نمایش های تکراری در سالن های تئاتر جولان می دهند
افزايش سالنهاي خصوصي نمايش در سالهاي اخير بعضي كارگردانان را وسوسه كرد كه آثار پرمخاطب خود را بار ديگر روي صحنه بياورند. اما وقتي با اسامي هنرمندان صاحب تجربه مثل محمد يعقوبي، كوروش نريماني، حسين كياني و ديگران مواجه ميشويم، بهشكل ناخودآگاه اين فكر پيش ميآيد كه اين كارگردانان شايد ايده تازهاي همراه داشته باشند اما متاسفانه يا خوشبختانه! نتيجه تا امروز برخلاف انتظار رقم خورد.
ياراحمدي: تكرار يك نمايش به معني جمود فكري كارگردان است
محمد امير ياراحمدي كه بعضي از نمايشنامههايش مثل «بيوههاي غمگين سالار جنگ» در سالهاي اخير توسط كارگردانان جوان بازتوليد شده در اين رابطه به «اعتماد» ميگويد: «نمايشنامهنويس هم مثل هر فرد ديگري در طول زمان دچار تغيير در باورها و تجربيات يا در زمينههاي فكري، انديشهاي و تكنيكي ميشود. شخصا در نمايش بيوههاي غمگين سالار جنگ، چون متن به فاصله هشت سال بازنويسي شد تغييرات اساسي داشت، بنابراين در اين نمايش به خصوص حداقل در زمينه متن تغيير اساسي ساختاري صورت گرفت. »
ياراحمدي به بخش ديگر ماجراي شكلگيري يك اثر نمايشي يعني كارگردان اشاره كرد. «اساسا هر كارگرداني كه متني را به دست ميگيرد حتي اگر بازنويسي هم نشود او قرائت خودش را خواهد داشت. مثلا نمايشنامه «اعترافاتي درباره زنان» ٤٠ اجراي عمومي را در نقاط مختلف تجربه كرده و من هركدام را ديدهام با جهان متفاوتي روبهرو شدهام. در حالي كه متن ثابت بوده، هنرمندان شمال، جنوب و شرق كشور هريك دريافتهاي خودشان را داشتهاند و كار متفاوتي را به اجرا گذاشتهاند. »
اين نمايشنامهنويس به نكته جالبي اشاره كرد و ادامه داد: «من حتي صبر ميكنم بعضي نمايشنامههايم چندين اجرا تجربه كنند و بعد در مورد چاپ آنها تصميم ميگيرم. چون ممكن است نگاه كارگردان پيشنهادي به همراه داشته باشد كه از او وام بگيرم و اين قطعا به تكامل متني كه قرار است در اختيار ديگران قرار بگيرد كمك ميكند. »
اما نمايشنامهنويس برگزيده جشنواره تئاتر فجر و كانون نمايشنامهنويسان خانه تئاتر ماجراي بازتوليد آثار نمايشي و اينكه آيا به بيراهه رفته يا خير را از منظر ديگري نيز مورد ارزيابي قرار داد. ياراحمدي از نمايشهايي كه در يكي دوسال اخير دوباره روي صحنه آمدهاند با عنوان «تكرار گذشته» ياد كرد. او بازتوليد را «نمادي از تغييرات فكري و انديشهاي يك هنرمند در طول زمان» برشمرده و ميگويد: «به اين معني كه وقتي يك كارگردان بعد از چندسال دوباره تصميم به اجراي يك نمايش از آثار خودش ميگيرد بايد شاهد تغييرات جدي در آن باشيم. اينكه يك كارگردان نمايشي را از يك سالن به سالن ديگر ببرد و خودش را با سالنهاي گوناگون سازگار كند صرفا دنباله همان اجراي قبل است و نه بازتوليد. »
نويسنده نمايشنامه «تيغ كهنه» همچنين به نكته مهم ديگري درباره بازتوليد بدون تغيير سازنده يك نمايش اشاره كرد. او ميگويد: «اگر تفكرات كارگردان و در نتيجه نمايشي كه بعد از سالها دوباره روي صحنه ميآورد در طول مدت تغيير نكرده باشد او قطعا دچار جمود انديشه است. » ياراحمدي دليل به وجود آمدن چنين مسالهاي را فاصله تئاتر ايران از تئاتر حرفهاي دانست كه «در نهايت موجب تعاريف متناقض ميشود.» او ميافزايد: «مثلا اگر يك كارگردان خارجي نمايشي در ايران اجرا كرد به اين معني بود كه كمپاني نمايشهاي از پيش توليد شدهاي دارد كه با همان مختصات، اما با اندكي تغيير در ايران روي صحنه ميرود. آيا اسم اين بازتوليد است؟»
اين نويسنده تاكيد دارد وقتي عنوان بازتوليد به ميان ميآيد به اين معني است كه هنرمند با توجه به يافتههاي چندسال گذشتهاش، يكبار ديگر به كار قديمي خودش نگاه كند و تماشاگر در اين تجربه جديد سهيم شود. نبايد از ياد ببريم كه مخاطب ما هم در طول زمان تغيير ميكند. »
ياراحمدي تمام آنچه موجب نقد توليد مجدد آثار نمايشي ميشود را متوجه «مناسبات غلط تئاتر ايران» ميداند. بستري كه به گفته او «به دليل كاستيهاي ساختاري موجود يكچيز ابتدا به ارزش و بعد از مدتي به ضد ارزش تبديل ميشود.» بنابراين «همهچيز برمبناي حال و هواي خاص روز و اقتصاد پيش ميرود. مثل آنچه زماني درباره راديو تئاتر مطرح شد و به يكباره همه جا باب شد و عدهاي طوري صحبت ميكردند كه گويي يك گونه جديد تئاتري به وجود آمده، درحالي كه ابدا چنين نبود. »
او توضيح ميدهد: «جريان از اين قرار بود كه مثلا عدهاي به دليل كمبودهاي موجود امكان كار نداشتند و تصميم ميگرفتند نمايشنامهخواني كنند. بعد با افزايش اين برنامهها، نمايشنامه خواني بدل به جرياني شد كه بعضي ميگفتند بايد برايش جشنواره برپا كنيم. حال آنكه نمايشنامه خواني يا بايد در فضاي آكادميك اتفاق بيفتد يا به عنوان پيشتوليد گروه با همان بازيگران براي منتقدان اجرا شود تا بازخورد بگيرند و به اصلاحات بپردازند. يا اينكه توسط نويسنده و كارگردان براي صاحبان كمپاني خوانش شود تا آنها در جريان اين خلق جديد قرار بگيرند. بعد شما ببينيد در ايران چه ماجراهايي شكل ميگيرد و برايش تعريف و تئوري هم ميتراشند. »
ياراحمدي معتقد است كه «بازتوليد آثار نمايشي در همين شرايط بيثبات به وجود آمد و بيشتر دستخوش احساسات شد تا آنچه واقعا بايد اتفاق ميافتاد. »
كوروش نريماني: واژه «بازتوليد» يك غلط مصطلح
كوروش نريماني، كارگردان تئاتر كه در سالهاي اخير بعضي نمايشهاي قديميتر خود را دوباره به صحنه آورده اصولا استفاده از واژه «بازتوليد» را اشتباه ميداند. او به«اعتماد» ميگويد: «من معمولا براي تكرار كارهايم از اين واژه استفاده نكردهام، گرچه بعدا در تئاتر ايران مصطلح شد ولي هميشه با واژه «رپرتوآر» موافق بودم. »
اين هنرمند با توضيح درباره اينكه چه عاملي در يك دوره خاص موجب درخواست تكرار نمايشها شد، ميگويد: «ما زماني كه همهچيز در دست دولت قرار داشت امكان يك تعداد اجراي خاص داشتيم. چه نمايش تماشاگر داشت يا نداشت. اين ٣٠ شب اجرا براي نمايشهايي كه مورد توجه تماشاگر قرار ميگرفت بسيار اندك بود، طوري كه حتي اگر دواجرايي ميرفتيم در شبهاي پاياني با سيل تماشاگران علاقهمند مواجه ميشديم. آن زمان اگر تعداد سالنها مثل امروز بود ميتوانستيم براي ادامه اجرا در نقاط ديگر شهر برنامهريزي كنيم. »
نريماني اعتقاد دارد كه نمايش «شبهاي آوينيون» اين امكان را داشت دو سال روي صحنه باشد. كارهاي ديگر كارگردانان هم همينطور. مثل نمايش «شوايك» كه بعضي تماشاگران راضي بودند بيرون سالن بايستند و فقط صداي آن را بشنوند. پس ببينيد با چه چيز مواجه بوديم. او تاكيد دارد: «بنابراين آنچه امروز عنوان بازتوليد گرفته همان رپرتوآر است كه به اشتباه استفاده ميشود.»
با توجه به اين اظهارات بيان يك نكته اهميت دارد. بازتوليد زماني به جريان ميافتد كه گروه نمايش با نگاه پژوهشي به كار بازيگر يا فرم اجرا و منتقدانه نسبت به آنچه روي صحنه رفته مواجه شود. نريماني ميگويد: «دستيابي به اين هدف نيازمند امكانات ابتدايي مثل در اختيار داشتن همان بازيگران و سالن مناسب است كه بايد ديد در اختيار كارگردان قرار دارد يا خير. »
اين كارگردان معتقد است: «اگر گروهي تصميم گرفت دقيقا نمايش ده سال قبلش را روي صحنه ببرد، منطقا نبايد محل اشكال باشد. چون تماشاگراني كه نديدهاند با همان حال و هوا آشنا ميشوند. »
نريماني در همين ارتباط به نكته مهمي اشاره دارد. اينكه مشخص نيست سطح كيفي آثار امروز بالاتر از ده سال قبل باشد چون به گفته او «الان شرايط ارزيابي دقيق و كارشناسانه وجود ندارد. حقيقت اين است كه ارزيابي كارها امروز دست كارشناسان نيست و به دست فضاي تبليغي كاذب سپرده شده است. اين شيوه مجال ارزيابي توسط تماشاگران حقيقي را سلب ميكند كه خانواده تئاتر، كارگردانان و تهيهكنندگان در به وجود آمدن چنين فضايي مقصر هستند. »
اين هنرمند ميافزايد: «من بيشتر نگران آن افرادي هستم كه در نمايشنامهنويسي و كارگرداني مدام موقعيتها و شخصيتهاي قبلي خود را تكرار ميكنند. آن زمان وقتي با محمد يعقوبي درباره بازتوليد آثار صحبت ميكرديم مقصودمان رپرتوآر بود و قواعد بازتوليد نبايد به عنوان يك شرط پيشپاي گروهها قرار بگيرد مگر اينكه خودشان چنين تاكيدي داشته باشند. »
ارسال نظر