فروپاشی سازههای ایران هراسی در اروپا
پارلمان اروپا قطعنامه عادی سازی روابط با ایران را تصویب کرده است. قطعنامهای که سخنگوی وزارت امور خارجه کشورمان، آن را حاکی از اراده مثبت این نهاد اروپایی برای گسترش و تعمیق مناسبات دوجانبه با کشورمان در همه ابعاد میداند.
پایگاه رصدنیوز - مصطفی انتظاری هروی: پارلمان اروپا قطعنامه عادی سازی روابط با ایران را تصویب کرده است. قطعنامهای که سخنگوی وزارت امور خارجه کشورمان، آن را حاکی از اراده مثبت این نهاد اروپایی برای گسترش و تعمیق مناسبات دوجانبه با کشورمان در همه ابعاد میداند.
کم نیستند تحلیلگرانی که تصویب این قطعنامه را گامی به جلو برای دفاع از جایگاه منطقهای کشورمان ارزیابی میکنند و بر این باورند که چنین قطعنامهای میتواند پاسخی باشد به تبلیغات منفی رقبای منطقهای ایران. با این وجود، سوال اینجاست که اروپا برای جبران گذشته چه خواهد کرد و چه تضمینی وجود دارد که دوره تازه عادیسازی روابط به سرنوشت ادوار پیشین دچار نشود؟
۷ مولفه اثرگذار بر روابط ایران و اروپا
تاریخ روابط ایران و اروپا طولانی است؛ هم طولانی و هم پر فراز و نشیب. برای آنکه بتوان این پستی و بلندی در روابط را بهخوبی از یکدیگر بازشناخت، باید نگاهی تحلیلی و البته تفکیکی به سطح روابط ایران و اروپا داشت و از این منظر مناسبات ایران و قاره سبز را به بررسی نشست.
الف) روابط گرم اقتصادی و سرد سیاسی: روابط ایران و اروپا در طول تاریخ، معمولا معطوف به منافع تجاری بوده است. این ویژگی هنوز هم میان دو طرف وجود دارد و برای همین اروپا سالها تلاش کرد تا بتواند همچنان حضور خود در بازار کشورمان را حفظ کند. با وجود اینکه این مناسبات اقتصادی، گاهی به روابط گرم سیاسی نیز انجامیده، اما واقعیت این است که باید زیرساخت روابط دو طرف را اقتصادی و نه سیاسی و ایدئولوژیک دانست. موضوعی که بدون درک درست آن، دوره تازه روابط ایران و اروپا نیز دوامی پیدا نمیکند.
ب) وابستگی اروپا، مشکلی برای تصمیمگیری ایران: دومین ویژگی روابط ایران و اروپا آن است که اصولا نمیتوان اتحادیه اروپا و قدرتهای بزرگ آن را بازیگری مستقل در عرصه بینالملل به شمار آورد. نزدیکی اروپا و آمریکا، از دوره جنگ جهانی دوم تاکنون فراتر از همپیمانی بوده و بهنوعی وابستگی تبدیل شده است. اروپا خود را مدیون واشنگتن میداند و در عمل، آمریکا اروپا را به آلت دست خود برای پیشبرد آنچه تمدن غربی نامیده، میداند. این امر میتواند نظام تصمیمگیری در کشورمان در خصوص سطح رابطه با اروپا را دچار مشکل کند. هرچند تهران بارها تلاش کرده تا بدون آمریکا، مذاکره با اروپا را تجربه کند - مانند گفتگوهای انتقادی ایران و اروپا در دولت سازندگی و یا دوره نخست گفتگوهای هستهای در دولت اصلاحات - اما نتیجه این تجربه، شکست گفتگوها بهدلیل حرفشنوی مطلق اروپا از آمریکا بوده است.
پ) اعتیاد اروپا به پترودلارهای عربی: سومین ویژگی سیاست خارجی اروپا، اعتیاد آن به دلارهای نفتی عربستان و برخی همپیمانان ثروتمند این کشور در منطقه است. موضوعی که باعث شده اروپا نتواند نقش موثری در غرب آسیا ایفا کرده و روابط کاملا گرمی با تهران برقرار کند. اروپاییها هرچند بهخوبی میدانند که تروریسم مورد حمایت برخی کشورهای عربی، امنیت قاره سبز را تهدید میکند، اما مجبورند برای تامین انرژی و تقویت خزانههای خود، به دولتهای نامشروع عربی باج بدهند.
