تحلیل مفصل «فارین پالسی» از استراتژی پوتین
پایگاه خبری انتخاب به نقل از فارین پالسی نوشت: این تنها منحصر به سوریه نیست: روسیه به دنبال ایجاد قدرت از طریق خاورمیانه است . این کشور به دنبال به چالش کشیدن آمریکا به عنوان ابر قدرت است.
پایگاه خبری انتخاب به نقل از فارین پالسی نوشت: این تنها منحصر به سوریه نیست: روسیه به دنبال ایجاد قدرت از طریق خاورمیانه است . این کشور به دنبال به چالش کشیدن آمریکا به عنوان ابر قدرت است.
لورنس فریدمن در کتاب معروفش تحت عنوان "استراتژی : یک تاریخ " استراتژی را به عنوان هنر ساختن قدرت تعریف میکند . این تعریف مفیدی به ویژه برای فهم یکی از مهمترین رویکرد های کليدي ژئوپلتیکی سالهای اخیر است : بازگشت روسیه یه خاورمیانه.
فارغ از رابطه نزدیک بشار اسد و مسکو که به سال ۱۹۷۰ برمیگردد ، مسکو هیچ نقش مهمی در خاورمیانه از سال ۱۹۷۲ ندارد . این هم زمان با زمانی است که انور سادات یکی از مشاوران شوروی را از مصر بیرون کرد .
چرا امروز شاهد بازگشت روسیه به خاورمیانه هستیم ؟ در سطح عمومی ، روشن است که ولادیمیر پوتین خواستار به چالش کشیدن رویکرد آمریکا در نظم جهانی و تشویق به بازگشت جهان به سیستم دو ابر قدرتی و یا چند ابرقدرتی است، در نتیجه او به دلایل شخصی به دنبال اين مساله است.
هرچند او در گرجستان نیز دخالت کرده و به نظر نمی رسد خواستار آغاز یک جنگ با دول غربی باشد. در خاورمیانه پوتین سیستمی دارد که از طریق آن بر غرب تاثیر میگذارد و قدرت شخصی او را باز تولید میکند و این کار بدون خطر ایجاد یک جنگ با غرب رخ میدهد.
یکی از راههای ساخت قدرت بدون هیچ دردسری، یافتن راهی برای ایجاد درگیری مستمر و استثمار کردن است. در خاورمیانه این جداسازی و تفرقه افکنی از یک جهت به واسطه نفرت غرب از اسلام گرایان و از سوی دیگر به دلیل ترس غرب از نقض حقوق بشر به دست روسیه در جریان است. این درگیری بین چنین رويکردهايي گاها منجر به ایجاد نوعی ابهام در سیاست خارجی غرب میشود .
این همچنین فضای سیاسی روسیه را برای سرکوب و ايجاد دموکراسی تقلیل یافته فراهم میکند.
مسکو از اقتدار گرایی های دمشق، قاهره و بیروت به منظور جلوگیری از رشد اسلام رادیکال حمایت میکند. در مصر پوتین بی دریغ از اقدامات سیسی علیه اخوان المسلمین حمایت میکند. از سال ۲۰۱۳ روسیه درصدد فراهم آوردن سلاح برای دولت مصر در حالی بر آمده که آمریکا نسبت به تامین سلاح های نظامی قابل استفاده برای سرکوب مردم اکراه نشان داده است. با این حال مصر همچنان به کمک های مالی واشنگتن بیش از مسکو وابسته است. این ها مثالهایی از استراتژی روسیه در منطقه خاورمیانه در حالی است که آمریکا بین امنیت و حقوق بشر دچار تردید شده است.
