اعتراف بچه ۱۲ ساله به ۲۱ فقره سرقت!
جانشین فرمانده انتظامی شهرستان سیرجان از دستگیری کودک ۱۲ساله ای خبر داد که دست به سرقت موتورسیکلت می زد و به ۲۱ فقره سرقت اعتراف کرده است.
سرهنگ" اكبر ادبي" گفت: در پي چندين فقره سرقت موتورسيكلت و دوچرخه ماموران انتظامي اين شهرستان دستگيري سارق يا سارقان را در دستور کار خود قرار دادند.
وي افزود: پس از چند روز كار اطلاعاتي ، ماموران دايره مبارزه با سرقت پليس آگاهي موفق شدند با شگردهاي پليسي يك کودک را شناسائي و با هماهنگي مقام قضايي او را در يک عمليات غافلگيرانه دستگير و جهت تحقيقات بيشتر به پليس آگاهي منتقل کنند.
جانشين فرماندهي انتظامي شهرستان سيرجان گفت: اين کودک ۱۲ ساله كه در يك خانواده بد سرپرست زندگي مي كند و پدر و مادرش دچار اعتياد هستند براي امرار معاش اقدام به سرقت مي كرده است.
سرهنگ ادبي خاطرنشان کرد : اين سارق ۱۲ ساله در بازجوئي هاي تخصصي ماموران پليس آگاهي به ۱۹ فقره سرقت موتورسيكلت و دو فقره سرقت دوچرخه در سطح شهر سيرجان از نقاط مختلف خلوت و كم تردد اعتراف کرده است.
وي اظهار کرد : در جريان بررسي اين سرقت ها ماموران با اقدامات اطلاعاتي يک مالخر كه اهل شهرستان رفسنجان است ، را نيز شناسائي و دستگير کردند.
جانشين فرماندهي انتظامي شهرستان سيرجان از شهروندان خواست: توصيه هاي پليس را در حفظ و نگهداري اموال خود جدي بگيرند و در صورت مشاهده هرگونه موارد مشکوک موضوع را سريعا با شماره تلفن ۱۱۰ به مرکز فوريت هاي پليسي اطلاع دهند.
نظر کاربران
تخم مرغ دزد شتر دزد میشود
این بزرگتر بشه چی میشه………
شرایط و کانون خانواده باعث شده این طفل معصوم به اینجا برسه ,معلوم نیس چه اینده ای در انتظارشه,
پسرم من سی سالمه شوکه شدم میشه بپرسم دوازده اگه تمرین دزدی کنم اندازه شماحرفه ای میشم معلوم نیست چیجورپدرمادری داری که بچه تحویل دادن 24 بشه میشی هم ردیف عبدل مالک ریکی یه ازدزدان به خدازیادت کنه بچه
ماشالله تو ایران همه چیزی میشه دیدوشنید
مشکلی نیس از بزرگان اموخته است
تن من که لرزیدیاالله رحم کن
بی گناهه خدا اون بالاس
خدایا به دادمون برس اخه بچه جان توالان سرت توکتاب ودرس باشه نه دزدی اونم 21فقره. میدونم شرایط بدشده ولی ماهاهم باید یکم مراعات کنیم
اه که چی بگم چقدر امار داریم ازاین طفل معصوم هایی که خودشان نخاستن بیان بلکه پدر ومادرشان اوردن وبا ان نکبتی در زندگی بان دستو پنجه نرم میکنن این بچه ها باید نان اور باشن تا خرج اعتیاد پدر ومادر تامین نه محبت درخونه نه اسباب بازی واوقات بچگی نه مدرسه نه تفریح نه میهمانی وبهتر بگم دروغ فریب ازردگی اذیت کم خابی نخردن درست ندیدن شادابی اخ بمیرم چقدر جامعه ودولتها باین جگر گوشه های قرن حضر بدهکار نه ایران بلکه در جهان فقطم اعتیاد نیست جنگ هم در خوار شدن این جگر گوشه ها رقم خورده الان در سوریه وبقیه نقاط چقدر کودک رها شده داریم فردا اینها کجاین چه میکنن اخ که عجب دنیایی داریم گفتم کفش ندارم گفت من پا ندارم خیلی دلم سوخت اون بچه هیچ فرقی با بچه ای که در نیاوران وشمیران از صبح چند نفر جلوش تعظیم وتا شب اون با لوس بازی کار خودشو ونوکراش در اندیشه رضایت خدمتشان باو
عجب همشهری حرفه ای بوده خدایا توبه
این بچه معصوم که دزد به دنیا نیومده بوده جامعه و شرایط زندگی اونو به همچین جایی کشونده متاسفم که باید در این کشور چنین اخباری بشنویم
پاسخ ها
بهتره بگی خانواده بد سرپرست اونو به همچین جایی کشونده
خوش به حالش ی سارق حرفه ای میشه تو اینده .عجب هیجانی ماشاللا..از ما که درس خوندیم ایندهاش روشنه
خدا به به این بچه رحم کنه
واین مالخر که این موتورها را میخریده باید تاوانشو پس بده که دیگه این غلطها نکنه وبه مردم شهرش معرفی بشه تا درس عبرتی واسه دیگران بشه
وقتی14ساله بودم یه روز هزارتومن از جیب داییم کش رفتم الان بعد از این همه سال اون هزارتومنی رو که برداشتم همش یادم میاد و عذاب وجدان دارم,برخلاف من که بزرگ شدمو به یا جایی رسیدم واسه خودم داییم ورشکسته شد و اعتیاد پیداکرد و توشرایط بدیه,هروقت میبینمش خجالت میکشم ازش روم نمیشه بهشم بگم که من ازت دزدی کردم,خدا همه رو به راه خیر هدایت کنه,آمین
فقر برابر با فحشا.وقتی مسوولان عالی رتبه مملکت میدزدند از این بچه هیچ انتظاری نیست...!!!
