داستانسرایی یک مرد در پرونده سقوط مرگبار خواهرش از طبقه دوم یک ساختمان مسکونی در تهران، او را به تناقض گویی انداخت وبازپرس جنایی تاروشن شدن ماجرا وی را بازداشت کرد.
روزنامه ایران: داستانسرایی یک مرد در پرونده سقوط مرگبار خواهرش از طبقه دوم یک ساختمان مسکونی در تهران، او را به تناقض گویی انداخت وبازپرس جنایی تاروشن شدن ماجرا وی را بازداشت کرد.
ساعت ٥ صبح سه شنبه سقوط زن ۴۷ سالهای از طبقه دوم ساختمانی در شهر زیبا-غرب تهران- به اورژانس اعلام شد و امدادگران پس ازحضوردرمحل حادثه او را به بیمارستان منتقل کردند.
پزشکان برای نجات این زن تلاش زیادی کردند اما اوبراثرشدت صدمات وخونریزی شدید تسلیم مرگ شد. بدین ترتیب بازپرس ایلخانی از شعبه هشتم دادسرای جنایی تهران با دریافت این گزارش راهی محل حادثه شد و تحقیق در این باره کلید خورد.
سپس برادر این زن که زمان حادثه در خانه حضور داشت به دادسرا احضارشد. مرد جوان با چهرهای آشفته به بازپرس گفت: «ساعت ۵ صبح داخل سالن پذیرایی دراز کشیده بودم و تلویزیون میدیدم. پسر ۱۰ سالهام نیز خواب بود. خواهرم مشغول تمیز کردن شیشه اتاق بود که ناگهان به پایین ساختمان سقوط کرد!»
بنا به این گزارش، با توجه به اظهارات عجیب این مرد، بازپرس ایلخانی دستور بازداشتاش را صادر کرد و مظنون برای تحقیقات بیشتر در اختیار مأموران اداره ۱۰ پلیس آگاهی تهران قرار گرفت.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
یه چیزی بگوبه واقعیت نزدیک باشه توساعت پنج صبح بیداربودی ولی خواهرت پنج صبح محاله بیدارباشه وشیشه تمیزکنه هیچ خون بیگناهی پایمال نمیشه وماه پشت ابرنمیمونه
طوطی
5صبح شماتلویزیون میدیدی،اجی هم شیشه پاک میکرد…!!!یعنی میشه……؟؟؟؟؟؟؟
ستاره
باید صبر کنیم ببینیم ..چی میگه فعلا قضاوت زود زوده
بدون نام
ساعت 5 صبح آدم شیشه تمیز می کنه ؟؟؟!!!
کامروا
واقعا متاسفم برای بازماندگان .اما دوستان چندسال قبل زمان بازگشت از مدرسه پدرم گفت برو پیش بابابزرگت ومیام اونجا میبرمت ومن درحین بازگشت از مدرسه یکی از دوستانم پشت کمرم یک کاغذ بزرگ چسبونده بود به اسم یک حیوان (خر) ومن توی خونه متوجه شدم وچون بابابابزرگم شوخی داشتم اونو پشتش چسبوندم وگفت تابابام بیاد وبخونش ولی من خوابم برد .وخانم همسایه توی این موقع آمده بود واز بابابزرگم خواسته بود که بیاد پرنده ی بچه اش روازتوی بالکن بگیره که یهو از طبقه دوم افتاد پایین وبردنش بیمارستان ولی برگه تا زمان تعویض لباس پدربزرگم توی بیمارستان توسط پدرم تکون نخورده بود .
صبا
پسر عموی من ۲ سالش هست از طبقه سوم از رو پشت بوم افتاد پایین رو موزاییک حیاط ولی هیچیش نشد سالم سالم. حتی کبود هم نشد. معجزه الهی بود واقعا. خدا این خانوم رو رحمت کنه ولی موضوع مشکوکه!
مهدی بلا
منم با ستاره موافقم
بدون نام
جناب کامرواخاطره اتون هم جالب بودهم بخادرپدربزرگتون ناراحت کننده یادگذشته بخیر
بدون نام
خانم صبا بچه حتما وزن کمی داشته و همین موضوع باعث شده که ضربه زیاد بهش وارد نشه
البته حرف شما هم درسته اگر خدا نخواند هیچ اتفاقی برای کسی نمیفته
کامروا
خوبه یک همنام پیدا کردیم وخاطره نیز تعریف می کنه .به حال موفق باشی هم وطن
بدون نام
قضاوت نکنین!!
لابد منتظره برنامه صبح بخیر ایران بوده!!!
خواهرشم که داشته به استقبال بهار میرفته
خونه تکونی داشته
سر صبح شیشه ها رو تمیز میکرده...
خخخ
نظر کاربران
یه چیزی بگوبه واقعیت نزدیک باشه توساعت پنج صبح بیداربودی ولی خواهرت پنج صبح محاله بیدارباشه وشیشه تمیزکنه هیچ خون بیگناهی پایمال نمیشه وماه پشت ابرنمیمونه
5صبح شماتلویزیون میدیدی،اجی هم شیشه پاک میکرد…!!!یعنی میشه……؟؟؟؟؟؟؟
باید صبر کنیم ببینیم ..چی میگه فعلا قضاوت زود زوده
ساعت 5 صبح آدم شیشه تمیز می کنه ؟؟؟!!!
واقعا متاسفم برای بازماندگان .اما دوستان چندسال قبل زمان بازگشت از مدرسه پدرم گفت برو پیش بابابزرگت ومیام اونجا میبرمت ومن درحین بازگشت از مدرسه یکی از دوستانم پشت کمرم یک کاغذ بزرگ چسبونده بود به اسم یک حیوان (خر) ومن توی خونه متوجه شدم وچون بابابابزرگم شوخی داشتم اونو پشتش چسبوندم وگفت تابابام بیاد وبخونش ولی من خوابم برد .وخانم همسایه توی این موقع آمده بود واز بابابزرگم خواسته بود که بیاد پرنده ی بچه اش روازتوی بالکن بگیره که یهو از طبقه دوم افتاد پایین وبردنش بیمارستان ولی برگه تا زمان تعویض لباس پدربزرگم توی بیمارستان توسط پدرم تکون نخورده بود .
پسر عموی من ۲ سالش هست از طبقه سوم از رو پشت بوم افتاد پایین رو موزاییک حیاط ولی هیچیش نشد سالم سالم. حتی کبود هم نشد. معجزه الهی بود واقعا. خدا این خانوم رو رحمت کنه ولی موضوع مشکوکه!
منم با ستاره موافقم
جناب کامرواخاطره اتون هم جالب بودهم بخادرپدربزرگتون ناراحت کننده یادگذشته بخیر
خانم صبا بچه حتما وزن کمی داشته و همین موضوع باعث شده که ضربه زیاد بهش وارد نشه
البته حرف شما هم درسته اگر خدا نخواند هیچ اتفاقی برای کسی نمیفته
خوبه یک همنام پیدا کردیم وخاطره نیز تعریف می کنه .به حال موفق باشی هم وطن
قضاوت نکنین!!
لابد منتظره برنامه صبح بخیر ایران بوده!!!
خواهرشم که داشته به استقبال بهار میرفته
خونه تکونی داشته
سر صبح شیشه ها رو تمیز میکرده...
خخخ
آخه کی پنج صبح شیشه پاک میکنه
من