فراستی: «نفس» فیلم خیلی بدی است
ازنظر من «نفس» خیلی فیلم بدی است. از همان ثانیه دوم مشخص بود قصه ندارد. فیلمی که در آن مادر غایب است. مادربزرگ بشدت خشن است. یک بابای بیمزه و بیمعنا داریم. وقتی میرسیم به انقلاب از اینجا فیلم فاجعه است.
استقبال خوب تماشاگران در همین ابتدای اکران که فیلم را در برخی پردیسها و سینماها به سئانسهای فوق العاده رسانده، نشان از تکرار موفقیت «نفس»، البته شاید با غلظتی کمتر دارد. همچنین فیلم در جشنواره فجر، سیمرغ زرین بهترین فیلم با نگاه ملی را بهدست آورد.
چیزی که پیش روی شماست، بخشهای منتشر نشده از گفتوگوی بلندی است که کمی پس از جشنواره فیلم فجر و در فضایی صمیمانه با نرگس آبیار و همسرش محمدحسین قاسمی، یکی از تهیه کنندههای فیلم «نفس» انجام دادیم.
البته قصد داریم بزودی، از نرگس آبیار دعوت کنیم بار دیگر به تحریریه روزنامه بیاید تا به عنوان نویسنده رمان «نفس» و کارگردان نسخه سینمایی آن، درباره اقتباس ادبی در سینما بویژه در عرصه دفاع مقدس صحبت کنیم. پس از حالا منتظر آن گفتوگو هم باشید.
چطور شد تصمیم به ساخت «نفس» گرفتید؟
«نفس» یکی از رمانهای نوشته شده، اما چاپ نشده خودم بود که تصمیم گرفتم آن را به فیلم تبدیل کنم. ابتدا میخواستم رمان را منتشر کنم که آقای قاسمی ـ یکی از تهیهکنندههای «نفس» و همسر نرگس آبیار ـ گفت این کار را همزمان با اکران عمومی فیلم انجام بدهید. «نفس» رمانی است که مدتها روی آن کار کرده بودم و دنیای شیرین کودکانهای در آن موج میزد. آقای پورمحمدی، یکی از تهیهکنندگان فیلم بود که ابتدا پیشنهاد ساخت نسخه سینمایی رمان «نفس» را داد و گفت فیلمنامه این کار را بنویسم. البته من فکر میکردم خیلی کار سختی باشد، چون جنبههای ادبی آن باید به تصویر تبدیل میشد. به هرحال این کار را انجام دادم. احساسات ناب کودکی و معصومیت، از مهمترین ویژگیهای این اثر است که من چه در رمان و چه در فیلم، سعی کردم از دریچه نگاه شخصیت اصلی کودک کار، به دنیا نگاه کنم.
کارگردانی آن هم پس از فیلم موفق و بسیار تحسین شده «شیار۱۴۳»، حتما باید کار سخت و پرچالشی باشد. درست است؟
بله، اما راستش نترسیدم. با اینکه «نفس» یک پروژه پرریسک بود؛ چون یک فضای جدید و تجربه متفاوتی بود و میخواستم از انیمیشن استفاده کنم.
بخشهای انیمیشن فیلم را چه کسی ساخت؟
آقایان حسین جمشیدی گوهری و امین حقشناس.
پس نترسیدید و تصمیم به انجام این تجربه متفاوت گرفتید؟
بله، چون با خودم گفتم اگر بخواهم صبر کنم و برای ساخت فیلم بعدی وسواس به خرج دهم، ممکن است هیچ وقت نتوانم فیلم بسازم. البته کلا آدم اهل خطری هم هستم. برای همین تصمیم خودم را گرفتم و آمدم جلو و «نفس» را ساختم. ضمن اینکه این اشتباه است که توقع داشته باشید فیلمساز همیشه یک مدل فیلم و در همان حال و هوای اثر قبلیاش بسازد. چون قرار نیست من خودم را تکرار کنم. اگر خودم را تکرار کنم، از بین میروم. واقعا «نفس» شبیه هیچ فیلم دیگری در جشنواره سال گذشته فیلم فجر نبود و من خیلی راه خودم را رفتم. نه ادای اصغر فرهادی را درآوردم و نه در فیلمم خیانت وجود داشت. نه صحنههای بزن بزن و بکش بکش و تعلیقهای آنچنانی داشت. در فیلم بعدی هم میخواهم کار خودم را انجام دهم و سینما نمیتواند روند کاری من را تعیین کند. حتی جایزه گرفتن در جشنواره هم مسیر من را تغییر نمیدهد یا اینکه سینمای جهان مشخص نمیکند که فیلم بعدی من چه باشد. واقعا باید چیزی در درون خودم بجوشد که فیلمی بسازم.
یکی از انتقاداتی که در جشنواره فیلم فجر نسبت به فیلم شد، زمان طولانی آن بود. به نظر میآید این قصه قابلیت تبدیل شدن به یک سریال تلویزیونی را داشت.
قصدم ساخت یک فیلم سینمایی بود و از ابتدا به سریال فکر نمیکردم. این زمان طولانی هم دلیل دارد؛ وقتی شما میخواهید به تاریخ یک مملکت بپردازید، نیاز به فضاها و موقعیتهایی دارید که بهطور طبیعی زمان فیلم را بالا میبرد. در «نفس»، به رویدادهای مهمی چون انقلاب اسلامی و دفاع مقدس آن هم از زاویه دید کودک اشاره میکنیم و یک برش واقعی از زندگی است. زندگی نقش مهمی در این فیلم دارد. «نفس» خیلی براساس ساختار سیدفیلدی و سه پردهای جلو نمیرود ـ اشاره به سیدفیلد، استاد فیلمنامهنویسی که فیلمنامه را دارای سه پرده میداند ـ و ساختار خودش را دارد.
ظاهرا بیشتر تلاش شما معطوف شده به علاقهمند کردن مخاطب به بهار (دختربچه)، به عنوان شخصیت اصلی فیلم تا با وقوع اتفاقات بعدی، او را متاثر کنید و با اثر همراه شود.
بله، چون نیاز است شما یک زندگی و روند و چگونگی آن را به تصویر بکشید تا به یک پایان تاثیرگذار درباره رویاها و آرزوهای بهار برسید. وقتی شما به این شکل، یک زندگی را روایت میکنید و نمیخواهید به کلیشههای رایج و آنچه که مخاطب به آن عادت کرده، تن بدهید، کار سخت میشود. من در «نفس» میخواستم برشی از یک زندگی، مثل زندگی همه ما را به تصویر بکشم. یک قصهای ادامه پیدا میکند و داستان دیگری قطع میشود یا به شکل دیگری جلو میرود. مهمتر از همه اینها، دیدن زندگی از دریچه نگاه بهار، دختر بچه فیلم و تاثیر قصهها روی او است؛ چه وقتی خودش داستان میخواند و چه وقتی مثلا پدرش برای او قصه تعریف میکند. همین مواجهه با قصههای مختلف است که جهان را برای بهار دوستداشتنیتر و تحملپذیرتر میکند. این داستانهاست که زندگی دختربچه فیلم را میسازد و جلو میبرد. اگر من میخواستم به چیزی غیر از این بپردازم و شیوه دیگری برای روایت انتخاب میکردم، حواس مخاطب به سمت آن میرفت، درحالیکه من نمیخواستم این اتفاق بیفتد. من میخواستم مخاطب، زندگی را در فیلم «نفس» حس کند. ضمن اینکه به نظرم جهان تخیل اینقدر پهناور است که میتواند هر واقعیت تلخی را تحملپذیر کند.
احتمالا در امتداد همین تخیل است که آن قایق کوچک اسباب بازی هم بار تمثیلی و نشانه شناسانه پیدا میکند.
بله، این قایق در رمان هم است، اما در فیلم بیشتر به آن پرداختم و جلوههای تصویری آن را برجستهتر کردم. بهار عاشق دریاست و به نظر او، دریا جایی بزرگ و عظیم است. در این علاقه، نوعی نگاه پیوستن همیشگی به دریا وجود دارد و حاوی یک وحدت وجودی است. من تا جایی که موقعیتهای فیلم این امکان و اجازه را میداد، از این نگاه درباره بهار استفاده کردم.
حضور متفاوت بازیگران در«نفس»
«نفس»، پس از فیلمهای «اشیا از آنچه در آینه میبینید به شما نزدیکترند» و «شیار ۱۴۳»، سومین فیلم سینمایی نرگس آبیار است. آبیار این فیلم را براساس یکی از رمانهای خودش به نام «نفس» ساخته و در آن قصه دختربچهای به نام بهار و خانواده اش را در اواخر سالهای پیش از انقلاب و در اوایل سالهای پس از انقلاب اسلامی و دوران دفاع مقدس روایت میکند.
