بازی خیره کننده «استریپ» در قالب بدترین خواننده!
فیلم جدید «فلورانس فاستر جنکینز» سند تازه از استادی مریل استریپ در ایفای رل های بسیار متنوع و حتی نقش های موزیکال است و چه چیزی از این جالب تر که این هنرمند ۶۶ ساله آمریکایی رل هنرمندی را در این فیلم جدید ایفا می کند که لقب بدترین خواننده زن اپرای تاریخ سزاوار اوست.
می توان سیاهه فوق را همچنان استمرار بخشید و از «برد» زندگی نامه چارلی برد نوازنده مشهور موسیقی جز با کارگردانی کلینت ایست وود و محصول ۱۹۸۸ و همچنین «Walk The Line» محصول ۲۰۰۵ نیز یاد کرد که شرحی بر زندگی جانی کش خواننده آواهای محلی آمریکا و همسر او جون کش است اما حالا نمونه تازه ای بازار آمده که راه متفاوتی را طی می کند و به نوعی منحصر به فرد است.
عجیب در عجیب
فیلم جدید «فلورانس فاستر جنکینز» سند تازه از استادی مریل استریپ در ایفای رل های بسیار متنوع و حتی نقش های موزیکال است و چه چیزی از این جالب تر که این هنرمند ۶۶ ساله آمریکایی رل هنرمندی را در این فیلم جدید ایفا می کند که لقب بدترین خواننده زن اپرای تاریخ سزاوار اوست.
حتی واگذاری کارگردانی این فیلم به استیفن فری یرز بریتانیایی که بیشتر یک دراماتیک ساز است تا سازنده فیلم های مفرح نیز اسباب حیرت بینندگان شده و شاید همین مسئله موجب ارج گذاری بیشتری از سوی منتقدان نسبت به ورسیونی فرانسوی از روی این داستان باشد که با نام «مارگریت» ساخته و اخیراً اکران شد ولی وجه برتری این نسخه بریتانیایی ـ هالیوودی به «مارگریت» این است که استریپ در آن یک بازی محیرالعقول تازه را ارائه داده است. موفقیت او زمانی بیشتر جلوه می کند که در نظر بگیریم وی در اجراهای موزیکال نیز اضافه بر فیلم های دراماتیک تخصص دارد و در نتیجه باید کوششی سترگ را به کار می گرفت تا بتواند هنرهای صوتی خود را پنهان نگه دارد و نمایانگر جنکینزی باشد که می گویند بدترین نمایشگر حاضر در تالار افسانه ای «کارنگی هال» بوده و ضعیف ترین هنرمندی بوده است که این سالن بزرگ را سرشار از تماشاگر ساخته است.
نگاه به یک اسکار تازه
فرو رفتن استریپ در این رل دشوار به قدری موفق بوده که استودیوهای پارامونت و پت که تهیه کنندگان این فیلم بوده اند، بعد از نمایش این فیلم در گستره عظیمی از اروپا در بهار امسال، پخش آن در آمریکای شمالی را تا اواخر تابستان و اوایل پاییز امسال به تاخیر انداختند تا بازی استریپ تاثیر عمیق تر و ماندگارتری را بر رای دهندگان جوایز اسکار و سایر جوایز برتر سال بگذارد و در زمان تعیین و اعلام کاندیداها (دهه سوم دی ماه امسال) نام او را فراموش نکنند. البته استریپ تا همین جا نیز با ۱۹ بار کاندیدایی برای اسکار رکورددار این رقابت است و سه بار نیز آن را کسب کرده است و کاندیدا نشدن احتمالی او برای اسکار امسال و نبردن مجدد آن چیزی از دستاوردهای فراوان قبلی وی که با حضور او در صحنه تئاتر از ابتدای دهه ۱۹۷۰ و سپس گرویدن اش به سینما از سال ۱۹۷۷ (با فیلم «جولیا»ی فرد زینه مان) آغاز شد، نمی کاهد.
