حقوق انسان٬ حقوق حیوان٬ حقوق زمین
علی نصری در خبرآنلاین نوشت: امروز٬ اصلاح روند موجود و تعریف یک سبک زندگی اجتماعی - که همراه با پیشرفت علم و تکنولوژی و توسعه - «حقوق انسانها»٬ «حقوق حیوانات» و «حقوق زمین» را نیز رعایت کند چیزی جز یک ضرورت حیاتی است.
پیِر رابحی (Pierre Rabhi) فیلسوف معاصر و متخصص محیط زیست میگوید؛ این روزها وقتی سر سفرهء نهار و شام مینشینیم منطقیتر است که به جای «نوش جان» گفتن به یکدیگر٬ برای هم «آرزوی موفقیت» کنیم؛ چرا که با میزان سمومی که در مواد غذاییمان وجود دارد٬ سالم ماندن پس از هر وعده غذا خود یک «موفقیت» است.
مسئله فقط این نیست که بخش عمدهای از مواد غذایی امروز ما مملو از افزودنیهای شیمیایی٬ دستکاریهای ژنتیک٬ آفتکشهای سمی٬ آنتیبیوتیکهای مضر٬ رنگهای مصنوعی٬ چربیهای تراس (Transfats)٬ قند های تصفیه شده و بعضاً فلزات سنگین (مانند جیوه و سُرب) است؛ بلکه معضل اصلی این است که حتی اگر تمام همت خود را بگماریم تا از این آلایندههای مسموم پرهیز کنیم - و وعدههای غذایی خود را حتیالامکان از مواد «طبیعی» بسازیم - باز هم با معیارهای واقعی «غذای سالم» فاصلهء زیادی داریم و تضمینی نیست که از سیل ویرانگر بیماریهای رایج این زمان در امان باشیم. دلیل این فاجعه این است که ما انسانها در طی چند دههء اخیر٬ خود «زمین» - و به تبع هر چه از آن میروید - را مسموم و بیمار کردهایم.
البته این فرهنگ ویرانگری ما فقط دامنگیر «زمین» نشده است و به طور بسیار گسترهای «حیوانات» را نیز شامل میشود؛
ماتیو ریکارد (Matthieu Ricard) دانشمند و محقق برجستهء فرانسوی در رشتهء «ژنتیک مولکولی» (Molecular genetics) که سرانجام به آیین بودیسم روی آورده و در معابد نپال لباس «رهبانیت» پوشیده است؛ دو سال پیش کتابی نوشت با عنوان «دفاع از حیوانات» (Plaidoyer pour les animaux) که در آن آمارهای تکاندهندهای از کشتار صنعتی حیوانات توسط انسان ارائه داده است؛ بر طبق آمار انسانها سالانه ۱۰۰۰ میلیارد (۱ تریلیون!) حیوان آبزی و ۶۰ میلیارد حیوان مزرعهای را به منظور «تغذیه» خود میکشند که این میزان هیچ تناسبی با نیازهای واقعی غذایی بشر - و با توجه به وضعیت فقر و گرسنگی گسترده در بسیاری از مناطق جهان - ندارد.
در کشتارگاههای صنعتی - که یادآور اردوگاههای مرگ است - حیوانات در شکنجهآورترین شرایط نگهداری میشوند٬ از طریق سرُمهای غذایی تغذیه میشوند و با انواع هورمونها و آنتیبیوتیکها تزریق میشوند. این حیوانات دچار چاقی مفرط٬ اختلال هورمونی٬ بیماریهای مزمن و افسردگی هستند و گوشت آنها مملو از باکتریهایی مقاوم به آنتیبیوتیکهاست.
ماتیو ریکارد نام این روند را «zenocide» (نسلکشی حیوانات) - معادل «genocide» انسانها - نهاده و میکوشد تا وجدان جوامع بشری (به ویژه غربی) را نسبت به این فاجعهء هولناک و آسیبزننده به خود بشر٬ آگاه سازد.
طبیعتاً انسانی که چنین رابطهء مخربی هم با «زمین» و هم با سایر موجودات زنده برقرار کرده و تمام هارمونی خود را با چرخهء حیات از دست داده٬ نمیتواند انتظار «سلامتی» از محیط زندگی خود داشته باشد.
امروز لایهای از شهروندان جوامع غربی نسبت به این فاجعه آگاه شدهاند و سراسیمه به دنبال گریزگاهی میگردند تا جان و سلامتی و وجدان خود را از این گردآب کُشنده نجات بدهند؛ بخشی از آنها - مانند ماتیو ریکارد - به آیینهای شرقی و سرخپوستی و شامانیک و طبهای سنتی چینی و هندی و آلترناتیو پناه بردهاند و میکوشند تا حد ممکن سبکزندگی خود را با فرهنگ عمومی جامعهء خود فاصله دهند. دلیلش این است که آنها در فرهنگ خود خاستگاه محکمی برای زندگی مسامتآمیز و معتدل و سالم و در هارمونی با طبیعت و سایر موجودات نمییابند و به ناچار در صدد وام گرفتن از فرهنگهای دیگرند.
اما ما در سالهای اخیر با شتابی عظیم به سمت همان فرهنگ و سبکزندگیای میرویم که ذهنهای آگاه در جوامع غربی با چنین وحشت و سرگشتگی از آن گریزانند. امروز بخش قابل توجهی از ایرانیان٬ از جمله نخبگان و مسئولین جامعه٬ چیزی را «پیشرفت» و «توسعه» میخوانند که در خود جوامع غربی تاریخ مصرفش گذشته و فسادش بیماریها و معضلات فردی و اجتماعی فراوانی ایجاد کرده است. فرهنگی که هیچ توجهی به «سلامت» ندارد و هیچ «حکمتی» در محصولات آن نیست.
تکثیر بیرویه زنجیرههای فست فود (fast food) با نامهای «خارجی» و رکورد مصرف نوشابههای مصنوعی و استفادهء افراطی از «قرصهای لاغری/چاقی» و «لوازم آرایش» شیمیایی که پیش از ورودشان به بازار بر روی چشم و دهان و دستگاه گوارش حیوانات آزمایش میشوند تا «آلرژی»های احتمالی آنها شناسایی شود؛ اینها همگی در بستر تمدنی صورت میگیرد که گنجینهء عظیمی از «حکمت» و «اعتدال» در دل کتابهای طبسنتی و متون ادبی آن نهفته است.
ما از درون تمدنی به دنبال «نوشابههای شیمیایی گازدار» و «پنیرهای کشدار» رفتهایم که طب سنتی آن با دقت و وسواس در کنار هر مادهء غذایی و نوشیدنی «مُصلح»ای معرفی کرده تا تاثیرات سوء آن را خنثی کند٬ و برای «حفظ» سلامتی و «پیشگیری» از بیماری «اصول ششگانه»ای تعریف کرده که «پاکیزگی آب و هوا» و رعایت «اعتدال» در تمام ابعاد زندگی از «ضرورت»های آن محسوب میشود.
بیشک اگر «ماتیو ریکارد»ها در ایران متولد میشدند٬ برای جستن یک سبک زندگی سالم برای خود و مبارزه با روند مخرب و بیماریزای حاکم بر جامعه٬ نیازی به گریختن به کوههای نپال و تَبَت و لباس رهبانیت بودایی به تن کردن نمیدیدند و تنها جامعه را به توجه به حکمت و ارزشهای دورن فرهنگ خود دعوت میکردند.
امروز٬ اصلاح روند موجود و تعریف یک سبک زندگی اجتماعی - که همراه با پیشرفت علم و تکنولوژی و توسعه - «حقوق انسانها»٬ «حقوق حیوانات» و «حقوق زمین» را نیز رعایت کند چیزی جز یک ضرورت حیاتی است. اپیدمی بیماریهای صعبالعلاج که این روزها بسیاری از شهروندان و خانوادهها را دچار رنجهای فراوان جسمی و اضطرابهای روانی و لطمههای عاطفی و ضربههای اقتصادی کرده٬ بدون تغییرات بنیادی در نوع نگرش و سبک زندگی و بازگشت به یک هارمونی واقعی میان انسان و سایر موجودات زنده و زمین امکانپذیر نیست.
ایجاد چنین تغییرات اساسی صرفاْ از راه فعالیتهای «فرهنگی» و «مدنی» مقدور نیست٬ بلکه باید یکی از مطالبات اصلی شهروندان از تمامی جریانهای سیاسی موجود باشد. در انتخابات آینده کدام نامزدها٬ احزاب و جناحهای سیاسی مسئلهء «سلامت» را به طور بنیادی در اولویت برنامههای سیاسی٬ اقتصادی و اجتماعی خود قرار خواهند داد؟
ارسال نظر