«نفس» نسبت به دو فیلم قبلی آبیار، اثر متفاوتی محسوب میشود و برخی بازیگران سرشناس تئاتر، تلویزیون و سینمای ایران هم اینجا در نقشهای تاکنون دیده نشدهای ظاهر میشوند. پانتهآ پناهیها در «نفس» نقش یک مادربزرگ را بازی میکند و برای بازی خوبش برنده جایزه بهترین بازیگر زن در جشنواره جهانی فیلم فجر شد. مهران احمدی هم با شکل و شمایل جدیدی در این فیلم بازی میکند.
جمشید هاشمپور هم نقش شخصیت عجیب و غریبی به نام ببری خان را در «نفس» به عهده دارد. شبنم مقدمی هم برای بازی خوبش در این فیلم برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل جشنواره فیلم فجر شد. سیامک صفری و گلاره عباسی هم از دیگر بازیگران فیلم هستند.
بازی خوب ساره نورموسوی در نقش بهار هم از امتیازات «نفس» است. محمدحسین قاسمی، ابوذر پورمحمدی و شرکت نورتابان هم بهطور مشترک تهیهکنندگی این فیلم را به عهده دارند.
نقل قول محمدتقی فهیم
من با «بهار» قصه همذات پنداری کردم و مرا به گذشته خود برد. اتفاقات و تصویرسازی فیلم برای من دلچسب بود.
همین که در میان فیلمهای آپارتمانی و سیاه اجتماعی این زمانه یک کارگردان به روستاها رفته و در میان خانههای قدیمی کاه گلی قصهاش را روایت میکند، برای من ارزشمند بود.
هرچند فیلم آن قدر اضافه و کش دارد ـ اشاره به نسخه جشنواره فیلم فجرـ که با حذف بسیاری از بخشهای آن چیزی از فیلم از دست نمیرود. اما در سینمایی حرف میزنیم که نه درام، نه صحنه، نه شخصیتپردازی و... دارد و همین ارزشمند است.
نقل قول مسعود فراستی
ازنظر من «نفس» خیلی فیلم بدی است. از همان ثانیه دوم مشخص بود قصه ندارد. فیلمی که در آن مادر غایب است. مادربزرگ بشدت خشن است. یک بابای بیمزه و بیمعنا داریم. وقتی میرسیم به انقلاب از اینجا فیلم فاجعه است. از طرفی دوربین بشدت بد است. دوربین رودستی که از رودست آن نیز سودی نمیبرد. وقتی به جنگ میرسیم فیلم بدتر هم میشود. «نفس» فیلم بشدت ضدجنگی است که فقط قیافه پاسداشت جنگ را میگیرد. فیلم بشدت متظاهر است. قدم خیلی جدی به عقب برای آبیار است. حتی از فیلم قبلی او نیز عقبتر است که آنجا هم ضدجنگ بود.
نظر کاربران
باز این اظهار فضل کرد.........
ایشالا خدا فراستی رو شفا بده.حالش خیلی بده.فقط نمیدونم چرا انقدر جدیش گرفتن بنده خدا رو....
خوب ايشون به همه فيلما همين و يا بدتر از اين رو ميگه به نظر من نقد كسي باارزشه كه خودش حداقل يه كار خوب ساخته باشه وگرنه به هر فيلمي بگي بده و مزخرفه كه هنر نيست پس بهتر اين آقا اگه به قول خودش عرضه ساخت فيلم رو نداره حداقل انصاف رو رعايت كنه
بنظر شما خانم آبیار چه فکری کرد اینو ساخت.....فقط خواست به اسم خودش که شیار 143 رو در کارنامه دارد پول بدست بیاره که مردم خر نیستن.... میدونن چی رو نگاه کنن و نکنن.... بخدا دیدن این فیلم برا من 10 ساعت طول کشید انگار... اخرشم هیچی به هیچی...
اقای فراستی دیگه شورش رو دراوردی
با اینکه آقای قداستی کمی تند نقد میکنم اما من واقعا باهاش موافق فیلم حوصله آدم رو سر میبره وجالب اینه که همه ی طرفداران فیلم میگن خاطرات بچگی ها زنده شد دوستان فیلمی که برای اسکار فرستاده میشه خاطره کسی رو زنده نمیکنه باید حداقل داستان خوب وقال قبول و پایان خوب واوج وفرود داشته باشه که فیلم هیچکدام رو نداشت