دلم به حال پسره میسوزه الان. اون باس توخونه ی خوبی بزرگ میشد مادر پدر خوب نه این که بره دزدی بخاطر یه لقمه نون. حالا اکثر بچه ها دارن درس میخونن توخونه دارن باپدر مادر خوب زندگی میکنن اینم اینجورخدا لعنت کنه پدر ومادرش رو
خدا رحم کنه به این بچه از حالا دزدی کنه تا کی پدر و مادر هر چه قدر فقیر باشند نباید به فرزندش بگه برو دزدی کن خدا عقل بده به این پدر مادر
ناناخانم بروخدا راشکر کن پدرومادری عاقل صدالبتهوضعیت پول وپله خوبی داشتی که درکنارخانواده براه راست راهنمایی اما این پسر دوازده ساله امروز سارق شده خبرا درست بخون اواز تولد دربتن پدر ومادر معتاد بوده نظر مرا همبخوان چی ها گفتم وبنظر ها دقت کن اری این طفل معصوم اگر بچه خانواده شمابود هرگز ایتور تربیت نمیشد که شما اورا مزمت واز او راهنمایی بخای برعکس اگر سرکار از تولد در دامن مادر وپدر او بودی امروزجایت باجای اوعوض میشد درضمن بدان دولت ها دربوجود امدن بی حرکتی های مسموم ملت صد درصد مسول اما با امار بسیار بالای اعتیاد وبیحرکتی در ایران نشان دهنده ان است که جوان مارا درگیر تا خیلیها مثل امارهای چقدر ملیارد دزدیهای هر روزه چپاول کنن وجوان مامثل این طفل راهی جز دزدی نداشته باشه کمی بخود بیا و قره نرو پلیدی پشت درخانه ات منتظره بجای مسخره کردن دعا کن بچه های معصوم ما فدا نشن واگر میخای دستگیر باشی برو زندان بچه ها در زیباشهر تهران ببین چه بلایی از امار بالای این کودکان اینده ساز فردای ما درحبس هستن
درسال 74 من خودم شاهد بودم تهران جنگل لویزان محلی بود برای فروش قاچاق پلیس ریخت قلع وقم وعدهای دستگیر دختری کوچک حدود شش سال دربین انها بود شب بود وتاریکی در این جنگل سگهای ولگرد وحشی هم زیاد این بچه را گرفتن دستش سیاه توی سطلی یخ واب ولیوان داشت معلوم شد پدر ندارد بادو بچه کوچکتراز خودش اونان اور چون مادرش معتاد سخت درهمان محل ردو بدل مواد این بچه باپای پیاده میگفت درشبانه روز بارها حتی کفش نداشت میاد پایین از خونها یخ جمع میبره توی جنگل میفروشه ومادرش در گودالی بود دستگیر شد انروز همه مردمی که از قضا خود من انج نضارهگر بودیم چون جاه بابایی بسته و شلوغ تیراندازی پلیس اری ما وهمه کسانیکه ان شب اخبار را دنبال کردیم اشک بچشمانمان این دختر طفل معصوم بدون کفش درمقابل ان سگ ها روز وشب از تپه بالی جنگل میامد پایین ومیرفت بالا نمیدونم الان او مادرمعتادش ودوخواهر کوچکش کجاین اما میدانم انها فقط در امار ما هستن اما مرده های متحرک دعاکنیم درخانه ما هیچ کسی درگیر نشپد تاکم اورد راه انها برود امین
باید مردم وآنها که دستشان به دهانشان می رسد .ازاین ها حمایت کنند .وحقیقتا عذر وبهانه برای کمک به این طور کودکانی نشانه چیست ؟!
