روزنامه شهروند: «سالهاست که در این دانشگاه مشغول بهکارم، ارشد و دکتری را در تربیت مدرس خواندم، چهارساله دوم کذایی خیلی خستهکننده بود تا جایی که میخواستم حتي بازخرید کنم»؛ این جملات را «محمود صادقی» نماینده کنونی مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، عضو هیأت رئیسه فراکسیون امید و عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس بیان میکند. صادقی اگر چه تا قبل از ٧ اسفند ٩٤، چهره چندان شناختهشدهای نبود و در بدو امر هم شورای نگهبان صلاحیت او را برای کاندیداتوری تأیید نکرد، اما بالاخره از فیلتر این نهاد نظارتی و مردم گذشت تا وارد ساختمان هرمیشکل میدان بهارستان شود.
او در همین ماههای سپریشده از عمر مجلس دهم، عملکرد متفاوتی نسبت به بیشتر نمایندگان از خود نشان داده تا جاییکه افراد زیادی در حمایت یا نقد او سخن گفتند؛ ولی او این تخریب و تمجیدها را حاشیهای بر یک اصل یعنی «تلاش به استفاده از اختیارات قانونی یک نماینده مردم در مجلس برای دفاع از حق موکلان خود» میداند. در ادامه گفتوگوی «شهروند» را با این دانشیار رشته حقوق و عضو کمیسیون آموزش قوه قانونگذار کشور، درباره وضع صنفی دانشگاهها، عملکرد وزارت علوم، استیضاح وزیر آموزشوپرورش و... میخوانید.
با بحث دانشگاه و اعتراضهای دانشجویی شروع کنیم؛ مطابق دفترچههای انتخاب رشته سالهای گذشته و مخصوصا امسال، منتقدان معتقدند که آموزش عالی به سمت پولیشدن پیش میرود و دانشجویان معترض هم موضوع سنوات را در این راستا میدانند. اگر بپذیریم که آموزش عالی به سمت پولیشدن پیش میرود آنگاه خروجی و کارکرد چنین دانشگاههایی چه خواهد بود؟
به نظر من این بحث سنوات با بحث پولیشدن متفاوت است؛ قانون سنوات در جهت مدیریت امکانات است البته بهدلیل گرانشدن امکانات، دانشگاهها برای مدیریت بودجه تحت فشار هستند و شاید اگر موضوع را رها کنیم، به سمت کسب درآمد از راه جریمه دانشجویان پیش روند؛ به هر حال باید دو طرف ماجرا را ببینیم. به عنوان مثال در دانشگاه تربیت مدرس برنامهریزی دقیقی درباره پذیرش دانشجویان صورت میگیرد؛ اینکه متناسب با ظرفیت خوابگاهی و تعداد اساتید و... دانشجو بگیرند، حال وقتی مشخص نباشد که چه تعداد دانشجو فارغالتحصیل میشوند، طبعا از لحاظ آموزشی و وضع خوابگاهی قابل برنامهریزی نیست؛ بنابراین باید به نحوی دانشجو این الزام را داشته باشد که در مدت معینی درس خود را تمام کند. البته این الزام نباید بهگونهای باشد که برای دانشجو قابل تحمل نباشد؛ اصطلاحی غربیها دارند که میگوید « no size fix all » در واقع اندازه و قانونی که به همه بخورد وجود ندارد و رشتهها با هم متفاوت است. بخشی از مشکلات به دانشگاه و استاد برمیگردد یعنی فرمول واحدی را برای همه نباید بپیچند؛ رشتهها، مقاطع تحصیلی و وضع خاص دانشجویان باید درنظر گرفته شود؛ مضافا
جریمهها نباید اینقدر زیاد باشد.
