گفتوگو با محمد یعقوبی، نویسنده و کارگردان
تئاتر جایی برای حسرتخوردن نیست
اگر بخواهیم ١٠ هنرمند تئاتر پس از انقلاب را انتخاب کنیم، بیتردید محمد یعقوبی یکی از آنهاست؛ کارگردانی که همواره سعی کرده در تئاتر ایران منشأ تحول و دگرگونی باشد؛ چه در دنیای متن و درامنویسی و چه در زمینه اجرا و کارگردانی.
برای دومینبار است که نمایشنامه «ماه در آب» را کار میکنید، بنابر چه ضرورتی اصرار بر بازتولید آثارتان دارید؟
اجرای ماه در آب در ادامه بازآفرینی کارهای گذشتهام است. از آنجا که در سال ۸۹ برخورد بسیار تلخی با اجرای «نوشتن در تاریکی» شد، من از سال ۹۰ بازتولید آثارم را شروع کردم. «زمستان ۶۶» اولین اثری بود که بازنویسی و دوباره اجرایش کردم. با این پرسش اجرای دوباره کارهایم را شروع کردم: آیا نمایشنامههای ایرانی یکبارمصرفند یا همچنان ارزش اجرا دارند؟
مخالفان بازتولید گفتهاند که این نمایشنامهنویسان و کارگردانانی که موافق بازتولید هستند، دیگر ایده و حرفي نو برای گفتن ندارند و مجبورند خود را تکرار کنند؟
بیایید فرض کنیم که این مخالفان درست بگویند، خب که چه؟! بر فرض که ما میخواهیم همان کار گذشته را بدون هیچ تغییری اجرا کنیم؟ چه کسی میتواند با اعتمادبهنفس بگوید این نادرست است؟ اگر اشتباه کنیم دودش به چشم خودمان میرود. آنها چرا دلواپسند؟ بهتر نیست هرکس کار خودش را بکند. آن مخالفان اگر نمایشنامهنویس یا کارگردان هستند کارهای نو خودشان را اجرا کنند، ما را هم به حال خود بگذارند که کار خودمان را بکنیم. اگر هم این مخالفان جمعی از نقدنویسان یا تماشاگران تئاتر هستند که در گذشته کارمان را تماشا کردهاند، اینها میتوانند به تماشای دوباره کارهای ما ننشینند.
این تغییر در متن، بازیگری و طراحی چقدر میتواند با آنچه بازتولید تعریف خواهد شد همخوانی داشته باشد؟
فراتر از همخوانی است. همانطور که گفتم، این اجرا با اجرای گذشته در طراحی صحنه فرقي اساسی دارد و در متن هم تغییرات جزئینگرانه و برخی بازیگران هم تغییر کردهاند، اما اگر هیچ ایدهای برای تغییر هم نداشتم باز هم ماه در آب را اجرا میکردم. بازتولید در سادهترین شکلش یعنی اجرا بدون هیچگونه تغییري. بااینهمه تاکنون هیچکدام از اجراهای دوباره کارهایم مثل اجرای پیشین نبوده. اجرای دوباره همیشه تاکنون فرصتی بوده برای بازنگری و نقد گذشته خودم در نگارش و کارگردانی. به نظرم آنهایی که بازتولید نمیکنند، اگر کارشان ارزش اجرای دوباره دارد اشتباه بزرگی میکنند.
بنابراین شما از جمله هنرمندان معتقد به نقد هستید؟
«زمستان ۶۶» نشان داد که بلدم خودم را نقد کنم، البته متنهایم تغییر ماهیتی نمیکنند ولی تغییر در جزئیات مهم است. وقتی بازتولید هر کاری را شروع میکنم، از تماشای فیلم اجرای قبلی آن کار پرهیز میکنم و خودم را در معرض این آزمون میگذارم که حالا چه خواهم کرد. خوشبختانه حافظه خوبی ندارم که جزئیات کارهای قبلی را به یاد آورم. با خودم فرض میکنم اولینبار است که میخواهم کارگردانی کنم. این تلاش دوباره برای کارگردانی برایم لذتبخش است. تنها چیزی که از اجرای گذشته دارم و براساس آن تمرین را شروع میکنم، متن است که آن را هم در تمرین و گاهی وقتها پیش از آغاز تمرین بازنویسی میکنم. در دو، سه روز پیش از اجرای دوباره هر کار، فیلم کار گذشته را تماشا میکنم تا ببینم اگر لحظه خاصی بوده که در گذشته بهتر درآمده، از آن استفاده کنم. فیلم اجرای قبلی ماه در آب را یکی، دو روز پیش دیدم.
در نمایش «ماه در آب» تغییرات در چه حد است؟
مثلا شخصیت آلما در متن قبلا اینطور بود که شوهرش ترکش میکند اما در این اجرا آلما شوهرش را ترک میکند. این متن قبلا چاپ شده و حالا من میتوانم بازنویسی آن را چاپ کنم و حتی امکان دارد ١٠ سال بعد اگر دوباره آن را کار کردم، نسخه سومی از آن را چاپ کنم. این فرق مهم تئاتر با فیلم است و امتیاز تئاتر همین است که تا وقتی زندهای، فرصت بازنگری داری. فیلم یک بار ساخته میشود و بعد ممکن است کارگردان حسرت بخورد کاش فلان سکانس را جوری دیگر میساخت، کاش فلان نما را جوری دیگر میگرفت، کاش فلان بازیگر در کارش بازی میکرد. فیلمنامهنویس ممکن است حسرت بخورد کاش فلان سکانس را جوری دیگر مینوشت یا... . در تئاتر جایی برای این حسرتها نیست. میتوان دوباره اجرایش کرد؛ میتوان بازنگری کرد.
شما همین چند روز پیش هم نمایش مرد بالشی را در باران کار کردید؛ اینها هنرمندانی ایرانی مقیم کانادا بودند؟
بله آنها در کانادا زندگی میکنند. دو نفرشان سیاوش شعبانپور و پوریا روحانیفرد، فارغالتحصیل دانشگاههای تئاتر کانادا هستند و دو نفر دیگر یکی مهندس هوافضا و یکی هم مهندس مکانیک است که این آخری محمدخلج معصومی شاگرد آیدا در کلاساش در کانادا بود. ما نمیخواستیم به این زودیها مرد بالشی را دوباره اجرا کنیم ولی از طرف فستیوال بینالمللی نمایشنامههای مکدونا در روسیه دعوت شدیم برای اجرا.
با توجه به دردسترسبودن فیلمِ تئاتر مرد بالشی از اجرای اولتان، این تأثیری در فروش بازتولیدتان نداشت؟
اول بگویم که با این نحوه تولید و فروش فیلم تئاتر مخالف هستم با آنکه فیلمها فروش میرود ولی هیچ دستمزدی تاکنون از فیلم مرد بالشی و شام با دوستان به ما پرداخت نشده و این مشکلی است که تماشاخانه ایرانشهر ایجاد کرده و مدیر فعلی نمیتواند ادعا کند این مشکل مدیر قبلی بود. ما ایرانشهر را طرف قرارداد میشناسیم نه مدیر قبلی را. دیگر اجازه نخواهم داد که تئاترهایمان فیلمبرداری و منتشر شود. با آنکه خشکسالی و دروغ چندین بار تیراژ داشته اما فقط یک بار مبلغ ناچیزی برای تیراژ دوم به ما پرداخت شده همین. فیلم اجرای قبلی مرد بالشی بدون شک تأثیري منفی در تعداد تماشاگران اجرای دوباره ما گذاشت. باعث شد بیشتر از ده شب نتوانیم مرد بالشی را اجرا کنیم. البته در همین ده شب جز یکی، دو شب سالن پر از تماشاگر بود. بههرحال در همین حد هم یک تجربه خوب بود چون بازیگران مشتاق بودند کارشان در میان همزبانشان دیده بشود که شد.
به هر تقدیر بُردهایی هم در زمینههای مختلف از جمله بازیگری داشتهاید...
بله. همینکه بازیگران دیگری ایفای نقش کردهاند فضای متفاوتی در کار ایجاد شده. بر همین اساس کارگردانی ما هم با اجرای سال ۹۲ فرقیهایی داشت. همانطور که گفتم این امتیاز تئاتر در قیاس با سینماست. هزاران نفر تاکنون هملت را بازیکردهاند و پس از این هم بازی خواهند کرد. این جذابیت تئاتر است.
با فیلم خشکسالی و دروغ چقدر موافق هستید؟
من هنوز فیلم را ندیدهام اما با توجه به شنیدهها و اینکه بیدلیل موجه هنری پانزده دقیقه در زمان تدوین از آن کوتاه شده است نتیجه نمیتواند دلخواه من باشد. زمانی که در ایران بودم، از فیلم ۱۲۰ دقیقهای، پانزده دقیقه با موافقت من کوتاه شد ولی بعد از رفتنم به کانادا پانزده دقیقه دیگر بدون اجازه من کم شده که ربطی به سانسور ندارد، دلیل هنری هم ندارد. فقط از ترس اینکه مبادا تماشاگر خسته شود و اینکه سینماداران ترجیح میدهند فیلم ٩٠دقیقه باشد تا تعداد بیشتری نوبت اکران داشته باشند، ١٥ دقیقه از فیلم کم شده. اینها دلیل هنری نیست و باجدهی به مردم یا سینماداران است که در کل به اثر هنری لطمه میزند.
آیا نمایش «خشکسالی و دروغ» را باز هم کار میکنید؟
بله چون این فیلم نتوانسته نظر من فیلمنامهنویس را تأمین کند و حس میکنم این فیلم تصویر ناقصی از فیلمنامه من است. شاید علاوه بر اجرای آن، فیلمنامهخوانی برگزار کنم. چون سکانسهایی در فیلمنامه بوده که در نمایشنامه نیست و در فیلم حذف شده. بههرحال بعید میدانم فیلم مهمی شده باشد. این مشکل سینماست. به تیتراژ پایانی برخی فیلمها نگاه کنید؛ نام بازیگرانی را در فیلم خواهید دید که در فیلم آنها را نديدهايد. این اشکال سینماست که جنبه هنری سینما را مخدوش میکند.
ارسال نظر