کامروا جان ،کوتاه مختصر ومفید نویسی چقد بهت میاد خدایی,
ایوول داداش دمت گرم،میمیرم واسه ادمای انتقاد پذیر
درجواب هم وطن بزرگوار(طوطی ) کوتاه می نویسم ولی همیشه کوتاه سازی مطلب رونمی رسونه
۱۲ ساله ؟
خدا خودش چنین پدرومادرایی رو رسوا کنه این بچه چه گناهی کرده خدا کمکش کنه مجبور بوده برای امرار معاش این کارو کنه
من یادمه کلاس دوم سوم بودم گفتن اگه نمرت خوب بشه اسباب بازی برات میخریم، من خوندپ بیست شدم! اما میدونستم برام نمیگیرن چون پول نداشتن، خلاصه گفتن اگه ششم را بگیری دوچرخه اما نمره خوب؟ من هم همش بیست شدم دوچرخه ای هم در کار نبود میدونستم، باز سیکل شدم قول و قرار که اگه نمره سیکل خوب باشه موتور رو شاخته! من بدبخت که به درس خوندن عادت کرده بودم و اصلاً اگه هم نمیگفتن با نمره خوب قبول میشدم خلاصه سیکل را با نمرات خوب و عالی گرفتم اما از موتور هم خبری نشد! من در درون خودم می خندیدم که چرا منو گول میزنن منکه دارم درسامو خوب میخونم! تا دیپلم شدم، بزرگتر شده بود وضع استخوان بندی هم درشت بود، این بار گفتن ماشین ژیانی برات میخریم اگه یک ضرب دیپلم بگیری؟ حالا دور ورام همه در دیپلم یکی دو سال در جا زده بودن خودشون میدونستن کار سختیه! من هم عزم را جزم کردم خرداد با معدل کلی هفده و معدل کتبی پانزده و چه وپنج صدم قبولی شدم اما دیدم که بنده خداها خرج و هزینه بقیه و خودشون را هم زورکی میدن تا چه رسد به ژیان من!! گفتم نمیخوام میرم خدمت فعلاً، رفته از قضا معاون پاسگاه مرزی شدم، من همه اش راهنمایی و مشاوره و دلسوزی اما همقطارم که سواد خوندن هم نداشت روزانه چهار پنج هزار تومان کاسب بود چند ماهی گذشت دیدم منم معاونت دیگران سرباز صفر، عصر جمعه میرفتیم شهر اونها پول مثل چی ها خرج میکردن!!! تا وسوسه شده من هم وسوسه شدم خلاصه هر روز دخل راه میاوردن من پخش و تقسیم میکردم و وقتی ترخیص شدم بالای دویست هزار داشته، رفتم خونه وقی پولها را دیدن همه خش کردند،!!! همه اونا را ساختم و فعلاً هم دنبال کارم را گرفتم و آرزو داشتم اولی بشم امام میبینم آخری هم نشدم!!!
عجب چیزایی میشنویم.
اگه فقط پول یکی از این اختلاس ها رو صرف ساخت یه کارخانه واسه این گونه افراد میزاشتند و اونا رو جمعشون میکردن از کوچه و خیابون این دردسر تمام میشد
ولی خوابن
متاسفم
امیر خان چی میفرمایی این اختلاس ها از جیب این بدبخت و بیچاره ها مثل اونا و من جمع میشه، می برن!!! حالا فکر میکنی میدن؟؟ عمرا، ابدا، این ها میخوان بقیه راه بیچاره ببینن، لذت می برن، خدا ازشون نگذره که نمی گذره،!!! امیر جان اینه دیگه شده آش خاله!! بخوریم پا مونه!! نخوریم هم پامونه!!!
آخی شکر خدا این کامروا جون هم فهمید و دیگه از اون چیزا نمیگه دیگه!! گرچه جمله ها ابتر میشه!! اما این باباهه که به نام پدر بزرگوار بابک کامنت میزازه اولاً سه چهار پنج شش صفحهای انگاری خدا بیکار که هیچ بی عارش هم کرده وانگهی دروغ به ابن شاخ و برگ که ایشون هنگام کمبن زدند به جنگل بودن و فقط نظاره گر هم بودن!! آخه خداوند پدرت را بیامرزه مگه میشه بقول خودت اون همه فروشنده مواد مخدر و معتاد با تو کاری نداشتن!! مکه تو مخبر بودی؟ اصلاً اونجا تو اون دل شب سرد و یخی چیکار میکردی؟ اون روزای اول صحبت های شیرین و آموزنده ای مینوشتی! چی شد کمال همنشینی بعضیها اثر کرد؟ قربون محاسن سفیدت خودم برم، از شما خواهش میکنم از اون حرفهای قشنگ و نیش آلود و زیبا بگو که ماها همه از شما یاد بگیریم و چیزی بیاموزیم، بخاطر خدا هم شده از اون حرفهای آموزنده و عارفانه و قشنگت بنویس تا ما روی چشممون بزاریم، کاری هم با سن و جنسیت نداریم، درس آموزنده را هرکه بگه آن معلم و مرشد و مربی ماهاست، پس لطف کن از نوشته های اون اوایل یا مثل اون برای این شاگردان خودت بنویس، بهترینها را برات آرزو میکنیم و امید است خداوند بزرگ به شما سلامتی و عافیت و موفقیت بدهد، تا ماها در این پایین دست بهرمند شویم، ممنون میشم