ولی آمارها نشان میدهد که تعداد زیادی از دانشجویان در مقطع کارشناسی ارشد، حداقل ۵ ترمه میشوند، اما با قانون سنوات دانشجویان تلاش خواهند کرد که برای گریز از جریمه، در چهار ترم درس خود را به هر شکل ممکن تمام کنند؛ به نظر شما این قوانین نتیجه منفی بر تولیدات علمی نخواهد داشت؟
همه جوانب مسأله را باید در نظر گرفت؛ الان در دنیا و در بحث تحصیلات تکمیلی و مقطع کارشناسی ارشد، به سمت کوتاهکردن دورهها رفتهاند؛ در انگلیس دوره آموزشی دو ترم است و اگر پایاننامهای باشد یک ترم اضافه میشود. علاوه بر این هر قانونی که اعمال میشود در دوره گذار آن تحولی وجود دارد و کمی طول میکشد تا دانشجویان خود را با این قانون وفق دهند. یکی، دو سالی برای تطبیق این قانون مشکلاتی وجود دارد.
اضافه بر این بعضا دانشجویان با انگیزههای مختلف ازجمله نظاموظیفه، اپلای برای تحصیل در خارج از کشور یا پیداکردن کار، دوره تحصیلی خود را طولانی میکنند که این وضع برای دانشگاه قابلپذیرش نیست و به هر حال منصفانه است که حالت توازنی بین دو طرف صورت بگیرد؛ البته ما بعد از اعتراض دانشجویان، معاونان آموزشی و دانشجویی، وزیر علوم را به کمیسیون آموزش دعوت کردیم و مورد به مورد اعتراضات دانشجویان به آییننامه را مطرح کردیم که به صورت مکتوب هم پاسخ دادند. یک موضوع «عطف با ماسبق شدن قانون سنوات» بود که وزیر رسما اعلام کردند که چنین نیست.
به طور کلی سوال خیلی از دانشجویان که ادعای حمایت از دولت تدبیر و امید هم دارند، این است که چرا باید تمام این این اتفاقات ناخوشایند در این دولت صورت بگیرد و تیم امید در مجلس و همچنین دولت، چرا کرامت دانشجویان را حفظ نکردند؟
من تصورم این است که بحث رابطه دولت با دانشگاه بهطور اعم و دانشجویان بهطور اخص، مقداری فراتر از مسائل صنفی است (هرچند که یکی از خواستههای مهم دانشجویان موارد صنفی است) خواستهها و مطالبات دانشجویان آرمانها و خواستههای فراتری را در برمیگیرد؛ بحث تغییر فضای دانشگاه، اقتصاد و سیاست کشور که از آن حالت بحران خود خارج شده یکی از خواستههای مهم دانشجویان است. اگر دولت هم بهطور متوازن سیاستهای خود را به بخش رفاهی اعمال کند، دانشجویان بهعنوان قشر روشنفکر جامعه این موضوع را درک میکنند؛ البته به گونهای که آسیب و فشاری به آنها وارد نشود. ما باید جامعه را به سمت تفکر عقلانی سوق بدهیم و نه تفکر پوپولیستی و عوامگرایانه. بنابراین اگر قرار است تعدیلی در اقتصاد صورت بگیرد باید از دانشجو بپرسیم که مثلا ترجیح میدهید این یارانهها توزیع بشود یا اقتصاد رشد کند و بهبود یابد؟ قطعا قشر دانشجو به سمت تحمل برخی فشارها برای بهبود شرایط کلی خواهد رفت.
البته دانشجویان معتقدند که ابتداییترین خواستههای آنها که همین تشکیل شوراهای صنفی است، به خوبی شکل نگرفتهاند یا مثلا در همین تربیتمدرس برخی نسبت به برخورد و ادبیات رئیس دانشگاه انتقاد دارند. ضمن اینکه نسبت به تغییر کلی فضای دانشگاه هم اعتراض زیادی وجود دارد.
برخوردهایی که با شوراهای صنفی صورت گرفته، اگرچه وزارت علوم توجیهاتی دارد، ولی من هم با دانشجویان همدل و همزبانم که برخوردها نادرست بوده است. من هم انتقاد کردم و عقیده دارم که زمینه مشارکت و فعالیت دانشجویان در تصمیمگیری و تصمیمسازی به خوبی فراهم نشده که برخی به عملکرد دولت و مدیران دانشگاهها برمیگردد و برخی هم تحمیلی از فضای بیرون از دانشگاه است. در قسمتی که به دولت برمیگردد، من بهشدت منتقد هستم و دولت منفعلانه عمل کرده است.
با در نظر گرفتن انتقادهای دانشجویان و با توجه به اینکه شما خود علاوهبر عضویت در کمیسیون آموزش، مدرس دانشگاه هم هستید، عملکرد وزارت علوم را چگونه ارزیابی میکنید؟
برای ارزیابی عملکرد هر مجموعهای باید با نگاه واقعگرایانه در حدود اختیارات آن مجموعه نگاه کنیم. در دولت گذشته ابتدا اختیارات را از دانشگاه گرفتند و به وزارت علوم دادند و بعد از وزارت به نهادهای دیگر و دانشگاه تا حد زیادی محدود شد؛ اما در این دوره انتظار این بوده و هست که حیثیت و استقلال دانشگاه اعاده شود که دولت در این جهت خیلی موفق نبوده. البته این دولت با یک وضع آشفته و تخریبشده در سال ۹۲ روبهرو بوده و در حوزه دانشگاه هم تخریب منابع انسانی وجود داشت. بازسازی این وضع زمانبر است؛ اما درمجموع من موفقیت نسبی را برای دولت در این زمینه قضاوت میکنم که برخی از ناموفقیتها ناشی از ترسی است که من اسم آن را ترس موهوم میگذارم (من قبل از نمایندگی مردم در مجلس، مدیرکل بازرسی به شکایات وزارت علوم بودم که در احیای حقوق، همراهی لازم با ما صورت نمیگرفت). شما مسئولیت گرفتید و باید در قبال این مسئولیت ایستادگی کنید و پاسخگو باشید، در برخی موارد، روسای دانشگاه مثلا از تأییدنشدن حکم خود یا موارد اینچنینی ترس دارند. من در مجلس چنین ریسکی را پذیرفتم و اگر ما رأی مردم را گرفتیم و وارد پارلمان شدیم، باید اختیارات یک
نماینده را اعمال کنیم و واهمهای نداشته باشیم و اگر مخاطرهای برای ما وجود داشته باشد، باید آن را بپذیریم که این ریسکپذیری در مجموعه وزارت علوم و دانشگاهها متأسفانه دیده نمیشود
به طور کلی درباره کمیسیون آموزش این سوال وجود دارد که چرا دکتر عارف به ریاست این کمیسیون نرسیده؟ با توجه به اینکه ایشان چهره علمی هستند و سابقه ریاست دانشگاه و مسئولیت در وزارت را هم در کارنامه دارند و حتی منتقدان ایشان هم بر این موارد صحه میگذارند.
این موضوع به فضای مجلس برمیگردد؛ اعضای جدی لیست امید که حدود ۱۲۰ نفر بودند، در کمیسیونهای مختلف پخش شدند و این توزیع هم متوازن نبود اما در کمیسیون آموزش ما شرایط بهتری داشتیم. ساز وکاری در مجلس برای کمیسیونها وجود دارد که حداکثر اعضا ۲۳ نفر است و کمیسیون آموزش ۲۸ نفر متقاضی داشت و باید ۵ نفر حذف میشدند که در این حذف، امیدیها اکثریت را از دست دادند و فضا لببهلب شد. اما در بحث ریاست من برداشتم این است که اگر دکتر عارف کاندیدا میشد، رأی میآورند؛ ولی یک مقدار همراه با ریسک بود و ایشان در موقعیتی که داشتند، نمیخواستند ریسک کنند.
