اگرچه لبنان، با مساحتی حدود دههزار کیلومترمربع (یک صدوپنجاه و هفتم مساحت ایران) از جمله کشورهای کوچک منطقه به شمار میرود؛ ولیکن، عوامل مختلف سیاسی، جغرافیایی و نظامی سبب شده تا این کشور در ردیف کشورهای مهم وتأثیرگذار قرار گیرد و تحولات داخلی این کشور نه تنها برای دولتهای منطقه، بلکه برای قدرتهای فرامنطقهای نیز به موضوعاتی قابل ملاحظه و قابل پیگیری تبدیل شود.
جعفر قناد باشی در هفته نامه مثلث نوشت: اگرچه لبنان، با مساحتی حدود دههزار کیلومترمربع (یک صدوپنجاه و هفتم مساحت ایران) از جمله کشورهای کوچک منطقه به شمار میرود؛ ولیکن، عوامل مختلف سیاسی، جغرافیایی و نظامی سبب شده تا این کشور در ردیف کشورهای مهم وتأثیرگذار قرار گیرد و تحولات داخلی این کشور نه تنها برای دولتهای منطقه، بلکه برای قدرتهای فرامنطقهای نیز به موضوعاتی قابل ملاحظه و قابل پیگیری تبدیل شود.
موضوع انتخاب «میشل عون» به ریاستجمهوری لبنان در هفته گذشته، آن هم بعد از پشتسر گذاشتن مناقشهای که حدود دوسالونیم به طول انجامید، به خودی خود نشان داد که لبنان امروز (با جمعیت چهار میلیون و پانصدهزار نفرهاش) از چه جایگاه ویژهای در معادلات منطقهای برخورد ار است و چگونه قدرتهای جهانی و منطقهای با هر مرام یا با هر هدف سیاسی، تحولات این کشور را با دقت دنبال میکنند.
سرازیر شدن سیل تبریکها و تهنیتها برای شخص «میشل عون» و دستاندرکاران امور سیاسی لبنان از یک طرف، ابراز نگرانیهای غیرمستقیم و واکنشهای انفعالی قدرتهای ارتجاعی منطقه و دولتمردان اروپایی و آمریکایی از سوی دیگر، حکایت از آن داشت که با انتخاب ریاستجمهوری لبنان، تحولی فراتر از انتخاب یک مقام سیاسی در این کشور به وقوع پیوسته و با آشکار شدن میزان تاثیرگذاری و جایگاه هر یک از جریانهای سیاسی در لبنان، زمینه تغییر یک سلسله از معادلات دیگر نیز در داخل و خارج لبنان فراهم شده است.
دوشنبه هفته گذشته، مجلس لبنان در حالی که تمامی ۱۲۷نفر عضو آن (نمایندگان) حضور داشتند با ۸۳ رای مثبت، «میشل عون» رئیس فراکسیون «تغییر و اصلاح» و همپیمان جریان مقاومت لبنان را بهعنوان سیزدهمین رئیسجمهوری این کشور برگزید و بدین طریق، به طولانیترین دوره خالی ماندن پست ریاستجمهوری پایان داد. در واقع این چهل و ششمین باری بود که مجلس لبنان به چنین کاری اقدام میکرد و شانس خود را برای ادای یکی از مهمترین وظایفش که همان انتخاب ریاستجمهوری است، میآزمود.
مجلس لبنان قبل از این، در طول دوسال و نیم گذشته، یعنی از زمان خاتمه دوران ۶ ساله ریاستجمهوری «میشل سلیمان» در سوم خرداد ۱۳۹۳(۲۴ مه ۲۰۱۴) تاکنون، به علل مختلف در ادای این وظیفهاش شکستخورده بود. عللی که تنها به اختلافات شدید میان فراکسیونهای سیاسی درون مجلس محدود نمیشد و از علل متعدد دیگری در درون جریانهای سیاسی بزرگ لبنان و همچنین از مناقشات میان قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای سرچشمه میگرفت.
حال اگرچه وجود گرایشهای طایفهای در لبنان نیز در به نتیجه نرسیدن مجلس این کشور برای انتخاب فردی مناسب بهعنوان ریاستجمهوری بیتاثیر نبود،ولیکن این نوع گرایشها، هیچگاه بهعنوان عامل اصلی اختلافنظرهای شدید، نقشی در این عرصه ایفا نکرد، بلکه براساس اجماع تحلیلگران و صاحبنظران مسائل لبنان، این رقابتهای منطقهای قدرتهای حاضر در صحنه سیاسی لبنان بود که با رودررو قراردادن دو جریان اصلی موسوم به «جریان ۸ مارس» و «جریان۱۴مارس»(جریانالمستقبل) این کشور را به مرحلهای دشوار و فلجکننده وارد ساخت.
