ترامپ در دام؟!
نصرالله تاجیک در هفته نامه مثلث نوشت: مشکلات اصلی ترامپ حداقل تا یکی دو سال اولش داخلی است و در سیاست خارجی اش نیز اول باید مشکلاتش را با چین حل کند و ایران اصلا" در اولویت او قرار نمیگرد و بیخود ما نباید خودمان را دم تیغ وی بیاندازیم.
انتخاب دونالد ترامپ جمهوریخواه بهعنوان پیروز انتخابات هشتم نوامبر ۲۰۱۶ ایالاتمتحده آمریکا، پرسشهای بسیاری را در پی دارد؛ ترامپی که پیش از انتخابات به هیچ عنوان ادبیات سیاسی را در دستورکار خود نداشت، اکنون قرار است سکاندار رهبری قدرتمندترین کشور جهان از منظر سیاسی و اقتصادی شود. نخستین پرسش چرایی پیروزی چنین فردی در انتخابات ریاستجمهوری آمریکاست؛ عوامل متعددی در پیروزی دونالد ترامپ موثر بود و امروز مردم جهان ناباورانه این پیروزی را دنبال میکنند.
همچنین دلایل پیروزی ترامپ در این انتخابات هنوز نیاز به بررسی موشکافانه و تحقیق دانشگاهی و بسیار جای بحث دارد؛ دونالد ترامپ میلیاردر طی رقابتهای انتخاباتیاش دست روی مسائلی در آمریکا گذاشت که قسمتی از آن به اقتصاد، قسمتی به ناهنجاریهای جامعه و بخشی نیز به سیاست و حکومت در آمریکا برمیگردد که ناراضیان فراوانی در جامعه آمریکایی در این زمینهها وجود دارند.
بنابراین رئیسجمهور جدید آمریکا موفق شد با انگشت گذاشتن روی این مسائل یک بسیج عمومی را پشت سر خود ایجاد کند. در واقع رای مردم به ترامپ، اعتراض آنها به جریان غالب حاکمیت در آمریکاست. انتخاب فردی با سابقه سیاسی صفر و آن هم بعد از حجم بالای تخریبها علیه او از سوی رسانهها، بیانگر آن است که این شخص برنامهریزی سنگینی را برای پیروزی در نظر داشته که مهمترین بخش آن نیز متمرکز شدن روی مسائل و مشکلات مردم بود.
در خصوص سیاستهای ترامپ بهعنوان شخصی که خیلی سابقه مشخصی در حوزه اجرایی ندارد، به نظر میرسد که او بیشتر روی مسائل اقتصادی و داخلی آمریکا متمرکز خواهد شد، مسائل سیاست خارجی و آن قسمتی که به منافع آمریکا مربوط میشود را سعی میکند با کمترین هزینه پیگیری کند و هزینه آن را نیز بر دوش کسانی بیندازد که از آن منتفع خواهند شد. بنابراین ترامپ سعی خواهد کرد در زمینه مسائل مشکل و هزینهساز به نوعی ادامه دهنده سیاستهای باراک اوباما باشد؛ یعنی از اعزام سرباز به خارج از آمریکا خودداری کند و در زمینه حل مسائل مختلف دنیا از توانمندی کشورهایی که در هر منطقه از آن سیاستها منتفع میشوند، استفاده کند. بهطور مثال پیشبینی میشود که مساله سوریه به این سمت برود که ترامپ در همکاری با ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه بتواند مسائل سوریه را به سمت حل نسبی حرکت دهد.
مساله دیگری که شاید در حوزه سیاست خارجی آمریکا اهمیت دارد بحث روابط این کشور با اعراب و بهخصوص عربستان سعودی است؛ میدانیم که هیلاری کلینتون دموکرات به اعراب بسیار نزدیکتر است و بهطور کلی ارتباط اعراب با کلینتون و حزب دموکرات نیز قویتر است. به همین خاطر نخبگان، رسانهها و حاکمان عربی بیشتر علاقهمند بودند که هیلاری کلینتون رئیسجمهور شود اما آنها یک دل نگرانی نیز نسبت به خانم کلینتون داشتند و آن دست گذاشتن ایشان روی مسائل حقوق بشری است که نقطه ضربهپذیر حکومتهای عربی به شمار میرود. اما از یک سو به احتمال زیاد ترامپ در یکی دو سال نخست ریاستجمهوریاش خیلی به مسائل حقوق بشری در کشورهای عربی توجه نخواهد کرد. همزمان شاید ترامپ به نحوی که قرار بود کلینتون با کشورهای عربی رابطه داشته باشد، با آنها ارتباط برقرار نکند. بنابراین این دو مساله، یکدیگر را خنثی خواهند کرد یعنی اگرچه ترامپ با کشورهای عربی خیلی روابط آمریکا را گسترش نخواهد داد و علاقهمند به سرمایهگذاری در این کشورها نخواهد بود ولی از سوی دیگر چون به احتمال زیاد روی مسائل حقوق بشری آنها نیز انگشت نمیگذارد، این روابط به نوعی بالانس میشود. با این
تفاسیر، خیلی تغییر و تحول خاصی را در روابط واشنگتن با پایتختهای عربی در دوره ریاستجمهوری ترامپ نمیتوان پیشبینی کرد.