ما شاهد نمونه های مشابهی در لیبی و سوریه هستیم، جایی که روسیه به ظاهر با شریک آمریکایی اش در تضاد نیست. در سوریه علی رغم بی رحمی های حقوق بشری توسط دولت سوریه که خشم غرب را به همراه داشته ، غرب هنوز نمیداند چطور بعد از خلاصی از دست دولت بشار اسد امنیت را در این کشور ایجاد کند، چرا که که با رفتن اسد ظهور داعش که رادیکال است محتمل تر خواهد بود. پوتین از این گپ استفاده کرده و از اسد به طور بی دریغ حمایت میکند و به مقوله گذار تدریجی غرب در سوریه توجهی ندارد.
این مساله به افزایش نفوذ ایران و روسیه در سوریه به عنوان تنها کشورهایی که میتوانند آغازگر این گذار سیاسی باشند کمک کرده است.
همان طور که در لیبی، آمریکا از دولت تحت حمایت پیمان ملی در تریپولی با هدف یکپارچکی کشوری از هم گسیخته حمایت میکند. مشکل در این منطقه دوات جدایی طلب در تبروک در شرق لیبی است که از سوی مصر و امارات حمایت شده و با ایم یکی شدن و اتحاد موافق نیست.
در این میان مسکو برای بهره برداری از فرصت های به وجود آمده بین آمریکا و دو متحد سنتی اش یعنی مصر و امارات سیل کمک های تسلیحاتی اش را به سمت نیروهای ژنرال خلیفه هفتار سرازیر کرده است . ژنرال هفتار و از دولت جدایی طلب تبروک حمایت میکند. غرب در مواجه با موفقیت هفتار در اشغال ترمینال های نفتی در حوزه نفتی سرت لیبی در دو ماه گذشته و سرسختی اش علیه گروه های اسلامی در بنغازی با این واقعیت و ضرورت قدرت او با توسعه نفوذ روسیه در لیبی موافقت کرده است.
مشابه همین ایده را در مورد چرخش دیپلماتیک سوریه در قبال ترکیه نیر میتوان مشاهده کرد. فرصت طلبی روسیه برای رفتن به سمت این متحد ناتو بعد از تلاش آن برای کودتا علیه رجب طیب اردوغان با دعوت پوتین از رهبر ترکیه برای سفر به مسکو نمایان شد. روسیه تجریم هایی را که بعد از سرنگونی هواپیمای روسی توسط ترکیه علیه این کشور تصویب شده بود را برداشت و غرب امروز باید باید با وضعیت دشواری که در آن رییس جمهور یکی از اعضای نانو فلسفه اش بیش از ارزش های دموکراسی غربی به پوتین نردیک است دست و پنجه نرم کند.
در نتیجه پوتین تصمیم گرفته وارد حوزه های مختلفی از سیاست خاورمیانه در سال گذشته شود و ما نباید در تعریف این نفوذ اغراق کنیم. پروپاگاندای گسترده روسیه برای حمله هوایی به شوریه از طریق خاک ایران را به یاد بیاورید که روسیه تنها سه روز بعد ناچار شد آن را پس بگیرد. تلاش پوتین برای تعمیق نقشش در صلح اسراییل و فلسطین در سال جاری نیز مشابه همین امر است. این تلاش در ابتدا برای به چالش کشیدن امریکا به عنوان یک واسطه کلیدی صورت گرفت اما نتیجه آن موفقیت آمیز نبود.
حال باید دید آیا پوتین یک استراتژیست قهار است یا یک قمار باز جسور؟ واقعیت کسل کننده تر از این اینهاست. بله روسیه موفقیت های دیپلماتیکی در سال جاری کسب کرده باشد به ویژه در شرق لیبی و ترکیه و در حمایت از اسد اما این رویه هزینه های اقتصادی بلند مدتی را برای روسیه به بار خواهد داشت.
لازمه رویکردهای عوام فریبانه حفظ نفوذ و قدرت از طریق درگیری دائمی است در نتیجه باید فضایی را که درگیری به آن بستگی دارد را نگه دارید. در چنین شرایطی با ارتقای سطح دشمنی با غرب نباید از اینکه با تحریم های اقتصادی و عدم سرمایه گذاری غربی ها مواجه میشود متعجب شوید.