ولی انتخاب اعضای یک کمیسیون وحی منزل نیست و انتظار میرفت که سرلیست گروهی که درتهران تمام کرسیها را به دست آوردند، حداقل به ریاست یک کمیسیون برسد و این نرسیدن، تا اندازهای ناتوانی و انفعال لیست امید را نشان میدهد، اینطور نیست؟
ببینید بعضی افراد کمیسیون حالت بینابین دارند و اگر دکتر عارف کاندیدا میشدند، قوت قلب میگرفتند و به ایشان رأی میدادند که بهتره وارد جزییات این مسأله نشویم و نگاه به آینده داشته باشم. به هرحال روسای شعب تصمیم گرفتند که البته آییننامه درحال اصلاحشدن است؛ بهگونهای که این روسا اختیار مطلق نداشته باشند ولی حداقل درکمیسیون آموزش ما به اندازه کافی اعضا داشتیم که اگر منصفانه عمل میکردند، ریاست به ما میرسید. از الان باید به فکر سال آینده باشیم، چون هرچقدر امسال گفتیم و توجیه کردیم، باید در انتخابات سال آینده عملکرد درستی داشته باشیم. توجیهاتی همچون ما تازهکار بودیم، طرف مقابل باسابقه بودند، مدیریت مجلس دست آنها بود و... برای سال آینده قابل قبول نخواهند بود. الان صرفنظر از جنبه سیاسی، کمیسیون آموزش به شدت مشکل مدیریتی دارد، یعنی همان وضع آشفته که در دولت گذشته وجود داشت، در این کمیسیون هم وجود دارد، چون در اینجا یکی از مدیران ارشد آن دولت با همان رویکرد و روش در رأس کمیسیون نشسته و من جلسه آخر کمیسیون را واقعا نتوانستم تحمل کنم. مدیریت درستی در این کمیسیون صورت نمیگیرد، مثلا ما الان در بحث
برنامه ششم هستیم و خود آقای زاهدی که رئیس کمیسیون هست، قاعدتا نباید نماینده کمیسیون در کمیسیون تلفیق شود ولی با تمامیتخواهی این کار را انجام داد و وقت هم نمیکند که به جلسات برود؛ این موضوع مورد اعتراض همطیفان ایشان در کمیسیون هم هست.
پایاننامهفروشی یکی از معضلات امروز آموزش عالی کشور است و رئیسجمهوری در نخستین سخنرانیهای خود پس از انتخابات ۹۲، بارها به بحث دانشگاهها و وضع نابسامان پایاننامهنویسی اشاره کرد. سخن از طرح کمیسیون آموزش و لایحه دولت برای مقابله با پایانهنامه و مقالهفروشی هم درماههای اخیر مطرح شده، بالاخره درباره این بازار آشفته که بین دانشجویان و حتی استادان وجود دارد، چه باید کرد؟
این هم یکی از معضلات ریشهای است که برخوردهای مقطعی نمیتواند چندان جوابگو باشد. در آن لایحه پیشبینی شده که برخورد شود یا برخوردها تشدید شود که به صورت موقت ممکن است تأثیرگذار باشد، ولی برای حل این مسأله نیاز به اصلاح سیاستگذاریهای کلان در آموزش عالی داریم؛ یکی از مسائل رشد بیرویه کمی آموزش و انواع و اقسام دانشگاهها با عناوین مختلف است، بدون اینکه زیرساختهای لازم وجود داشته باشد. نگاه کمی که به تولید علم درکشور وجود دارد و میخواهیم دایما از شتاب رشد علمی کشور آمار بدهیم (الان دانشگاه آزاد برای دفاع از پایاننامه شرط ارایه مقاله isi را تعیین کرده است)
این منجر به تولید دکان پایاننامهنویسی میشود. البته در بین استادان دانشگاه دولتی این شیوه مقالهنویسی کمتر است ولی ما معین کردیم که استاد همیشه برای ارتقای خود باید مقاله بدهد، من تعجب میکنم که برخی همکاران درطول یکسال ۱۰۰ مقاله منتشر میکند که اگر سال را به این تعداد مقاله تقسیم کنیم، وضع عجیبی مشاهده میشود. سیاستهای کلی است که منجر به چنین خروجیهایی میشود و باید به این زمینهها توجه کنیم. لایحه مبارزه با تقلب پایاننامه را دولت قبل به مجلس فرستاده که هنوز بررسی نشده و انتقاداتی نسبت به آن هم وجود دارد و شاید بتواند تا اندازهای کمک کند.