در عین حال به مساله ارتباط یهودیان و لابی رژیمصهیونیستی در دوره ریاستجمهوری جدید آمریکا نیز باید توجه کرد؛ باید مدنظر داشت که مسائل یهودیان آمریکا و لابی آنها یک مساله فراگیر است. این صحیح است که لابی صهیونیستی با دموکراتها و شخص کلینتون نزدیکتر هستند اما در هر شرایطی در آمریکا و هرکس که رئیسجمهور شود، به نوعی امنیت رژیمصهیونیستی به امنیت آمریکا گره خورده است و این باعث میشود که دست رئیسجمهور در تغییر و تحول در رابطه با رژیمصهیونیستی باز نباشد. اما در عین حال ترامپ همانطور که گفته نسبت به تامین امنیت این رژیم و اولویت بخشیدن به رابطه بین جمهوریخواهان و رژیم اسرائیل اهمیت قائل است. بنابراین به نظر میرسد که این مورد نیز خیلی تغییر و تحول خاصی نداشته باشد و احتمالا ترامپ نیز بهدنبال مساله دو کشور در فلسطین و اسرائیل در سرزمینهای فلسطینی خواهد بود. البته شاید به آن میزانی که اوباما بر رژیمصهیونیستی برای جلوگیری از شهرکسازی فشار وارد آورد، او تاکید نداشته باشد. چرا که رئیسجمهوری جدید آمریکا نمیخواهد خیلی درگیر ریزمسائل در خاورمیانه شود.
در نهایت نگاه رئیسجمهور جمهوریخواه آمریکا به مساله ایران و توافقنامه هستهای که میراث دولت دموکرات باراک اوباماست نیز حائزاهمیت و بررسی است. در این رابطه نیز باید توجه داشت که دونالد ترامپ دوره نامزدی انتخابات با ترامپ رئیسجمهور کمی متفاوت است؛ ترامپ نامزد اعلام کرده بود که توافقنامه با ایران شخصی است. البته این نکته را قید کنم که در سند ۶۶ صفحهای اجلاس کنگره محافظهکاران در خصوص انتخابات، استراتژی جمهوریخواهان بر این مبنا بود که برجام را قبول نداشتند و آن را یک تفاهمنامه شخصی اوباما با ایران قلمداد میکردند. بنابراین این دیدگاه در بین جمهوریخواهان و شخص ترامپ وجود دارد؛ اما به هر صورت به دلیل تحولاتی که اتفاق افتاده، نزدیکی ایران و اروپا به یکدیگر، اقداماتی که ایران انجام داده از جمله وفای به عهد و ابزار و اهرمهایی که تهران چه بهطور مستقیم در مساله برجام و انرژی هستهای و چه به صورت غیرمستقیم در مسائل سیاسی منطقه دارد، بعید به نظر میرسد که نگرانی خاصی در رابطه با پیگیری برجام در دوره جدید آمریکا وجود داشته باشد.
بنابراین خیلی نباید نگران آن باشیم که ترامپ بخواهد توافقنامه و برجام را برهم بزند؛ ممکن است خللی در آن ایجاد شود و لق شود اما لغو نخواهد شد؛ زیرا برجام، یک سند بینالمللی است و کشورهای دیگر نیز آن را امضا کردهاند. به ویژه باید رویکرد اخیر اتحادیه اروپا نسبت به ایران و زمینههایی که برای بالا بردن سطح روابط دو طرف ایجاد شده است را نیز مدنظر داشت. در این شرایط، دور از تصور به نظر میرسد که ترامپ حتی اگر بخواهد در زمینه اجرای برجام خللی وارد کند خیلی قدرت مانور داشته باشد.
ارسال نظر