۴۰۸۹۰۸
۲۱ نظر
۵۰۱۶
۲۱ نظر
۵۰۱۶
پ

رئیس بانک، مهریه ۵۸۸ سکه‌ای را اجرا گذاشت

زن، رئیس شعبه یک بانک بود. هر روز هزاران بار با واژه بستانکار و بدهکار سر و کار داشت، اما صبح یک روز در میانه شهریور به جای رفتن به محل کارش، به دادگاه خانواده آمده بود تا مهریه ۵۸۸ سکه ای‌اش را از شوهرش مطالبه کند.

روزنامه ایران: زن، رئیس شعبه یک بانک بود. هر روز هزاران بار با واژه بستانکار و بدهکار سر و کار داشت، اما صبح یک روز در میانه شهریور به جای رفتن به محل کارش، به دادگاه خانواده آمده بود تا مهریه ۵۸۸ سکه ای‌اش را از شوهرش مطالبه کند.
«مهری» زنی ۴۵ ساله بود که پس از سال‌ها کارمندی - به دلیل تلاش و وظیفه شناسی - توانسته بود رئیس شعبه شود و همانقدر که دو دختر ۹ و ۱۶ ساله‌اش از این بابت خوشحال بودند، همسرش راضی به نظر نمی‌رسید. شوهرش «سعید»، مردی بود دو سال بزرگتر از او، با تحصیلات سوم راهنمایی و شغل آزاد.
زن و شوهر در گوشه‌ای از راهروی طبقه چهارم مجتمع قضایی ونک ایستاده بودند. مهری سرش را پایین انداخته و به نقطه‌ای زُل زده بود اما سعید دائماً جا به جا می‌شد، به این طرف و آن طرف نگاه می‌کرد و در لحظاتی که جُم نمی‌خورد، با انگشتان دستش بازی می‌کرد و زیر لب گاهی چیزی می‌گفت.
وقتی نوبت رسیدگی به پرونده آنها رسید، «حسن عموزادی» قاضی شعبه ۲۶۸ آنها را صدا زد و خواست وارد اتاق شوند و در جایگاه بنشینند، زن نشست اما مرد ترجیح داد سر پا بایستد. براساس پرونده؛ مهری دادخواست مطالبه مهریه‌اش را به دادگاه ارائه کرده بود که ۵۸۸ سکه طلا می‌شد و این در حالی بود که آنها چند ماه پیش از همین دادگاه رأی طلاق گرفته بودند ولی به دلیل مراجعه نکردن به محضر این حکم باطل شده بود.

قاضی ابتدا از زن خواست درباره خواسته‌اش توضیح دهد. زن از جایش بلند شد و گفت: «من و همسرم مشکلات زیادی داریم که باعث شد تا مرز طلاق هم برویم. متأسفانه او بسیار عصبی و بداخلاق است و به هر بهانه‌ای سعی می‌کند روح و روانم را تحت فشار قرار دهد. در پرونده قبلی ما توافق کردیم که از هم جدا شویم اما بعد از اینکه رأی طلاق را گرفتیم، قول داد رفتارش را عوض کند و من هم به خاطر بچه هایم کوتاه آمدم، اما نه تنها رفتارهای گذشته‌اش را تکرار کرده، بلکه به من تهمت‌های اخلاقی می‌زند و از تحقیر کردنم اِبایی ندارد...»

مرد به سمت میز قاضی خیز برداشت و گفت: «آقای قاضی، دروغ می‌گوید، ما بعد از دریافت حکم طلاق با هم به مسافرت رفتیم و خوب و خوش برگشتیم اما نمی‌دانم چه شد که یک احضاریه به دستش رسید و از آن‌روز می‌خواهد مهریه‌اش را بگیرد.»
زن نیشخندی زد و سرش را تکان داد: «یادت رفته در مسافرت چند بار جلوی فامیل‌های خودت آبرو‌ریزی کردی؟ یادت رفته به هر بهانه‌ای داد و قال راه می‌انداختی؟ بیچاره دخترهایمان که از مسافرت رفتن با پدرشان توبه کرده‌اند.» بعد رو به قاضی کرد و گفت: «من نه دنبال مهریه هستم و نه دنبال طلاق. بچه هایم را دوست دارم و به خاطر آنها حاضر شدم کوتاه بیایم و به مسافرت برویم. چند میلیون تومان هزینه مسافرت با هواپیما، هتل و خورد و خوراک را دادم شاید همه چیز درست شود، اما نشد. از آن‌روز که برگشتیم یک روز می‌گوید چرا از سر کار دیر آمدی؟ یک روز می‌گوید چرا زود رفتی؟ یک بار یک بهانه دیگر می‌آورد. خب من مدیر یک بانکم و ممکن است یک روز جلسه کاری پیش بیاید. یک روز هیأت مدیره احضارم کند و...»

مرد در همین لحظه عصبانی شد و گفت: «اصلاً کی گفته کار کنی؟»

و زن در ادامه بحث جواب داد: «من از روز اول که به خواستگاری‌ام آمدی کار می‌کردم. یادت رفته چند بار آمدی و رفتی؟ چند بار واسطه فرستادی؟ یادت رفته قول دادی در مورد کارم مشکلی نداشته باشی؟ واقعاً فکر کردی با شندرغاز درآمد تو می‌توانیم آینده بچه‌ها را تأمین کنیم؟» به اینجای حرف که رسید مرد از جایش جهید و روی پای زن افتاد. کفش‌هایش را بوسید و داد زد: «دلت می‌خواهد به پایت بیفتم و التماس کنم؟ باشد می‌افتم...» قاضی عموزادی آنها را به آرامش فراخواند و از آنها خواست در جایشان بنشینند. زن در سکوت روی صندلی جای گرفت و چیزی نگفت. اما مرد همان جا ایستاد و در حالی که دستانش به آرامی می‌لرزید، بریده بریده زیر لب چیزی گفت. حتی چشمانش دو دو می‌زد. چند لحظه بعد سکوت اتاق را فراگرفت.
مهری و سعید ۱۸ سال پیش با هم ازدواج کرده بودند. زن نه تنها به سعید، که اساساً به ازدواج علاقه‌ای نداشت، بیشتر دوست داشت ادامه تحصیل بدهد و کار کند. او به پدر درگذشته‌اش علاقه زیادی داشت و خاطرات شیرینی از سال‌های حیات پدر در کودکی و نوجوانی داشت. یک شب پدر را در خواب دیده و تصمیم گرفته بود به خواسته پدرش در مورد ازدواج با سعید جواب مثبت بدهد. او به قاضی گفت در این ۱۸ سال هیچ وقت طعم شیرین زندگی مشترک را نچشیده، اما به احترام پدر و به خاطر آینده بچه‌ها سختی‌های زندگی با همسرش را تحمل کرده است.
قاضی عموزادی به آنها توضیح داد که حکم قبلی در مورد طلاق باطل شده و از آنجا که مهریه بر عهده زوج است باید سعید خودش را برای پرداخت مهریه آماده کند. سعید به جای توجه به موضوع بار دیگر اختلاف‌های رخ داده در مسافرت را پیش کشید و به مهری هم چیزی گفت. این بار مرد گفت: «اگر مشکلی نداری چرا روی گوشی‌ات رمز گذاشته‌ای؟» و زن جواب داد: «به خاطر جلوگیری از سوءاستفاده در سرقت یا گم شدن، همه آدم‌ها رمز می‌گذارند. مسأله تو رمز گوشی یا خرید کردن ما در مسافرت نیست. تو به همه کس و همه چیز شک‌داری و نمی‌فهمی که نباید به همسرت هر تهمتی را بزنی...»

بحث میان آنها ادامه داشت تا اینکه قاضی ختم جلسه را اعلام کرد تا رأی دادگاه را در روزهای آینده اعلام کند. قبل از ترک اتاق به آنها توصیه کرد به مشاور خانواده یا روانشناس مراجعه کنند، اما مرد بسرعت جواب داد: «آنجا هم رفتیم، اما یک نفر به من گفت تو هر کاری کنی، این زن برای تو زن نمی‌شود.» زن هم در حالی که از دادگاه خارج می‌شد، سرش را تکان داد و اشک چشمانش را آرام پاک کرد.

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • بدون نام

    دیوانه

  • ساراازاصفهان

    چطور حاضر شدی با کسیکه اینقدر از نظر سواد از تو پایین تره ازدواج کنی.ممکنه آدم خیلی خوبی هم باشه ولی تفاوت فرهنگی کار خودشو می کنه

  • آناهیتا

    ... تولیاقت همچین زن با دسیبلینی نداری تو باید بایه گدا کارتن خواب ازدواج میکردی تا بفهمی یه من ماست چند من کره داره!!!