ممکن است پوتین این اعتقاد را داشته باشد که اقداماتش در خاورمیانه با وجود بی ارتباطی تحریم های مربوط به سوریه و اکراین ار سوی غرب میتواند اهرمی برای چانه زنی با غرب برای برداشته شدن تحریم ها داشته باشد. اما این واقع بینانه تر است اگر تشویق های پوتین برای دشمنی دایمی با غرب را در کوتاه مدت به منظور تخفیف در تحریم ها بعید بدانیم به ویژه در صورتی که هیلاری کلینتون رییس جمهور شود. اگر هیچ اتفاقی هم نيوفتد، پوتین روسیه را در شرایطی قرار داده که مجبور است بیش از هر زمان اقتصادش را به سمت چین و دور از غرب برنامه ریزی کند . این امر میتواند اهرم های فشار چین در مقابل روسیه را ارتقا دهد.
علاوه بر اینها باید به نقش فریب و دروغ در استراتژی روسیه نیز توجه داشت. این رویکردی است که از طریق آن قدرت با درگیری دائمی ارتقا میابد اما همزمان قدرت را در بلند مدت به دلیل کاهش اعتبار از بین میبرد.
به روابط روسیه و عربستان توجه کنید. علی رغم اینکه این دو در سوریه در دو جبهه مخالف می جنگند اما پوتین همه تلاشش را برای همکاری با سعودی در سیاست هاي نفتی میکند و اين با توجه به این واقعیت است که روسیه و بلوک تحت رهبری عربستان هردو به شدت در اوپک به دنبال افزایش قیمت نفت اند.
مسکو در خصوص این همکاری ابراز تعهد کرده و به نظر میرسد عربستان نیز تضمین هایی در این خصوص داده چرا که در غیر این صورت روسیه میتواند تمام سهم بازار را ببلعد . اما ریاض تقريبا بازنده چنین توافقی است . ماه گذشته ایگور سچين رئیس کمپانی نفتي روس نفت روسیه با هر گونه کاهش تولید مخالفت کرده و این با ایده های پوتین در تضاد بود .
روسیه به دنبال گرفتن امضای توافق با عربستان است و قطعا هیچ تمایلی به حمایت از عربستان ندارد. اما مشکل است که بدانیم چقدر پوتین میتواند آنها را برای بلند کردن اين وزنه سنگین فریب بدهد .
در کوتاه مدت در بیانیه نفتی رسمی بین روسیه و اوپک در مورد تولید نفت که قرار است در این ماه صادر شود به افزایش فوری قیمت ها اشاره شده است . اما در بلند مدت زمانی که این توافق شکسته شود به اعتبار پوتین با ریاض و اوپک صدمه خواهد زد .
با این وجود توفیق استراتژی پوتین به شدت با زمان بندی آن بستگی دارد: در سال ۲۰۱۶ روسیه به سمت خاورمیانه حرکت کرد ، در بلند مدت خرابی هایی که این استراتژی به اقتصاد این کشور به واسطه گسست از غرب بار خواهد کرد بیش از حد خواهد بود .
همین الان هم با توجه به قیمت های پایین نفت اقتصاد روسيه نميتواند به طور کامل از اقتصاد و بازار کاپیتالیسم غرب و سرمایه های غربی جدا شود.
شاید تصور پیروزی های روسیه در فضای بین المللی با استراتژی پوتین مبنی بر ایجاد درگیری در خارج به طور کلی نادرست باشد. شاید استراتژی پوتین تنها برای افزایش قدرت در سطح داخلی باشد.
استراتژی درگیری دائمی در خارج به روشنی به حمایت های مردمی روسیه برای حفظ پوتین در قدرت در کرملین کمک میکند حتی اگر کشور در اطراف فاسد شود.
ارسال نظر