شکوهی فراوان
ویژگی نخست «فلورانس فاستر جنکینز» که عنوان آن به واقع نام همان خواننده ضعیف مورد بحث است، تلاش فراوان فری یرز و سایر عوامل تولید فیلم برای سرگرم کردن بینندگان و اولویت دادن این مسئله به هر چیز دیگری است. به طوری که از سر و روی فیلم، شکوه و صحنه های چشمگیر و مناظر کلاسیک و در وسط همه آنها نمای یک زن مسن جا افتاده که می خواهد بهترین باشد (ولی بدترین است!) می بارد و این نیز متضاد با روش و راه به کار گرفته شده در «مارگریت»، ورسیون فرانسوی زندگی عجیب جنکینز است زیرا «مارگریت» به جای مانوور صرف روی زرق و برق های پوشالی دنیای هنر (و به ویژه اپرا) به انتقاد ظریف و آشکار و پنهان از فضای بوژوازی وار زندگی هنرمندان در غرب می پرداخت و برخی ایده های آنها را به تمسخر می گرفت.
سناریویی پر شتاب
وجه تشابه هر دو فیلم تکیه و تاکید بر روابط فاستر جنکینز با شوهرش سنت کلیر بی فیلد (با بازی عالی هیوگرنت بریتانیایی در نسخه هالیوودی) است و این مرد کسی بود که مدیریت برنامه های این هنرمند را هم برعهده داشت. به لطف سناریوی پر شتابی که نیکولاس مارتین برای این فیلم نوشته (با این هدف که مدت آن از ۱۱۰ دقیقه فراتر نرود) اتفاقاتی که سبب می شود فاستر جنکینز در صحنه موسیقی و کنسرت های دهه ۱۹۴۰ شهر نیویورک و به ویژه محله اعیان نشین منهتن مطرح شود، به سرعت به تصویر کشیده می شود و همان جا است که می بینیم یک منتقد روزنامه نیویورک پست در توصیف صدای جنیکنز می نویسد که او بیشتر به درد هم آوایی با گنجشک ها می خورد!
چه باک؟
همه می پرسند وقتی مردم از شنیدن همین صدای مسخره و غریب نیز لذت می برند (یا در دل به آن می خندند) آیا نباید این نمایش و نمایشگر را موفق دانست؟ این فیلم یافتن پاسخ به این سؤال را به بینندگان می سپرد اما مشخص است که فری یرز و همفکران او نیز معتقدند مهم بد بودن یا خوب بودن صدا نیست و کافی است که یک هنرمند قوه جاری کردن هنر را در اطراف خود داشته باشد و صحنه ها را پرشور سازد و اگر بد خواند و مردم باز با او همسو شدند، چه باک؟ این شاید هنر بزرگتری برای فاستر جنکینز واقعی و بزرگترین مقلد ممکن برای او یعنی مریل استریپ هزار چهره بوده باشد.
تبدیل بهترین به بدتری
فراموش نکنیم که استریپ در گذشته بارها ثابت کرده که در عین تخصص نداشتن در عالم موسیقی یک خواننده و موزیک شناس برجسته هم هست وحضور او در قالب یک خواننده موفق در فیلم«کارت پستال هایی از لبه» ساخته مایک نیکولز و محصول ۱۹۹۰ و همچنین در فیلم نیمه موزیکال و پرفروش «ماما،میا» بر اساس نمایشی با همین نام و محصول ۲۰۰۸ اوج مهارت استریپ را در آوازه خوانی به اثبات رساند و در نتیجه می توان به درستی درک کرد که او برای ایفای رل یک خواننده بسیار ضعیف و دور از نقاط اوج هنر اپرا چقدر طی فیلم «فلورانس فاستر جنکینز» رنج برده و سختی کشیده است. خود او می گوید کارش البته سخت نبوده اما اگر هنرمندی صاحب قدرت آواز خودش را یک فرد کاملا نا امید کننده و بد صدا در هنر موسیقی و آواز جلوه بدهد و در این قالب نیز نمایش خیره کننده ای داشته باشد حتماً بسیار توانا و به غایت هنرمند است.
ارسال نظر