ت) استفاده ابزاری از حقوق بشر: اروپا در ادوار مختلف نشان داده که نگاهی ابزاری به مفهوم حقوق بشر دارد. قاره سبز از حقوق بشر بهعنوان ابزار چانهزنی و امتیازگیری سیاسی استفاده کرده و در واقع سکوت خود در قبال جنایتهای حقوقبشری در سطح جهان را به دولتهای جنایتگر میفروشد. مقایسه مواضع حقوقبشری اروپا در قبال بحران و سوریه و یمن، و یا مقایسه واکنش اروپاییها نسبت به انقلاب عربی در لیبی و بحرین، نشان میدهد که تا چه اندازه بنیان ادعاهای حقوقبشری اروپا متزلزل است. این امر، خطری برای توسعه روابط ایران و اروپا نیز محسوب میشود و موضوعی است که باید در مذاکرات حقوقبشری مورد توجه قرار گیرد.
ث) چنددستگی اروپا: سیاست خارجی اروپا، سیاست واحدی نیست و این امر روابط کشورها با اتحادیه اروپا را دستخوش تردید میکند. نشانه چنددستگی اروپاییها، خروح انگلیس از این اتحادیه است. گرچه خارج شدن لندن از اتحادیه اروپا میتواند راه را برای توسعه روابط ایران و اروپا باز کند - چراکه بسیاری از کشورهای اروپایی مانند انگلیس، مواضع ضدایرانی ندارند - اما در کل، نمیتوان همه اروپا را به یک چشم نگریست و بدیهی است که روابط ایران با مثلا آلمان و ایتالیا، قابل مقایسه با فرانسه نیست.
ج) عادیسازی روابط، زیر سایه جهانیسازی: اروپاییها خود را پیشرو در پروژه جهانیسازی میدانند. آنها بر همین اساس هدف خود از نزدیکی به دولتهای مختلف را پیوند این کشورها با روندی جهانی میدانند که بهمعنی غربی شدن جهان است. این نکتهای است که در قبال ایران هم پی گرفته شده و اصلیترین دلیل چالش در روابط ایران و اروپا پس از پیروزی انقلاب، تاکید کشورمان بر حفظ استقلال فرهنگی و سیاسی خود بوده است.
چ) روابط اروپا، زیر ذرهبین صهیونیستها: لابی صهیونیستی در اروپا آنقدر قوی است که اجازه نمیدهد اروپا از حد مشخصی، به ایران و سایر دولتهای مستقل نزدیک شود. از زمانی که در نوروز سال قبل، سفر رئیسجمهور کشورمان به اتریش بهدلیل پیشبینی برگزاری یک تجمع هدایتشده علیه ایران لغو شد، تاکنون روحانی به هیچ کشوری در اروپا سفر نکرده است. پیام این ترک مسافرتهای اروپایی، آن هم از سوی رئیسجمهوری که اروپاییها عملکردش را قابل دفاع میدانند، این است که کنترل گرمای روابط ایران و اروپا در اختیار صهیونیستهایی است که برای سرد ماندن و حداقلی ماندن روابط ایران و اروپا تلاش میکنند.
درسی که اروپا از تحولات منطقه گرفت
با این همه، به عقیده برخی تحلیلگران، روابط بینالملل امروزه بیش از آنکه متکی بر نظریات واقعگرایی بدبینانه یا آرمانگرایی خوشبینانه باشد، معطوف به سازهانگاری است و سازههای ذهنی دولتمردان از یکدیگر، اساس سیاست خارجی است. تهران در سالهای اخیر توانسته با وجود همه چالشهای پیشرو، با شکست سازههای ایرانهراسی، اروپا را با واقعیتها روبرو کند و همین اتفاق، در عمل روابط دوطرف را دگرگون کرده است. در چنین شرایطی ایران انتظار دارد که اروپا، تصویب قطعنامه عادیسازی روابط با ایران را هدیهای برای تهران ندانسته و درصدد جبران اشتباهات گذشته برآید. اشتباهاتی مانند تحریم، که برای ایران و اروپا هزینههای بسیاری داشت.
بهنظر میرسد که تحولات میدانی در منطقه، در کنار تجربه مذاکرات هستهای، به اروپا نشان داده که چارهای بهجز بهبود مناسباتش با تهران ندارد. این همان روندی است که پیش از اتحادیه اروپا، کانادا و دولت انگلیس آن را پیش بردند. اروپا میداند که ایران یگانه کشوری است که قادر به تامین صلح منطقه است و غرب برای دور ماندن از عوارض ناامنی در غرب آسیا، چارهای به جز دست دوستی دراز کردن به سوی تهران ندارد. اگر دیپلماتهای کشورمان با علم به این نیاز اروپا به ایران، این دست را بفشارند، میتوان امیدوار بود که با جبران دستکم بخشی از خطاهای گذشته اروپاییها در طرد تهران، گرمای بیشتری در مناسبات دوسویه احساس شود، اما اگر در یک اشتباه محاسباتی، این ذهنیت ایجاد شود که این ایران است که نیاز به اروپا دارد، آنگاه عادیسازی روابط میتواند نگرانی از نوعی وابستگی و بهوجود آورد که باید مراقب آن بود.
ارسال نظر