این درحالی بود که موفقیتهای چشمگیر و حیرتانگیز جریان مقاومت در اخراج صهیونیستها از جنوب لبنان و سپس پیروزی افسانهای حزبالله در جنگ 33 روزه، انگیزه صهیونیستها و به تبع آن انگیزههای قدرتهای غربی را برای ایجاد مشکلات سیاسی در لبنان افزایش داده و ارتجاع عربی وابسته را به نقشآفرینیهای مخرب در صحنه سیاسی لبنان ترغیب کرده بود.
با این حال در این بحبوحه، این مقامات ریاض بودند که به دو طریق، منویات غرب و رژیمصهیونیستی را در عرصه سیاسی لبنان و امور داخلی این کشور به اجرا در میآوردند و با هدف نه تنها تضعیف مقاومت حزبالله بلکه حذف آن از صحنه سیاسی، فرهنگی و نظامی لبنان بیشترین کوششهای خود را به کار میبردند: طریق نخست، بهرهبرداریهای سوء از روابط و مناسباتشان با دستاندرکاران جریان «14مارس» (المستقبل) به ویژه شخص «سعد حریری» فرزند رفیق حریری بود؛ چنانکه از این طریق تلاش میشد تا سعد حریری و جریان تحت نظر او یعنی جریان المستقبل، از حوزههای نفوذ بیشتری در مجلس و اجتماعات مردمیلبنان برخوردار شوند و با استفاده از پشتیبانیهای گسترده غربی و حمایت غیرمستقیم و پنهانی رژیمصهیونیستی، جریان مقاومت را در شرایط بسیار دشواری قرار دهند و اما طریق دوم دراین باره، به کارگیری گروهکهای تروریستی و تکفیری در صحنه داخلی لبنان بود و گروهکهایی که عقبه آنها به عناوین مختلف در سوریه فعال بود و با تحرکات مسلحانه و انفجاری در شهرهای مختلف لبنان، اوضاع سیاسی را آشفته میساخت.
به هر ترتیب، بر آگاهان امور لبنان مشخص بود که حلوفصل مشکلات داخلی این کشور به راهحلهایی است که راه مداخلات خارجی را مسدود کند و جریانهای سیاسی مخالف منافع ملی مردم لبنان را از حمایتهای خارجی ناامید سازد. اتخاذ شیوهای که به برداشته شدن موانع بر سرراه انتخاب ریاستجمهوری این کشور میانجامید.
در واقع در پی اتخاذ این راهبردها هم بود که به تدریج شرایط مساعدتر و مناسبتری در صحنه سیاسی لبنان پدید آمد و سرانجام مجلس این کشور موفق شد، وظیفه حساس ومهم خود را در انتخاب فردی شایسته بهعنوان رئیسجمهور ادا کند.
بنابراین در این خصوص که چه دلایل یا عواملی سبب شد تا توافق سیاسی لازم بین جریانهای بزرگ سیاسی لبنان شکل بگیرد و سرانجام در یک رایگیری پارلمانی، به انتخاب «میشل عون» بهعنوان رئیسجمهوری منجر شود، باید به تشریح راهبردهای مورد اشاره مبادرت کرد.
تردیدی نیست که حضور بسیار موثر حزبالله در سوریه، از جمله راهبردهای مهم در این باره بود؛ چراکه در پی این حضور هوشمندانه و فداکارانه در سوریه بود که توانایی گروهکهای تروریستی و تکفیری وابسته به ارتجاع منطقه در لبنان به حداقل رسید و به تبع آن تحرکات خرابکارانه آن در صحنه سیاسی این کشور متوقف شد. امری که به معنی ایجاد آرامش در فضای سیاسی لبنان و توقف مداخلات بیگانه بود. اما از طرف دیگر حضور موثر حزبالله در سوریه این فایده را نیز داشت تا تصویری واقعی از قدرتهای ارتجاعی منطقه به نمایش درآید و جریانها و جناحهایی از لبنان که به حمایت این گونه رژیمها امید بسته بودند از پشتیبانیها و حمایتهای احتمالی آنها در آینده به کلی ناامید شوند.
حال آنچه مسلم است، انتخاب میشل عون بهعنوان متحد حزبالله و همپیمان مقاومت در پست ریاستجمهوری لبنان، به معنای برداشته شدن برخی از اصلیترین موانع بر سر راه مردم لبنان و به معنی پیموده شدن سریعتر مسیرهای بعدی است و این درحالی است که با این انتخاب، موضوعات موردنظر غرب و رژیمصهیونیستی همانند خلع سلاح حزبالله ، امکان کمتری برای مطرح شدن خواهند داشت. درواقع در شرایط جدید است که حزبالله خواهد توانست حوزه فعالیتهای خود را گسترش بخشد و روابط سوریه و لبنان تاحد مطلوب گسترش یابد.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر