زمزمه تکراری این روزهای اصولگرایان
۱۰ آذر ۱۳۹۴، ساعت سه ظهر است و علی لاریجانی در یک کنفرانس خبری به عنوان رییس مجلس نهم یک خبر مهم را در اختیار رسانه ها قرار میدهد؛ او با تایید جلسات مشترکش با ناطقنوری، مقتدایی و ولایتی میگوید:« آنچه در رسانهها منتشر شد خلاف نیست.
این سخنان علی لاریجانی آنهم در اندک زمان باقی مانده تا انتخابات مجلس دهم بسیار پر اهمیت بود . معنی سخنان رییس مجلس نهم آن بود که او در کنار سه چهره شاخص دیگر اصولگرا با یک دوراندیشی دنبال سازو کاری هستند تا بتوانند سازوکاری برای وحدت نیروهای اصولگرا پیدا کنند. سازوکاری که بتوان با آن با توجه به مقتضیات زمانه، رقیب در حال رشد را شکست داد تا پارلمان به یکباره خالی از اصولگرایان نشود .
ناگهان اما خبری دیگر آمد. گفتند بر اثر رایزنی های سنگین و لابی های چند لایه، علی لاریجانی و همراهانش را از ادامه مسیر برای تعیین سازوکار نجات از وضعیت پیش رو منصرف کرده اند تا به احترام بزرگان اصولگرا، سکوت کرده و اجازه دهند تا آنچنان که دیگران تصمیم سازی کرده بودند همان روند قدیمی طی شود. نتیجه اش هم البته همان شد که بسیاری گمان آن را می بردند. آنچه در نهایت رخ داد این بود :« هیچ کدام از آن سی نفر در تهران راهی به پارلمان نیافت».
کمتر از یک ماه بعد از برگزاری انتخابات علی لاریجانی پشت پرده آن تصمیمات را اینگونه اعلام کرد «تحلیلی از شرایط داشتم که فکر میکردم این آرایش موفق نیست. به آنها هم حدود ۸ ماه پیش وقتی نمایندگان جامعه روحانیت مبارز اینجا تشریف آوردند صریح گفتم. من گفتم فکر میکنم «صحنه سیاسی داخل کشور با مختصات فعلی باید مورد ارزیابی قرار گیرد، این آرایشی که در حال شکلگیری است متناسب با شرایط نیست. منتها این یک رای بود. شاید سایر دوستان آرای دیگری داشتند چون آن راه را انتخاب کردند، من خیلی موافق این نبودم، به همین دلیل نمیخواستم صدمهای هم از این قضیه بخورند، بنابراین به آقای موحدیکرمانی گفتم «چون جایگاه روحانیت را در انقلاب اصیل میدانم، از شخص شما حمایت میکنم ولی کاری به آرایش ندارم.»
حال چرا آن اتفاقات یک سال پیش را واگویه و مرور کردیم؟ باز انتخابات در پیش است و اصولگرایان گعده نشینی هایشان را برای ورود به رقابت آغاز کرده اند. از هر گوشه صدایی شنیده می شود. برآورد کلی این است که دو نظریه درباره ورود به انتخابات سال ۹۶ وجود دارد. نظریه اول متعلق به خروج کردگانی مانند جبهه پایداری است که از همین حالا و بدون رودربایستی گفته اند قصد ماندن در ائتلاف ندارند و مرکب رفتن را جهاز کرده اند، دیگری هم نظریه افرادی است که آمده اند و باز می گویند به همان ساز و کار وحدت برگردیم. همان ایده قدیمی که سال هاست تکرار می شود و هنوز هیچ نتیجه ای نداده است.
۴ سال بعد از آن محمود احمدی نژاد که به یکباره و از سر آشفتگی سامان سیاسی به قدرت رسیده بود نامزد اصولگرایان باقی ماند و به جهت شرایط خاص دوران، کسی سراغ نامزد دیگری نرفت.
اما سال ۱۳۹۲ باز دوره ای دیگر برای آزمایش ساز و کار وحدت بود . این بار اما اتفاقات دیگری هم افتاد. ۳ نامزد پیشرو تر از سایرین خودشان را با یک پیمان به جامعه معرفی کردند. گفتند ما ائتلاف کرده ایم و قرار است یکی از ما نامزد نهایی اصولگرایان باشد. طیف های اصولگرا اما این پیمان را بر نتابیدند همچنان که این سه نفر هم خودشان پیمان خودشان را شکستند و تا آخر در صحنه ماندند. نکته همانی بود که مرحوم عسگراولادی میگفت:«اصولگرایان به اندازه مهره های تسبیح نامزد دارند». هر چه بود اصولگرایان باز انتخابات را باختند؛ آنها دوباره یک آشفتگی تمام عیار سیاسی به جهت کثرت و فراوانی نامزد به بار آورده بودند .
چهره های تصمیم ساز اصولگرا که طرفدار نظریه «ایجاد سازوکار برای رسیدن به نامزد واحد» هستند دوباره تمام تلاششان را به کار بسته اند تا این بار یکی از چهره ها را به عنوان مصداق نهایی اعلام کنند . این وسط اما اتفاقات دیگری هم افتاده است . طیف های مختلف اصولگرا اگر چه که می گویند در نهایت به نظر روحانیت تمکین خواهند کرد اما هر کدامشان دست به کار شده اند و لیستی از نامزدهای مورد نظرشان را ردیف کرده و پی در پی با فشار رسانه ای برآنند تا با ایجاد صحنه «نامزد ما برتر است » هسته تصمیم گیری را مجاب به انتخاب فرد مورد نظر آنها نمایند. این همه ماجراست؛خیلی ساده و البته خیلی تکراری.
دوباره همان حرف ها ، دوباره همان قول ها و دوباره همان ساز و کار چند بار شکست خورده.
تعداد نامزدهای اصولگرا باز هم به اندازه دانه های تسبیح رسید
در این میان حتی برخی از چهره ها که تابلوی اصولگرایی به آنها الصاق شده است خودشان به صورت کاملا خودجوش در حال برنامه ریزی انتخاباتی هستند. می گویند بنا ندارند نامزد انتخابات شوند اما رفت و آمد و آمدها به دفترشان و سخنرانی ها و مصاحبه هایشان حرف دیگری دارد . دوباره تعداد نامزدها به اندازه دانه های تسبیح شده.
حالا می توان فهمید مرتضی نبوی که از عقلای واقع گرای اصولگرایان است چرا گفته است که :« از نظر توصیه ای بهتر می دانم اصولگرایان سرمایه گذاری شان را روی انتخابات شوراها انجام دهند تا ریاست جمهوری. چرا که به هر حال آقای روحانی دور دومش است و کاندیدای اصلی ریاست جمهوری دور دوازدهم، ایشان است.برداشت من این است روحانی بر کرسی ریاست جمهوری مینشیند.»
او صحنه را به خوبی آنالیز کرده است . حرف های مرحوم عسگراولادی را به خوبی در ذهنش مرور کرده و البته خوانشی دقیق هم داشته از نتیجه بررسی مصادیق انتخاباتی طیف اصولگرا و مقاصد تحرکات سیاسی برخی چهره های سیاسی اصولگرا که قصد نامزدی کرده اند.
اجازه بدهید این مساله را به گونه ای دیگر هم ببینیم . مرتضی نبوی در ادامه توصیه هایش به اصولگرایان تعاریفی هم از نحوه عملکرد حسن روحانی داشته است . این نکته مهم ماجرا است . در واقع او که از عقلای راستگرایان است خواسته به راستگرایان بگوید:«شانس شما برای پیروزی بر رییس جمهور مستقر اندک است . وارد سازو کار رقابت نشوید تا دو هزینه را پرداخت نکنید . اولا دچار یک رقابت درونی خواهید شد و شکاف های درون جناحی را عمیق تر خواهید کرد و دوما از رییس جمهور مستقر که احتمالا رییس جمهور بعدی هم خواهد بود یک رقیب خواهید ساخت بدون اینکه منافعی از کنار این رقیب سازی حاصل شود. »
تصمیم ارزشمندی که به مرحله عمل نمی رسد
ارسال نظر