پیش از اینکه جوانان را دوست داشته باشیم باید نسبت به روحیات آنها شناخت پیدا کنیم.گاهی فکر میکنیم که چون خودمان نیز این دوره را گذراندهایم، طبیعتا باید جوانان را بشناسیم.
آیدین آغداشلو در آرمان نوشت: پیش از اینکه جوانان را دوست داشته باشیم باید نسبت به روحیات آنها شناخت پیدا کنیم.گاهی فکر میکنیم که چون خودمان نیز این دوره را گذراندهایم، طبیعتا باید جوانان را بشناسیم.
البته این تفکر نادرست نیست اما باید بدانیم که جوانان طیفی از جامعه را با عقاید، باورها و آرزوهای متفاوت و متنوع تشکیل میدهند.به همین دلیل است که شاید اگر تدریس نمیكردم این شناخت و این مهر را تجربه نمیكردم. تدریس كار بسیار پیچیده و دشواری است، اما در جای دیگری خستگی را از تن شما خارج میکند. این شناخت باعث میشود نگاه خودتان را نسبت به جوانان تعریف کنید که پاداش بزرگی برای یک مدرس است.چرخه زندگی روزی هر جوانی را میانسال و کهنسال میکند اما متاسفانه همواره کهنسالها جوانان را ناپخته و گاهی حتی بدون تفکر مینامند که این صحیح نیست.نمی توانیم با فرمول«جوانی من کجا و جوانی اینها کجا؟» برای جوانان نسخه و دستورالعمل تعیین کنیم.زیرا باید این فرصت را به آدمها داد كه خودشان را نشان بدهند و در ظرف آزمون و خطا قرار بدهند، اگر عنصر قابل تكیهای در سالخوردگی هست، به خاطر این است كه فرصت بیشتری بوده كه آدم كار كند، خرابكاری كند، تجربه كند و این تجربه از همین ظرف آزمون و خطا بیرون آمده است.حال اگر از اقلیت نخبه و نوابغ صرفنظر كنیم كه از کودکی شروع میكنند، «جوانی» دورهای است كه آدمها میفهمند چه چیزهایی برایشان جدی
است و اهمیت دارد و بعد دنبال فرصت میگردند كه این علاقه را به ثمر برسانند.
در این سالها میان شاگردان پسرم در دانشگاهها موجودات فوقالعادهای دیده ام. بهخاطر اینكه جوانند، فوقالعاده هستند.دانشجویان جوان با استعداد و آرمان بیشتری شروع میكنند اما معمولا فرصت لازم از آنها دریغ میشود؛ برای اینكه وظایف دیگری از آنها خواسته میشود. بهنظر من این «اختلاف نسلها» كه میگویند، در واقع معنیاش این است كه مسنها جایی برای مطالبات جوانها قائل نمیشوند و جوانها بهناچار در مطالباتشان تندی میكنند.اصولا جوانان زمانی که «مطالبه» میكنند یعنی به حقوقی كه دارند، فكر میكنند. این خوب است و دلیلی هم ندارد كه مطالبههایشان شبیه همانی باشد كه من در جوانی فكر میكردم. اصلا قرار نیست پسر من حتما و دقیقا همانطور باشد كه من بودهام.
این نگاه درست نیست كه فكر كنیم هرچه در گذشته بوده بهتر از الان بوده. من این را در جایی صریحا نوشتهام كه ما اغلب به گذشته پناه میبریم و میگوییم چهقدر همهچیز خوب بود! چقدر خانهها قشنگ بودند، چقدر آدمها مهربان بودند! اینها در گذشته بود اما در تمام شرایط و موقعیتها اینگونه نبود.وقتی داریم درباره گذشته بهبه و چهچه میكنیم، داریم درباره شهری حرف میزنیم كه آب لولهكشی نداشت؛ دورهای كه خیلی از همشاگردیهای من در مدرسه یا كچل بودند یا تراخم داشتند. هر چیزی الزاما در گذشته بهتر نبود. دائما داریم میگوییم گذشته بهتر بود، بهخاطر اینكه ما در گذشته بودیم و گذشته به یمن اینكه ما در آن بودیم بهتر بود. در واقع داریم از خودمان تجلیل میكنیم، در حالی كه بچههای ما متعلق به دوره دیگری هستند و حقشان را مطالبه خواهند کرد و باید این اجازه و این فرصت را به آنها بدهیم.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر