خوب فهمیدن.
حسادت ازبی عرضه گی وبی برنامه ای وناتوانی مدیریتی و..........
آقای سامیره ببخشید.اصلاح طلب را درست بنویس.بعد حمایت کن.