حتی دیگر برنامه طنز «زنده شنبه شب» ابایی ندارد که کلینتون را رئیسجمهوری ایالات متحده آمریکا بداند؛ آنهم در انتخاباتی که در یک سویش یک دیوانه و فراری مالیاتی قرار دارد که باید تحت نظر پزشکی باشد
سیاوش رزمند در شرق نوشت: حتی دیگر برنامه طنز «زنده شنبه شب» ابایی ندارد که کلینتون را رئیسجمهوری ایالات متحده آمریکا بداند؛ آنهم در انتخاباتی که در یک سویش یک دیوانه و فراری مالیاتی قرار دارد که باید تحت نظر پزشکی باشد و دیگر سویش مجرمی امنیتی با معیار قانون اساسی که احتمالا باید در زندان باشد، نه در کمپین انتخاباتی. دوستی آمریکایی روزگاری میگفت که سیستم اجرائی آمریکایی چیزی نیست جز پروژه دبیرستانی یک دانشآموز بیاستعداد که در بهترین حالت نمره «سی» گرفته است.
عجیبترین مسئله در کمپین هیلاری کلینتون این است که تمام توان یکی از بهترین و باتجربهترین سیاستمداران زن آمریکا معطوف به این نکته شده است که خود را به شخص «دونالد ترامپ» اثبات کند؛ آنهم وقتی که در حقیقت خود ترامپ هم نمیخواهد رئیسجمهوری بشود. اینکه از چه نظر نمیخواهد بسیار روشن است؛ او سیاستمدار نیست و حتی بهسختی یک کارآفرین تیپیکال آمریکایی محسوب میشود. «دونالد ترامپ» یک سلبریتی تمامعیار است، یک مجری بینظیر برنامههای عامهپسند آمریکایی و میتوان مطمئن شد که اگر او رئیسجمهوری ایالات متحده آمریکا شود، بیشک چهار یا هشت سال دیگر میتوان «کانیه وست» را رئیسجمهوری و «کیم کارداشیان» را بانوی نخست بزرگترین دموکراسی در جهان آزاد بنامیم.
ترامپ شاید پوپولیست محسوب شود، مانند هوگو چاوز ما او هیچ ایدئولوژی را دنبال نمیکند (اینکه چاوز این کار را میکرد، خود بحث دیگری است). او حتی برنامهای برای روز بعد از انتخابات ندارد جز اینکه به یک استودیو برود، شاید دوباره اجازه دهد که «سث مک فارلن» در کمدی سنترال دستش بیندازد؛ آنهم وقتی که شهرتش حتی بیش از گذشته است. اگر قرار باشد سکان بزرگترین نیروی اتمی جهان در دست یکی از دوستان «دنیس رادمن» قرار بگیرد، درآنصورت حتما پسرکی فربه با مدل مویی ابلهانه در پیونگیانگ که رفاقتی دیرینه با همان بسکتبالیست عجیب و بازنشسته دارد، دیگر در جهان تنها نخواهد بود. اینکه صفر مراد نیازف و اسلام کریموف آنقدر زنده نماندند که ورود او را به باشگاه رهبران مجنون تبریک بگویند، چیزی از ارزش دونالد ترامپ کم نمیکند که تمام کمپینش را در دستشویی طلاکاریشدهاش با توییتکردن علیه همه کس و بهویژه هیلاری کلینتون و باراک اوباما اداره میکند.
ریاستجمهوری احتمالی ترامپ بههیچروی پایان جهان یا آشوبی تمامعیار نیست که تصور بر این است که بشر وارد شکوهمندترین دوران طنز سیاسی به شکلی عینی میشود و میتوان اطمینان پیدا کرد که همه قضایا چیزی جز یک «ریالیتی شو» نیست که احتمالا از زور بینمکی بعد از یک فصل، «سیبیاس» همه چیز را لغو یا به قولی «کنسل» میکند.