  • طوطی

    چرا با گدا ازدواج کنه,چون سطح تحصیلاتش از خانمش پایین تره!!!!بنظر من مشکل از هر دو طرفه،هم خانم که کارش مهمتر از زندگیشه وهم آقا که شاید سخته تحمل کنه خانمش کار ش مهمتره از بچه وشوهرش,بعضی اقایون به بچه هاشونم حسادت میکنن که چرا به بچه توجه میکنه اما به من نه!زن بایداول مدیرخوبی باشه توخونش بعد محل کارش،وقتی که مجردیم نمیتونیم درست درک کنیم,وقتی وارد زندگی بشیم تازه میفهمیم ک……

  • بدون نام

    هم طراز نبودن در ازدواج این عاقبت را دارد
    نقل حدیت نبوی است باهم کفو خود ازدواج کنید

  • بدون نام

    بعضی خانمها میان خونه شوهر و با هزار زحمت شوهر بیچاره پیشرفت میکنن اما گذشته را فراموش کرده و به دیگران دل میبندن.

  • مهتاب

    گرچه میدونم بعضی دوستان نظرم رو رد میکنن ولی مطمئنا این آقا همسرش رو دوست داره ولی چون از لحاظ موقعیت شغلی و اجتماعی خانم رو بالاتر از خود میبینه سعی میکنه با ایراد گرفتن و تحقیر وی این موقعیت خانم رو به نوعی کمرنگ نشون بده و به این صورت میخواسته این اختلاف طبقاتی شغلی رو از بین ببره منتها روش درستی رو انتخاب نکرده و در چنین شرایطی زن باید متوجه میشد که همسرش به دلیل اینکه از لحاظ سواد و شغل در رده ی پایین تر هست وشوهر از این بابت احساس تحقیر میکنه و معذبه باید با درایت و خوش رفتاری و اینکه شوهر رو صرف وجود خود او نه شغل و سوادش میخواهد و این کم سوادی هیچ تاثیری در میزان عشق و علاقه او نسبت به شوهر ندارد اعتماد همسر رو جلب وبا مهربانی و عشق این رو به همسرش ثابت میکرد . به این ترتیب میتونستن زندگی مشترکشون رو حفظ کنن

  • salar

    میشه گفت مشکل اصلی همون فاصله شغلی و تحصیلاتی هست
    همیشه گفته میشه از نظر مالی و شغلی بهترهست آقا بالاترازخانم باشه تا مشکلی نیاد تو زندگی
    حتی این خانم وآقا باهم کناربیان ناخودآگاه مشکل پیش میاد

  • fafa

    کاش مردم گوش شنوا داشتن و مقید به دین و سنت خداو پیامبر زندگی میکردن ( امرار معاش وظیفه مرد-خانه داری و تربیت فرزندان وظیفه زن) که اگه این میبود الان این ماجرا رو نمیخوندیم چون بخشی از طلاق ها دلیلش خیانت یا سو ظنه که یکی از دلایلش ارتباط کاری زن و مرد نا محرم با یکدیگره. اشتغال زن ارمغان تفکر فمینیستی غربه که هیچ سنخیتی با فرهنگ ایرانی نداره فرهنگی که از وقتی یادمونه گفته مرد نون آوره خونس نه زن که حرمت مرد به نون آور بودنشه و نباید خدشه دار بشه.البته اشتغال زنان در بعضی مشاغل خاص اجتناب ناپذیره .

  • بدون نام

    خوشی زده زیر دلت آقا .خانم به این خوبی داری دیوانه چرا اذیتش میکنی ؟قربون خدا برم گاهی چیزایی میبینی که فقط باید بغض بکنی

  • salar

    دوست بی نام از زندگیشون خبر داری؟ از کجا میدونی خوشی زده زیر دلش؟
    اگه دوستش نداشت 588سکه مهریه قبول نمیکرد
    دوما به نظر شما پست و مقام خانم و به نوعی رئیس شدنش باعث این مشکلات نشده؟
    شاید و شایدها
    پس نمیشه قضاوت درستی کرد در موردشون

  • پیرمرد تنها

    سلام ضمن احترام به خانمها، مردی اگه دکتر باشد وخانمش دیپلم اصلا مشگل فرهنگی و اجتماعی بوجود نمياد ولی اگه خانم دیپلم قبولی داشته باشد و مرد دیپلم ردی،، ازهر گفته مرد ایراد بنی اسرائیلی میگیره تا عمری تو سرمرد بکوبه من باسواد وبافرهنگ و الا ماشاالله

  • مهتاب

    سالار 12:25 با نظرتون کاملا موافقم چون خانم با علم به اینکه این آقا از لحاظ تحصیلات پایین تر هست قبول به ازدواج با ایشون شده پس باید شوهر خودش رو همانگونه ایی که هست قبول داشته باشه صد در صد خانم به خاطر موقعیت شغلیش و تحصیلات خودش رو بالاتر میدونه و باز صد در صد این برتری رو تو زندگی مشترک نشون داده یا بهتر بگم به رخ کشیده نمیگم علنی این کار رو کرده شاید ناخواسته نشون داده باشه مثلا نظر نخواستن از شوهر برای هر چیزی که تو زندگی لازمه یا بی تفاوت بودن و اهمیت ندادن به پیشنهاد یا نظر همسر ،شریک نکردن شوهر در بحث های اجتماعی خانوادگی و حتی تربیتی فرزندان فقط به خاطر اینکه سطح تحصیلات شوهر پایینه و به عبارتی « ببخشید اینو میگم» پس هیچی حالیش نیست و نمی فهمه همه ی اینها باعث میشه مرد غرورش رو از دست بده و وجهه و مقام و منزلتش توی خونه و بین خانواده و حتی فامیل از دست بره و فکر کنه دیگران به دید حقارت به او نگاه میکنن

  • راضیه

    من خودم یه زنم ب نظرم زنایه کم بی جنبه اندوچون این خانم سطح شغلیش بالاترازشوهرشه و همیشه ب رخ شوهرش میکشه مثل همین حرفش ک تودادگاه گفته من اگه کارنکم باچندرقازحقوق تونمیتونیم اینده بچه هامونوبسازیم براهمینم شوهربدبختش راضی نیست اون کارکنه بعدم ازحرفاش معلومه مردب زنش اعتمادنداره وشکم بدترین چیزتوزندگیه ک اساس زندگی روازهم میزنه

  • بدون نام

    مرد بی لیاقت بی سواد،واقعا همچین مردای شکاک و بی فرهنگ و باید اعدام کرد

  • طوطی

    حالا چرا588تا یه دوتا دیگه میزاشتین روش روندش میکردین،یا اون دوتا رو بخاطر گل روی ریش سفیدا کم کردین,

  • بدون نام

    آناهیتا منظور شما از. دیسیلینی) دیسیپرین است؟؟ ایول صاد صفاتو جیم جمالتو عینته عشق است!!!

  • ستاره

    بخدا یکی از بستگان ما زمانی داشت دکتریشو بگیره عاشق یکی از پرستارها شد و از دواج کردن خانمش به خواسته خودش سرکار نرفت وچهار تا بچه‌ها را بزرگ کرد باور کنید بهترین زندگیو دارن ......خانمه ده تا دختر بی سر پرست رو از بهزیستی آورده داره بزرگ می کنه.....خانم پرستار ..... آقا دکتر رادیولوژی و سونوگرافی هست به روح بچم راست میگم .........این هم یه نوعشه اگه عشق به همسر باشه همه چی حل میشه

  • شیما

    اصلا کسی که بخواد زندگی کنه به شوهرشو بچه هاش عشق بورزه به تحصیلات و سواد نگاه نمیکنه ،من خودم فوق دیپلم هستم ولی شوهرم سوم راهنایی ردی داشت کمکش کردم درس خوند سوم راهنمایی رو گرفت ولی الان سیزده ساله با هم زندگی میکنیم یک بار بهش نگفتم تو فرهنگت از من پایینتره ،تازه اون بچه روستا من بچه شهرم تو روستا هم زندگی میکنیم ،منطورم ازین حرفا این بود که ادم باید تفاهم داشته باشه این خانومه هم اگه واقعا زندیشو دوست داشته باشه صد درصد شوهرش قدرشو میدونه

  • راش

    بیست سال پیش مهریه ش ششصدتا سکه بوده تقریبا
    چند میلیون هزینه سفر دادم به شوهرش میگه حقوق چند غازت باز میگه از اول علاقه ای بهش نداشتم نمیخوام منفی فکر کنم ولی همچین زن چطور این همه مدت با شوهرش بوده جای تعجب هست

  • موسوی

    اونجا بودم دهن مردرو میشکستم

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج