گریهها برای حلب اشک تمساح است
در روزهای اخیر ائتلاف روسی – سوری بنا به ملاحظات انسانی از پنجشنبه ۲۹ مهرماه آتش بس یک جانبه ای را در حلب برقرار کرده که قرار است تا روز دوشنبه نیز تمدید شود.
این در حالی است که هنوز بیش از چند هفته از فاجعه یمن نمی گذرد که در آن جنگنده های سعودی با هدف قرار دادن شرکت کنندگان در یک مراسم ختم تعداد زیادی از غیر نظامیان را به شهادت رساندند و با حمله مجدد به نیروهایی که در حال امداد رسانی به مجروحان بودند، ابعاد این فاجعه انسانی را هر چه بیشتر گسترده کردند. جالب اینجاست که کشته و مجروح شدن بیش از ۵۰۰ تن در یمن آن هم توسط دولتی متجاوز و خارجی، احساس مسئولیتی را در شورای حقوق بشر ایجاد نکرد و لزوم تشکیل جلسه ای حتی غیر اضطراری را نیز مطرح نساخت؛ اما حال تلاش های دولت رسمی و قانونی سوریه برای باز پس گیری و آزاد سازی شهرهای کشورش از دست گروه های شورشی آن هم با وجود باز کردن مسیر و فراهم کردن شرایط برای خروج غیر نظامیان، جنایتی در ابعاد تاریخی تلقی شده و محکوم کردن روسیه و متحدش سوریه به ترجیع بند همه رسانه های پر نفوذ غربی تبدیل شده است.
در چنین شرایطی به نظر می رسد در وضعیت کنونی اقدامات کشورهای غربی در قالب نهادهای حقوق بشری سازمان ملل همچون همیشه تحت شعاع «منافع» و «تبعیض هدفمند» قرار دارد. بدین ترتیب که در درجه نخست این نه حقوق انسانی و جان غیر نظامیان است که برای این کشورها اهمیت دارد؛ بلکه مساله مهم منافع جبهه غربی- عربی است که در وضعیت فعلی در کاهش قدرت روسیه در خاورمیانه، تضعیف بشار اسد در سوریه و از بین نرفتن نیروهای مخالف اسد هر چند تروریست، نهفته است. در درجه دوم سکوت مرگبار نهادهای حقوق بشری و کشورهای اروپایی مدعی حقوق بشر در قبال فاجعه یمن و عدم محکومیت و اقدام جدی و عملی در قبال نیروهای متجاوز سعودی و حال برگزاری نشست های اضطراری برای سوریه و دلسوزی های نمایشی برای مردم حلب نشان از نوعی نگرش تبعیض آمیز به حقوق بشر بوده و هر چه بیشتر چهره منفعت جو و غیر انسانی مدعیان را به نمایش می گذارد. البته وقوع رخدادهای تلخ انسانی در حلب و کشته شدن غیر نظامیان در سوریه نیز بی شک از چهره های زشت جنگ و افراط گرایی در خاورمیانه است که خود جلوه ای از منفعت طلبی و مداخله جویی کشورهای غربی در امور داخلی کشورهای اسلامی بوده و حال طبق طرحی از پیش تعیین شده به بهانه ای برای مداخلات بیشتر نیز تبدیل شده است.
در نهایت به نظر می رسد در عصر جهانی شدن اطلاعات و انتشار گسترده اقدامات و جهت گیری های کشورها در عرصه رسانه ای، افکار عمومی جهانی نیز آگاهی بیشتری از ماهیت عملکرد کشورهای غربی و نهادهای حقوق بشری پیدا کرده و ضمن این که دیگر به راحتی فریب اقدامات ظاهر سازانه و اشک های تمساح را نمی خورد، می تواند قاضی عادلی برای ارزیابی عملکرد کشورها در عرصه بحران های مختلف جهانی از جمله بحران سوریه باشد.
ارسال نظر