٩٩ درصدی قطعا دلشان برای برنی سندرز و سوسیالیسم دموکراتیك او تنگ خواهد شد؛ اما سؤال این است که یک درصد باقیمانده چگونه باید میان هیلاری کلینتون و دونالد ترامپ تقسیم شود. آمریکاییها میتوانند با انتخاب هیلاری، خود را برای تلاش بیوقفه او برای ریاستجمهوری که احتمالا تا پایان عمرش ادامه پیدا خواهد کرد، خلاص کنند و مطمئن باشند که او خود را برای دستكم چهار سال در «اووال آفیس» کاخ سفید زندانی میکند و کسی نامی از او نخواهد شنید و تغییر خاصی در روند سیاست جهانی اتفاق نخواهد افتاد؛ اما دستكم کار پرزیدنت ترامپ این خواهد بود که همه مجبور خواهند بود که با بطریهای آب معدنی منقوش به تصویر او و یکی از آن کراواتهای بیقوارهاش این ور یا آن ور بروند و جدای از برج ترامپ یا کازینوی تاجمحل در نیوجرسی به دیوار حائل آمریکا و مکزیک بهعنوان یکی از شگفتیهای جهان مدرن خیره شوند.
میتوانیم جمهوریخواهان را دوست نداشته باشیم؛ اما فراموش نکنیم که درباره حزبی سخن میگوییم که جان مک کین، کاندولیزا رایس، کالین پاول، پیشترها تئودور روزولت و نهایتا «آبراهام لینکلن» عضویت آن را داشتهاند و امروز بند بازی (یا به عبارت بهتر «سووینگر»ی) از قماش ترامپ که حتی عضوی معتقد هم نیست (او بیشتر سابقه عضویت در حزب دموکرات و مستقلبودن را داشته است تا اینکه سوار بر فیل جمهوریخواهان بوده باشد)، نمایندگی جریان محافظهکاری آمریکا را برعهده گرفته است. اینکه بخواهیم او را حتی یک نومحافظهکار بنامیم، هم راه به خطا بردهایم. او یک خارجازخط محسوب میشود. او قسمتی از الیت سیاسی آمریکا نبوده است، برای همین هم در بعضی مواقع مواضعش درباره هیلاری کلینتون و ارتباط بنیادش یا سیاست کاریاش با شیخهای سعودی یا خیزش داعش منطبق با حقیقتی نیشدار است.
ترامپ گفته نتیجه انتخابات را در صورتی میپذیرد که پیروز باشد. خب این صحبتها برای سفیدپوستانی با بضاعت کم در نواحی دورافتادهتر غرب میانه آمریکا تهییجکننده است؛ همانطور که هزینهگذاشتن از مسلمانان یا لاتینتبارها برای جذب آرای طبقات پایین آمریکا و البته «بروس ویلیس» و «چاک نوریس» کاملا میتواند مؤثر واقع شود.
در اپیزودی از مجموعه انیمیشن «ساوث پارک» موجوداتی فضایی (بخوانید مکزیکیها) از سیارهشان به آمریکا مهاجرت میکنند و با نیروی کار ارزانی که ارائه میکنند، همه امکانات شغلی را تصاحب میکنند و سفیدپوستان اصطلاحا «رد نک» داستان جنبشی راه میاندازند به نام «شغلهای ما را گرفتهاند» که در این روند لهجه جنوبی آنها کاملا از شکل خارج و تبدیل به آوایی میشود که هیچکس در انتها نمیداند اصلا چه معنیای میدهد و به راهحلی اعتراضی از سوی خیل خشمگین سفیدپوستان بدون شغل ختم میشود که بههیچعنوان در این مطلب عنوانكردنی نیست. باری دونالد ترامپ میتواند رهبر بینظیری برای چنین جنبشی باشد و بدون وحشت از شکست در صبح روز پس از انتخابات به بیزنس و سلبریتیها و برنامههای تلویزیونی بپردازد و بداند که هرچند در جایی در هندوستان دیوانگانی هستند که او را میپرستند؛ اما همه ما او را با مدل موی دوستداشتنی و کت و شلوارهای بدقواره و حرکات بینظیرش به یاد خواهیم سپرد.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر