جاسوسCIAچگونه در ايران گرفتار شد؟+عکس
مستند «شکارچی در دام»، روایتی است که در آن سربازان گمنام امام زمان (عج) بار دیگر قدرت خود را به رخ دشمنان قسم خورده کشیده و جاسوس اعزامی سیا را به دام انداختند.
جاسوسی یکی از مصادیق بارز اقدام علیه امنیت ملی یک کشور بوده و سازمان یافته و فراملی، سعی در سرقت اطلاعات حیاتی یک کشور دارد.
هر چند جاسوسی پیشینه دیرینه در تاریخ کهن ایران اسلامی دارد، ولی به عمر همین کار زشت، بودند و هستند کسانی که از کیان و شریعت کشورشان دفاع کرده و این مهم پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی به اوج خود رسیده است، به گونهای که در مستند «شکارچی در دام»، به گوشهای از اقدامات پیروزمندانه سربازان گمنام امام زمان (عج) اشاره شده است.
در این مستند ماجرای دستگیری جاسوسی تشریح شده که شرح نوشتاری آن، گویای این مطلب است.
«متی والوک»، مجری طرح جدید سازمان جاسوسی آمریکاست که با هوشمندی سربازان گمنام امام زمان (عج) به سرنوشت دیگر جاسوسان این حلقه گرفتار میشود.
ذکر این مهم لازم است که پیش از وی نیز بسیاری میخواستند از راههای مشابه در کشورمان اقدامات جاسوسانه کنند که «استفان ریموند» متولد ۱۹۶۷ با تابعیت آمریکایی و «مارک آنتونی وندیار» متولد ۱۹۵۸ با تابعیت آفریقای جنوبی از جمله آنها هستند.
این دو جاسوس وابسته به سازمان اطلاعاتی آمریکا (سیا) در لباس پژوهشگران حوزه محصولات بیوتکنولوژی وارد کشورمان میشوند. آنها میدانند که ایران بیش از یک دهه است که دستاوردهای مهمی را در این حوزه به دست آورده است. آنان با حضور و حتی برگزاری همایشهای علمی در کشورمان با هزینه خود، اقدام به شناسایی نخبگان علمی کشورمان در حوزه بیوتکنولوژی کرده و نام آنها را در اختیار سرویس جاسوسی آمریکا میگذاردند.
مهره سوم سیا، «فیصل» نام داشته و مردی مراکشی تبار است که در حوزه IT تحصیل کرده و با ورود به ایران، میخواسته تا نخبگان علمی حوزه طراحی و ساخت نرمافزار و سختافزارهای رایانهای را شناسایی کرده و درصد پیشرفت آنها را به دستگاههای اطلاعاتی آمریکا ارائه دهد؛ قرار بود وی در تهران شرکتی پوششی راهاندازی کند که در واقع پایگاه غیررسمی اطلاعاتی برای جاسوسیهایش باشد.
«هریو ماچروزا»، مهرهٔ دیگری است با تابعیت یکی از کشورهای شرقی آسیا، که تلاش داشت در پوشش فعالیتهای علمی در ایران، اطلاعات محرمانه و گرانبهایی را از برنامههای هستهای کشورمان جمعآوری کند و آنها را در اختیار سرویسهای جاسوسی غرب گذارد.
مهره بعدی حلقه سازمان جاسوسی آمریکا یعنی سیا «داگلاس فرناندز»، متولد ۱۹۶۲ و با تابعیت مالزیایی اس؛ این فرد که یک مسیحی مالیزیاییتبار است، برای به دست آوردن اعتماد هموطنان در کشور، خود را به نام «علی عبدرانی» معرفی میکند. حوزه فعالیتهای وی افزون بر رصد دستاوردهای هستهای کشورمان، جمعآوری اطلاعات پیرامون پروژههای نظامی ایران نیز بود.
او میدانست که قطار پیشرفت کشور در حوزههای علمی در حال شتاب گرفتن است و همین، موجبات اعزام وی توسط سازمان جاسوسی آمریکا به ایران را فراهم کرده است.
شگرد وی برای برقراری ارتباط با هدفهایش که نام آنها را در اینترنت پیدا کرده، ترتیب دادن یک قرار کاری در ایران است تا با پوشش همکاریهای تجاری، دانشمندان کشورمان را شناسایی و تخلیه اطلاعاتی کرده و حتی نام برخی از آنها را به منظور حذف فیزیکی و ترور در اختیار ترویستهای غربی گذارد، ولی با هشیاری سربازان گمنام امام زمان (عج) همانند چند فرد قبلی که مدتی تحت نظر و رهگیری دستگاه اطلاعاتی کشورمان بودند، شناسایی و دستگیر میشوند تا مأموریتی که میرفت موجبات آسیب در ساختارهای حفاظت شده کشورمان ایجاد کند، اجرایی نشده پایان یابد.
اما بازگردیم به جاسوس اصلی این مستند که «متی والوک» نام داشته که در لباس فرستاده ویژه سیا در ایران فعالیت میکرد؛ همه چیز با یک ایمیل کاری آغاز شد؛ ایمیلی که از شما دعوت میکند با ورود به یک پروژه مهم تحقیقاتی، صاحب به اصطلاح شغلی پردرآمد شوید.
متی والوک در این باره میگوید: «از سال ۲۰۰۸ بود که با راه انداختن یک سایت کاریابی به نام (این جی آر) توانستم با شرکتهای مهم اروپایی قراردادهایی ببندم و نیروهای متخصص را هم متقابلا برای آنها معرفی کنم. در دسامبر ۲۰۰۹ شخصی که خودش را «استیون لوگانو» معرفی کرد، از طریق ایمیل رسمی کمپانی (پریزما) با من ارتباط برقرار کرد و گفت که قصد همکاری دارد. در دیدارهای اول من با او، دریافتم که نام واقعی او استیو لوگانو نیست و اون یک افسر ارشد اطلاعاتی سیاست که قصد اجرای یک پروژه بسیار گسترده اطلاعاتی در ایران را دارد».
هدف او آشکار است، «متی والوک» مجری طرح جدید سازمان جاسوسی آمریکا سیا برای نفوذ در لایههای نخبه کشورمان است تا از این طریق، اطلاعات با ارزشی را از پیشرفتهای علمی ایران به دست آورد؛ اما همانند دیگر مهرههای گرفتار شده این حلقه که نام آنها برده شد، در چنگال عقابگونه سربازان گمنام امام زمان (عج) گرفتار آمد.
متی والوک جاسوس سازمان اطلاعاتی آمریکا در مدتی نزدیک به یکسال اطلاعات ارزشمندی را پیرامون ایران و وضعیت علمی آن جمع آوری کرده و رهسپار پاریس میشود تا با افسر ارشد سیا دیدار کند.
پاریس، ژانویه ۲۰۱۰
لابی یکی از هتلهای پاریس، محل نخستین نشست توجیهی جاسوسی اعزامی با افسر ارشد آمریکایی است.
متی والوک میگوید: «پس از دیدار پاریس، هرگاه به لوگانو زنگ میزدم، میگفت قطع کن و فقط با ایمیل با من تماس بگیر، در آخرین ایمیلهای که به من داد، گفت وقت آن است که با کسانی که آنها را در ایران شناسایی کردی، ارتباط نزدیکتر بگیری و حتی اگه لازم باشد، به ایران هم بروی. من هم با یکی از آنها که توانسته بودم بیشتر جذبش کنم، هماهنگیهای لازم را انجام دادم».
در ادامه شخصی ایرانی که فریب جاسوسبازی متی والوک را خورده است توضیح میدهد: «در شرکتهای نرمافزاری کار میکردم که به عنوان تحلیلگر و نیز راهاندازی سیستمهای نرمافزاری، ایمیلی برای من آمد که در آن نوشته بود، یک فرصت استخدامی و کاملا انگلیسی بود و توضیح داده بود که نامش متی والوک است و در یک شرکتی در اسلواکی (قلب اروپا) شرکت کاریابی بینالمللی دارد».
الف. ش که از ماهیت جاسوس مآبانه «متی» بیخبر است و از سوی دیگر با وعدههای وسوسهکننده او روبهرو شده، میکشود همکاریاش را با او بیشتر کرده و در زمینه شناسایی نخبههای علمی و صنعتی کشورمان با او حداکثر تعامل را داشته باشد.
این شخص در ادامه میافزاید: «کاری که توضیح داده بود، این بود که در مرحله نخست، اینها یک نفر محقق در زمینه IT میخواهند، ولی در عین حال نوشته بود برای این که ما فرد مورد نظرمان را برگزینیم، چند مرحله مصاحبه داریم. یکسری مصاحبه روی اینترنت داریم که از طریق نرمافزار اسکایپ انجام میشود و یکسری دیگر مصاحبه میان ده تا پانزده که از میان آنان پنج، شش نفر را انتخاب میکنیم. پس از آن به تهران آمده و با آنان مصاحبه میکنیم. کسانی که شاید یک تا سه نفر باشند و در مصاحبه دوم نیز پذیرفته شوند به اسلواکی میبریم. جی ار ساوشن (اس کی یا همون اسلوک بود) همچنین برای این کار شما میتوانید به سایت ما مراجعه کنید و اطلاعات درباره شرکت ما و نیز کارهایمان را ببینید. و در ادامه آن نوشته بود که تا دو ماه دیگر به تهران میآیم و مصاحبه شما این گونه خواهد بود».
تهران آوریل ۲۰۱۰
متی وارد ایران میشود و روی سوژههای خود متمرکز میشود؛ سوژههای که قرار است آنها را آزمایش کرده و پس از تأیید به «استیو لوگانو» افسر آمریکایی معرفی کند.
متی والوک در ادامه میافزاید: «برای رد گم کردن، چند بار به الف. ش گفتم، تنها تو تأیید شده ما نیستی و قرار است که ما با چندین تن دیگر هم ارتباط برقرار کنیم؛ اما به این نتیجه رسیده بودم که وعدههای مالی و تحصیلی که به وی داده بودیم، تأثیر بسیاری بر او گذاشته و این موضوع، امتیاز مثبتی برای ما بود؛ بنابراین، میتوانستم او را به لوگانو معرفی کنم».
شخص آزمایش شده در ادامه میگوید: «در فکرم تنها این بود که میتوانم در صورت همکاری، و گزینش نهایی،ا دامه تحصیل دهم و کاری کنم و پول خوبی دربیاورم و در کل ذهنم به این مسائل مشغول بود. ایشون تست هوشی به من داد؛ تست هوش ریاضی بود، کاملا اشکال ریاضی داشت. گفت بیست دقیقه وقت داری برای حل آن و در این بیست دقیقه با مترجم من رفتند پایین و گفتند که به خیابان برای قدمزنی میروند و درست سر بیست دقیقه آمد و تست هوش را از من گرفت. او از من تشکر کرد و گفت: من این نتایج را به اسلواکی میبردم و آنها را با کارفرما در میان میگذارم. اگر شما یکی از موارد باشید، خبرش را میدهم، دعوتنامه میفرستیم، تشریف بیاورید».
متی به اسلواکی بازمیگردد تا این خبر خوش را به استیو لوگانو بده؛ اما وی تماسهای او را پاسخ نداده و پس از مدتی با ایمیلی به وی دستور راهاندازی سایتی جدید با نام «یونیک سالوکشن را میدهد تا فاز دوم پروژه شناسایی سوژههای تأیید شده کلید بخورد.
متی والوک در این رابطه میافزاید: لوگانو نام یک استاد دانشگاه ایرانی را به من داد و گفت، از طریق عاملی که پیدایش کردم، ارتباط بگیرم؛ آن هم به سرعت.
این فرد یکی از پژوهشگرانی است که نخست فریب وعدههای متی والوک جاسوسی اعزامی سیا را میخورد اما با روشنگریهای به هنگام و توجیهش نسبت به دامی که قرار بود در آن گرفتار شود، بموقع از این راه بازمیگردد.
این پژوهشگر میگوید: اواخر سال ۹۰ ایمیلی از طرف «متی» نماینده شرکت یونیک سالوشن برای همکاری دریافت کردم. پس از چند بار تماس ایمیلی و تلفنی قرار شد در کشور اسلواکی با همدیگر قرار مصاحبه داشته باشیم، اولش اعتماد نکردم، چون طرف خارجی بود، معلوم نبود و چکارهس، بعدها «متی» از طریق فردی که مقیم تهران بود دوباره با من تماس گرفت که این بار اعتماد کردم، چون به این فکر کردم شرکت سالوشن یک شرکت معتبر است که در تهران نمایندگی دارد.
الف. ش ادامه میدهد: این آقای متی سریع برگشت جواب داد توی ایمیل به من که یکی از این نفرات رو ما روزمهشو رو همونطور که میدونید تو رو پیدا کرده بودید و ایشون به نظر ما گزینه مناسبیه، ما باهاش در ارتباط بودیم و اولش تمایل نشون داد که بیاد ولی با توجه به اینکه من یک اتفاق ورشی برام افتاد و ۳ ماه توی بیمارستان خوابیدم ارتباطم قطع شد الان هر چقدر زنگ میزنم یا اینکه در واقع ایمیل میزنم جواب نمیده، ببین میتونی اینو برای ما هندل کنی، این خیلی مهم برای سرمایهگذاری که بیاد در واقع اسلواکی، میتونی باهاش صحبت کنی، توضیح بدی این پروژه، یه پروژه بینالمللی پژوهشی هیچ مشکلی نداره و ایشون فقط میان در واقع تو اسلواکی، ما هزینههاشو میدیم، ویزاشو میدیم، دعوتنامه، همه کاراشو انجام میدیم بعد بابت این کار حق و حقوقی هم بهشون میدیم «.
براتسلیوا-اسلواکی سپتامبر ۲۰۱۱
متی «در ادامه توضیح میدهد: «پس از برگشتن من به اسلواکی لوگانو با من سریعا تماس گرفت و گفت براتسلیوا جای خوبی نسبت، باید جلسه توی اتریش برگزار شود.»
پژوهشگر فریب خورده ادامه میدهد: «اوایل سال ۹۰ رفتم اسلواکی، اونجا بود که برای اولین بار با اینها ملاقات کردم نمیدونستم، اما مثل اینکه «متی» با افسر اطلاعاتی آمریکا که اسمش لوگانو بود قرار گذاشته بودند که محل ملاقات را از براتسلیوا به وین نقل بدهند نهایتا من و «متی» و اون افسر اطلاعاتی آمریکا در وین همدیگر رو ملاقات کردید.»
کار آنها منحصرا تکنولوژی صنایع غذایی نبود، آنها کم کم از این طریق سعی داشتند که راه را برای ورود به عرصه علمی ایران باز کرده و در ادامه با دانشمندان و پژوهشگران هستهای کشور نیز ارتباط بگیرند».
«متی» اینگونه توضیح میدهد: «بعد از برگزاری موفق این جلسات در وین لوگانو افسر ارشد اطلاعاتی آمریکا به من گفت با دو تا استادهای دانشگاه ایران که در دانشگاههای مهمی تدریس میکنند ارتباط بگیرم. این دو نفر در پروژههای هستهای ایران هم فعال بودند.»
و در ادامه پژوهشگر مورد نظر میافزاید: «اون افسر اطلاعاتی به من گفت که شرکتی که در آن کار میکند به دنبال استخدام متخصصهای ایرانی در حوزههای مختلف فنی است، میخواد که آنها را در پروژههای بهداشتی و صنایع غذایی استفاده کند، از من خواستند که من به متخصصان ایرانی در حوزههای مکانیک را شناسایی کنیم اطلاعات مربوط به تلفن- ایمیل-موفقیت شغلی، رزومههای کاریشان مراجعه کنم این اطلاعات را به متی بدهم، قرار بود این افراد را انتخاب کند لیست نهایی را به من بدهد تا من هم با اونها ارتباط اولیه برقرار کنم، همین که یک جلسهای رو بگذارم تا این افراد ایرانی با متی با همدیگر یک ملاقاتی داشته باشند».
رابط «متی» و پژوهشگر میگوید: «گفت که اصلا نمیخواد با کسی صحبت کنی، بذار من بیام ایران، خودم میام ایران مشخص میکنم، توی آگوست یعنی توی شهریورماه، تو رو آموزش میدم که چه جوری مصاحبه کنی، تیم تو تشکیل بدی آقای... فقط به عنوان یه محقق باشه کار کنه».
پژوهشگر فریبخورده میافزاید: «لوگانو افسر اطلاعاتی آمریکا در این جلسه ۴ تا اسم از متخصصان ایرانی را به من داد که برای شروع با آنها ارتباط بگیرم. یکیشان پرسنل سازمان انرژی اتمی بود، ۳ تای دیگه هم در پروژههای نظامی و هستهای مشغول بودند وقتی به ایران اومد در لابی یکی از هتلها ما همدیگر و دیدیم، بعد از آن بود که نیروهای وزارت اطلاعات با من در ارتباط گرفتند طی صحبتهای که شد من تازه اونجا بود که فهمیدم ماموریت واقعی اون افراد چی است».
«متی» ادامه میدهد: «استیو لوگانو در دیدار آخر که قرار بود و بعدش من به ایران برگردم پرسشنامهای را به زبان فارسی و انگلیسی به من داد و گفت حتما باید این پرسشنامهها پر شونو حتما برای او ارسال بکنم، لوگانو بعد از این ماجرا مرا به هنری افسر اطلاعاتی که متمرکز روی برنامه هستهای ایران بود معرفی کرد، من هم قرار بود اطلاعات را به او بدهم، رفتار هنری با استیو خیلی فرق میکرد، صحبتهای او آشکارا نشان میداد که اون قصد حذف فیزیکی بعضی از دانشمندان ایرانی را دارد و یا حداقل میخواهد موقعیت کاری و اجتماعی آنها را به خطر بیندازد، هنری حتی گاهی حرف از ترور دانشمندان ایرانی هم میزد.»
۱۷ آگوست ۲۰۱۲ «متی» با پرواز دوبی به تهران میآید اما این اقامت با اقامتهای قبلیاش در تهران فرق دارد، چرا که حالا سربازان گمنام امام زمان (عج) که مدتها تحرکاتی این چنینی را زیر نظر داشتهاند مستقیما او و ملاقاتهایش را مورد رهگیری قرار میدهند.
الف. ش تصریح میکند: «یکی از مطالبی که دوباره شک کردم این بود که من وقتی فهمیدم که هیچ پروژهای نداره این آدم و درواقع دنبال مصاحبه با یک سری افراد و درست کردن تیم بدون پروژه است احساس کردم که این کارش اصلا یک کار علمی نیست، و کار فراعلمی دارد انجام میدهد و دنبال یکسری مقاصد دیگری هستش، بهش پیشنهاد دادم خب آقا اصلا میخوای کار کنیم با هم!!! بیا با هم یک شرکت بزنیم شرکت بازرگانی بزنیم که اصلا استقبال نکرد، یعنی من دیدم که اصلا از این همه، یعنی من متوجه شده بودم که این در واقع اصلا نمیخواهد کار کنه!!!
یا کاری اصلا وجود نداره یا دنبال یکسری اهداف دیگهایه و همچنین از مدل رفتارش و مدل صحبتهایش و اینکه همیشه مثل اینکه یک ترسی در وجودش بود من احساس کردم که این آدم میتونه جاسوس سرویسهایی برای اطلاعاتی باشد، که به علیه کشورمان دارن کار میکنند، و وابسته به جایی باشد مثلا سیا یا جاهای دیگه سرویسهای جاسوسی جاهای دیگه متصل است به اینها باشد که دیگه تصمیم گرفته بودم که بعد از اینکه رفت هیچگونه همکاری باهاش نداشته باشم. چون احساس کردم... نمیخواد باهاش همکاری کنه.»
حالا دیگر پایان راه این جاسوس چشم آبی فرا رسیده، متی که قراره شامی را در یکی از هتلهای تهران با الف. ش و پژوهشگر دانشگاهی کشورمان میگذارد تا بتواند آخرین دستوار استیون لوگانو افسر اطلاعاتی سیا را در پوشش سوالاتی علمی با آنها در میان بگذارد یا حضور به موقع سربازان گمنام امام زمان (عج) مواجه شد و نقشهاش ناکام ماند.
پژوهشگر دانشگاه کشورمان میافزاید: «وقتی به ایران اومد در لابی یکی از هتلهای تهران ما همدیگرو دیدیم بعد از اون بود که نیروهای وزارت اطلاعات با من ارتباط گرفتند و طی صحبتهایی که شد من از ماهیت واقعی اون افراد مطلع شدم».
«متی والوک» خود اینگونه توصیف میکند: «منتظر شام بودم که در اتاق به صدا دراومد، درو که باز کردم نماینده سرویس اطلاعاتی ایران رو دیدم که تقریبا تمام ماجرا را میدونست و من با دیدن این صحنه چارهای جز تسلیم و اعتراف نداشتم».
پژوهشگر تکمیل میکند: «خدا رو شکر میکنم که این نقشهها نقش بر آب شد و اینها نتوانستند بدهد نشان برسند، الان که دارم به اون روزها به اون جلسات، روزهای که داشتم و صحبتها فکر میکنم تازه دارم متوجه میشود که چطور در یک جاسوسبازی آمریکایی گرفتار میشوم، خدا را شکر میکنم که اون نقشهها به جایی نرسید و اونها نتوانستند به هدفشون برسند».
«متی» با ابراز ندامت تاکید میکند: «من میدانم که به وسیله فعالیتم موقعیت برخی از ایرانیها را به خطر انداختم و برای این کار هم بسیار متاسفم چرا که کورکورانه به ماموران سیا اعتماد کردم و تا به خودم اومدم دیدم من هم یک عامل اطلاعاتی شدم که دارم برای آنها کار میکنم من خیلی متاسفم و امیدوارم با اطلاعاتی که در اختیار وزارت اطلاعات ایران قرار دادم مانع فعالیت دوباره خرابکارانه آمریکا علیه مردم ایران باشم».
و اما کلام آخر جاسوس اعزامی سیا به ایران پس از ماهها جاسوسی این است: «من از ملت ایران واقعا عذر میخواهم».
این تهدید و شیوه جدید جاسوسی غرب بر ضد کشور با هوشیاری قشر دانشگاهی کشور و عملکرد به موقع وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران خنثی میشود.
اما لازم به ذکر است پژوهشگران و دانشمندان متعهد میهنمان در برخورد با این دست از ارتباطات مشکوک در اولین فرصت موارد را با افراد امین دستگاه اطلاعاتی در میان بگذارند.
نظر کاربران
عجب !عجب !
کلا نباید فریب این خارجی ها و خائن های به کشور رو خورد خیلی از اینها تحت پوشش نمایندگی و از یجور دلال بازی و عناوین دکتر و مهندس ، کارشناسان خارجی ( همان جاسوسان) را به کشور وارد میکنند و به مهم ترین مراکز اقتصادی کشور راهشون میدند اون هم فقط بخاطر 5 درصد حق دلالی
اینا کشورشون رو میفروشند و هیبت آدم حسابی هم بخودشون میگیرند
فریب اینارو نخورید اینا خائن به مملکت هستند سربازان امام زمان حی و حاضرند خوشبختانه
خدا قوت ای شیر مردان.اجر شما با آقا امام زمان...
مجله از کامنت من ترسیدی
سلام
برتریتها
ای ول
همیشه پاینده ایران
خداوندیارو یاورتان باشد.نصرت دهید خدا را نصرت دهد شما را.اجرکم عندالله
مرگ بر مزدور خائن خارجی جاسوس
درود بر دوستان دمتون گرم حال کردیم ایران جاودان و پاینده باد
سلام درود وسلام بر برادران وزارت اطلاعات خدا قوت وحق نگهدارتان - انصافا این داخلی ها بدتر از خارجیها هستند انشاالله قوانین روزی اختیار بده ریشه فساد داخلی را هم ریشه کن کنید
درود وسلام خداوند بر سربازان گمنام آقا امام زمان، خدا قوت دلیران ایران زمین
تا زنده ایم رزمندیم
مرگ بر امریکا مرگ بر اسراییل
یا علی
به امید روزی که ریشه ی تمام ظلمها وفسادها ودورویی و... از کشورمون کنده شه وبا خیال راحت یه نفسی بکشیم ...