درباره فعالیت شما در شبکههای اجتماعی و فضای مجازی هم حرف بزنیم، انتظار میرود که فعالیت یک نماینده مجلس متفاوت از نحوه عملکرد یک فعال رسانهای یا... باشد. (مثلا به جای نوشتن از محرومیت دانشآموزان در سیستانوبلوچستان، انتظار میرود ازعملکرد خود و فراکسیون مربوطه برای مقابله با این معضلات سخن بگویید). ایده شما برای فعالیت درشبکههای مجازی بهطورکلی چه هست؟
نفس حضور در این فضاها به شناخت خواستهها، گرایشها و سلایق جامعه تا اندازهای کمک میکند و باعث میشود که آنلاین و در لحظه به اخبار هم برسیم. من تلاش میکنم که به موازات فعالیت درمجلس یک فعالیت هم در فضای مجازی داشته باشم؛ درکنار اکثر توییتهای من یک فعالیت درمجلس هم وجود دارد، مثلا شده که شب یک توییت کردم و فردا یک تذکر درمجلس دادم که البته بخشی از آن تصادفی بوده است. خیلی از اتفاقاتی که من درفضای مجازی منتشر کردم، بازتاب فعالیتهای خودم بوده و بخشی هم البته دغدغههایم است که درعمل دنبال میکنم. مثلا من از کودکان بلوچ عکسی گذاشتم و مورد انتقاد قرار گرفتم که البته بعد از آن توییت با نمایندگان استان پیگیر این موضوع شدم و کارهایی هم انجام دادم؛ کاملا اطمینان میدهم که این فعالیتها شعاری نیست.
شاید انتظار مخاطبان از فعالیت مجازی شما، گزارش دستاورد و عملکردها باشد و نه کاری که مثلا یک خبرنگار یا فعال مجازی انجام میدهد. مثلا جای اینکه از مشکلات دانشآموزان مناطق محروم بنویسید، از کاری که شما و مجلس در این زمینه انجام داده یا باید انجام بدهید، گزارش دهید.
درست است ولی بخشی از کار نماینده مجلس نطق کردن و سخن گفتن است. نماینده کشور میتواند درمورد همه مسائل نطق کند. حرفزدن و بیان خواستههای مردم یکی از وظایف نمایندههای مردم درمجلس است، ولی عمر زیادی از این مجلس نمیگذرد و باید جامعه این فرصت را به ما بدهد که بتوانیم ازعملکرد خود در آینده بگوییم؛ ضمن اینکه این نقد را تا حدی میپذیرم و پذیرش انتقاد برای من چندان سخت هم نیست.
شما اخیرا مطلبی با عنوان «هشدار به ریاست محترم قوهقضائیه» درباره برخورد با خبرنگاران نوشتید، موضوع چیست؟
متأسفانه ما به برخورد و نگاه امنیتی به فعالان سیاسی عادت کردیم اما درجایی که موضوع اجتماعی و مربوط به تخلف توسط شهرداری در واگذاری املاک است، با فشار شهرداری برخورد امنیتی با افراد درست نیست. اینکه برای برخورد با فعالان این عرصه به دستگاه قضائی فشار آورده شود و برای بازپرس درجای دیگر تعیینتکلیف شود، پیشنویس قرار درجایی دیگر نوشته شود و به بازپرسی که قرار کفالت صادر کرده، فشار وارد شود، درست نیست. انسان تعجب میکند که چرا نسبت به مسألهای که مربوط به شهر است، نگاه امنیتی صورت بگیرد. من بهعنوان یک وکیل، مطلع هستم که فشارهایی به بازپرس و دستگاه قضا در این پرونده وارد شده که از رئیس دستگاه قضا انتظار میرود از کیان و استقلال این قوه دفاع کند. ساختارشکنی همیشه این نیست که فردی خارج از حکومت در داخل ساختارشکنی کند، ولی این کارها هم نوعی ساختارشکنی است؛ وقتی فردی از بیرون در دستگاه و تصمیمگیری این قوه دخالت کند، نوعی ساختارشکنی است و این خیلی ناگوار و خطرناک است.
استفاده از شبکههای اجتماعی فیلترشده، نیازمند فیلترشکن است و استفاده از فیلترشکن درکشور ما جرم محسوب میشود. ما میدانیم درصد بالایی از مردم ایران و حتی مقامات رسمی از هر دو طیف سیاسی از این شبکهها و بهتبع آن از فیلترشکن استفاده میکنند؛ یعنی قانون بهگونهای است که درصد بالایی از مردم ایران در این زمینه مجرم به حساب میآیند (جرمی متداول) و این امکان برخورد سلیقهای را به وجود میآورد. این قانون نیاز به اصلاح ندارد؟
جالب اینجاست که بعضی افراد شاخص جریان اصولگرا همچون آقایان توکلی، حدادعادل در این شبکهها فعالیت دارند، دفتر مقام معظم رهبری به چند زیان در توییتر فعالیت میکنند. آقای ظریف هم که در نطق رسمی خود درمجلس رسما میگفت که من درباره ترکیه چندین توییت کردم، رسانههای نزدیک به حلقههای نظامی و امنیتی هم حتی در این فضا حضور دارند که نشان میدهد این قانون بلااجراست.
ولی این قوانین بهگونهای درصد بالایی از مردم را مجرم جلوه میدهد و امکان برخورد در هر زمان و به هر بهانهای را فراهم میآورد.
باید فکری در این زمینه صورت بگیرد؛ ازمجلس هم افرادی در کمیسیون تعیین مصادیق مجرمانه در فضای مجازی عضو هستند که باید پیگیری کنیم و خط و مشی منطقیتر طراحی شود.
شما در ماههای گذشته یکی از فعالترین نمایندگان بودید و مسائلی را مطرح کردید که دیگر اعضا چندان به آنها وارد نمیشوند. بهطور واضح بپرسیم، امکان برخورد حذفی در آینده، شما را برای مطرحکردن این مسائل نگران نمیکند؟
من سعی میکنم نیمه پر لیوان را نگاه کنم، همین مشی کنونی را درتمام طول دوران زندگیام داشتهام، در وزارت علوم هم به همین شکل برخورد و عمل کردم. در چارچوب قانون عمل میکنم و از بعد مثبت معتقدم که نظام آن مقدار ظرفیت دارد که ما بتوانیم بدون هراس از برخورد عمل کنیم. من ابتدا ردصلاحیت شدم ولی بعد از اعتراض به انتخابات برگشتم و درهفته تبلیغات با وجود اینکه دوستان هشدار میدادند، شیوه عملکرد خود را تغییر ندادم. بنابراین تلاش میکنم که دچار خودسانسوری نشوم. اگر من در این مقطع مطالب را بیان نکنم و منفعلانه عمل کنم، نماینده موفقی بعدا هم نخواهم بود. در این مدت هیچ مزاحمت، محدودیت و سیگنال منفی از هیچ نهادی دریافت نکردم، غیر از بحث بورسیهها که یکسری افراد تحریک شده بودند و شکایتی انجام دادند که با توجه به اینکه من فرد حقوقی و وکیل هستم، چنین مسألهای عادی است، اما اگر شرایط هم تغییر کند، در بدترین حالت چه اتفاقی صورت میگیرد؟ من این کار را جزو مشاغل سخت تعریف کردم و ریسک آن را پذیرفتم.
در بحث بورسیهها میدانیم که سازمان بازرسی بروز تخلف را محرز دانسته؛ بالاخره این پرونده به کجا رسیده و چه نتایجی داشته؟
در اینباره من چهارشنبه، ٢٨ مهر، سوال از وزیرعلوم را تقدیم هیأترئیسه کردم؛ اول خواستیم که آمار کل بورسیههای بعد از انقلاب را مشخص کند و در کنار آن اعلام کنند که مشکلات بورسیهها در دولت قبل چه بوده است. بخشی از سوال به درباره این مسأله است و بخش دیگر سوال به وضع مسئولان و مقاماتی که در دولت قبل بورسیه شدند، برمیگردد، چون درباره این پرونده کمیسیون حلوفصل تصمیماتی گرفتند که ما از جزییات آنها خبر نداریم.
ارسال نظر